:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 19 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : پاكدامني زيور تهيدستي و شكرگزاري زيور بي نيازي است .
 
 
 
   
تفسير موضوعي قرآن كريم

برگرفته شده از کتاب پيام قرآن نوشته آيت الله العظمي مکارم شيرازي


سایر عذاب هاى جسمانى دوزخى (مقدمه)

اصولا دوزخ کانون قهر و غضب الهى است و همه چیز در آنجا رنگ عذاب و کیفر دارد و الوان و اشکال گوناگون، چه در تصور بگنجد یا نگنجد، براى ظالمان و ستمکاران و مجرمان پیش بینى شده است.
قرآن مجید در جاى جاى آیات خود به گوشه اى از این مجازات ها (سواى آنچه گفته شد) اشاره کرده که نمونه هایى از آن را در آیات زیر با هم مى خوانیم:
1- (وَ اَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ - فی سَمُوم وَ حَمیم - وَ ظِلٍّ مِنْ یَحمُوم - لابارِد وَ لا کریم) (واقعه - 41 تا 44).
2- (اِنَّ الَّذینَ کَفَروا بِآیاتِنا سَوفَ نُصْلیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرها لِیَذُوقُوا العَذابَ اِنَّ الله کَانَ عَزیزاً حَکیماً) (نساء - 56).
3- (وَ الذَّینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونها فی سَبیلِ الله فَبشِّرهُمْ بِعذاب اَلیم - یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهْم هذا ماکَنَزْتُمْ لانْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنزُونَ). (توبه - 34 - 35).
4- (وَ اِذا اُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوا هُنالِکَ ثُبُوراً - لاتَدْعُوا الیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُورا کَثیراً) (فرقان - 13 - 14).
5- (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ وَ هُمْ فیها کالِحُونَ) (مؤمنون - 104).
6- (اِذِ الأغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ فی الحمیمِ ثُمَّ فی النَّارِ یُسْجَروُنَ) (مؤمن - 71 - 72).
7- (وَ قالَ الذَّینَ فی النَّارِ لخَزَنَةِ جَهَنَّمَ اُدْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ العَذابِ - قالُوا اَوَلَمْ تَکُ تَأتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالبیِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الکافِرینَ اِلاّ فی ضَلال) (مؤمن - 49 - 50).

ترجمه:

1- و اصحاب شمال چه اصحاب شمالى؟ (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى شود). آنها در میان بادهاى کُشنده و آب سوزان قرار دارند - و در سایه رودهاى متراکم و آتش زا! سایه اى خنک است و نه مفید.
2- کسانى که به آیات ما کافر شدند به زودى آنها را در آتشى وارد مى کنیم که هرگاه پوست هاى تن آنها (در آن) عریان گردد پوست هاى دیگرى به جاى آن قرار مى دهیم تا کیفر را بچشند! خداوند توانا و حکیم است (و روى حساب، کیفر مى دهد).
3- اى کسانى که ایمان آورده اید بسیارى از علماى (اهل کتاب) و رهبانان اموال مردم را به باطل مى خورند و (آنان را) از راه خدا باز مى دارند، آنان که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى سازند و در راه خدا انفاق نمى کنند به مجازات دردناک بشارت ده. در آن روز که آن را در آتش جهنم گرم و سوزان کرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ مى کنند (و به آنها مى گویند) که این همان چیزى است که براى خود گنجینه ساختید پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید!.
4- و هنگامى که در مکان تنگ و محدودى از آن دوزخ افکنده مى شوند د رحالى که در غل و زنجیرند فریاد واویلاى آنها بلند مى شود! - امروز یکبار واویلا نگویید بلکه بسیار واویلا سر دهید.
5- شعله هاى سوزان آتش همچون شمشمیر به صورت هایشان نواخته مى شود و در دوزخ چهره اى درهم کشیده دارند.
6- در آن هنگام که غل ها و زنجییرها بر گردن آنها قرار گرفته و آنها را مى کشند، و در آبى سوزان وارد مى کنند سپس در آتش دوزخ افروخته مى شوند!...
7- و آنها که در آتشند به خازنان جهنم مى گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب ما را تخفیف دهد، آنها مى گویند آیا پیامبران شما با دلائل روشن به سراغتان نیامدند؟ مى گویند: آرى، آنها مى گویند: پس هرچه مى خواهید دعا کنید، ولى دعاى کافران به جایى نمى رسد.

تفسیر و جمع بندى
بادهاى کشنده و سایه هاى سوزان!

در نخستین بخش از این آیات، بعد از آنکه مردم را در قیامت به سه گروه تقسیم مى کند: «مقربان» و «اَصْحابُ الیَمینِ» و «اَصْحابُ الشِّمالِ»، درباره اصحاب الشمال (کسانى که نامه اعمالشان به نشانه مجرم بودن به دست چپشان داده شده) چنین مى گوید: «آنها در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند» (فی سَمُوم وَ حَمیم).
«و در سایه دودهاى متراکم آتش زا» (وَ ظِّل مِنْ یَحْموم).
«سایه اى که نه خنک است و نه برطرف کننده ناراحتى» (لابَارِد وَ لا کَریم).
در حقیقت دوزخ نیز مانند بهشت داراى آب و هوا و نسیم و سایه اى است، امّا چه نسیمى، نسیمى که قرآن آن را «سَمُومْ» نام نهاده است.
سموم از ماده سم به معناى باد سوزانى است که در «مسام» (روزنه هاى بسیار کوچک بدن) وارد مى شود و او را هلاک مى کند (اصولا اسم «سَمَّ» را به این جهت «سم» گفته اند که در تمام روزنه هاى و ذرّات بدن نفوذ مى کند، زیرا سَمّ و سُمّ به گفته راغب به معناى هر سوراخ ریز مانند سوراخ سوزن و سوراخ بینى و گوش است).(1)
آب دارند اما سوزان و کشنده، و سایه دارند، امّا از دود غلیظ سیاه و داغ!.
در این جهان هنگامى که انسان گرفتار گرما مى شود، گاه تن خویش را به نسیم مى سپارد، گاهى درون آب مى رود، و گاه به سایه پناه مى برد، و این هر سه در آنجا داغ و سوزان و کشنده است، به عکس بهشت که هریک از دیگرى خنک تر و روحپرورتر است.

در دوّمین آیه به یکى دیگر از مجازات هاى دردناک کافران اشاره کرده، مى گوید: «کسانى که به آیات ما کافر شدند به زودى آنها را در آتش (هولناکى) وارد مى کنیم (اِنَّ الذَّینَ کَفَروا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً).(2)
سپس مى افزاید: «هر زمان که پوست هاى آنها بریان گردد (و بسوزد) آن را به پوست هاى دیگرى تبدیل مى کنیم تا عذاب (الهى) را بچشند، خداوند توانا و حکیم است (بر همه این امور قدرت دارد و در عین حال روى حساب کیفر مى دهد) (کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرهَا لِیَذوقُوا العَذابَ اِنَّ الله کانَ عَزیزاً حَکیماً).
جمله اخیر در حقیقت پاسخى است به این سؤال، آیا چنین عذابى امکان دارد؟ و اگر امکان دارد آیا عادلانه است؟! قرآن مى گوید: این کار در برابر قدرت خداوند آسان است، و هم با حکمتش سازگار مى باشد.
در اینجا سؤال معروفى در میان مفسّران پیدا شده، و آن اینکه اگر آن پوست ها به پوست هاى دیگرى تبدیل شود، گناه پوست هاى تازه چیست که آنها بسوزند؟.
مفسّران بزرگ پاسخ هاى متعددى از این سؤال داده اند که از همه بهتر پاسخى است که عیناً در حدیث امام صادق(علیه السلام) در جواب «ابن ابى العوجاء مادى» که پس از تلاوت آیه فوق سؤال کرد «ما ذنب الغیر» گناه آن پوست هاى دیگر چیست؟» آمده است:
امام در پاسخى کوتاه و پر معنا فرمود: «هی هی و هی غیرها»: «پوست هاى نو همان سابق است و در عین حال غیر آن است»!.
ابن ابن العوجاء چون نتوانست به عمق این سخن برسد تقاضاى توضیح بیشترى با ذکر مثال کرد، امام فرمود: «این مانند آن است که کسى خشتى را بشکند و دو مرتبه آن را در قالب بریزد و به صورت خشت تازه اى در آورد، این خشت دوّم همان خشت اوّل است و در عین حال خشت تازه اى است»!.(3)
طبق این روایت، پوست هاى جدید از همان مواد پوست هاى گذشته تشکیل مى شود که در عین تازه بودن صورت، وحدت ماده محفوظ است.
جمعى نیز گفته اند: اگر صورت و ماده نیز غیر از صورت و مادّه پوست هاى پیشین باشد مشکلى ایجاد نمى شود، چرا که عذاب را در قیامت روح انسان مى چشد نه پوست هاى تن تعبیر به لِیَذُوقُوا العَذابَ (تا آنها یعنى کفّار عذاب را بچشند) نیز گواه این مدّعا دانسته اند، به همین دلیل بسیار مى شود که انسان گناهى را با عضوى انجام مى دهد و مجازات بر عضو دیگر واقع مى شود، مثلا شراب مى نوشد، و هشتاد ضربه تازیانه بر پشت او مى زنند، این به خاطر آن است که آزار دادن جسم، وسیله اى است براى آزار روح.

در سوّمین آیه اشاره به کیفر دیگرى درباره گروهى از بدکاران مى کند که درهم و دینار و طلا و نقره را به صورت گنج در مى آورند و حقّ آن را ادا نمى کنند، مى فرماید: «آنها که طلا و نقره را گنجینه (ذخیره و پنهان) مى سازند و در راه خدا انفاق نمى کنند به مجازات دردناک بشارت ده) (وَ الذَّینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونها فی سَبیلِ الله فبَشِّرِهُمْ بِعذاب اَلیم)
سپس به گوشه اى از این «عذاب الیم» اشاره کرده، مى فرماید: «در آن روز که آن سکّه طلا و نقره را در آتش جهنّم داغ و سوزان کرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مى کنند» (یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ).
و به آنها گفته مى شود: «این همان چیزى است که براى خود گنجینه ساختید پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید»! (هذا ما کَنَزْتُمْ لاِنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُم تَکْنِزُونَ).
این تعبیر به سؤال مهمّى که در زمینه تمام آیات مربوط به عذاب شدید الهى در قیامت است پاسخ مى دهد.
و آن اینکه این مجازات ها محصول اعمال مردم و نتیجه کارهاى خود آنهاست که در آن روز به این صورت مجسّم مى شود، و در حقیقت اعمال خویش را مى چشند، درست مثل اینکه کسى به خاطر چند روزى افراط در نوشیدن شراب گرفتار بیمارى هاى دردناک و شدیدى شود و یک عمر از آنها رنج ببرد.
چون درباره آیه فوق قبلا شرح کافى داده ایم از تکرار آن خوددارى مى شود.

زندان هاى انفرادى دوزخ
 
در چهارمین آیه باز به نمونه دیگرى از عذاب هاى گوناگون دوزخیان برخورد مى کنیم مى فرماید: «هنگامى که در مکان تنگ و محدودى از جهنم افکنده مى شوند در حالى که در غل و زنجیرند، واویلاى آنها بلند مى شود» (وَ اِذا اُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوا هُنالِکَ ثُبُوراً).
در این حال به آنها گفته مى شود این داد و فریادها بیهوده است، و هیچ مشکلى را حل نمى کند «امروز نه یک بار واویلا بگویید، بسیار واویلا سر دهید» که مصائب شما زیاد است و در خور واویلاها! (لاتَدْعُوا الیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثیراً).
از این تعبیر به خوبى روشن مى شود که آنها در دوزخ نیز آزاد نیستند، محلى همچون سلول هاى انفرادى دارند، و در آن نیز در بند و زنجیرند، آنچنان که فریادشان بلند مى شود، فریادى که هیچ مشکلى را حل نمى کند.
«مقرّنین» از ماده «قَرْن» (بر وزن قدر) به گفته راغب در مفردات در اصل به معناى اجتماع دو یا چند چیز در جهتى از جهات است، و به همین دلیل طنابى را که اشیاء را با آن مى بندند «قَرَن» (بر وزن نظر) مى گویند، و «قَرْنَ» به قوم و جمعیتى مى گویند که در زمان واحدى زندگى مى کنند، و گاه به خود آن زمان نیز اطلاق مى شود، و هنگامى که این واژه به باب تفعیل برده شود دلالت بر کثرت و شدت دارد.
لذا «مقرّنین» در آیه مورد بحث، گاه به این تفسیر شده که دست و پاى دوزخیان را بهم مى بندند، بعضى نیز گفته اند: دوزخیان را در آن روز گروه گروه با غل و زنجیرها در یک سلسله طولانى به هم مى بندند، و این تجسّمى از پیوند فکرى و عملى گنهکاران است که در این جهان دست به دست یکدیگر مى دادند و به ظلم و فساد و تجاوز بر حقوق مظلومان مى پرداختند، و توطئه مى کردند.
ولى با توجه به تعبیر «مَکاناً ضَیِّقاً»، تفسیر اوّل از همه مناسب تر است.
این نیز تجسمى است از اعمال آنها که در این جهان بیگناهان را به سلول هاى انفرادى مى فرستادند، و به زنجیر مى کشیدند، و یا در زندگى اجتماعى چنان محدودیتى براى آنها ایجاد مى کردند که مانند افراد زندانى و در بند قدرت حرکت از آنها سلب مى شد.
«ثُبُور» در اصل به معناى هلاکت است هر چند «مقاییس اللغة» سه معناى اصلى براى آن ذکر کرده: هلاکت، مراقبت، و سهولت، لذا زمین نرمى را که خاک هاى آن مانند آهک روى هم ریخته «ثَبِرَة» مى گویند.
ولى ممکن است همه این معانى به همان معناى هلاکت باز گردد، زیرا پیمودن چنین زمین ها خالى از خطر نیست، و از آنجا که در موارد خطرناک انسان کاملا از خود و اموال خود مواظبت مى کند این واژه به معناى مواظبت نیز به کار رفته، و به هر حال عرب هنگامى که با چیز خطرناکى روبرو مى شد فریاد «واثبورا!» بلند مى کرد یعنى اى واى که هلاک شدم، و این حکایت از شدت ناراحتى و احساس درد و رنج مى کند.
تعبیر به «لاتَدْعُوا الیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثیراً» ممکن است اشاره به عوامل متعدد هلاکت و یا شدت یا طول مدت این عوامل در دوزخ بوده باشد، و به هر حال این نیز تجسّمى است از اعمال آنها که در این جهان به انواع گناهان روى آوردند و انواع گرفتارى ها و بلاها را بر خلق فرو ریختند، و درهاى هلاکت را از هر سو به روى آنها گشودند.

در پنجمین آیه چهره دیگرى از این عذاب هاى دردناک دیده مى شود، مى فرماید: «ضربه هاى شعله سوزان آتش بر صورت هایشان نواخته مى شود» (تَلْفَحُ وُجُوهَهُنْ النَّارُ).
به همین دلیل «آنها در دوزخ چهره هایشان در هم کشیده است»! (وَهُمْ فیها کالِحُونَ).
«تَلفح» از مادّه «لَفْح» (بر وزن فتح) به گفته بسیارى از ارباب لغت و تفسیر در اصل به معناى تأثیر گرمى آفتاب و آتش و بادهاى سموم بر صورت و دگرگون ساختن آن است، و گاه به ضربه شمشیر هم اطلاق مى شود که همانند ضربه تابش آفتاب و شعله آتش و بادهاى سموم است.
گاه نیز به جاى «لفح» «نفح» گفته مى شود، ولى به عقیده بعضى «لفح» به مرحله شدیدتر و «نفح» به مرحله خفیف تر اطلاق مى گردد.
«کالحون» از مادّه «کلوح» (بر وزن کلوخ) به گفته بسیارى از اهل لغت و ارباب تفسیر به معناى عبوس شدن و درهم کشیدن صورت است، به طورى که لب ها از هم باز ماند، و این حالتى است که در دوزخیان به خاطر شدّت تابش شعله هاى آتش بر صورت هایشان پیدا مى شود، و در مجموع ترسیمى است از تأثیر ضربات شعله هاى آتش بر چهره هاى آنها که بسیار دردناک است، همان چهره هایى که در این جهان در برابر مستضعفان درهم کشیده مى شد، و لب هایى که براى تمسخر و نیشخند نسبت به آنها از یکدیگر باز مى ماند، این اعمال زشت و رنج آور سرانجام در قیامت به آن عذاب هاى دردناک براى خودشان مبدل مى شود.

در ششمین بخش از این آیات باز به شکل دیگرى از مجازات هاى دردناک آنان برخورد مى کنیم، مى فرماید: به زودى از نتیجه اعمال خود با خبر مى شوند: «در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردنشان افکنده شده» (اِذِ الأغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ).
سپس مى افزاید: «آنها را در آب جوشان مى کشند، سپس در آتش دوزخ به آتش کشیده مى شوند»! (یُسْحَبُونَ فی الحَمیمِ ثُمَّ النَّارِ یُسْجَرُونَ).
«اغلال» جمع «غل»، و «سلاسل» «جمع سلسله» است، و تفاوت آنها در این است که غل طوقى است که بر گردن یا دست و پاى زندانیان مى نهادند، و سلسله زنجیرى است که آنها را با آن مى بستند، و یا مستقیماً بر دست و پا و گردن مى نهادند.
«یُسْحَبُون» از مادّه «سَحْب» (بر وزن سَهْل) به معناى کشیدن است، و ابرها را از این جهت «سحاب» مى گویند که به طور گسترده به صفحه آسمان کشیده مى شوند.(4)
بعضى نیز این واژه را به معناى کشیدن بر زمین تفسیر کرده اند(5)سازگار است، و نه با بعضى از مشتقات این واژه مانند سحاب.
«یُسْجَرُونَ» از ماده «سَجْر» (بر وزن زجر) در مقاییس اللغه براى آن سه معنا ذکر شده: پر کردن، آمیختن، و بر افروختن، ولى بعضى این اصول سه گانه را به یک اصل باز گردانده و گفته اند معناى اصلى، هیجان و ریزش از شدّت امتلاء است، لذا به آتش بر افروخته و دریاى مملو و موّاج و دوستان نزدیک پر از هیجان و محبّت «مسجور» و «سجیر» اطلاق شده است.
بنابراین نخست آنها را در غل و زنجیر مى کنند، سپس در آب سوزان وارد مى سازند و بعد آتش مى سوزانند و معلوم است که ورود آنها در آتش بعد از آب داغ و سوزان دردناکتر خواهد بود.
این تجسّمى است از اعمال آنها که در این جهان با افراد بى گناه داشتند و آنها را با انواع شکنجه ها آزار مى دادند، آزادى را از آنها سلب کرده و به غل و زنجیرشان مى کشیدند!.

از مجموع این آیات به وضوح این نکته به دست مى آید که مجازات ها و کیفرهاى دوزخیان نه آنچنان است که به وصف بگنجد، یا براى نیرومندترین افراد قابل تحمّل باشد، مجازات هایى است بسیار دردناک و شدید.

توضیحات چرا عذاب الهى این قدر شدید است؟

شدّت و تنوّع و طول مدت این مجازات هاى دردناک، براى بسیارى از افراد، این سؤال را مطرح مى کند که این عذاب هاى شدید از یک سو چگونه با لطف الهى سازگار است؟ و از سوى دیگر چگونه با اعمال دوزخیان تناسب دارد؟ و شاید عدم توانایى بر حلّ این مشکل سبب شده که گروهى آنها را بر معانى مجازى یا مجازات هاى روحانى حمل کنند.
ولى با توجّه به نکته اى که کلید حلّ این گونه مشکلات است و بارها بر آن توجّه داده شد این معمّا گشوده مى شود، و آن اینکه: این عذاب ها غالباً تجسّمى است از اعمال انسان ها و محصول و نتیجه آن است، و نمونه هاى آن را در این جهان مى بینیم.
افرادى هستند که براى یک لذّت خیالى چند روزه گرفتار اعتیادهاى خطرناکى مى شوند و این اعتیادها تمام قواى آنها را تحلیل مى برد و به زودى به صورت موجوداتى ناتوان با انواع بیمارى هاى جانکاه که یک عمر در میان آن دست و پا مى زنند در مى آیند.
یا اینکه بر اثر انحرافات جنسى به بیمارى هاى غیر قابل علاجى همچون بیمارى «ایدز» مبتلا مى شوند، همان بیمارى که وقتى انسان مبتلایان به آن را مى بیند راستى به حال آنها رقّت مى کند و سخت تأسّف مى خورد.
آیا مى توان گفت چرا محصول آن اعتیاد با این انحراف این قدر شدید و دردناک و طولانى است، و میان آنها تناسب منطقى وجود ندارد؟!.
اگر کسى چنین سخنى بگوید فوراً به او مى گویند این خاصیت عمل آنهاست و قبلا نیز به آنان اخطار شده است.
همین معنا در عذاب هاى دوزخیان نیز صدق مى کند.
بسیار دیده شده که افرادى به خاطر سهل انگارى در امر رانندگى در یک حادثه خطرناک دست و پا یا ستون فقراتشان شکسته، و یک عمر از آن رنج مى برند، در حالى که مى توانستند با مراقبت صحیح از مقررات از آن نجات یابند. هنگامى که سخن به آثار طبیعى عمل مى رسد، دیگر جایى براى سؤالات فوق باقى نمى ماند.! اضافه بر این در میان دوزخیان افرادى هستند که دیگران را به این گونه شکنجه ها مبتلا ساختند، اگر انسان اخبارى را که در مورد شکنجه ها حتى در دنیاى امروز تا چه رسد به تاریخ گذشته ثبت شده بررسى کند، باور مى کند که واقعاً افرادى مستحق این کیفرهاى شدید هستند، بلکه گاهى ظلم ظالمان آن قدر بالا مى گیرد و آن قدر جنایت هاى رنگارنگ و بى حساب از آنها سر مى زند که انسان فکر مى کند، هیچ گونه مجازاتى جوابگوى جنایات آنها نیست.



پی نوشتها:

(1). مقاییس اللّغه و مصباح اللّغه و مفردات راغب.
(2). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم و المیزان ذیل آیه مورد بحث.
(3). در «قاموس اللّغه» آمده است که «سَمُوم» به بادهاى داغى گفته مى شود که در روز مىوزد، در مقابل «حرور» که باد داغ شبانه را گویند - در تفسیر فخررازى آمده است که «سموم» هواى متعفّنى است که وقتى انسان آن را استنشاق کند، قلب را متعفن ساخته و انسان را هلاک مى کند (تفسیر کبیر، جلد 29، صفحه 198.
(4). نکره بودن ناراً در اینجا ظاهراً براى بیان عظمت آن آتش است.
(5). نورالثقلین، جلد اوّل، صفحه 494، حدیث 314.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد