:جستجو
زمان
 

سه شنبه 18 مهر 1402

 
 
ورود اعضاء
   
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : هيچ كس شوخي بيجا نكند ، جز آنكه مقداري از عقل خود را از دست بدهد .
 
 


حضرت لوط (عليه السلام)

 
خلاصه ي داستان حضرت لوط (عليه السلام) :

حضرت لوط (عليه السلام) از بستگان حضرت ابراهیم (عليه السلام) و به قولی پسرخاله ی او بوده که خداوند متعال او را برای هدایت مردم شــهر « سدوم » و اطراف آن به پیامبری انتخاب کرد .
قوم لوط به خاطر دوری از یاد خداوند ، به فساد و کارهای زشت ، از جمله شهوترانی با همنوع ، روی آوردند .
گناهان زشتی که پیش از آن در دنیا سابقه نداشت و نخستین کسی که این عمل را به آنها یاد داد ، شیطان بود . در بعضی از اخبار اعمال زشت دیگری نیز از آن قومِ از خدا بی خبر نقل شده است که از آن جمله می توان به : را ه زنی ، دشنام و سخنان زشت ، شلاق زدن ، پس گردنی زدن ، قُمار ، نواختن آلات موسیقی ، سنگ پرانی و ...... اشاره کرد .
در این حال حضرت لوط (عليه السلام) به میان مردم آمد و به نصیحت و ارشاد آنها پرداخت و زشتی کارهایشان را به آنها تذکُّر داد و آنها را از عذاب الهی ترساند .
امّا آن مردم خودسر به جای این که سُـخنان خیرخواهانه ی لوط را بپذیرند و از آن کارهای ناپسند دست بردارند ، آن پیامبر الهی را تهدید کردند که : « اگر دست از این حرفها برنداری ، تو را از این شهر بیرون خواهیم کرد » و حتی با بی شرمی از لوط خواستند که « اگر راست میگوئی عذاب خود را بر ما بیاور » .
لوط (عليه السلام) که اوضاع را چنین دید ، از خدا خواست تا عذاب دردناک خود را بر این مردم بفرستد .
خُدای سُـبحان نیز دعای او را قبول فرمود و چند تن از فرشتگان بزرگ خود را مأمور نابودی آنها کرد .
فرشتگان سر راه خود به صورت چند جوان زیبا صورت ، نزد حضرت ابراهیم (عليه السلام) آمدند و ضمن بشارت آن حضرت به فرزندی به نام اسحاق ( از همسرش ساره ) ، مأموریت خود را برای او شرح دادند .
ابراهیم (عليه السلام) در ابتدا نگــرانی خود را از این عذاب ، بیان کرد ولی زمانی که مــتوجه شد لوط (عليه السلام) و کسانی که به او ایــمان آورده اند عذاب نمی شوند ، دلش آرام شد .
به هر حال فرشتگان به آن شهر رفتند . لوط و خاندانش ( غیر از همسرش که با مردم گنهکار بود ) شبانه از شهر خارج شدند ، وقتی صبح شد ، عذاب الهی فرا رسید و فرشتگان الهی آن شهر را زیر و رو کرده و بارانی از سنگریزه بر آنها باریدند و آن شهر زیر تلّی از خاک و سنگریزه مدفون شد و آن مردم گنهکار به سزای اعمال خود رسیدند.

منبع و مأخذ : کتاب تاریخ انبیاء ، نوشته ی رسولی محلاتی

پايان داستان
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد