:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

شنبه 20 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : سخت ترين گناهان گناهي است كه گناهكار آن را سبك بشمارد .
 
 
 
تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی


سلیمان(علیه السلام)

در مورد این پیامبر بزرگ نیز، آیه اى در قرآن است که نشان مى دهد او در برابر بعضى از کارهاى خود، از خدا تقاضاى آمرزش و مغفرت کرد، (و خداوند هم تقاضاى او را پذیرفت).
قرآن در این زمینه چنین مى فرماید: «ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى افکندیم، سپس او (به درگاه خداوند) توبه کرد ـ گفت: "پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که توبسیار بخشنده اى"ـ پس ما باد را مسخّر او ساختیم»: (وَلَقَد فَتَنّا سُلَیْمَانَ وَ الْقَیْنَا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ اَنَابَ قَالَ رَبِّ اغْفِرلِى وَهَبْ لِى مُلْکاً لاَ یَنْبَغِى لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدِى اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ ـ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیْحَ...)(1)
امّا این آزمایش چه بوده؟ و این جسد بى روح که بر تخت سلطنتى او افتاد جسد چه کسى بوده است؟ قرآن شرحى درباره آن نداده و در تفاسیر اسلامى و روایات، تفسیرهاى گوناگونى براى آن نقل شده و افسانه پردازان که میدان را در این جا براى خود وسیع دانسته اند نیز افسانه هاى بى اساس و موهومى را ساخته، و به این پیامبر بزرگ الهى نسبت داده اند که نه تنها با مقام عصمت و نبوّت مخالفت دارد، بلکه با هیچ منطق و عقل سلیمى سازگار نیست.
از جمله افسانه دروغ و زشتى است که درباره گم شدن انگشتر سلیمان(علیه السلام) و ربوده شدن آن به وسیله یکى از شیاطین و نشستن آن شیطان به جاى سلیمان (علیه السلام)، و حکمرانى کردن شیطان ـ چون مطابق این افسانه موهوم رابطه اى میان انگشتر و حکومت و سلطه بر جن و انس وجود داشته است ـ که در بعضى از کتب با آب و تاب نقل شده و ظاهراً از خرافات اسرائیلى است و ریشه آن از تلمود یهودیان ـ مجموعه اى از روایات که مفسّر قوانین موسى (علیه السلام) است ـ گرفته شده است، و حتّى نقل آن نفرت آور است.
آنچه از تفسیرها صحیح تر به نظر مى رسد و در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده دو تفسیر است:
نخست این که سلیمان (علیه السلام) آرزو داشت فرزندان لایق و شایسته و شجاعى داشته باشد که حکومت او را بعد از وى حفظ کنند، و در حیاتش نیز در اداره کشور و نظم سپاه با او همکارى داشته باشند، لذا شبى از شب ها گفت: تصمیم دارم با همسران متعدّدى که دارم آمیزش کنم به این امید که فرزندانى شایسته نصیبم گردد، ولى ان شاءالله نگفت. همین ترک اولى سبب شد که هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت جز کودکى ناقص الخقله همچون جسدى بى روح که آن را آوردند و بر کرسى او افکندند!
در حدیثى ازرسول مکرم اسلام (صلى الله علیه وآله) آمده است: «وَ الَّذِى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوْ قَالَ اِنْ شَاءَ اللهُ لَجَاهَدُوا فِى سَبِیْلِ اللهِ فُرْسَاناً!»: «سوگند به کسى که جانم به دست اواست اگر ان شاء الله مى گفت، فرزندان برومندى نصیب او مى شدند که سوار بر اسب ها در راه خدا مى جنگیدند!»(2)
در این جا سلیمان (علیه السلام) متوجّه ترک اولاى خود شد و توبه کرد، و خدا او را مورد عفو قرارداد.
دیگر این که منظور از جمله (اَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَداً) (3)سلیمان(علیه السلام) به شدّت بیمار شد به گونه اى که همچون جسدى بى روح بر تخت خود افتاد و این یک آزمون الهى بود، سپس صحّت و سلامت به او بازگشت و منظور از انابه در آیه همین است.
طبق این تفسیر که در کلمات بسیارى از مفسّران مشهور آمده است جمله: (اَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً): «و بر تخت اوجسدى افکندیم» به معناى «اَلْقَیْناهُ عَلى کُرْسیِّهِ جَسَداً»: «او را به صورت جسد بى روحى بر تختش انداختیم» خواهد بود که البتّه خلاف ظاهر آیه شریفه است.
بعلاوه معلوم نیست که در این بیمارى چه ترک اولایى از سلیمان(علیه السلام) سر زد که از آن استغفار کرد؟ مگر این که گفته شود انسان به طور کلى در حالات مختلف مخصوصاً در حال بیمارى گاه مرتکب ترک اولاهایى مى شود، و سلیمان(علیه السلام) براى همان ها از پیشگاه خدا طلب آمرزش کرد، ولى این یک جواب مبهم و غیر قانع کننده است.
موضوع دیگرى که درباره این پیامبر بزرگ مورد بحث واقع شده این است که از پیشگاه خدا تقاضا مى کند حکومتى به او ببخشد که براى هیچ یک از آیندگان سزاوار نباشد: (وَهَبْ لِى مُلْکاً لاَّ یَنْبَغِى لاَِحَدٍ مِّنْ بَعْدِى).
آیا این گونه تقاضا با روح بلند و دید وسیع و زهد بى نظیر پیامبران معصوم سازگار است؟ آیا از این سخن بوى بخل به مشام نمى رسد؟
اگرچه سخن درباره معصوم بودن انبیاء، از گناه و خطا است، ولى به هر حال نقایص اخلاقى دیگر مخصوصاً آنچه موجب نفرت مردم مى گردد با مقام و موقعیت آنها متناسب نیست.
مرحوم سیّد مرتضى در تنزیه الانبیاء و محقّق طبرسى در مجمع البیان و دیگر مفسّران در تفسیرهاى خود پاسخ هاى متعدّدى به این سؤال داده اند(4)مناسب تر پاسخ زیر است:
سلیمان(علیه السلام) از خداوند خواسته بود که معجزه ویژه اى به او دهد، همان گونه که هریک از انبیاء براى خود معجزه ویژه اى داشتند، و معجزه ویژه اش را حکومتى بى سابقه و بى نظیر تمنّا کرد، حکومت بر جنّ و انس، بر بادها و ابرها و... و خداوند چنین معجزه اى را در اختیار او قرار داد. حکومتى گسترده توأم با اعجاز در جوانب مختلف، و این براى پیامبر عیب و نقص نیست که تقاضاى معجزه اى مخصوص به خودش کند.
پاسخ دیگر این که : سلیمان (علیه السلام) از طریق وحى اذن خداوند را در چنین تقاضایى احساس کرده بود، یا به تعبیر دیگر خدا مى خواست پرتوى از قدرت و حاکمیت خود را در یکى از پیامبران بزرگش مجسّم سازد، و سلیمان(علیه السلام) را براى این کار صالح دید و اجازه داد که سلیمان(علیه السلام) چنین درخواستى کند، و او چنین درخواستى را نمود و خداوند آن حکومت عجیب و بى نظیر را که در عالم وجود نداشته و ندارد به او بخشید، و مسلّماً اگر خداوند کسى را صالح براى کارى بداند، و اجازه چنان درخواستى را به او بدهد جایى براى ایراد باقى نخواهد بود.
شاهد این سخن آن است که در حالات سلیمان(علیه السلام) نقل شده که او در زندگى شخصيش بسیار زاهد بود، چنانکه در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که درباره این پیامبر بزرگ فرمود: «کَانَ یأکُلُ الشَّعیرَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الحُوّارِى!(5) وَ کَانَ لِبَاسُهُ الشَّعْرَ وَ کَانَ اِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ شَدَّ یَدَهُ اِلَى عُنُقِهِ فَلاَ یَزَالُ قَائِماً یُصَلِّى حَتى یَصْبَحَ!»: «او نان جوین مى خورد و مغز گندم خالص را به مردم مى داد، لباسش خشن و از مو بود، و هنگامى که پرده تاریک شب بر جهان مى افتاد دست بر گردن مى گرفت و به نماز بر مى خواست (و گاه) تا صبح ادامه مى داد».(6)
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) تفسیر جالبى در این زمینه بیان شده است و آن هنگامى بود که از تفسیر آیه: (رَبِّ اغْفِرلِى وَهَبْ لِى مُلْکاً لاَّ یَنْبَغِى لاَِحَدٍ مِّنْ بَعْدِى) از آن حضرت سؤال کردند.
امام فرمود: «اَلْمُلکُ مُلْکَانِ مُلْکٌ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُورِ وَ اِجْبَارِ النَّاسِ وَ مُلْکٌ مَأْخُوذٌ مِنْ قِبَلِ اللهِ تَعَالى، کَمُلْکِ آلِ اِبْرَاهیمَ وَ مُلْکِ طَالُوتَ وَ ذِى الْقَرْنَیْنِ، فَقَالَ سُلَیْمَانُ: (هَبْ لِى مُلْکاً لاَّ یَنْبَغى لاَِحَد مِّنْ بَعْدى) اَنْ یَقُولَ اِنَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُوْرِ وَ اِجْبَارِ النَّاسِ فَسَّخَرَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ الرِّیْحَ... وَ سَخَّر اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ الشَّیَاطینَ... وَ عُلِّمَ مَنْطِقَ الطَّیْرِ، وَ مُکِّنَ فِى الاَْرْضِ، فَعَلِمَ النَّاسُ فِى وَقْتِهِ وَ بَعْدَهُ اَنَّ مُلْکَهُ لاَ یَشْبَهُ مُلْکَ الْمُلُوکِ الْمُختَارِینَ مِنْ قِبَلِ النَّاسِ، وَ الْمَالِکِینَ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُورِ»: «حکومت بر دو گونه است: حکومتى که از طریق ظلم و غلبه و اجبار مردم به دست مى آید، و حکومتى که از سوى خدا است مانند حکومت خاندان ابراهیم(علیه السلام) و طالوت و ذوالقرنین.
سلیمان(علیه السلام) از خدا تقاضا کرد حکومتى به او دهد که هیچ کس نتواند بعد از او بگوید: از طریق غلبه و ظلم و اجبار مردم به دست آمده است، لذا خداوند متعال باد را مسخّر فرمان او ساخت... و نیز خداوند متعال شیاطین را مسخّر او کرد... و سخن گفتن پرندگان را به او تعلیم داد، و حکومت او را در زمین مستقر نمود، به همین جهت در آن زمان و زمان هاى بعد مردم دانستند که حکومت او هیچ شباهتى به حکومتى که مردم آن را انتخاب مى کنند، و یا از طریق غلبه و زور و ظلم حاصل مى شود ندارد».(7)
منظور از این حدیث این نیست که سلیمان(علیه السلام) تقاضاى ملک انحصارى کرد، بلکه تقاضاى حکومتى کرد که مردم نتوانند درباره آن چون و چرا داشته باشند و او را متّهم به زور و ظلم کنند، لذا خداوند این حکومت را آمیخته با معجزات عجیبى کرد که نشان دهد از سوى خدا است، نه از سوى مردم و نه از طریق قهر و غلبه.(8)
سومین مطلبى که درباره سلیمان(علیه السلام)و در ارتباط با مقام عصمت او مورد بحث قرار گرفته چیزى است که در سوره ص آیه 31 تا 33 آمده است، آن جا که مى فرماید: (اِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِّىِّ الصَّافِناتُ الْجِیَادُ ـ فَقَالَ اِنِّى اَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّى حَتّى تَوَارَتْ بِالْحِجابِ - رُدُّوهَا عَلىَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الاََْعْناقِ): «(به خاطر بیاور) هنگامى را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند ـ گفت: "من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و مى خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم "او به آنها نگاه مى کرد) تا از دیدگانش پنهان شدند ـ (آنها به قدرى جالب بودند که گفت:) بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید. و دست به ساقها و گردنهاى آنها کشید (و آنها را نوازش داد)»
مطابق آنچه در معناى این آیات گفتیم اشکالى در کار سلیمان(علیه السلام) به نظر نمى رسد، زیرا او از نیروى رزمى خود سان مى بیند، و از دیدن اسب هاى آماده جهاد لذّت مى برد، و بار دیگر دستور مى دهد آنها را نزد او آورند وآنهارانوازش مى دهد،که همه اینها عموماً کارهاى معقول و منطقى و الهى است.
ولى بعضى آیه را طور دیگرى معنا کرده و آن را مبدأ اشکالى بر سلیمان(علیه السلام) قرار داده اند، آنها چنین گفته اند: ضمیر در جمله هاى «توارَثْ» و «رُدّوها» هر دو به «شمس» (خورشید) باز مى گردد که در عبارت نیامده است، ولى از تعبیر به العَشِىَّ (عصرگاهان) که در آیه آمده مى توان آن را استفاده کرد. مطابق این تفسیر، سلیمان(علیه السلام)چنان غرق تماشاى اسب ها شد که خورشید غروب کرد و در حجاب پنهان شد، و او به خاطر از دست رفتن نماز عصر سخت برآشفت و گفت: این اسب ها مرا از یاد خدا غافل کردند، و سپس از ملائکه درخواست کرد که خورشید را بازگردانند و او وضو گرفت و نماز خواند، و جمله: (طَفِقَ مَسْحَاً بِالسُّوقِ وَ الاَْعْناقِ)را اشاره به وضو گرفتن مى دانند.
بعضى نیز از این فراتر رفته و گفته اند: منظور از این جمله آن است که دستور داد با شمشیر ساق و گردن اسب ها را بزنند، به عذر این که سبب فراموشى یاد پروردگار شدند (عذر بدتر از گناه!) و این که گفته اند آنها را کشت و گوشتشان را در راه خدا بخشید آن نیز عجیب به نظر مى رسد، زیرا اسب هایى با آن ارزش و بها که نظر او را فوق العاده جلب کرد، نباید مانند گاو و گوسفند کشت و اگر مى خواست انفاق کند باید آنها را زنده به دیگران مى داد. نادرستى این تفسیرها بر کسى پوشیده نیست زیرا:
1- اگر این جمله اشاره به برنامه وضو باشد یک گردن بیشتر نداشت و به «اَعنَاق» که جمع عنق است معنا ندارد. و اگر به معناى قطع کردن ساق و گردن اسب ها باشد این یک عمل بسیار غیر منطقى است که نه تنها به پیامبر بزرگى همچون سلیمان(علیه السلام) نمى توان آن رانسبت داد، بلکه یک فرد عاقل عادّى نیز از انجام چنین عملى خوددارى مى کند، چرا که اسب ها گناهى نداشتند، اگر گناهى بوده متوجّه خود او بوده است که غرق تماشاى اسب ها شده است!
حدّاکثر این که گفته شود این اسب ها را به دیگران ببخشند تا براى همیشه از او دور باشند و او را مشغول نکنند، امّا کشتن اسب ها هیچ دلیلى ندارد
2- در این آیات سخنى از «شمس» (خورشید) به میان نیامده و استفاده آن از «العَشِىَ» بسیار بعید است: زیرا مرجع ضمیرى که به آن نزدیک مى باشد همان «الخَیر» است که در این جا مسلّماً به معناى اسب ها است، و نیز ذکرى از ملائکه که مخاطب سلیمان(علیه السلام) باشند به میان نیامده، به علاوه این تعبیر آمرانه به فرشتگان نیز از سلیمان(علیه السلام) بعید به نظر مى رسد.
3- به فرض که این تفسیر را بپذیریم ممکن است گفته شود نمازى که قضا شد نماز مستحبى بوده که از سلیمان(علیه السلام) فوت شده، و قبل از غروب آفتاب بوده، واز کجا معلوم که نماز واجب بوده است ؟ اصلاً از کجا معلوم که نماز بوده؟! شاید اذکار خاصى بوده که سلیمان(علیه السلام) قبل از غروب آفتاب انجام مى داده است .
بعضى از مفسّران نیز گفته اند که اگر ذکر «رَبّ» به معناى نماز واجب باشد، و به راستى سلیمان(علیه السلام) به خاطر سان دیدن اسب ها به منظور آماده سازى براى جهاد غافل شده اشکالى بر او وارد نمى شود، زیرا این عمل سلیمان(علیه السلام) خود عبادتى بزرگ بوده که او را از عبادت دیگرى غافل ساخته است.
ولى با توجّه به اهمّیّتى که نماز دارد این تفسیر نیز بعید به نظر مى رسد، و تفسیر صحیح همان است که در آغاز گفته شد.



پی نوشتها:

1. سوره ص، آیات 34 تا 36.
2. بخارى در صحیح خود این حدیث را نقل کرده، و مفسران در تفسیرهاى خود از جمله روح البیان و فى ظلال القرآن ذیل آیات مورد بحث آن را آورده اند.
3. سوره ص، آیه 34.
4. تنزیه الانبیاء، صفحه 97 و 98 و مجمع البیان، جلد 8، صفحه 476.
5. حوّارى (با حاء مضموم و واو مشدّد) به معنى آرد سفید است.
6. سفینة البحار، ماده زهد.
7. نورالثقلین، جلد 4، صفحه 459، حدیث 56.
8. بنابراین تفسیر، جمله اى در آیه در تقدیر است و تقدیر چنین است: «وَهَب لِى مُلکاً لا یَنبَغِى لاِحَدِ مِن بَعدِى اَن یَقُولَ لَیسَ مِن قَبلِ الله».


 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد