

4 -
آداب لباس پوشيدن
(ماجراهاي محمد و فاطمه)
بعدازظهر يه روز قشنگ، بابا و مامان از بچهها خواستن تا براي لباس خريدن آماده بشن. وقتي اونا به طرف بازار راه افتادن و به مغازه لباس فروشي رسيدن، فاطمه كه از ديدن اون همه لباس خوشحال شده بود، از مامان پرسيد: واي من از بين اين همه لباس كدومو انتخاب كنم؟ مامان جواب داد: من پيشنهاد ميكنم كه رنگ لباست روشن باشه مثل سبز ، سفيد يا زرد واگه قرمز يا سياه رنگ نباشه بهتره. به نظر من يه لباس آستيندار انتخاب كن كه نه نازك باشه نه ضخيم . يه لباس قشنگ كه سبك و راحت باشه ...
حرف مامان كه به اينجا رسيد، صداي بابا اومد كه به محمد ميگفت؛ پسرم، اين لباس مناسب تو نيست، آخه دخترونس. پسرا نبايد لباس دخترا، يا دخترا لباس پسرا رو بپوشن ، و محمد با تعجب پرسيد: براي چي؟ بابا جواب داد: به اين دليل كه، نبايد لباسي بپوشيم كه همه، ما رو به هم ديگه نشون بدن بلكه بايد لباسي رو انتخاب و استفاده كنيم كه زيبا و با وقار باشه و ديگران ما رو مسخره نكنن.
محمد كه متوجه اشتباهش شده بود از بابا پرسيد: ما براي پوشيدن لباس چه آدابي داريم؟
بابا جواب داد: پيامبر مهربون ما وقتي لباس تازهاي ميخريدن اول اون رو ميشستند بعد ميپوشيدن ، موقع پوشيدن هم بسم الله گفته ، از خدا تشكر ميكردن و نماز شكر ميخوندن .
فاطمه كه از اون موقع تا حالا به حرفاي بابا خوب گوش ميكرد، رو به مامان كرد و گفت: شما از آداب لباس پوشيدن چي ميدونين؟! مامان گفت: من، اينو ميدونم كه خوبه، لباس رو از سمت راست، تنمون كنيم و از سمت چپ در بياريم ، حواسمون باشه كه اول پيراهن، بعد شلوار رو بپوشيم ، ديگه اينكه هميشه لباسمون رو پاكيزه و تميز نگه داريم تا هيچ غم و غصهاي به ما نرسه و مثل پيامبرمون، هميشه خوشبو و معطر باشيم .
راستي، اينم ميدونم اگه پيامبر لباسي ميخريدن كه بلند بود و روي زمين ميكشيد، خودشون اونوكوتاه ميكردن و بعد ميپوشيدن .
حرف مامان كه تموم شد بابا از بچهها خواهش كرد، لباساشون رو انتخاب كنن كه تا شب نشده به خونه برگردن.
پايان درس چهارم
|