:جستجو
زمان
 

شنبه 20 آبان 1402

 
 
ورود اعضاء
   
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : بسا سخني كه از حمله‌ي مسلحانه كارگرتر است .
 
 


حضرت یونس (عليه السلام)



خلاصه قصه حضرت يونس ( عليه السلام )  :
 
 
حضرت يونس (عليه السلام) ازطرف خداوند براي هدايت و ارشاد مردم شهر نينوا به پيامبري انتخاب شد . او سالهاي زيادي آن مردم را نصيحت كرد و به خداپرستي فرا خواند اما غير از دو نفر ، بقيه به او ايمان نياوردند .
 
او نيز به درگاه خدا شكايت كرد و از خداوند براي آن قوم سركش تقاضاي عذاب نمود و چون دعاي يونس براي عذاب مردم قبول شد ، او آن شهر را ترك كرد و به سفر رفت .
 
مردم شهر وقتي نشانه هاي عذاب را مشاهده كردند از رفتار خود پشيمان شده و توبه كردند و خداي مهربان نيز عذاب را از آن شهر دور فرمود .
 
اما يونس پس از ترك آن شهر ، سوار كشتي شد . وقتي كشتي وسط دريا رسيد نهنگ بزرگي كه درحقيقت مأمور خداوند بود خود را به كشتي زد و اهل كشتي براي نجات از آن نهنگ مجبور شدند قرعه كشي كنند و يك نفر را به دريا بياندازند تا از شر آن نهنگ خلاص شوند .
 
آنها سه بار قرعه كشي كردند و هر بار قرعه به نام يونس (عليه السلام) افتاد . يونس كه متوجه شد به خاطر ترك آن مردم كه درلحظات مشاهده عذاب الهي به او نياز داشتند خداوند مي خواهد او را تنبيه كند ، و اين نهنگ هم مأمور خدا براي همين كاراست ، تسليم شد و پس از آنكه به دريا افكنده شد توسط نهنگ بلعيده شد .
 
البته خداوند به نهنگ فرمان داده بود كه اين بنده‌‌ي ما غذاي تو نيست ، پس بايد مراقب او باشي و مدتي او را در شكم خود نگهداري .
 
يونس درآن مكان تاريك و تنگ ، با خداوند مناجات كرد و از خطاي خود عذرخواهي نمود و خداوند هم او را بخشيد و پس از چند روز از شكم ماهي نجات يافت .
 
به قدرت خدا در كنار ساحل بوته‌ي كدويي روئيد تا يونس ، هم زير سايه آن استراحت كند و هم از ميوه‌ي آن بخورد .
 
وقتي پيامبر خدا جان تازه‌اي يافت به طرف قوم خود حركت كرد و مردم نينوا دركنار پيامبر خود و در سايه‌ي اطاعت خداوند سال ها به خير و خوشي زندگي كردند .


پايان داستان
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد