:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 19 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : هيچ كس شوخي بيجا نكند ، جز آنكه مقداري از عقل خود را از دست بدهد .
 
 
 
 

تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

داستان يوم الدّار

در اين هنگام ـ كه مصادف باسال سوم بعثت بود ـ مأمور شد دعوت خود را آشكار كند، و آيه: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الاَْقْرَبِينَ: » «و (نخست) خويشاوندان نزديكت را انذار كن»!(1) و همچنين آيه«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»: «آنچه را مأموريت دارى، آشكار ساز و از مشركان روى گردان (و به آنها اعتنا نكن»(2) نازل شد، به اين ترتيب پيامبر (صلى الله عليه وآله) به دعوت علنى پرداخت و اين كار را از خويشاوندان خود شروع كرد كه داستانش معروف است و در بخش گذشته بيان شد.
در اين هنگام انواع فشارها متوجه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شد و دشمنان از هر سو به حركت در آمدند.
قابل توجّه اين كه برخورد دشمن با پيامبر(صلى الله عليه وآله)در چند مرحله و به چند صورت مختلف بود (و ظاهراً اين مراحل در تمام انقلاب هاى الهى بوده است):
مرحله اول، مرحله استهزاء بود و اين در زمانى صورت گرفت كه هنوز آيين جديد را جدّى نمى گرفتند، و از آن احساس خطر نمى كردند و تصورشان اين بود كه با مسخره كردن و استهزاء كار يكسره مى شود و نيازى به بيش از آن نيست، آيه 36 سوره انبياء ناظر به اين مرحله است: «وَإِذَا رَءَاكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَهذَا الَّذِى يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كَافِرُونَ»: «هنگامى كه كافران تو را مى بينند، كارى جز استهزا كردن تو ندارند، (و مى گويند:) آيا اين همان كسى است كه معبودهاى شما را نكوهش مى كند؟! در حالى كه خودشان ذكر خداوند رحمان را انكار مى كنند»(3)
اين نوع مواجهه منحصر به مخالفان پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) نبود، قرآن با صراحت مى گويد: «هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمى آمد مگر اين كه او را مسخره مى كردند.» «وَمَا يَأْتِيهِمْ مِّنْ رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ».(4)
ولى هنگامى كه استهزاء و سخريه اثر نكرد و اسلام همچنان به پيشرفت خود ادامه داد و متوقّف نشد، در مرحله دوم تصميم گرفتند كه فكر كردند پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را با برچسب هاى همچون ديوانگى و جنون و يا ساحر و شاعر بودن و كسى كه مطالب خود را از اين و آن، يا افسانه هاى پيشينيان گرفته از ميدان بيرون كنند.
گاه مى گفتند: «يَا أَيُّهَا الَّذِى نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ»: «اى كسى كه ذكر (قرآن) بر تو نازل شده، تو به يقين ديوانه اى!»،(5) و گاه به يكديگر مى گفتند:«أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِر مَّجْنُون»: «آيا ما خدايان (بت هاى) خود را به خاطر شاعر ديوانه اى رها كنيم»،(6)
و گاه مى گفتند: «هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ»: «اين سحر است و ما نسبت به آن كافريم».(7)
قرآن در اينجا اضافه مى كند كه تنها مشركان عرب نبودند كه برچسب به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) مى زدند، بلكه اين مشكل را تمام انبياء در طول تاريخ داشتند: «كَذلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّنْ رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»: «اين گونه است كه هيچ پيامبرى به سوى كسانى كه قبل از آنها بودند فرستاده نشد مگر اين كه گفتند: او ساحر است يا ديوانه!»(8)
در جاى ديگر مى خوانيم كه خداوند مى فرمايد: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِىٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِىٌّ مُّبِينٌ»: «ما مى دانيم كه آنها مى گويند: "(اين آيات را) انسانى به او تعليم مى دهد". در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مى دهند عجمى است ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است.»(9)
و گاه «مى گفتند: «اين همان افسانه هاى دروغين پيشنيان است كه او آن را رونويس كرده، و هر صبح و شام بر او املا مى شود"».(10) «وَ قَالُوا أَسَاطِيرُ الاَْوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلا».
مى دانيم اساطير جمع اسطوره و به معناى افسانه هاى دروغين است. به اين ترتيب آنها انواع تهمت ها و برچسب هايى را كه به ذهنشان مى رسيد به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نسبت دادند، ولى هيچ كدام از آنها اثر نگذاشت و اسلام همچنان به پيشروى خود با سرعت تمام در ميان قشرها ادامه داد.
مرحله سوم شروع شد، مرحله تضييقات مختلف اجتماعى و اقتصادى، چرا كه فكرمى كردند خطر جدى است و بايد از اين راه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و گروه اندكى را كه به او ايمان آورده اند از پاى در آورند.
داستان شعب ابى طالب در سال ششم بعثت و محصور ماندن مسلمانان در آن درّه خشك و سوزان در مدت سه سال، كه منتهى به مرگ و مير كودكان مسلمان و حتى بعضى از بزرگسالان شد، و همچنين داستان هجرت جمعى به سوى حبشه بر اثر فشار فوق العاده و اذيت و آزار مشركان نسبت به آنها كه در سال پنجم بعثت اتّفاق افتاد، معروف است.
عجيب اين كه آنها نه فقط مسلمانان را تحت فشار قرار دادند، بلكه در تاريخ آمده است كه پيمان بستند با تمام بنى هاشم و بنى مطلب اعم از مسلمان و غير مسلمان قطع رابطه كنند نه زنى از آنها بگيرند، نه به آنها زن بدهند نه چيزى از آنها بخرند و نه چيزى به آنها بفروشند، تا فشار بر مسلمين شديدتر شود.
اگر چه در آيات قرآن اشاره روشنى به اين مسئله ديده نمى شود، ولى از توصيه هايى كه مشركين و كفّار و منافقان به يكديگر در مدينه مى كردند، مى توان وضع مكه را دريافت: «هُمْ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا»: «آنها كسانى هستند كه مى گويند: "به افرادى كه نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله)هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند"».(11)
اين فشارها نيز اثرى نگذاشت، بلكه توجه همگان را بيش از پيش به مسلمانان معطوف كرد و آوازه اسلام بر سر زبان ها افتاد، ضمناً مسلمانان چهره كاملاً مظلومانه اى به خود گرفتند كه عواطف گروه عظيمى را به سوى آنها جلب نمود.
مسأله از نظر دشمنان شكل حادترى به خود گرفت و مبارزه بى امان دشمن را وارد چهارمين مرحله كرد، يعنى آنها تصميم گرفتند كه خون پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را بريزند و براى هميشه فكر خود را راحت كنند و يا لااقل او را از سرزمين مكه تبعيد نمايند.
در دارالندوه كه مركز اجتماع و محل مشورت آنها بود، جمع شدند و نقشه شيطانى دقيقى براى اين كار طرح كردند، همان گونه كه قرآن مى گويد: «وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» : «(به خاطر بياور) هنگامى را كه كافران براى تو نقشه مى كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند و يا (از مكّه) بيرون كنند، آنها توطئه مى كردند و خداوند هم تدبير مى كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است.»(12)
و چنانكه مى دانيم خداوند به نحو عجيبى نقشه هاى شيطانى آنها را نقش بر آب كرد و پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) توانست از حلقه محاصره شمشير كشان دشمن، سالم بيرون آيد و راه مدينه را در پيش گيرد و هجرت بزرگ خود، كه سر آغاز تحولى بزرگ در اسلام و جهان بشريت بود را شروع كند.
باز در اين زمينه به قرآن باز مى گرديم كه مى فرمايد: «إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِىَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِى الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْيَا وَاللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»: «اگر او (پيامبر) را يارى نكنيد، خداوند او را (در سخت ترين لحظات) يارى كرد، آن هنگام كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالى كه يكى از دو نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت)، در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همسفر خود مى گفت: "غم مخور، خدا با ما است". آنگاه خداوند، آرامش خود را بر او فرستاد و با لشكرهايى كه مشاهده نمى كرديد، او را تأييد نمود و گفتار (و خواسته) كافران را پايين تر قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت) و تنها سخن خدا (و آيين او)، برتر (و پيروز) است و خداوند توانا و حكيم است.»(13)
به اين ترتيب پيامبر (صلى الله عليه وآله) از ميان خطرات گوناگونى كه او را احاطه كرده بود به لطف الهى در امان ماند و با سكينه و آرامش، هجرت خود را آغاز نمود و اسلام وارد مرحله نوين و سرنوشت سازى از حيات خود شد و دشمنان در اين مرحله نيز شكست خوردند.
اسلام در مدينه به سرعت گسترش يافت و پيروان زيادى پيدا كرد، و همراه آن طرح حكومت اسلامى از سوى پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) ريخته شد و مسلمانان داراى ارتش و بيت المال و آنچه نياز يك حكومت بود شدند.
به موازات توسعه اسلام، دشمن كه احساس خطر جدّى ترى مى نمود مبارزه خود را گسترش داد، و در پنجمين مرحله مبارزه مسلحانه را با اسلام شروع كرد، و غزوات اسلامى بدر كبرى و صغرى و أُحد و خيبر و حنين و... يكى بعد از ديگرى به وقوع پيوست و در همه جا جز در يك مورد، مسلمين شاهد پيروزى هاى چشمگير و پى در پى بودند.
قرآن مجيد در آيات فراوانى اشاره به اين مرحله از زندگانى پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى كند و مسلمانان را همواره به ياد يارى و كمك خود در آن لحظات سخت مى اندازد بلكه اختصاراً مى توان گفت كه قرآن در اشاره به تاريخ اسلام بيشترين عنايت را به اين مسئله دارد، به همين دليل در آيه 25 سوره توبه، يك اشاره اجمالى به اين غزوات مى كند و مى فرمايد: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ فِى مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ»: «خداوند شما را در مواضع بسيارى يارى كرد (و بر دشمن پيروز شديد) و در روز حنين نيز يارى نمود»
مواطن جمع موطن، گاه به معناى وطن و محل اقامت دائمى استعمال مى شود، و گاه به معناى ميدان جنگ مى آيد در اينجا منظور از «مواطن كثيرة»، ميدان هاى متعدد جنگ هاى اسلامى است، كه عدد آن را بالغ بر هشتاد ميدان ذكر كرده اند، و لذا در حديثى مى خوانيم: هنگامى كه يكى از خلفاى عباسى نذر كرده بود، كه اگر از مسموميت رهايى يابد، مال كثيرى به فقها بدهد، بعد از بهبودى، فقهاى اطراف او نتوانستند مقدار مال كثير را تعيين كنند، و اين امام نهم حضرت محمّد بن على التقى(عليه السلام)بود كه آن را به هشتاد تفسير كرد (احتمالا هشتاد هزار درهم)، زيرا در آيه فوق مواطن كثيره اطلاق بر تعداد غزوات اسلامى كه بالغ بر هشتاد غزوه بوده، شده است.(14)
سر انجام فتح المبين و فتح مكه فرا رسيد و مسلمين آخرين قدرت دشمن را در هم شكستند، و اسلام بر جزيره عرب حاكم شد.
ولى دشمن شكست خورده از پاى ننشست، و به ناچار به صورت يك جمعيت مخفى ـ منافقانى كه ظاهراً ابراز اسلام مى كردند و باطناً مشغول انواع توطئه ها بودند ـ در آمد، و به اين ترتيب مرحله ششم(مرحله نهايى مبارزه دشمن) فرا رسيد.
البته ظهور منافقان با نخستين پيروزى هاى اسلام شروع شد و به موازات آن گسترش يافت، و اين امر تا امروز نيز ادامه دارد!
آنها در اين مرحله نيز با شكست قطعى مواجه شدند و توطئه هاى آنان يكى بعد از ديگرى آشكار شد، و نقشه هايشان نقش بر آب گشت، هر چند قسمتى از اين آتش، زير خاكستر باقى ماند و بعد از رحلت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) شروع به فعاليت نمود.
آيات فراوانى از قرآن مجيد به اين موضوع اشاره مى كند كه از بخش هاى بسيار آموزنده قرآن محسوب مى شود.
در سوره هاى احزاب، توبه و منافقون بحث هاى بسيار زنده و كوبنده اى درباره آنها ديده مى شود، كه از عمق توطئه هاى منافقان حكايت مى كند، از جمله در آيه 48 سوره توبه بعد از بحث درباره اين گروه و كارشكنى ها و فتنه گرى ها و جاسوسى هاى آنها مى فرمايد: «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الاُْمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللهِ وَهُمْ كَارِهُونَ»: «آنها پيش از اين (نيز) در پى فتنه انگيزى بودند، و كارها را بر تو دگرگون (و آشفته) ساختند، تا آن كه حق فرا رسيد وفرمان خدا آشكار گشت (و پيروز شديد)، در حالى كه آنها ناخشنود بودند».
اين مراحل شش گانه تنها در مقابل انقلاب اسلامى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نبود، بلكه در مقابل بسيارى از انقلاب هاى الهى وجود داشته و دارد كه خود موضوع داستان مفصل و آموزنده اى است.
ولى هيچ كدام از اين تلاش ها سودى نبخشيد و درخت اسلام بارورتر گشت و شاخ و برگ خود را در تمام شبه جزيره عرب گسترده ساخت; و به مضمون آيه:«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ ـ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللهِ أَفْوَاجاً»(15): «هنگامى كه يارى خدا و پيروزى (بر مشركان مكه) فرا رسد ـ و ببينى مردم گروه گروه وارد دين خدا مى شوند».



پی نوشتها:

1.سوره شعراء، آيه 214.
2. سوره حجر، آيه 94.
3. نظير همين مطلب در آيه 41 سوره فرقان نيز آمده است «وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللهُ رَسُولاً».
4. سوره حجر، آيه 11.
5. سوره حجر، آيه 6.
6. سوره صافات، آيه 36.
7. سوره زخرف، آيه 30.
8. سوره ذاريات، آيه 52.
9. سوره نحل، آيه 103. در تفاسير آمده است كه مردى به نام بلعام در مكه بود كه اصالتاً يك غلام رومى متعلق به طايفه بنى حضرم بود و مشركان مى گفتند محمد(صلي الله عليه و آله) قرآن را از او مى آموزد و بعضى نيز سخن از دو غلام نصرانى به نام يسا و جبر و يا سلمان فارسى به ميان آورده اند، كه هيچ كدام عرب زبان نبودند، در حالى كه قرآن در فصاحت و بلاغت معجزه است.
10. سوره فرقان، آيه 5.
11.سوره منافقون، آيه 7.
12. سوره انفال، آيه 30.
13. سوره توبه، آيه 40.
14.نور الثقلين، ج 2، ص 197.
15. سوره نصر، آيات 1 و2.



 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد