4 - آداب پاکیزگی
(ماجراهاي محمد و فاطمه)
یه صبح جمعهی قشنگ، فاطمه و محمد که از خواب پاشدن، مامان مشغولِ جارو و نظافت و گردگیری بود. وقتی بچهها، صبحانشون رو خوردن، مامان از اونا خواست تا به نوبت، حمام برن و ناخن گرفتن رو هم، فراموش نکن. محمد که اصلاًدوست نداشت، بره حمام، پرسید: مامان، ما برای چی باید تمیز باشیم؟!.
مامان دست از کارش کشید، پیش محمد نشست و گفت: پسر گلم، اسلام دین پاکیزگیه و یکی از نشونههای مسلمونی، تمیز و مرتب بودنه . پیامبر عزیز ما، علاوه بر این که خودشون، همیشه خیلی پاکیزه بودن ، از اطرافیا و دوستاشون هم، خواهش میکردن که نظافت رو رعایت کنن . نه فقط پیامبر ما، همه پیامبرا تمیزترین افراد بودن ، میدونی چرا؟ چون خدا پاکیزه است و پاکیزگی رو خیلی دوست داره و کسایی به بهشت میرن که همیشه تمیز باشن و نظافت رو رعایت کنن .
فاطمه که آماده حمام رفتن میشد، پرسید: مامان! ما برای تمیزی چه کارایی میتونیم انجام بدیم؟ مامان لبخندی زد و گفت: خیلی کارا، مثل مسواک زدن ، کوتاه کردن ناخنها ، شستن دستها بعد از غذا ، شونه زدن موها ، عطر زدن ، حمام رفتن ، پوشیدن لباس زیبا و تمیز، وضو گرفتن و تمیز نگه داشتن لباس ، که غم و غصه رو از ما دور میکنه یا شستن ظرف و جارو کردن خونه، که باعث زیادی نعمت میشه . اینا همه، کاراییان که ما میتونیم برای تمیز بودن انجام بدیم.
محمد که با حرفای مامان تصمیم گرفته بود بره حمام، پرسید: پس کثیفی خیلی بده و خدا اونو دوست نداره؟
مامان سرش رو تکون داد و گفت: بله عزیزم، نه تنها خدا، آلودگی رو دوست نداره، بلکه کسی که تمیز نباشه و دیگران از بوی بدش اذیت بشن رو هم، دوست نداره . کثیفی اینقدر بده که پیامبر، همیشه سفارش میکردن حتی زبالهها و آشغال رو هم توی خونه نگه ندارین و به بیرون خونه ببرین، چون شیطون کثیفی رو خیلی دوست داره و میاد روی اون میشینه و دیگه نمیره . پس، حالا که فهمیدین تمیزی چقدر خوبه و خدا پاکیزگی رو دوست داره نه آلودگی رو، تصمیم بگیرین که، از این به بعد پاکیزهتر و مرتبتر از همیشه باشین.
پايان درس چهارم
|