:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

چهارشنبه 24 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : سخن در بند توست تا آن را نگفته باشي و چون گفتي ، تو در بند آني .
 
 




زندگي‌نامه معصومين‌ (عليهم‌السلام)/ حضرت علي (عليه‌السلام)/ قسمت نوزدهم



جنگ‌هاي دوران خلافت اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام)

اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) در دوران خلافتشان با سه دسته به پيكار پرداختند، اصحاب جمل كه خود آنان را ناكثين ناميدند و اصحاب صفين كه آنها را قاسطين خواندند و اصحاب نهروان يعنى خوارج كه خود آنها را مارقين مى‌خواندند.1

سابقه‌ي اين نامگذارى مربوط به عصر پيامبر گرامى )صلى الله عليه و آله( است. آن حضرت خود از اين سه گروه چنين توصيفى كردند و به على (عليه‌السلام) و ديگران يادآور شده بودند كه على (عليه‌السلام) با اين سه گروه نبرد خواهند كرد. اين سخن پيامبر )صلى الله عليه و آله و سلم) يكى از ملاحم و خبرهاى غيبى ايشان است كه محدّثان اسلامى در كتاب‌هاى حديث به مناسبت‌هاى مختلف از آن ياد كرده‌اند كه به عنوان نمونه يكى از آنها را يادآور مى‌شويم.

امام على (
عليه‌السلام) مى‌فرمايند:
أَمَرَني رَسُولُ اللهِ )صلى الله عليه و آله و سلم)  بِقِتالِ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ المارِقينَ.2

پيامبر خدا
)صلى الله عليه و آله و سلم) به من امر فرمودند كه با ناكثان و قاسطان ومارقان نبرد كنم.

ابن كثير، متوفاى 774هـ.ق، در تاريخ خود قسمتى از اين احاديث را گرد آورده است. از جمله يادآور شده كه پيامبر )صلى الله عليه و آله) وارد خانه‌ي اُمّ سلمه شدند و بعداً على (عليه‌السلام) نيز آمدند. پيامبر رو به همسر خود كردند و گفتند :
يا أُمَّ سَلَمَة، هذا وَ اللهِ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ القاسِطينَ وَ الْمارِقينَ مِنْ بَعْدي.3
اى امّ سلمه، اين (على) نبردكننده‌ي با ناكثان و قاسطان و مارقان بعد از من است.  

اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) خود نيز در خطبه‌ي معروف شقشقيه مي‌فرمايند:
فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ.4
پس چون به امر خلافت قيام كردم، طائفه‌اى نقض بيعت كردند، جمعيتى از دين بيرون رفتند، جمعيتى از اول سركشى و طغيان كردند.

ناكثين از لحاظ روحيه پول‌پرستان بودند، صاحبان مطامع و طرفدار تبعيض. سخنان اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) درباره‌ي عدل و مساوات بيشتر متوجه اين جمعيت است.
اما روح قاسطين روح سياست و تقلب و نفاق بود. آنها مى‌كوشيدند تا زمام حكومت را در دست گيرند و بنيان حكومت و زمامدارى اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) را درهم فرو ريزند. عده‌اى پيشنهاد كردند با آنها كنار آيد و تا حدودى مطامعشان را تأمين كند، اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) نمى‌پذيرفت زيرا كه ايشان اهل اين حرف‌ها نبودند. و از طرفى معاويه و اطرافيان او با اساس حكومت امام على (عليه‌السلام) مخالف بودند. آنها مى‌خواستند كه خود مسند خلافت اسلامى را اشغال كنند، و در حقيقت جنگ امام على (عليه‌السلام) با آنها جنگ با نفاق و دوروئى بود.
دسته‌ي سوم كه مارقين هستند روحشان روح عصبيت‌هاى ناروا و خشكه مقدسي‌ها و جهالت‌هاى خطرناك بود.

جنگ جمل (جنگ با ناكثين)

طلحه و زبیر از نخستین کسانی بودند که با حضرت علی (علیه‌السلام) بیعت کردند و رهبری ایشان را پذیرفتند. آنها انتظار داشتند که اميرالمؤمنين علی (علیه‌السلام) ایشان را در کارهای حکومتی شریک خود گرداند و یکی را استاندار بصره و دیگری را استاندار کوفه قرار دهد5 و سهم بیشتری از بیت‌المال مسلمانان برای آنان در نظر بگیرد.
اما وقتی دیدند حضرت با خواسته‌های آنان مخالف است، در میان گروهی از قریش به اظهار نارضایتی پرداختند.

چهار ماه‌ پس‌ از به‌خلافت‌ رسیدن‌ امام علی‌ (علیه‌السلام‌)، طلحه‌ و زبیر که‌ دریافتند با خلافت‌ امام‌ علی‌ (علیه‌السلام)، مردم‌ از ایشان‌ رویگردان‌ شده‌اند و دیگر جایی‌ در مدینه‌ ندارند، از امام‌ اجازه‌ خواستند که‌ برای‌ انجام‌ عمره‌ به‌ مکه‌ روند.
امام‌ گفت‌ند شاید قصد شام‌ یا عراق‌ دارید و آنان‌ پاسخ‌ دادند که‌ فقط‌ قصد عمره‌ دارند و سوگند خوردند که‌ فساد و فتنه‌‌ای‌ بر نخواهند انگیخت‌ و بیعت‌ خود را نخواهند شکست‌.
امام‌ اجازه‌ دادند و آنان‌ با شتاب‌ به‌ مکه‌ رفتند. با این‌ حال‌، اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) فرمودند که‌ آنان‌ به‌ عمره‌ نمی‌روند، بلکه‌ قصد نیرنگ‌ دارند.
6

عایشه‌ که‌ در زمان‌ قتل‌ عثمان‌ در مکه‌ بود، گمان‌ می‌کرد، یا چنین‌ خبر یافته‌ بود، که‌ پس‌ از قتل‌ عثمان‌، طلحه‌ به‌ خلافت‌ رسیده‌ است‌، روانه‌‌ي مدینه‌ گردید؛ اما، هنگامی‌ که‌ در میان‌ راه‌ شنید که‌ مردم‌ با علی‌ (علیه‌السلام‌) بیعت‌ کرده‌اند، به‌ مکه‌ بازگشت‌ و از اینکه‌ مردم‌ را بر ضدعثمان‌ شورانده‌ بود، اظهار پشیمانی‌ کرد و ندا داد که‌ عثمان‌ به‌ ستم‌ کشته‌ شده‌ است‌ و مردم‌ را به‌ خونخواهی‌ او و مخالفت‌ با امیرمؤمنان‌ و مبارزه‌ با آشوبگران‌ مدینه‌ دعوت‌ نمود و در پاسخ‌ این‌ اعتراض‌ که‌ تو مردم‌ را به‌ کشتن‌ عثمان‌ (در تعبیر عایشه‌: نَعْثَل‌) تشویق‌ می‌کردی‌، گفت‌ که‌ عثمان‌ توبه‌ کرد و سپس‌ او را کشتند.7

طلحه‌ و زبیر، پس از رفتن به مكه برای‌ پیشبرد مقاصد خود، از عایشه‌ درخواست‌ کردند که‌ به‌ خونخواهی‌ عثمان‌ و انتقام‌ از کشندگان‌ وی‌، که‌ اکنون‌ از یاران‌ نزدیک‌ علی‌ و سرداران‌ او شده‌اند، با آنان‌ همراه‌ شود.
پس‌ از مدتی‌، سرانجام‌، عایشه‌ خواست‌ آنان‌ را پذیرفت‌.8
اگرچه‌ طلحه‌ و زبیر، به‌ ادعای‌ خونخواهی‌ عثمان‌ از اطاعت‌ امام‌ سرباز زدند و از جمع‌ مسلمانان‌ بیرون‌ رفتند، اما به‌ گفته‌ حضرت علی‌ (علیه‌السلام)‌9، آنان‌ خود قاتلان‌ عثمان‌ بودند.10
آنان‌ ادعا می‌کردند که‌ توبه‌ کرده‌اند و برای‌ جبران‌ گناه‌ خویش‌، می‌خواهند انتقام‌ خون‌ عثمان‌ را، که‌ به‌ ستم‌ کشته‌ شده‌ است‌، بگیرند و کار خلافت‌ مسلمانان‌ را به‌ شورایی‌ مانند شورای‌ عمر، واگذارند و بین‌ آنان‌ صلح‌ ایجاد کنند.
آن‌ دو از عایشه‌ نیز خواستند که‌ این‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ اعلام‌ کند.11
طلحه‌ و زبیر، برای‌ توجیه‌ پیمان‌شکنی‌ خویش‌، مدعی‌ شدند که‌ از ترس‌ و با اکراه‌ بیعت‌ کرده‌اند و لذا تعهدی‌ در فرمان‌برداری‌ از امیرمؤمنان‌ ندارند.12
امام‌ فرمودند که‌ زبیر می‌پندارد با دستش‌ بیعت‌ کرده‌ است‌، نه‌ با دلش‌؛ پس‌ به‌ بیعت‌ اقرار و به‌ خروج‌ از آن‌ ادعا می‌کند و باید برای‌ ادعای‌ خود دلیلی‌ درست‌ بیاورد.13

آنان‌، به‌ پیشنهاد عبدالله بن‌ عامر، توافق‌ کردند که‌ به‌ سوی‌ بصره‌ حرکت‌ کنند (برخلاف‌ نظر عایشه‌ که‌ می‌گفت‌ به‌ سوی‌ مدینه‌ بروند)، زیرا توان‌ رویارویی‌ با مردم‌ مدینه‌ را نداشتند.
به‌ علاوه‌، مردم‌ بصره‌ طرفدار طلحه‌ و زبیر بودند و عبدالله‌ نیز در آنجا یارانی‌ داشت‌.
طلحه‌ و زبیر امیدوار بودند که‌ عایشه‌ بصریان‌ را هم‌چون‌ اهل‌ مکه‌ بر امام‌ علی‌ (علیه‌السلام) بشوراند.
آنان‌ لشکریانی‌ مجهز ساختند و منادی‌ اعلام‌ کرد که‌ عايشه‌ و طلحه‌ و زبیر به‌ بصره‌ می‌روند و هرکس‌ خواهان‌ عزت‌ اسلام‌ و جنگ‌ با گناهکاران‌ و خونخواهی‌ عثمان‌ است‌، به‌ راه‌ بیفتد.
سرانجام‌، سپاهی‌ سه‌ هزار نفری‌ آماده‌ي‌ حرکت‌ شد که‌ نهصد تن‌ از آنان‌ از مردم‌ مدینه‌ و مکه‌ بودند.14

بین‌ راه‌ مکه‌ به‌ بصره‌، کنار آبی‌ به‌ نام‌ حَوْءَب‌، سگ‌ها پارس‌ کردند.
چون‌ عایشه‌ بانگ‌ آنها را شنید و دانست‌ که‌ آنجا حوءب‌ است‌، به‌ یاد سخنی‌ از پیامبر افتاد و خواست‌ که‌ او را بازگردانند.
رسول‌ خدا
(صلي الله عليه و آله) به زنان‌ خویش‌ گفته‌ بودند که‌ مبادا یکی‌ از شما همو باشد که‌ سگ‌های‌ حوءب‌ بر وی‌ پارس‌ می‌کنند.
در این‌ میان‌، عبدالله بن‌ زبیر )و به‌ روایتی‌، طلحه‌ و زبیر) با انکار حوءب‌ بودن‌ این‌ مکان‌، پنجاه‌ تن‌ از بنی‌عامر را نزد عایشه‌ آورد و آنان‌ به‌ صدق‌ گفته‌‌ي عبدالله‌ شهادت‌ دادند و سوگند خوردند.15

امام‌ برای‌ جنگ‌ با معاویه‌ و یارانش‌، آماده‌‌ي لشکرکشی‌ به‌ شام‌ بودند که‌ خبر مخالفت‌ مردم‌ مکه‌ به‌ مدینه‌ رسید و حضرت‌، ضمن‌ سخنانی‌، اعلام‌ کردند که‌ اگر به‌ همین‌ اندازه‌ (مخالفت‌ و اعتراض‌) بسنده‌ کنند با آنان‌ برخورد نخواهند کرد و چون‌ خبر رسید که‌ مخالفان‌ قصد دارند به‌ بصره‌ بروند، برای‌ مقابله‌ با آنان‌ آماده‌ شدند و فرمودند اگر چنین‌ کنند، نظام‌ مسلمانان‌ از هم‌ خواهد گسست‌، و افزودند، ماندن‌ آنان‌ در میان‌ ما، به‌ رغم‌ مخالفت‌ و ناسازگاری‌، موجب‌ رنج‌ و ناراحتی‌ نبود.16

هنگامی‌ که‌ امام‌ خبر یافت‌، عایشه‌ و طلحه‌ و زبیر به‌ سوی‌ بصره‌ رفته‌اند، مردم‌ مدینه‌ را به‌ یاری‌ فراخواند و مردم‌ نیز اجابت‌ کردند.17
سپس‌، سهل بن‌ حنیف‌ انصاری‌ را جانشین‌ خود کردند و با شتاب‌، با همان‌ سپاه‌ هفتصد نفری‌ (از جمله‌ چهارصد تن‌ از مهاجران‌ و انصار)  که‌ آماده‌‌ي حرکت‌ به‌ شام‌ بودند، از شهر بیرون‌ رفتند (آخر ربیع‌الآخر ۳۶) تا شاید شورشیان‌ را بازگردانند؛ اما، چون‌ به‌ رَبَذَه‌، در سه‌ میلی‌ مدینه‌18 رسیدن، معلوم‌ شد که‌ شورشیان‌ دور شده‌اند؛ امام‌ چند روز در ربذه‌ ماندند.

امام‌، هاشم بن‌ عُتْبه‌ معروف‌ به‌ مِرقال‌ را با نامه‌ای‌ نزد ابوموسی‌ اَشْعَری‌، عامل‌ کوفه‌، فرستادند و پیغام‌ دادند که‌ مردم‌ را برای‌ پیوستن‌ به‌ امام‌ بسیج‌ کنند.
ابوموسی‌ مردم‌ را از یاری‌ کردن‌ امام‌ بازداشت‌ و گفت‌ وضعی‌ که‌ پیش‌ آمده‌، فتنه‌ است‌ و حتی‌ هاشم‌ را تهدید به‌ حبس‌ کرد.
در پی‌ آن‌، امام‌، عبدالله بن‌ عباس‌ و محمد بن‌ ابی‌بکر را به‌ کوفه‌ فرستادند (بنابه‌ روایتی‌، بار اول‌ محمد بن‌ ابی‌بکر و محمد بن‌ عون‌ و بار دوم‌ عبدالله بن‌ عباس‌ و مالک‌ اشتر را اعزام‌ کردند) تا ابوموسی‌ را معزول‌ و به‌ جای‌ وی‌ قَرَظة ‌بن‌ کَعب‌ انصاری‌ را والی‌ کوفه‌ کنند.
امام‌ سپس‌ حسن بن‌ علی‌ (علیه‌السلام)‌ و عمّار بن‌ یاسر را، با نامه‌ای‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ کوفه‌، بدان‌ شهر فرستادند تا آنان‌ را بسیج‌ کنند.19
آنگاه‌ از ربذه‌ به‌ ذی‌قار رفتند.20

هنگامی‌ که‌ امام‌ وارد بصره‌ گردیدند، از سمت‌ طَفّ داخل‌ شدند و در جایی‌ معروف‌ به‌ زاویه‌ چند روز اقامت‌ کردند. سپس‌ به‌ راه‌ ادامه‌ دادند.
طلحه‌ و زبیر و عایشه‌ نیز از فُرضه‌ (بندر) به‌ راه‌ افتادند پس‌ از رسیدن‌ امام‌ به‌ بصره‌، دو گروه‌ با هم‌ روبه‌رو شدند.21
عایشه‌ نیز از اقامتگاهش‌ به‌ مسجد حُدّان‌، در محله‌ قبیله‌ ازد، که‌ میدان‌ جنگ‌ در حوالی‌ آن‌ بود، نقل‌ مکان‌ کرد.22

اميرالمؤمنين علی‌ (علیه‌السلام)‌ تمایلی‌ به‌ جنگ‌ نداشت‌ند و تا سه‌ روز پس‌ از ورود به‌ بصره‌، با ارسال‌ پیغام‌هایی‌، می‌کوشیدند تا شورشیان‌ را باز دارند و آنان‌ را به‌ همراهی‌ با خویش‌ بخوانند.23
روز جنگ‌ نیز، از صبح‌ تا ظهر، اصحاب‌ جمل‌ را دعوت‌ می‌کردند تا بازگردند.24

تلاش‌هاي امام علي (عليه‌السلام) برای ایجاد صلح

اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نامه‌ای‌ به‌ طلحه‌ و زبیر، از مشروعیت‌ خلافت‌ خویش‌، بیعت‌ آزادانه‌‌ي مردم‌، بی‌گناهی‌ خویش‌ در قتل‌ عثمان‌، حقانیت‌ نداشتن‌ طلحه‌ و زبیر در خونخواهی‌ عثمان‌، و اقدام‌ نادرست‌ طلحه‌ و زبیر در نقض‌ دستور قرآن‌ )بیرون‌ آوردن‌ همسر پیامبر از خانه‌ و قرارگاه‌ خود) سخن‌ گفتند.
اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نامه‌ای‌ به‌ عایشه‌ نیز هشدار دادند که‌ برخلاف‌ دستور قرآن‌ از خانه‌اش‌ بیرون‌ آمده‌ و، به‌ بهانه‌ي‌ اصلاح‌ بین‌ مردم‌ و خونخواهی‌ عثمان‌، لشکرکشی‌ کرده‌ و خود را گرفتار گناهی‌ بزرگ‌ ساخته‌ است‌.
طلحه‌ و زبیر، در نامه‌ای‌ به‌ امام‌، بر نافرمانی‌ خویش‌ اصرار ورزیدند و عایشه‌ نیز پاسخی‌ نداد.
به‌ دنبال‌ آن‌، عبدالله‌ بن‌ زبیر مردم‌ را بر ضد امام‌ شوراند، که‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (علیه‌السلام)‌ با سخنانی‌ بلیغ‌ و روشنگرانه‌ پاسخش‌ را دادند.25
آنگاه‌ اميرالمؤمنين (عليه‌السلام)، صَعْصَعه بن‌ صوحان‌ و سپس‌ عبدالله بن‌ عباس‌ را برای‌ گفتگو با طلحه‌ و زبیر و عایشه‌ فرستادند، اما گفتگوها ثمری‌ نداشت‌ و از آن‌ میان‌ عایشه‌ سرسخت‌تر بود.26
در پی‌ بی‌نتیجه‌ ماندن‌ مکاتبه‌ و گفتگو و اصرار شورشیان‌ بر بیعت‌شکنی‌ و مخالفت‌ و جنگ‌، امام‌ خطبه‌ای‌ خواندند و اتمام‌ حجت‌ کردند و لشکریان‌ خود را آرایش‌ دادند و فرماندهان‌ را بر گماردند.
اصحاب‌ جمل‌ نیز سپاه‌ خویش‌ را آراستند.27
عایشه‌ هم‌ بر شتري که‌ آنرا با زره‌ پوشانده‌ بودند نشست‌ و پیشاپیش‌ صفوف‌ قرار گرفت‌.28

هم‌چنين امام علی‌ (علیه‌السلام) از نزدیک‌ با طلحه‌ و زبیر سخن‌ گفت‌ند و به‌ زبیر، که‌ او را نصیحت‌پذیرتر می‌دانستند، حدیثی‌ از پیغمبر را یادآوری‌ کردند و زبیر تأیید کرد و گفت‌ اگر این‌ را به‌ یاد داشتم‌، به‌ این‌ راه‌ نمی‌آمدم‌، به‌ خدا هرگز با تو نمی‌جنگم‌.
آنگاه‌ به‌ عایشه‌ گفت‌ که‌ می‌خواهد جنگ‌ را ترک‌ کند، اما عبدالله بن‌ زبیر به‌ پدر گفت‌، که‌ این‌ دو لشکر را باهم‌ روبه‌رو کرده‌ای‌ و حال‌ که‌ به‌ روی‌ یکدیگر شمشیر کشیده‌اند، می‌خواهی‌ آنان‌ را رها کنی‌؟ تو پرچم‌های‌ پسر ابی‌طالب‌ را دیده‌ای‌ که‌ به‌ دست‌ جوانان‌ دلیر است‌ و بیمناک‌ شده‌ای‌.
زبیر نیز، به‌ اصرار عبدالله‌، کفاره‌ قسم‌ خود را با آزاد کردن‌ بنده‌ای‌ داد و آماده‌‌ي جنگ‌ شد.29

پیش‌ از آغاز جنگ‌ امام علی‌ (علیه‌السلام)، مصحفی‌ (قرآن) به‌ یکی‌ از یارانشان دادند تا شورشیان‌ را به‌ پیروی‌ از فرمان‌های‌ آن‌ فراخواند و آنان‌ را از تفرقه‌ باز دارد و به‌ وحدت‌ دعوت‌ کند، اما آنان‌ او را به‌ شهادت‌ رساندند و چند تن‌ از دیگر یاران‌ امام‌ را نیز با تیر کشتند.
پس‌، امام‌ فرمودند اکنون‌ جنگ‌ رواست‌ و هنگام‌ نبرد است‌.30

با اين حال امام‌ یاران‌ خود را از آغاز کردن‌ جنگ‌ پرهیز دادند و گفت‌ند که‌ مجروحی‌ را نکشند، کسی‌ را مثله‌ نکنند، بی‌اجازه‌ وارد خانه‌ای‌ نشوند، به‌ کسی‌ ناسزا نگویند، زنی‌ را هجو نکنند و جز آنچه‌ در اردوگاه‌ اصحاب‌ جمل‌ است‌، برندارند.31
در اين جنگ عایشه‌ بر شتری‌ به‌ نام‌ عسکر سوار شد که‌ یعلی بن‌ امیه‌ آن‌ را هشتاد دینار (و به‌ قولی‌ دویست‌ دینار) خریده‌ و در اختیار وی‌ گذارده‌ بود 32 از این‌رو، این‌ جنگ‌، جمل‌ (شتر نر) نام‌ گرفت‌.
در طول جنگ اصحاب جمل دور شتر عايشه را گرفته بودند و سرسختانه‌ از عایشه‌ محافظت‌ مي‌کردند تا کشته‌ شدند. گفته‌اند هفتاد تن‌، که‌ مهار شتر را در دست‌ گرفته‌ بودند، دستشان‌ قطع‌ شد و خودشان‌ هم‌ به‌ هلاکت‌ رسیدند.33
پس از چهار ساعت جنگ با پي شدن شتر عايشه به اتمام رسيد.

پس‌ از شکست‌ اصحاب‌ جمل‌، امام‌ فرمودند زخمیان‌ و اسیران‌ را نکشند، فراریان‌ را تعقیب‌ نکنند و نکشند و هرکس‌ را که‌ در به‌ روی‌ خود ببندد و سلاح‌ بر زمین‌ نهد، در امان‌ دارند.
امام‌ کسانی‌ از سپاه‌ جمل‌ (از جمله‌ مروان بن‌ حکم‌، موسی بن‌ طلحه‌، پسران‌ عثمان‌ و ولید بن‌ عقبه‌) را که‌ به‌ اسارت‌ درآمده‌ بودند، نکشتند، بلکه‌ به‌ آنان‌ امان‌ دادند و آزادشان‌ کردند. 

عایشه‌ را نيز  از هودج‌ بیرون‌ آوردند و برای‌ او خیمه‌ای‌ برپا کردند.
اميرالمؤمنين علی‌ (علیه‌السلام) او را به‌ سبب‌ جنگ‌افروزی‌ سرزنش‌ کردند. سپس‌ به‌ برادر وی‌، محمد بن‌ ابی‌بکر، فرمودند تا او را به‌ بصره‌ بَرَد.
عایشه‌ چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه‌ي‌ مدینه‌ شود، اما چون‌ مهلت‌ پایان‌ یافت‌ و او در رفتن‌ تعلل‌ ورزید، امام‌، عبدالله بن‌ عباس‌ را پیش‌ وی‌ فرستادند و به‌ او هشدار دادند.
آنگاه‌ وی‌ را با عده‌ای‌ از زنان‌ بصره‌، که‌ به‌ دستور امام‌ جامه‌‌ي مردان‌ پوشیدند، با جمعی‌ از لشکریان‌ خویش‌، همراه‌ محمد (یا عبدالرحمان‌) بن‌ ابی‌بکر، با احترام‌، به‌ مدینه‌ روانه‌ کردند و دوازده‌ هزار  درهمیا دینار؟ مال به‌ او دادند.34
بعدها عایشه‌ هرگاه‌ روز جمل‌ را به‌ یاد می‌آورد، آرزو می‌کرد که‌ ای‌ کاش‌ قبل‌ از آن‌ مرده‌ بود و در آن‌ حادثه‌ حضور نمی‌یافت‌.
وی‌ هنگامی‌ که‌ آیه‌ و قَرْنَ فی‌ بُیوتِکُنَّ 35 را می‌خواند، چندان‌ می‌گریست‌ که‌ روبندش‌ خیس‌ می‌شد.36 

امام‌ سپاه‌ خود را از تصرف‌ و غارت‌ اموال‌ شخصی‌ بصریان‌ و اصحاب‌ جمل‌ بازداشت‌ند و فرمودند اموال‌ کشتگان‌ اصحاب‌ جمل‌ میراث‌ خویشان‌ مستحق‌ آنهاست‌ و فقط‌ اجازه‌ دادند آنچه‌ را که‌ در اردوگاه‌ برای‌ جنگیدن‌ به‌کار می‌بردند، به‌ غنیمت‌ گیرند.
امام‌، پس‌ از آن‌، سلاح‌ و اسب‌ و استر فراریان‌ از میدان‌ را میان‌ یاران‌ خویش‌ قسمت‌ کردند.37
وقتی‌ یکی‌ از یاران‌ امام‌ پرسید که‌ چگونه‌ رواست‌ با آنان‌ بجنگیم‌ و خونشان‌ را بریزیم‌، اما اسیر کردن‌ زنانشان‌ و به‌ غنیمت‌ گرفتن‌ اموالشان‌ نارواست‌، امام‌ فرمودند: از مسلمان‌ اسیر و مال‌ به‌ غنیمت‌ نباید گرفت‌، مگر آنچه‌ با آن‌ می‌جنگیده‌اند.





پي‌نوشت‌ها:

1- تاريخ بغداد: ج8، ص 340.
2- البداية والنهاية: جزء هفتم، مجلد چهارم، ص 305.

3- و قبل از آن حضرت، پيغمبر آنان را به اين نام‌ها ناميد كه به وى گفت: ستقاتل بعدى الناكثين و القاسطين و المارقين پس از من با ناكثين و قاسطين و مارقين مقاتله خواهى كرد. اين روايت را ابن ابى الحديد در شرح نهج‌‌ البلاغه، ج 1، ص 201 نقل مى‌كند و مى‌گويد اين روايت يكى از دلائل نبوت حضرت ختمى مرتبت است، زيرا كه اخبارى صريح است از آينده و غيب كه هيچ‌گونه تأويل و اجمالى در آن راه ندارد.
4- نهج‌البلاغه: خطبه شقشقيه، 3.
5- ابن قتیبه‌، الامامة و السیاسة: ج‌۱، ص‌ ۵۱ـ۵۲  المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء، قاهره‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ش طبری‌: تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص‌۴۲۹.   طبری‌: تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص۴۳۸.
6- احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۸، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ طبری‌: تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص‌۴۲۹  طبری‌: تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص۴۴۴.
-7 ابن قتیبه‌، الامامة و السیاسة: ج‌۱، ص‌۵۲ المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء، قاهره‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ش  احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۶، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰  طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۴۸ـ۴۵۰ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۴۵۸ـ ۴۵۹   – محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة: ج۱، ص‌۲۲۷ـ ۲۲۸، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌ .

8- احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۹، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰  احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۴۴، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر (۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ‌ افست‌ بغداد (بی‌تا    (.طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۴۸ـ۴۴۹ – طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص۴۵۱ ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۵۲، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱
 -9
علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ (عليه‌السلام)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغه‌:خطبه۱۷۴، ترجمه‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌ ۱۳۷۰ش‌.
 -10
طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۴۰.
 -11
ابن قتیبه‌، الامامة و السیاسة: ج‌۱، ص‌۶۵  المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء: قاهره‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ش‌ –  ابن قتیبه‌، الامامة و السیاسة: ج‌۱، ص۶۸، المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء:، قاهره‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ش‌    – احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۹، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص۱۶۳ـ۱۶۴، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
 -12
احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۸، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰
13- طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۲۹ـ۴۳۱ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۴۳۵  طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص۴۵۴  – طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۴۶۲  – علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ (عليه‌السلام)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغه‌: خطبه۸،ترجمه‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌ ۱۳۷۰ش‌.

-14 احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۷ـ۱۵۹، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۴۹ـ۴۵۲ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص۴۵۴ ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۵۳، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱   – مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌): ج‌۳، ص‌۱۰۲  – محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة  ج۱، ص‌۲۲۸، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌.
-15
احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۵۹ـ۱۶۰، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۵۷ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۴۶۹ ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۵۷ـ۴۵۸، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱ مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌): ج‌۳، ص‌۱۰۲ـ۱۰۳.

16- طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۴۵ـ۴۴۶.

17- احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۶۵، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰  – ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۵۷، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱
18
- یاقوت‌ حموی‌،معجم البلدان: ذیل‌ «الرَّبَذَة‌
».
-19 احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۶۶، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۶۴، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۴۴ـ۱۴۵، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر) ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹ (، چاپ‌ افست‌ بغداد) بی‌تا   (.طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۷۷ـ ۴۷۸   طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۴۹۹ـ۵۰۰  محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة: ج۱، ص‌۲۴۲ـ۲۴۴، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌
 -20
طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۵۲ـ۴۵۳.
-21
خلیفة ‌بن‌ خیاط‌، تاریخ‌ خلیفة ‌بن‌ خیاط‌: ج۱، ص‌۱۱۱، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۵۰۰ ـ ۵۰۱ - مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌): ج‌۳، ص‌۱۰۴ـ۱۰۶.
 -22
طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۵۰۳
.
23- احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۴۷، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹ (، چاپ‌ افست‌ بغداد) (بی‌تا   (طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۵۰۱   مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌): ج‌۳، ص‌۱۰۶   محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة: ج۱، ص‌۳۳۴، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌
-24 احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۴۷، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر ) ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹ ، چاپ‌ افست‌ بغداد) (بی‌تا).
-25
ابن قتیبه‌، الامامة و السیاسة: ج‌۱، ص‌۷۰ـ۷۱، المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء، قاهره‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ش‌  –ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۶۵ـ۴۶۷، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱
-26
محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة: ج۱، ص‌۳۱۳ـ۳۱۷، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌   – ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۶۷، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
-27
احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۶۹، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰  ابن قتیبه‌، الامامة و السیاسة: ج‌۱، ص‌۷۶، المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء، قاهره‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ش‌  –احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۴۶ـ ۱۴۷، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر) ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹ (، چاپ‌ افست‌ بغداد) بی‌تا - ابن اعثم‌ کوفی‌، ج‌۲، ص‌۴۶۸، کتاب‌ الفتوح‌: چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱   محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة،ص‌۳۱۹ـ ۳۲۵، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌.
-28
احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۷۰، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌: دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص‌۵۰۷.
-29 احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۶۹، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۴۷ـ ۱۴۸، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر) ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹ (، چاپ‌ افست‌ بغداد) بی‌تا  –  طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۵۰۱ ـ ۵۰۲ ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۶۹ـ ۴۷۱، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
 -30
احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۷۰ـ۱۷۱، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰  یعقوبی‌، تاریخ‌،ج‌۲، ص‌۱۸۲   طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۵۱۱  ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۷۳، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.

31- احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص‌۱۷۰، چاپ‌ محمود فردوس‌‌العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰
 
-32
طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۵۲ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۴۵۶ـ۴۵۷ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۵۰۷.

-33 احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌‌ الاشراف‌: ج‌۲، ص ‌۱۷۱، چاپ‌ محمود فردوس‌‌العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰   طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص‌۵۰۹  طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌): ج‌۴، ص۵۲۵.
 -34 احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌، ج‌۲، ص ‌۱۷۸ ـ ۱۷۹، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)، ج‌۴، ص‌ ۵۰۹ ـ۵۱۰  احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۵۲، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر) ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹ (چاپ‌ افست‌ بغداد) بی‌تا  مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌): ج‌۳، ص۱۱۶ .
35- احزاب‌/  ۳۳. 

36- ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌‌الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۸۷، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱ ابن اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌‌الفتوح‌: ج‌۲، ص‌۴۸۷، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱
.
 -37احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، ج‌۲، ص‌۱۷۰، انساب‌ الاشراف‌: چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰ احمد بن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌: ج۱، ص‌۱۵۱ـ۱۵۲، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر(۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ‌ افست‌ بغداد(بی‌تا)   محمد بن‌ محمد مفید، الجمل‌ و النصرة‌ لسیدالعترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة: ج۱، ص‌۴۰۵، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ ۱۳۷۴ش‌.


 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد