خلاصه ي قصّه ي حضرت شعيب ( عليه السلام ):
از جمله پيامبراني كه در چند سورهي قرآن از او ياد شده ، حضرت شعيب (عليه السلام) است . او از پيامبراني است كه عاشق و دلباختهي خداوند بود و از شوق او بسيار گريه ميكرد .
خداوند شعيب را براي هدايت مردم شهر « مدين » برگزيد . مردم آن شهر به « اصحاب اَيْكَهْ » (يعني مردمي كه در بيشه هاي خوش آب و هوا زندگي مي كردند ) معروف بودند .
اصحاب ايكه ، با وجودي كه وضع مالي خوبي داشتند ، اما با فريب شيطان به كم فروشي و تقلب در خريد و فروش روي آوردند و به پيروي از گذشتگان گمراهشان ، به بت پرستي مشغول شدند .
از ديگر كارهاي زشت آن مردم نشستن سر راه ها و ترساندن افراد با ايمان بود . آنها با منحرف خواندن كساني كه به شعيب ايمان آورده بودند ، از آنها مي خواستند كه دست از دين و ايمان خود بردارند .
حضرت شعيب آن مردم را به پرستش خداي يگانه و پرهيز از كم فروشي فرا خواند و فرمود : « اي مردم ، خداي يگانه را بپرستيد كه معبودي جز او نداريد و كم فروشي نكنيد ( چرا كه وضع مالي شما خوب است و احتياجي به كم فروشي نداريد ) و از عذاب روز قيامت بترسيد . اي مردم عدالت را در پيمانه و وزن رعايت كنيد و حق مردم را در معامله كم ندهيد . »
اما مردم آن شهر به جاي پذيرفتن نصيحت هاي اين پيامبر الهي با او به مخالفت برخواستند و او را تهديد به اخراج از شهر كردند و حتي او را تهديد به سنگسار كردن نمودند . برخي هم به مسخره كردن و تهمت زدن روي آوردند و شعيب را به جادوزدگي و نسبت هاي ناروا منسوب كردند .
شعيب پيامبر باز هم آنها را نصيحت فرمود و به آنها هشدار داد كه مواظب باشند بلاهايي كه بر قوم نوح يا هود يا قوم صالح يا قوم لوط آمد بر سر آنها نيايد .
نصيحت هاي شعيب به گوش آنها نرفت و به نافرماني پروردگار ادامه دادندو به خاطر خودخواهي و سركشي قوم شعيب به خصوص كم فروشي و تقلب در خريد و فروش ، عذاب خداوند كه همانا زلزله اي شديد و آمدن ابري آتش بار بود آنها را فرا گرفت و همگي نابود شدند و به سزاي كارهاي زشت خود رسيدند و شعيب و ساير مؤمنان به رحمت خداوند نجات يافتند .