:جستجو
زمان
 

سه شنبه 18 مهر 1402

 
 
ورود اعضاء
   
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : هر كس در جهت ياري مظلومي قدم بردارد ، خداوند قدمهايش را در روزي كه قدمها لرزانند استوار مي گرداند .
 
 

 

حضرت موسی (عليه السلام)


خلاصه ي قصّه ي حضرت موسي (عليه السلام) (قسمت پنجم) : 
 
بعد از آن ماجرا ، فرعون تصميم گرفت سخت‌گيري هاي خود را بر طرفداران موسي (ع) يعني بني‌اسرائيل بيشتر كند . حضرت موسي (ع) نيز به آنان دلداري و مژده پيروزي مي داد و از آنها مي خواست در برابر ظلم و ستم فرعونيان صبر كنند .
 
اگر چه خداوند عذاب هاي گوناگوني مثل : خشكسالي ، طوفان ، ملخ ، شپش ، وزغ و ... را بر فرعونيان نازل كرد تا شايد دست از ظلم و بيداد بردارند و به خداي يگانه ايمان بياورند ولي آنها از خواب غفلت بيدار نشدند . تا اينكه موسي (ع) از طرف خداوند مأمور شد كه بني اسرائيل را شبانه از مصر خارج و به سوي فلسطين روانه كند .
 
موسي ، طرفداران خود را شبانه از شهر خارج كرد ولي فرعون متوجه شد و با تمام سربازانش براي دستگيري آنان حركت كرد . آنان در كنار رودخانه ي بزرگ نيل به هم رسيدند . به قدرت خداوند و با معجزه‌ي عصاي موسي رودخانه‌ي بزرگ شكافته شد و با خشكيدن كف رودخانه، موسي و بني اسرائيل از ميان امواج غول پيكر آن عبور كردند .
 
فرعون نيز با مشاهده‌ي شكافتن آب ها به دنبال بني اسرائيل روانه شد ، اما به خواست خداوند او و لشكريانش در نيل غرق شدند و بني اسرائيل در كنار ساحل با چشم خود مجازات ظالمين را مشاهده كردند .
 
اگر چه فرعون در آخرين لحظات عمرش فرياد مي زد كه : « به خداي بني اسرائيل ايمان آوردم » اما اين ايمان پس از سال ها كفر و نافرماني فايده اي نداشت . امواج رود بدن بي جان فرعون را كنار ساحل انداخت تا براي ديگران عبرتي باشد .
 
بني‌اسرائيل پس از سال ها تحمل رنج و ستم از شر ظالمين راحت شدند اما از آنجا كه مدّتها در كنار بت‌پرستان زندگي مي‌كردند ، به ناسپاسي و بهانه گيري روي آوردند و به جاي شكر نعمت هاي عظيم خداوند ، به آزار موسي پرداختند تا آنجاكه تقاضاي مشاهده‌ي خداوند و در جايي ديگر قرار دادن بتي براي پرستش از موسي كردند .
 
اوج نافرماني آنها زماني آشكار شد كه حضرت موسي براي مناجات با خداوند و دريافت كتاب آسماني به كوه طور رفت و بني اسرائيل فريب سامري كه گوساله اي طلايي ساخته و آن را خداي موسي معرفي كرد، خوردند و گوساله پرست شدند و با بازگشت موسي و خشم او نسبت به قومش و سوزاندن گوساله و نفرين بر سامري، آن قوم توبه كردند .
 
قوم بني اسرائيل در مسير سرزمين مقدس و موعود ( فلسطين ) قرار شد با مردم شهري بجنگند و آن شهر را فتح كنند . با دعوت موسي از بني اسرائيل براي جنگ با آن مردم ، آنها با بي شرمي گفتند : « تو و پروردگارت برويد و با آنها بجنگيد ، ما اينجا نشسته ايم » ، كيفر اين بي ادبي اين بود كه آنها چهل سال در بيابان « تيه » سرگردان شدند . در اين چهل سال موسي و هارون از دنيا رفتند و نسل جديدي از بني اسرائيل پديد آمد كه توسط جانشين موسي « يوشع ابن نون » نجات يافتند . 
 
 
منبع و مأخذ : کتاب تاريخ انبیاء ، نوشته ی رسولی محلاتی

پايان داستان

 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد