:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

سه شنبه 23 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : آن كس كه فراوان به ياد مرگ باشد در دنيا به اندك چيزي خشنود است .
 
 

 

تفسیر موضوعی قرآن کریم 

خداشناسی و توحید/ شاخه های توحید/ توحید افعالی

توحید مالکیّت (توحید مالکیّت و حاکمیّت تکوینى)

مقدمه:

یکى دیگر از مهمترین شعب توحید افعالى، توحید در مالکیّت است. یعنى مالک حقیقى، هم از نظر تکوین و هم از نظر تشریع، ذات پاک خدا است، و بقیّه مالکیّت‌ها همه جنبه مجازى و غیر مستقل دارد.
توضیح این‌که: مالکیّت بر دو گونه است: مالکیّت حقیقى (تکوینى)، و مالکیّت حقوقى (تشریعى)
مالک حقیقى کسى است که داراى سلطه تکوینى و خارجى بر چیزى باشد، و امّا مالکیّت حقوقى و تشریعى، همان قراردادى است که سلطه قانونى را بر چیزى امضاء مى‌کند، مثل مالکیّت انسان نسبت به اموال خود. هر دو نوع مالکیّت، از دریچه چشم یک موّحد در عالم هستى، در درجه اوّل از آن خدا است. او است که داراى سلطه وجودى بر همه اشیاء جهان است، چرا که همه موجودات از اویند، فیض وجود را لحظه به لحظه از او مى‌گیرند، و همه وابسته به او هستند، و به این ترتیب مالکیّت حقیقى او بر همه چیز به طور همه جانبه و تمام عیار ثابت است.
از نظر مالکیّت قانونى نیز همه چیز از آن او است، چرا که خالق و آفریدگار و ایجاد کننده همه اشیاء، او مى‌باشد و حتى آنچه را ما تولید مى‌کنیم، تمام وسائل تولید را، او به ما مرحمت کرده، بنابراین:
در حقیقت مالک اصلى خدا است، هرچند اشیایى را چند روزى به عنوان امانت به دست ما سپرده شده است.
با این اشاره به قرآن باز مى‌گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا مى‌دهیم:

1. (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)(1)

2. (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ)(2)

3. (ذَلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ)(3)

4. (وَ اللهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)(4)

5. (ذَلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ)(5)

6. (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِّنْ دُونِ اللهِ لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَوَاتِ و لاَ فِی الاَْرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِّنْ ظَهِیرٍ)(6)
 
ترجمه:

1. «بگو: بار الها! اى مالک حکومتها! به هر کس بخواهى، حکومت مى‌بخشى و از هر کس بخواهى، حکومت را مى‌گیرى، هر کس را بخواهى، عزّت مى‌دهى و هر که را بخواهى خوار مى‌کنى. تمام خوبیها به دست توست، تو بر هر چیزى توانایى».
2. «آیا نمى‌دانستى که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولىّ و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى‌داند)».
3. «...این است خداوند، پروردگارشما که‌ حکومت (عالم‌هستى)از آن‌ اوست،هیچ‌ معبودى‌ جز او نیست، پس چگونه از راه حق منحرف مى‌شوید؟!».
4. «...خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد، مى‌بخشد، و احسان خداوند، وسیع است و (از لیاقت افراد) آگاه است».
5. «و کسانى را که جز او مى‌خوانید (و مى‌پرستید) حتّى به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند!».
6. «بگو: «کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مى‌پندارید بخوانید! (آنها هرگز گرهى از کار شما نمى‌گشایند، چرا که) آنها به اندازه ذرّه‌اى در آسمانها و زمین مالک نیستند، و نه در (خلقت و مالکیّت) آنها شریکند، و نه یاور او (در آفرینش) بودند».

شرح مفردات

«ملک» بنابر آنچه در مقائیس آمده است، در اصل به معناى قوّت بر چیزى است، و به همین جهت تملیک به معناى تقویت آمده است. سپس این تعبیر در آنجایى که انسان صاحب چیزى مى‌شود به کار رفته، چرا که انسان قوّت و قدرت بر آن دارد. به همین جهت به آبى که همراه مسافر است «مَلَکَ» (بر وزن سبب) گفته مى‌شود، چرا که هنگامى که مسافر آب همراه دارد (مخصوصاً در بیابان‌هاى خشک آن روز) نیرومند و مسلّط بر کار خویش است.
«مَلِک» (بر وزن خشن) به سلطان و پادشاه گفته مى‌شود، به خاطر قوّت و قدرتى که در کشور خود دارد.
«ملکوت» به معناى عزّت و سلطنت است.
«اِملاک» (بر وزن اجلاس) در لغت عرب به معناى تزویج کردن آمده، چرا که همسر را همچون ملک خود مى‌دانستند.
بالاخره «مملکت» در لغت عرب به معناى حکومت و عزّت سلطنت است، سپس به آب و خاک اطلاق شده است.

تفسیر و جمع‌بندى

خداوندا! مالک الملک تویى!

مفسّران گفته‌اند که آیه نخست زمانى نازل شد که پیغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بعد از فتح مکّه، یا به هنگام حفر خندق، قبل از جنگ احزاب، نوید فتح ایران و روم و یمن را به مسلمانان داد، و منافقان آن را یکنوع بلندپروازى و خیال‌بافى و طمع در امور محال پنداشتند.(7)
در این هنگام آیه فوق نازل شد و به آن بى‌خبران هشدار داد که مالک تمام کشورها خدا است، و فرمود: «بگو: "بار الها! اى مالک حکومتها"!»: (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ).
«به هر کس بخواهى، حکومت مى‌بخشى و از هر کس بخواهى، حکومت را مى‌گیرى، هر کس را بخواهى، عزّت مى‌دهى و هر که را بخواهى خوار مى‌کنى.»: (تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ).
نه فقط حکومت‌ها و عزّت و ذلّت که «تمام خوبیها به دست تو است، تو بر هر چیزى توانایى"»: (بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).(8)
در حقیقت قدرت خداوند بر همه چیز، دلیل حاکمیت او بر پهنه زمین و آسمان است.
روشن است که مالک بودن خداوند، هم جنبه عمومى دارد، هم حقیقى، در حالى که در مورد دیگران که در جمله (تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ) آمده، همه جنبه جزئى دارد و مجازى.
این‌که بعضى از مفسّران، مفهوم آیه را محدود به فتوحات پیغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) یا عزّت مؤمنان و ذلّت یهود، و امثال آن، دانسته‌اند، هیچ‌گونه دلیلى بر آن نیست. بلکه آیه، مفهوم گسترده و وسیعى دارد، که همه حکومت‌ها و عزّت‌ها و ذلّت‌ها را شامل مى‌شود، و آنچه گفته‌اند از مصداق‌هاى روشن آن است.
در واقع جمله آخر: (إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) به منزله دلیلى بر این مالکیّت کلیّه و مطلقه الهیّه است.
واضح است که مشیّت و اراده الهى که در این آیات بر آن تکیه شده، به این معنا نیست که خدا بى حساب عزّت مى‌دهد یا ذلّت، حکومت مى‌بخشد یا مى‌گیرد، بلکه او در عالم اسباب، یک سلسله عوامل براى پیروزى و شکست قرار داده است، که اینها مظاهر مشیّت و اراده او هستند.
اگر یک روز، مسلمانان سرزمین اندلس را - که دروازه اروپا بود - گشودند و یا روز دیگر آنها از آن سرزمین آباد بیرون رانده شدند، همه بر طبق آن اسباب است که مظاهر مشیّت خدا هستند.
اگر یزیدها و چنگیزها نیز بر مردم مسلّط مى‌شوند، اى بسا نتیجه اعمال خود مردم است که مستحق چنین حکومت‌هایى مى‌باشند، که گفته‌اند: هر ملتى شایسته همان حکومتى است که بر او حاکم است.
از اینجا پاسخ بسیارى از سؤالات که در مورد آیه فوق مطرح مى‌شود آشکار مى‌گردد، و نیازى به توضیح بیشتر نیست.



دوّمین آیه ناظر به ایرادهاى سستى است که یهود، درباره تغییر قبیله داشتند، که مگر خدا مى‌تواند حکمى را نسخ کند و حکم دیگرى جانشین آن سازد؟ حکم قبله را از بیت‌المقدّس بردارد و بر کعبه بگذارد؟ مى‌فرماید: «آیا نمى‌دانستى که حکومت آسمانها و زمین، تنها از آن خداست؟!(و مى‌تواند هرگونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!)»: (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَ الاَْرْضِ).
با این حال، آیا تعجّب دارد که چنین حاکم بزرگى حکمى را نسخ کند؟ او نه فقط از تمام مصالح بندگان خود آگاه است، بلکه حاکمیّت نیز از آن او است، و او مالک تدبیر تدبیر و تصرّف مطلق در جهان و در بندگان خویش است.
لذا در پایان آیه مى‌افزاید: «و جز خدا، سرپرست و یاورى براى شما نیست. (و او است که مصلحت شما را مى‌داند)»: (وَ مَا لَکُمْ مِّنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ).
او از طریق آگاهى به مصالح و مفاسد، شما را یارى مى‌کند و از طریق حاکمیتش قانون‌گذارى مى‌نماید. بعلاوه خداوند جا و مکانى ندارد، که به هنگام نماز رو به سوى آن کنند، بنابراین ارزش یک محل به عنوان قبله ـ با این‌که همه عالم، مُلک او است ـ از اینجا ناشى مى‌شود که او دستور و فرمان داده است.
توصیف خداوند به «ولىّ» و «نصیر»، در آیات زیادى از قرآن مجید آمده است، و تفاوت میان این دو ممکن است از دو جهت باشد: نخست این‌که «ولىّ» به معناى حافظ منافع، و «نصیر» کسى است که در برابر دشمن به انسان کمک مى‌کند.دیگر این‌که «ولّى» کسى است که شخصاً کارى را براى کسى که تحت ولایت او است انجام مى‌دهد، ولى «نصیر» کسى است که انسان را یارى دهد تا با کمک او بتواند بر مشکل خود پیروز گردد.



در سومین آیه ضمن اشاره به آفرینش انسان و چهار پایان و تطوّرات عجیب و شگفت‌انگیز چنین، مى‌فرماید: «این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستى) از آن اوست»: (ذَلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ).
او هم خالق است و هم مربّى، و به همین دلیل مالک و حاکم است. سپس همین مطلب را مقدّمه‌اى براى اثبات توحید عبادت قرار داده، مى‌افزاید: «هیچ معبودى جز او نیست، پس چگونه (از راه حق) منحرف مى‌شوید؟!»: (لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ).
اى غافلان بى‌خبر و اى گم گشتگان وادى ضلالت!، با این همه نشانه‌هاى روشن از خالقیّت و ربوبیّت و مالکیّت او چگونه بیراهه مى‌روید؟! در واقع، این بخش از آیه، مسأله توحید در عبادت را به اتّکاى توحید در حاکمیّت خداوند اثبات مى‌کند، و حاکمیّت او را به اتّکاى مسأله خلقت و آفرینش که حتى مشرکان اذعان داشتند مخصوص خدا است ثابت مى‌کند.



چهارمین آیه، ناظر به داستان طالوت و جالوت است. جالوت مرد جبّار و جنایتکارى بود که بر بنى‌اسرائیل حکومت مى‌کرد، و سخت آنها را در فشار مى‌گذاشت. پیامبر آن زمان، اشموئیل (عليه السلام)(9)
بنابه درخواست بنى‌اسرائیل طالوت را که یک روستایى زاده فقیر بود، به عنوان فرمانده لشکر و حاکم بر بنى‌اسرائیل، انتخاب کرد!
بزرگان بنى‌اسرائیل، بر این انتخاب خرده گرفتند و خود را به خاطر ثروت و بزرگ زادگى از او شایسته‌تر پنداشتند! ولى پیامبرشان با صراحت به آنها گفت : طالوت برگزیده خدا است، و در علم و آگاهى و قوّت جسمانى بر شما برترى دارد.
سپس افزود: «خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد، مى‌بخشد»: (وَ اللهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ). «و احسان خداوند، گسترده است و (از لیاقت افراد) آگاه است»: (وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ).
به این ترتیب او نه تنها حاکمیّت تکوینى بر جهان هستى دارد، که حاکمیّت قانونى و تشریعى بر اجتماع بشرى نیز از سوى ذات پاک او است، و به هرکس بخواهد مى‌بخشد، هرچند خواست و مشیّت او براساس شایستگى‌ها و لیاقت‌ها است.




در پنجمین آیه، همین مسأله در لباس دیگرى طرح شده، و بعد از بیان حاکمیّت خداوند بر خورشید و ماه و نظام نور و ظلمت چنین نتیجه‌گیرى کرده، مى‌فرماید: «این است خداوند پروردگار شما»: (ذَلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ).
«حاکمیت (در سراسر عالم) از آن اوست»: (لَهُ الْمُلْکُ).
«و کسانى را که جز او مى‌خوانید (و مى‌پرستید) مالک کوچکترین چیزى نیستند»: (وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ). مفسّران و ارباب لغت براى واژه «قطمیر»، معانى گوناگونى گفته‌اند، و از همه
 معروف‌تر، پوسته نازکى است که میان هسته خرما و گوشت آن قرار دارد.
بعضى آن را به معناى فرورفتگى سفید رنگ کوچکى که در پشت هسته است و نهال خرما از آنجا مى‌روید تفسیر کرده، و بعضى آن را به معناى کلاهک روى خرما، و بعضى به معناى شکافى که در سینه هسته است، یا به معناى نطفه زنده‌اى که درون هسته است تفسیر کرده‌اند.
این پنج معنا همه مربوط به هسته خرما است، که همیشه در دسترس عرب بوده. ولى در بعضى از تفاسیر، تفسیر دیگرى به عنوان پوست پیاز، براى آن ذکر شده، ولى همان گونه که گفتیم از همه معروف‌تر همان معناى اوّل است، و در هر حال کنایه از چیز کوچک و کم اهمّیّت و کم ارزش است.(10)
آیه فوق دلیل روشنى است بر این‌که هیچ‌گونه مالکیّت و حاکمیّتى براى هیچ‌کس جز خداوند نیست مگر از طریق مشیّت خداوند و موهبت او.



بالاخره در ششمین و آخرین آیه مورد بحث همین مطلب در چهره تازه دیگرى آمده. روى سخن را به پیامبر کرده، مى‌فرماید: «بگو: کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مى‌پندارید بخوانید! (آنها هرگز گرهى از کار شما نمى‌گشایند، چرا که)»: (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ).
سپس به ذکر دلیل بر عدم توانایى آنها بر حل مشکلات پرداخته، مى‌افزاید: «آنها به اندازه ذرّه‌اى در آسمانها و زمین مالک نیستند»: (لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ
 فِی السَّمَوَاتِ وَ لاَ فِی الاَْرْضِ).
«و نه در (خلقت و مالکیّت) آنها شریکند»: (وَ مَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ). «و نه یاور او (در آفرینش) بودند»: (وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ).
به این ترتیب نه مستقلاً مالکند و نه شریکند و نه معاون، با این حال چه کارى از آنها ساخته است که شما سر بر آستانشان مى‌سائید و عبادتشان مى‌کنید؟! با این استدلالات روشن، قرآن هرگونه شرک را در زمینه مالکیّت و حاکمیّت در پهنه جهانى هستى نفى مى‌کند، چه به صورت مستقل، چه به صورت اشتراکى، و چه به صورت معاونت، همه را مخصوص ذات خداوند مى‌شمرد و خدا را منزّه از هرگونه شریک و یار و یاور در تمامى عالم هستى مى‌داند.




از مجموع این آیات ششگانه و آیات دیگر مشابه آنها در قرآن مجید به خوبى استفاده مى‌شود که از دیدگاه یک موحّد کامل، در تمام عالم هستى مالک و حاکمى جز خدا نیست، و هرکس که در هر مقام و منصبى باشد مالک ذرّه‌اى نمى‌باشد، و به این ترتیب هیچ‌گونه بهانه‌اى براى مشرکان در عبادت بت‌ها یا رب النوع‌ها یا فرشتگان و غیر آنها باقى نمى‌ماند.

توضیحات

1. اثرات تربیتى ایمان به توحید مالکیّت و حاکمیّت

طغیان‌ها، غرورها، سرکشى‌ها، و بخل‌ها و حسادت‌ها غالباً از اینجا سرچشمه مى‌گیرد که انسان خود را مالک حقیقى اموالى را که در اختیار دارد مى‌پندارد، یا اگر حکومتى در دائره وسیع یا کوچک در اختیار او است خود را مطلق العنان مى‌شمرد که این دیدى است شرک‌آلود و سرچشمه انواع گناهان و مفاسد اجتماعى.
امّا هنگامى که با عینک توحید به این جهان نگاه کند و همان‌گونه که در آیات بالا آمده جهان را ملک طلق خداوند ببیند، طبعاً همانطور که در سوره حدید، آیه 7 آمده است: (وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ): «و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرارداده انفاق کنید» خود را امانت‌دار الهى مى‌شمرد، و اگر با تمام وجودش این معنا را پذیرا گردد چگونه ممکن است در انجام دستور صاحب اصلى امانت کوتاهى کند یا بخل و حسادتى نشان دهد.
چگونه تصوّر مى‌شود این اموال سبب غرور و طغیان او گردد؟! مگر مال او است؟! آیا یک کارمند بانک به خاطر میلیون‌ها پول که همه روز به دست او مى‌آید مغرور مى‌شود؟!
همچنین در مورد حکومت‌ها و پست‌هایى که در دست اشخاص است. آنها جز نماینده خداوند در بخش کوچکى از این عالم هستى نیستند و با این درک و دید چه غرور و چه طغیانى و چه ظلم و چه فسادى ممکن است از او سر زند؟ این بینش توحیدى جهان انسانیّت را به رنگ دیگرى در مى‌آورد، رنگ خدایى، رنگ صلح و صفا و امنیت، و رنگ انفاق و ایثار!


2- سوء استفاده از مفهوم خدا مالکى

بدون شک ـ همان‌گونه که در بالا اشاره شد ـ خدا مالک تمام عالم هستى است، و گذشته از آیات فراوان قرآن مجید، دلیل عقل نیز گواه بر این معنا است. چرا که انحصار واجب‌الوجود در ذات پاک او و نیاز همه موجودات به آن ذات مقدّس براى اثبات این مفهوم کافى مى‌باشد.
ولى این معنا هرگز منافات با مالکیّت حقوقى و قانونى افراد انسان در محدوده‌اى که خداوند اجازه داده، ندارد، و این‌که بعضى مسأله خدا مالکى را بهانه‌اى براى نفى هرگونه مالکیّت خصوصى قرار داده‌اند سوء استفاده‌اى بیش نیست، و عجیب این‌که گاه آن را به عنوان یک فقه اسلامى نیز مطرح مى‌کنند و در واقع به سوسیالیسم یا کمونیسم آب و رنگ اسلامى مى‌دهند. روشن‌تر بگوئیم: همان قرآنى که نسبت به مالکیّت خداوند بر تمام پهنه جهان هستى تأکید دارد، آیات ارث و خمس و زکات و تجارت را نیز در برگرفته و اموال مشروعى را که در اختیار مالکان خصوصى است به رسمیّت مى‌شناسد.
در چهارده آیه قرآن تعبیر به «اَمْوالَکُمْ»: «اموال شما» شده است، و در سى و یک آیه تعبیر به «اَمْوالَهُم» «اموال آنها» و در بسیارى از این آیات دستوراتى به مسلمانان در زمینه اموالشان داده شده است. اگر مفهوم خدا مالکى نفى مالکیّت انسان‌ها بود، تعبیراتى که در این چهل و پنج آیه آمده ـ و در آیات زیاد دیگرى از قرآن مجید نیز هست ـ چه مفهومى مى‌تواند داشته باشد؟
قرآن در یک‌جا مى‌فرماید: اموال یتیمان را نخورید.(11)
در جاى دیگر مى‌فرماید: کسانى که مال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند داراى چنین پاداشى هستند.(12) درباره رباخواران مى‌فرماید: اگر رباخوارى را ترک کنید مالک سرمایه‌هاى اصلى خود خواهید بود.(13) یا مى‌فرماید: اموال یتیمان را بعد از آن‌که به رشد رسیدند به آنها بدهید.(14)
و تعبیرات دیگرى از این قبیل که همه اشاره به این نوع از مالکیّت است.
البتّه در اسلام انواع دیگرى از مالکیّت مانند: مالکیّت عمومى و مالکیّت دولت در کنار مالکیّت خصوصى وجود دارد، که به آنها نیز در قرآن مجید اشاره شده است، ولى هیچ‌یک از آنها ربطى به مسأله خدا مالکى ندارد.
کوتاه سخن این‌که: توحید مالکیّت هرگز مانع از آن نیست که فرد فرد انسان‌ها یا قشر خاصّى از جامعه یا کل جامعه از طریق مشروع مالک اشیایى گردند، منتهى این امر شرائط و اسبابى دارد که در کتب فقه اسلامى به طور مبسوط آمده است.



پی نوشتها:


 1. سوره آل عمران، آیه 26.
 2. سوره بقره، آیه 107.
 3. سوره زمر، آیه 6.
 4. سوره بقره، آیه 247.
 5. سوره فاطر، آیه 13.
 6. سوره سبأ، آیه 22 ـ در این زمینه آیات فراوان دیگرى هماهنگ با آیات فوق در سوره‌هاى مختلف قرآن آمده است، مانند: آیات 17 و 18 و 40 و 120 سوره مائده، و آیه 158 سوره اعراف، و آیه 116 سوره توبه،و آیه 111 سوره اسراء، و آیه 42 سوره نور، و آیه 2 سوره فرقان، و آیه 10 سوره ص، و آیه 44 سوره زمر، وآیه 49 سوره شورى، و آیه 85 سوره زخرف، و آیات دیگر.
 7. مجمع البیان، جلد 2، صفحه 427 و تفسیر فخررازى، جلد 8، صفحه 4.
 8. بعضى از ارباب لغت گفته‌اند: خیر و اختیار، از یک مادّه هستند، و خوبى‌ها را از این جهت خیرنامیده‌اند، که هرکسى آن را انتخاب و بر مى‌گزیند. (التّحقیق، مفردات، و تفسیر المیزان ذیل آیه مورد بحث).
 9. بعضى از مفسّران احتمال داده‌اند که این پیامبر شمعون (عليهالسلام) یا یوشع (عليهالسلام) بوده است. ولى هر دو بعید به نظر مى‌رسد؛ بلکه در مورد یوشع (عليهالسلام) که وصى موسى (عليهالسلام) بود تقریبًا غیر ممکن به نظر مى‌رسد.
 10. به مجمع البیان، روح المعانى، قرطبى، تفسیر المیزان، تفسیر مراغى، مفردات راغب، لسانالعرب ومجمعالبحرین مراجعه شود.
 11. سوره نساء، آیات 2 و 10.
 12. سوره بقره، آیه 262.
 13. سوره بقره، آیه 279.
 14. سوره نساء، آیه 6.




 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد