:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

پنج شنبه 27 مهر 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : كسي كه بدون آموزش فقه اسلامي تجارت كند ، به ربا خواري آلوده شود .
 
 
 
 
تفسير موضوعي قرآن كريم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

نامه عمل (مقدمه)

در آیات قرآن مجید بحث هاى گسترده اى درباره «نامه اعمال» (پرونده کارهاى آدمى) دیده مى شود که از آن با تعبیرات گوناگون و متنوعى یاد شده است.
در بسیارى از این آیات تعبیر به «کتاب» که مفهوم وسیعى دارد، هم نامه را شامل مى شود و هم کتاب را، شده است.
و در بعضى دیگر تعبیر به «زُبر» آمده که آن هم جمع «زبور»، مفهومى نزدیک به کتاب دارد.
در بعضى نیز سخن از «طائر» به میان آمده که به معناى پرنده است، پرندگانى که عرب فال نیک به آنها مى زد و سرنوشت خود را به آنها مربوط مى دانست، قرآن با این تعبیر خود مى گوید: پرنده نیکبختى و بدبختى شما همین نامه اعمال شماست!
در بعضى تنها سخن از «نویسندگان نامه اعمال» است و از آنها تعبیر به «رقیب» و «عتید» یا «رسولان پروردگار» یا «کراماً» یا «متلقیان» شده است که هر کدام پیامى مخصوص به خود دارد (دقت کنید).
در این که نامه اعمال چیست؟ و آیا هرکس یک نامه عمل دارد یا بیشتر؟ و نویسندگان نامه اعمال کیانند؟ و چگونه رقم زده مى شود؟ چگونه به دست راست و چپ انسان داده مى شود؟ بحث هاى فراوانى است که بعد از ذکر آیات مربوطه و تفسیر آن به سراغ آنها خواهیم رفت.
ولى نباید فراموش کرد که باز در این جا پیام هاى تربیتى این آیات و مسائل اخلاقى مربوط به آن در درجه اوّل اهمیّت است.
با این اشاره به سوى قرآن باز مى گردیم و به آیات این قسمت گوش جان فرا مى دهیم:
1-(انِّا نَحْنُ نُحْیِى الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیىءٍ اَحْصَیْناهُ فى اِمامٍ مُبینٍ) (یس - 12)
2- (وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرمینَ مُشْفِقینَ مِمّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ اَحْصاها)(کهف - 49)
3-(اَمْ یَحْسَبُونَ اَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلَى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) (زخرف - 80)
4- (وَتَرَى کُلِّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّة تُدْعَى اِلى کِتابِها... - هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(جاثیه - 28 و 29)
5- (وَ کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ و نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً - اِقْرَءْ کِتابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً)(اسراء - 13 و 14)
6- (وُکُلُّ شَیىءٍ فَعَلُوهُ فى الزُّبُرِ - وَکُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَرٌ)(قمر - 52 - 53)
7- (وَکُلَّ شَىءٍ اَحْصَیْناهُ کِتاباً)(نبأ - 29)
8- (کَلاّ اِنَّ کِتابَ الْفُجّارِ لَفى سِجِّینٍ - وَ ما اَدْراکَ ما سِجِّینٌ - کِتابٌ مَرْقُومٌ... کَلاّ اِنَّ کِتابَ الاَبْرارِ لَفى عِلِّیِّیْنَ - وَ ما اَدْراکَ ما عِلیُّونَ - کِتابٌ مَرْقُوْمٌ - یَشْهَدُهُ الْمُقرَّبُونَ)(مطففّین 7 تا 9 و 18 تا 21)
9- (اِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ - ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ)(ق - 17 و 18)
10- (وَ اِنَّ عَلَیکُمْ لَحافِظینَ - کِراماً کاتِبینَ - یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ)(انفطار - 10 تا 12)
11- (فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابُهُ بِیَمِینِه فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُ کِتابَیَه... وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَه بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنى لَمْ اُوْتَ کِتابِیَه - وَلَمْ اَدْرِ ما حِسابِیَه)(حاقّه - 19 و 25 و 26)
12- (فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتَابَهُ بِیَمیِنهِ - فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً - وَ یَنْقَلِبُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرُوراً - وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتَابَهُ وَ راءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً - وَ یَصْلى سَعیراً)(انشقاق - 7 تا 12)
13- (فَاَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ - وَ اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ)(واقعه - 8 و 9)
14- (وَ اَصْحابُ الْیَمینِ ما اَصْحابُ الْیَمینِ - فى سِدْرٍ مَخْضُودٍ... وَ اَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ - فى سَمُوْمٍ وَحَمیمٍ)(واقعه - 27 و 28 و 41 و 42)
15- (وَ اِذا الصُّحُفُ نُشِرَتْ... عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ)(تکویر 10 و 14)

ترجمه :

1- ما مردگان را زنده مى کنیم و آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را مى نویسیم و همه چیز را در «کتاب» احصا کرده ایم.
2- و کتاب (کتابى که نامه اعمال همه انسان هاست) در آنجا گذارده مى شود، امّا گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است ترسان و متوحشند و مى گویند واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر این که آن را شماره کرده است؟!
3- آنها چنین مى پندارند که ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمى شنویم آرى رسولان (فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مى نویسند.
4- در آن روز هر امتى را مى بینى (که از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته، هر امتى به سوى کتابش خوانده مى شود - این کتاب ماست که به حق با شما سخن مى گوید (و اعمال شما را بازگو مى کند) ما آنچه را انجام مى دادید مى نویسیم.
5- اعمال هر انسانى را به گردنش قرار داده ایم و روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند - (این همان نامه اعمال اوست به او مى گوئیم) کتابت را بخوان! کافى است که امروز خود حسابگر خود باشى.
6- و هر کارى را انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است و هر کار کوچک و بزرگى نوشته مى شود.
7- و ما همه چیز را اِحصا و ثبت کرده ایم.
8- چنان نیست (که آنها درباره قیامت خیال مى کنند) مسلماً نامه اعمال فاجران در سجین است! - تو چه میدانى سجین چیست؟ نامه اى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى - چنان نیست که آنها (درباره معاد) خیال مى کنند بلکه نامه اعمال نیکان در علیین است و تو چه مى دانى علیین چیست؟! نامه اى است رقم زده شده و سرنوشتى است قطعى که مقربان شاهد آنند.
9- به خاطر بیاورید هنگامى که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مى دارند - هیچ سخنى را انسان تلفظ نمى کند مگر این که نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت است.
10- و بدون شک نگاهبانانى بر شما گمارده شده والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما) آنها مى دانند شما چه مى کنید.
11- امّا کسى که نامه اعمالش به دست راست اوست (از فرط خوشحالى و مباحات) فریاد مى زند که (اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید. اما کسى که نامه اعمال او بدست چپش داده شده مى گوید: اى کاش هرگز نامهِ اعمالم به من داده نمى شد و نمى دانستم حساب من چیست!
12- امّا کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شده به زودى حساب آسانى براى او مى شود - و خوشحال به اهل و خانواده اش باز مى گردد و امّا کسى که نامه اعمالش پشت سرش داده شده به زودى فریادش بلند مى شود که اى واى بر من که هلاک شدم! و در شعله هاى سوزان آتش دوزخ مى سوزد.
13- نخست «اصحاب میمنه» هستند چه اصحاب میمنه اى؟ گروه دیگر اصحاب شومند چه اصحاب شومى؟
14- و اصحاب یمین، چه اصحاب یمینى، آنها در سایه درختان سدر بى خار قرار دارند - و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالي؟ (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى شود) آنها در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند.
15- و در آن هنگام که نامه هاى اعمال گشوده شود - آرى در آن موقع هرکس مى داند چه چیز را آماده کرده است!

تفسیر و جمع بندى:

پرونده اعمال انسان ها

در آیه(انِّا نَحْنُ نُحْیِى الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیىءٍ اَحْصَیْناهُ فى اِمامٍ مُبینٍ) (یس - 12)
سخن از حیات بعد از مرگ و همچنین نامه اعمال است، نامه اى که با دست قدرت پروردگار نوشته مى شود و همه اعمال انسان ها یکجا در آن ثبت مى گردد و از آن به «امام مبین» تعبیر شده است، مى فرماید:
«ماییم که مردگان را زنده مى کنیم و آنچه را از پیش فرستاده اند و تمامى آثارشان را مى نویسیم و همه چیز را در کتاب مبین احصا کرده ایم» (اِنّا نَحْنُ نُحْیِى الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیىءٍ اَحْصَیناهُ فى اِمامٍ مُبینٍ)
در این که منظور از «آثار» چیست؟ بعضى گفته اند: (ما قَدَّمُوا) اشاره به اعمالى است که انسان انجام مى دهد، و (آثارهُمْ) اشاره به سنّت هایى است که از او به یادگار مى ماند یا آثار خیر و صدقات جاریه مانند بناها و اوقاف و کتاب هاى علمى تربیتى.
بعضى نیز گفته اند: منظور از «ما قدمّوا» نیات است که قبل از عمل حاصل مى شود و «آثار» اشاره به اعمال است که بعد از آن صورت مى پذیرد.
بعضى گفته اند: «ما قدّموا» اشاره به اعمال خوب و بد و «آثار» اشاره به قدم هایى است که انسان براى انجام این اعمال بر مى دارد (قدم را از این نظر «اثر» گفته اند که روى زمین از خود اثر مى گذارد، مخصوصاً در زمین هاى خاکى).
در حدیثى در شأن نزول این آیه مى خوانیم: «گروهى از انصار (طایفه بنى سلمه) خانه هایشان از مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) دور بود و شکایت خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) کردند که حضور در جماعت براى آنها سخت و سنگین است، آیه نازل شد و به آنها نوید داد هر گامى را که بر مى دارند ثبت مى شود».(1)
و منظور از «امام مبین» به گفته بسیارى از مفسّران، «لوح محفوظ» است که همه حقایق در آن ثبت است، بنابراین از تعبیر فوق استفاده مى شود غیر از نامه عملى که هرکسى مخصوص به خود دارد، یک «نامه عمل کلّى» وجود دارد که به منزله «دفتر کلّى» نسبت به «دفتر اعمال» همه انسان هاست و شرح این سخن در بحث «تعدد نامه هاى اعمال» به خواست خدا خواهد آمد.(2)
تعبیر به «مبین» اشاره به روشنگرى لوح محفوظ و نامه اعمال نسبت به همه کارهاست، چرا که چیزى از اعمال نیک و بد را فروگزار نمى کند.
در روایات متعددى آمده است که منظور از «امام مبین» امام معصوم(علیه السلام) است که بیانگر همه حقایق به فرمان خدا و به تعلیم پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشد.
از جمله در حدیثى در تفسیر على بن ابراهیم(علیه السلام) از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:
«اَنَا وَاللهِ الاْمامُ الْمُبینُ! اُبَیِّنُ الْحَقَّ مِنَ الْباطِلَ وَ وُرِّثْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): به خدا سوگند، منم امام مبین که حق را از باطل آشکار مى سازم و آن را به ارث از رسول الله گرفته ام»!.(3)
جمع میان این تفسیرها چنین است که امام مبین، مفهوم وسیعى دارد. همان گونه که ظاهر آن اشاره به نامه اعمال است که همه کارهاى انسان ها را تبیین مى کند، باطن آن مى تواند اشاره به امام معصوم(علیه السلام)باشد که با علم سرشار خود که از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به ارث برده حق را از باطل تبیین کند.

آیه(وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرمینَ مُشْفِقینَ مِمّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ اَحْصاها)(کهف - 49) همین معنا را با صراحت بیشترى تعقیب کرده، مى فرماید: «روز قیامت، کتاب (اعمال انسان ها در دادگاه عدل الهى) گذارده مى شود، و گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است، سخت در وحشتند، و مى گویند: اى واى بر ما این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر آنکه آن را احصاء کرده است»؟! (و وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ احْصاها)
در این که آیا این کتاب نامه اعمال عمومى انسان هاست که در آیه قبل به آن اشاره شده بود، یا نامه اعمال عمومى هر امّت، و یا نامه اعمال خصوصى هر انسان؟ (زیرا همان گونه که در بحث هاى آینده به خواست خدا خواهد آمد وجود این سه قسم نامه اعمال از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود) هر سه احتمال در تفسیر آیه ممکن است، هرچند ذکر کلمه «کتاب» به صورت مفرد مى تواند اشاره به همان نامه عمومى تمام انسان ها باشد.
ضمناً از این آیه به خوبى استفاده مى شود، چنان جزئیات اعمال انسان ها و کارهاى نیک و بد، اعم از بزرگ و کوچک در این نامه عمل منعکس است که حتّى صاحبان آن از دیدنش به وحشت مى افتند، و سبب وحشت آنها از یکسو حضور در دادگاه عدل الهى به خاطر این اعمال است، و از سوى دیگر به خاطر این که بسیارى از این اعمال را فراموش کرده بودند، و یا اصولا اهمیتى براى آن قائل نبودند، ولى اکنون همه را در مقابل خود مى بینند، و از سوى سوّم رسوائى بزرگ نزد خلایق!
توجه داشته باشید (لا یُغادِرُ) از ماده «غَدْر» به معناى ترک کردن است.
بنابراین مفهوم جمله این است که چیزى را فروگذار نمى کند و این که پیمان شکنى را «غدر» مى گویند به خاطر ترک وفاى به آن است.
در آیه(اَمْ یَحْسَبُونَ اَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلَى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) (زخرف - 80) سخن از نوشتن و کتابت رسولان پروردگار است، مى فرماید:
«آنها گمان مى کنند ما اسرار نهایى و سخنان در گوشى آنها را نمى شنویم، آرى مى شنویم، و رسولان ما نزد آنان حاضرند، و همه را مى نویسند» (اَمْ یَحْسَبُونَ اَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلَى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِم یَکْتُبُونَ)
روشن است که تضادى میان این آیه و آیه نخست که مى گفت: ما اعمال آنها را مى نویسیم، وجود ندارد، زیرا کار رسولان و فرشتگان خدا در حقیقت کار خداست، چون به فرمان او انجام مى گیرد.
این احتمال نیز وجود دارد که نامه اعمال عمومى انسان ها «امام مبین» با قدرت خدا مستقیماً نوشته مى شود، و نامه خصوصى هر فرد که در این آیه مطرح است به دست فرشتگان خدا.
تعبیر به «رسل» جمع «رسول» که منظور از آن در این جا فرشتگان خداست، مفهومش این نیست که نزد هریک از انسان ها چندین فرشته مأمور ثبت اعمال است، بلکه ممکن است نزد هر کدام یک یا دو فرشته حاضر باشد که نسبت به مجموع انسان ها صورت جمع به خود مى گیرد.
«زمخشرى» در «کشّاف» مى گوید: منظور از «سرّ» در آیه فوق حدیث نفس است که انسان در باطن با خود دارد، و یا با دیگرى در یک مکان خالى سخن مى گوید، اما نجوى سخنى است که میان جمع به صورت در گوشى بگوید.(4)
نامه هایى که سخن مى گویند! در آیه(وَتَرَى کُلِّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّة تُدْعَى اِلى کِتابِها... - هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(جاثیه - 28 و 29) باز مسأله ثبت اعمال به خدا نسبت داده شده و اضافه بر این نشان مى دهد که نامه اعمال در آن روز به زبان مى آید و سخن مى گوید! آیه مى فرماید:
«در آن روز هر امتى را مى بینى که از شدت وحشت به زانو در آمده است، هر امتى به سوى کتاب و نامه اعمالش فرا خوانده مى شود (و به آنها مى گویند) امروز جزاى آنچه را انجام مى دادید به شما مى دهند».
سپس مى افزاید: «این نوشته ماست که به حق با شما سخن مى گوید، (آرى) آنچه را انجام مى دادید ما مى نوشتیم»!
(وَتَرَى کُلَّ اُمّةٍ جاثِیَةً کُلُّ تُدْعى الى کِتابِها الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ - هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(جاثیه 28 و 29)
این آیه به روشنى سخن از نامه اعمال امت ها مى گوید که یکى از اقسام سه گانه نامه اعمال است، و تعدد این نامه ها در حقیقت تأکیدى است بر ثبت و ضبط تمام اعمال آدمى، و فراموش نشدن کوچکترین اعمال او.
تعبیر به «تُدعى» نشان مى دهد که از آنها دعوت مى شود که نامه اعمال خود را بخوانند و در حقیقت خود حسابرس خویش باشند همان گونه که در آیه 14 سوره اسراء با صراحت آمده است: (أقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْم عَلَیْکَ حَسِیباً): «نامه اعمالت را بخوان، کافى است که خود حسابگر خویش باشى»!
«جاثیة» از ماده «جُثُوّ» (بر وزن عُلوّ) به معناى نشستن بر سر زانو است، این حالت در اهل محشر یا به خاطر آن است که از شدت وحشت همگى به زانو در مى آیند و یا شبیه حالتى است که در قدیم الایام متهمان به هنگام حضور در دادگاه موقع اعلام رأى به خود مى گرفتند، یعنى از حالت جلوس به حالت نیم خیز در مى آمدند، حالتى که انسان به هنگام انتظار رویدادهاى مهمى به خود مى گیرد.
جالب این که باز در این جا نوشتن نامه اعمال به ذات پاک خداوند نسبت داده شده است تا معلوم شود نویسنده نامه اعمال کسى است که نه غفلت درباره اوتصور مى شود و نه خطا، از همه چیز آگاه است و نسبت به همه چیز احاطه دارد.
«نَسْتَنْسِخُ» از ماده «نسخ» در اصل به گفته ارباب لغت به معناى زائل کردن چیزى به وسیله چیز دیگر است و از آن جا که لازمه آن نفى چیزى و اثبات چیز دیگرى است، گاه این واژه در معناى «نفى» به کار مى رود و گاه در معناى «اثبات» و گاه هر دو. و از آن جا که «نسخه بردارى» یا «عکسبردارى» چیزى، اثبات مطلبى است توأم با صرف نظر کردن از مطلب قیل واژه (نسخ» و «استنساخ» در مورد آن نیز به کار مى رود.
در آیه(وَ کُلَّ اِنسان اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ و نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً - اِقْرَءْ کِتابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً)(اسراء - 13 و 14) به تعبیر دیگرى درباره «نامه اعمال» برخورد مى کنیم و آن تعبیر به «طائر» (پرنده) است، مى فرماید: «طائر هر انسانى را بر گردنش قرار داده ایم و روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند»
سپس مى افزاید: (به او مى گوییم «کتابت را بخوان، کافى است که امروز خود حسابگر خویش باشى»! (وَکُلَّ اِنْسان اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً - اِقْرَءْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً)
«طائر» در اصل به معناى پرنده است و در این جا به گفته بسیارى از مفسّران به معناى عمل یا نامه اعمال است و این به خاطر آن است که رسم عرب بر این بود که به وسیله پرندگان فال نیک و بد مى زدند. بعضى از پرندگان را نشانه نیک بختى و سعادت مى شمردند و اگر به هنگام خروج از منزل یا از شهر در برابرشان نمایان مى گشت، دلیل بر پیروزى و موفقیت مى دانستند و به عکس بعضى از پرندگان را شوم و دلیل بر شوربختى و شکست مى پنداشتند و به این ترتیب «طائر» در معناى نیک بختى و بدبختى استعمال مى شد. لذا بعضى از مفسّران تصریح کرده اند که معادل کلمه طائر در فارسى، همان بخت است(5)را در مورد نامه اعمال به کار برده است. یعنى قرآن از یک مفهوم خرافى و پندارى، یک واقعیت عینى ساخته و مردم را به سوى او فرا خوانده است.
البتّه با توجّه به جمله (وَ نُخْرِجَ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً) (روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند) مى توان گفت که تفسیر «طائر» به «عمل» مناسب تر از «نامه اعمال» است، چرا که نامه عمل جداگانه ذکر شده است. از طرفى بودن اعمال در گردن انسان به معناى این است که هرگز از او جدا نمى شود، اگر خوب باشد مایه زینت و آبروى اوست و اگر بد باشد همچون غُل و زنجیر او را آزار مى دهد.
دو نکته دیگر در این آیه نیز قابل توجّه است: نخست گشوده بودن نامه اعمال در قیامت که همگان از آن آگاه مى شوند و مایه رسوایى صاحبش و یا عزت و آبروى او نزد خلایق است. دیگر این که نوشته هاى نامه عمل آن قدر روشن است که نیازى به حسابگر نیست، کافى است انسان خود حساب خویش را برسد! همچون رنگ پریده و وا رفته و حالت پژمردگى و افسردگى بیمار که نشانه حال زار اوست و به عکس، طراوت و شادابى چهره او دلیل بر بهبودى حال او مى باشد و به این ترتیب خود او مى تواند از حال خویش مطلّع گردد و نیاز به گواهى دیگرى ندارد.
در آیه (وُکُلُّ شَىءٍ فَعَلُوهُ فى الزُّبُرِ - وَکُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَرٌ)(قمر - 52 - 53) به تعبیر تازه اى در مورد اعمال برخورد مى کنیم و آن واژه «زُبُر» جمع زبور به معناى کتاب است، مى فرماید: «تمامى اعمالى را که آنها انجام مى دادند در کتاب ها (نامه عمل آنها) ثبت است و هر کار کوچک و بزرگى نوشته مى شود» (وَکُلُّ شَىءٍ فَعَلُوهُ فى الزُّبُرِ وَ کُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَرٌ)
گرچه این آیات اشاره به وضع اقوام پیشین است که اعمالى همانند کفّار عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) داشتند، ولى بدیهى است وقتى مى گوید: اعمال آنها ثبت و ضبط شده، مفهومش این است که اعمال همه شما نیز چنین است.
«زُبُر» در اصل از زُبْرَة (بر وزن سفره) به معناى قطعه عظیم آهن گرفته شده، سپس این واژه بر خطوط درشت و عظیم که بر صفحات بزرگى نگاشته مى شود اطلاق گردیده و لذا راغب در مفردات مى گوید: کُلُّ کِتاب غَلیظَ الْکِتابَةِ یُقالُ لَهُ زَبُوْرٌ: «هر نامه اى که با خطوط درشت و زبر نوشته شده، به آن زبور گفته مى شود» و از این تعبیر استفاده مى شود که «زبور» هر کتابى نیست، بلکه عظمت خطوط و استحکام آنها نیز در آن شرط است و انتخاب این تعبیر براى نامه اعمال، انتخابى است پر معنا و بیانگر استحکام و صراحت نامه اعمال است.
تعبیر به «صغیر» و «کبیر» مخصوصاً با مقدم داشتن «صغیر» بر «کبیر» که نه تنها در این جا بلکه در چند مورد از قرآن مجید درباره نامه اعمال آمده، اشاره به این است که هیچ گونه استثنائى در ثبت اعمال درباره هیچ عمل و هیچ کس وجود ندارد.(6)
«مسْتَطَرٌ» از ماده «سطر» که آن نیز به معناى نوشتن است تأکید دیگرى است بر مسأله ثبت اعمال، البتّه نه تنها اعمال بلکه گفتارها و نیّت ها نیز در مفهوم هر دو آیه جمع است. (دقت کنید).
در آیه(وَکُلَّ شَىءٍ اَحْصَیْناهُ کِتاباً)(نبأ - 29) بعد از آن که اعلام مى دارد کافران هرگز امید حساب اعمال را در رستاخیز ندارند (و به همین دلیل) آیات الهى را تکذیب مى کنند مى افزاید: (این در حالى است که) «ما همه چیز را قطعاً احصا کرده و مى نویسیم» (وَ کُلَّ شَىءٍ اَحْصَیْناهُ کِتاباً)
«اَحْصَیْناهُ» از ماده احصا در اصل از «حصى» به معنى «سنگریزه» گرفته شده، و از آن جا که در گذشته براى شمارش اشیا به جاى استفاده از انگشتان از دانه هاى سنگ استفاده مى کردند واژه «احصا» به معناى شمارش و نگه داشتن حساب چیزى آمده است، و لذا بعضى از مفسّران گفته اند مفهوم آن در این جا با «کتاب و نوشتن» یکى است (و به همین دلیل «کتاباً» را مفعول مطلق براى «اَحْصَیْنا» گرفته اند، در حالى که «مفعول مطلق» باید از مصدر همان فعلى باشد که پیش از آن است، ولى چون معناى هر دو واژه یکى است مى تواند یکى جانشین دیگرى شود.(7)

نامه هایى در علیین و نامه هایى در سجین

آیه (کَلاّ اِنَّ کِتابَ الْفُجّارِ لَفى سِجِّین - وَ ما اَدْراکَ ما سِجِّینٌ - کِتابٌ مَرْقُومٌ... کَلاّ اِنَّ کِتابَ الاْبْرارِ لَفى عِلِّیِّیْنَ - وَ ما اَدْراکَ ما عِلیُّونَ - کِتابٌ مَرْقُوْمٌ - یَشْهَدُهُ الْمُقرَّبُونَ)(مطففّین 7 تا 9 و 18 تا 21) که در دو مورد از سوره مطفّفین وارد شده اشاره به نامه اعمال نیکان و بدان مى کند، و جزئیات بیشترى از آن را فاش مى سازد، نخست درباره نامه اعمال «بدان» مى فرماید: «چنین نیست که آنها (درباره قیامت) مى پندارند، مسلّماً نامه اعمال گنهکاران در «سجّین» است - و تو چه مى دانى که سجّین چیست؟ - نامه اى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى»! (کَلاّ اِنَّ کِتابَ الْفُجَّارَ لَفِى سِجِّینِ - و ما اَدْراکَ ما سِجِّینٌ - کِتابٌ مَرْقُوْمٌ)
سپس در چند آیه بعد در همان سوره درباره نامه اعمال نیکان مى فرماید: «چنین نیست که آن ها (درباره معاد مى پندارند) نامه اعمال نیکان در «علیین» است ـ و تو چه مى دانى علّیین چیست؟ نامه اى است رقم زده شده و سرنوشتى است قطعى ـ که مقرّبان شاهد آنند» (کَلاَّ إِنَّ کِتَابَ الْاَبْرَارِ لَفِى عِلِّیِّینَ ـ وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ ـ کِتَابٌ مَّرْقُومٌ ـ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ)
قابل توجّه اینکه در این آیات سخن از «سجّین» و «علیین» است که نامه اعمال نیکان و بدان در آن نگهدارى مى شود، لذا باید دقیقاً معنى این دو واژه روشن شود.
«سجّین» صیغه مبالغه از ماده «سجن» به معناى «زندان» است، و معانى مختلفى در این جا براى آن ذکر کرده اند مانند: دوزخ، یا محل خاصى از دوزخ که نامه بدکاران در آن جا بایگانى مى شود، ولى از همه صحیح تر چنین به نظر مى رسد که «سجّین» کتاب جامعى است که نامه اعمال همه انسان هاى بد به طور مجموعى در آن گردآورى مى شود، و به تعبیر ساده مانند «دفتر کلّ» است که حساب همه طلبکاران و بدهکاران در آن جا جمع است، زیرا همان گونه که سابقاً نیز اشاره کردیم نامه هاى اعمال متعدد است.
و امّا «علیین» جمع «عِلّى» (بر وزن ملّى) در اصل از «علّو» به معناى «بلندى» گرفته شده است، و اشاره به مکان هاى بلند و مرتفع است، و لذا به اشخاصى که ساکن قسمت هاى مرتفع کوه ها هستند اطلاق مى شود و در این جا طبق گفته جمعى از مفسّران به معناى برترین مکان بهشت یا برترین مکان آسمان است.
ولى با مقایسه به آنچه در بالا درباره سجین گفته شد به نظر مى رسد که آن هم به معناى دیوان بزرگى است که نامه اعمال نیکان و پاکان در آن یکجا جمع است، و دیوان و دفترى است بسیار بلند مرتبه و والا مقام و در جوار قرب پروردگار.(8)

فرشته هاى مراقب!

در آیه(اِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ - ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ)(ق - 17 و 18)
سخنى از نامه اعمال ظاهراً نیست، ولى این حقیقت با تعبیر دیگرى مطرح شده است، مى فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامى که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مى دارند» (اِذ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ)
روشن است که دریافت و تلقّى آنها اشاره به ثبت کردن در نامه اعمال است.
سپس براى تأکید بیشتر مى فرماید: «هیچ سخنى را انسان تلفّظ نمى کند مگر این که نزد آن مراقبى ماده براى انجام مأموریت است».
(ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتیدٌ)
«یَتَلَقَّى» از ماده «لقاء» به معناى دیدار است، ولى در این جا تلقّى اعمال کنایه از دریافت و ثبت و ضبط آنهاست، و «متلقیان» به معناى دو فرشته اى است که مأمور دریافت و ثبت اعمال انسان ها هستند.
«قعید» از ماده «قعود» به معناى نشستن است، و در این جا به معناى ملازم و مراقب مى باشد، همان طور که در تعبیرات روز مرّه نیز مى گوییم فلان کس جلیس و همنشین فلان شخص است یعنى ملازم و مراقب اوست.(9)
«یَلْفِظُ» از ماده لَفْظ» در اصل به معناى پرتاب کردن چیزى است، همان گونه که گفته مى شود «لَفَظَ الرُّحى الدَّقیقَ» (آسیاب آرد را به بیرون پرتاب کرد).
این واژه در مورد چیزى که انسان از دهان به بیرون مى اندازد اطلاق مى شود، و این کنایه زیبایى است در مورد سخنانى که از دهان بیرون مى آیند، گویى اشیایى هستند که به خارج پرتاب مى شوند.
«رقیبْ» به گفته راغب در مفردات از ماده «رقبه» به معناى «گردن» است و به شخصى که محافظت و مراقبت از چیزى مى کند «رقیب» گفته مى شود یا به خاطر این که به اطراف گردن مى کشد، تا از آنچه گرد او مى گذرد با خبر گردد، و یا این که «رقبه» و گردن چیزى را که تحت محافظت اوست حفظ مى کند.
«عَتیدْ» از ماده «عَتاد» (بر وزن جهاد) به معناى مهیا ساختن و ذخیره کردن چیزى قبل از حاجت است، لذا به کسى که مهیاى انجام کارى است «عتید» گفته مى شود. ولى در «مقاییس اللغة» معناى اصلى آن را «زور» و «نزدیکى» شمرده است که نسبت به معناى سابق لازم و ملزوم محسوب مى شود.
به هر حال آیا این دو وصف هر کدام مربوط به یکى از آن دو فرشته است که یکى مراقب است و دیگرى آماده ثبت و ضبط و نوشتن، یا وصف هر دو است به این معنا که هر دو مراقب اعمال آدمى هستند، و هر دو همواره آماده نوشتن.
بعضى از مفسّران معتقدند «رقیب» نام فرشته راست (که مأمور نوشتن اعمال نیک است) و «عتید» نام فرشته چپ است (که مأمور نوشتن اعمال شر مى باشد).
ولى از تعبیرات بعضى از مفسّران بر مى آید که هر دو وصف را براى هر دو فرشته شمرده اند، یعنى هر کدام از آنها مراقب است و در عین حال آماده نوشتن.
درباره این دو فرشته روایات متعددى نقل شده که بسیار پر معناست، از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم «هنگامى که انسان عمل نیکى انجام مى دهد فرشته راست پاداشى ده مقابل مى نویسد، و هنگامى که عمل شرى انجام مى دهد و فرشته چپ مى خواهد آن را ثبت کند فرشته راست مى گوید: هفت ساعت به او مهلت ده، و اگر در این مدت توبه و استغفارى داشته باشد چیزى بر او نمى نویسد اما اگر توبه نکند فقط یک گناه براى او مى نویسد».(10)
پیام هاى تربیتى این گونه روایات بسیار قوى و روشن است ضمناً این روایت و پاره اى از روایات دیگر نشان مى دهد که کار این دو فرشته از هم جداست، شرح بیشتر در این زمینه به خواست خدا در بخش توضیحات خواهید خواند.

نویسندگان نامه عمل

در آیه (وَ اِنَّ عَلَیکُمْ لَحافِظینَ - کِراماً کاتِبینَ - یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ)(انفطار - 10 تا 12) سخن از «کاتبان» نامه عمل، و وسعت اطلاعات و آگاهى آنهاست، مى فرماید: «به طور مسلّم نگاهبانانى بر شما گمارده شده - والا مقام و نویسنده - از اعمال شما به خوبى مطلعند و مى دانند چه مى کنید» (وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ - کِراماً کاتِبِینَ - یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ)
روشن است که منظور از «حافظین» در این جا فرشتگانى است که مأمور حفظ و نگهدارى اعمال انسان ها هستند، نه حفظ کردن در مقابل حوادث گوناگون.
در واقع خداوند این فرشتگان را به چهار وصف توصیف کرده است که لازم و ملزوم یکدیگرند، اوّل محافظت و مراقبت نسبت به اعمال انسان هاست.
سپس با توصیف آنها به «کرام» (جمع کریم) اشاره به بزرگوارى آنها مى کند، گرچه مأمور ثبت تمام اعمال انسانى هستند ولى این کار هرگز آمیخته با خشونت نیست، بلکه توأم با لطف و بزرگوارى است!
بعضى گفته اند: بزرگوارى آنها از این نظر است که اعمال نیک را بلافاصله با پاداشى ده برابر ثبت مى کنند، و در ثبت اعمال بد چنانکه قبلا هم طبق روایتى اشاره شد چند ساعت به تأخیر مى اندازند، شاید صاحب عمل توبه کند، گاه نیز گفته شده بزرگوارى آنها به این است که اعمال نیک را به آسمان ها مى برند و میان فرشتگان افشا مى کنند، ولى اعمال بد را با الهام از ستّار العیوب بودن خداوند کتمان مى کنند!
بعلاوه بزرگوارى آنها سبب مى شود که انسان مراقبت بیشترى از اعمال خود کند چرا که هیچکس دوست ندارد کار زشتى نزد شخص بزرگوارى انجام دهد.
توصیف سوّم «کاتبین» است که شرحى است بر چگونگى محافظت آنها نسبت به اعمال آدمى، صریحاً مى گوید: آنها همه اعمال را مى نویسند تا بدانید چیزى از آنها فوت نمى شود.
و از آن جا که حفظ و کتابت نیاز به آگاهى همه جانبه دارد، در چهارمین توصیف مى فرماید: «آنها مى دانند شما چه مى کنید» این تعبیر هم سخنان را شامل مى شود و هم اعمال اعضاى تن و هم اعمال قلبى.
ذکر واژه «حافظین» به صورت جمع یا به خاطر این است که دو فرشته در روز و دو فرشته در شب مراقب اعمال انسان ها هستند (همان گونه که در بعضى از روایات آمده)(11)همه انسان ها هستند و فرشتگانى که مراقب همه مردم هستند، جمع مى باشند.

نامه اعمال در دست راست یا چپ؟

آیه(فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابُهُ بِیَمِینِه فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُ کِتابَیَه... وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَه بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنى لَمْ اُوْتَ کِتابِیَه - وَلَمْ اَدْرِ ما حِسابِیَه)(حاقّه - 19 و 25 و 26) اشاره به مطلب تازه اى مى کند و آن وضع نامه اعمال در دست انسان ها در قیامت است که بدکاران نامه اعمالشان به دست چپ، و نیکوکاران به دست راستشان سپرده مى شود، و این خود یکى از نشانه هاى روشن براى مشخص ساختن وضع خوبان و بدان در دادگاه محشر است، مى فرماید:
«اما کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شده (با یک دنیا افتخار) فریاد مى زند که اى اهل محشر! نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید! من مى دانستم قیامتى در کار است و به حساب اعمالم مى رسند»! (فَاَما مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمیِنِه فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه - اِنّى ظَنَنْتُ اَنّى مُلاق حِسابِیَه)
و به عکس «کسى که نامه اعمالش به دست چپش داده شده فریاد مى زند: اى کاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمى شد! - اى کاش هرگز نمى دانستم حساب من چیست؟ و اى کاش مرگم فرا مى رسید»! (وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ بِشمِالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنى لَمْ اُوتَ کِتابِیَه - وَلَمْ اَدْرِ ما حِسابِیَه - یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةُ)
آیا دست راست و چپ اشاره به همان عضو مخصوص بدن است؟ یا کنایه از خیر و شر؟ چرا که دست راست را کنایه از خیر مى دانند و چپ را کنایه از انحراف و شر.
این معنا به صورت احتمال در تفسیر فى ظلال القرآن آمده است، ولى نیاز یا ضرورتى به این تأویل نیست، بلکه به راستى نیکوکاران نامه عمل را در دست راست دارند و بدکاران در دست چپ و این نشانه اى است براى شناسایى آنها در آن روز.
کلمه «هاؤُمْ» به گفته بسیارى از مفسّران و ارباب لغت مرکب از «هاء» که اسم فعل و به معناى خُذْ (بگیر) است و «میم» که ضمیر جمع مذکر مخاطب است، و این واژه مانند فعل امر صرف مى شود گفته مى شود هاءَ، هاءِ، هائُما، هاؤُم هائُنَّ (براى مفرد مذکر مفرد مؤنث تثنیه جمع مذکر و جمع مؤنث) و گاه همزه تبدیل به کاف مى شود، و گفته مى شود هاکَ، هاکِ هاکُما، هاکُمْ، هاکُنَّ.
ضمناً «هاء» در آخر «کِتابِیَه وَ حِسابِیَه» به اصطلاح ها «سَکْت» است و ضمیر نیست و به این ترتیب فقط براى استراحت در کلام است و مفهوم خاصى ندارد.
در حدیثى از عبدالله پسر «حنظله» معروف به «غسیل الملائکه» که از شهداى احد مى باشد آمده است که مى گوید روز قیامت خداوند بنده خویش را نگه مى دارد و سیئاتش را در پشت نامه اعمالش ظاهر مى سازد و به او مى گوید تو این عمل را انجام دادى؟ مى گوید: آرى اى پروردگار! سپس به او مى فرماید: من تو را به خاطر آن رسوا نکردم (لذا دستور دادم پشت نامه اعمال تو بنویسند تا کسى آن را نبیند!) و من آن سیئات را براى تو (به خاطر حسناتت) بخشیدم) اینجاست که مؤمن (با نهایت شادى و سرور) فریاد مى زند (هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه): (بگیرید و نامه اعمال مرا بخوانید اى اهل محشر)!(12)

همین معنا (بدون نامه اعمال نیک در دست راست و بدان در دست چپ) در آیه (فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتَابُهُ بِیَمیِنهِ - فَسَوْفُ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً - وَ یَنْقَلِبُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرُوراً - وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتَابَهُ وَ راءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ یَدْعُوا ثَبُوراً - وَ یَصْلى سَعیراً)(انشقاق - 7 تا 12) با مقدارى تفاوت آمده است، مى فرماید: «اما کسى که نامه عملش به دست راستش داده شده به زودى و به آسانى به حسابش رسیدگى مى شود، و خوشحال به سوى خانواده اش باز مى گردد، و اما کسى که نامه عملش را به پشت سرش داده اند به زودى فریادش بلند مى شود که که اى واى بر من که هلاک شدم! و در شعله هاى سوزان آتش دوزخ وارد مى شود»! (فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَه بِیَمینِهِ فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِسَاباً یَسیراً وَ یَنْقَلِبُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرُوراً وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ فَسَوفَ یَدْعُو ثُبُوراً وَ یَصْلَى سَعیراً)
در آیات قبل سخن از بودن نامه اعمال بدکاران به دست چپ آنها بود، و در این آیات از پشت سر است، این به خاطر آن است که مجرمان هنگامى که نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند از شدت شرمسارى دست خود را پشت سر مى گیرند تا مردم این سند جرم و رسوائى را کمتر ببینند! و یا به خاطر آن است که دست چپ آنها به پشت سرشان بسته شده و همان گونه که آنها «کتاب خدا» را در دنیا پشت سر انداختند، در آنجا نامه اعمالشان پشت سرشان قرار مى گیرد! و یا به خاطر آن است که صورت آنها به پشت سر باز مى گردد و آنها براى دیدن نامه اعمالشان آن را به دست چپ در طرف پشت سر مى گیرند.
هریک از این معانى سه گانه باشد با آیات قبل که مى گوید نامه اعمال بد کاران در دست چپ آنها است منافاتى ندارد.
در اینکه منظور از اهل (خانواده) در اینجا چه کسانى هستند؟ بعضى گفته اند: زنان و فرزندان و بستگان نزدیک اهل ایمان و اهل نجات است که پیش از آنها وارد بهشت شده اند، و بعضى دیگر آن را اشاره به همسران بهشتى مى دانند، بعضى دیگر نیز آن را به معناى سایر مؤمنان پیشگام در بهشت دانسته اند، زیرا مؤمنان همگى اهل یکدیگرند و در حقیقت جزء یک خانواده اند.
ولى تفسیر اوّل مناسب تر است بخصوص اینکه همین تعبیر (اهل) در آیه 13 همین سوره به معناى خانواده و زن و فرزندان و بستگان نزدیک آمده است، و اتّحاد سیاق ایجاب مى کند که هر دو به یک معنا باشد.

در آیه(فَاصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ - وَ اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ)(واقعه - 8 و 9) همین تقسیم دو گانه (تقسیم مردم به صاحبان نامه عمل در دست راست و دست چپ) به صورت دیگرى آمده است، مى فرماید: «اصحاب میمنه چه اصحاب میمنه اى» (و چه سرنوشت پرافتخار و مسرّت بخشى؟) (فَاصحْابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ) سپس مى افزاید: «و اصحاب مشئمه چه اصحاب مشئمه اى»؟ (با چه سرنوشت شوم و دردناکى)(وَ اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ)
«میمنه» از مادّه «یمن» به معناى سعادت و خوشبختى است، بعضى نیز آن را از ماده «یمین» به معناى دست راست تفسیر کرده اند، و مى گویند اینها همان کسانى هستند که نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود (درست است که ماده «یمن» و «یمین» از یک ریشه است، ولى یکى به معناى برکت و سعادت و دیگرى به معنى دست راست است که آن را مظهر برکت مى دانستند).
راغب در مفردات معتقد است که ریشه اصلى همان مفهوم دست راست را دارد و از آنجا که خیر و برکت را با کارهایى که به وسیله دست راست انجام مى گرفت مى دانستند این واژه به معناى خیر و برکت نیز آمده است.
نقطه مقابل آن «مشئمه» از ماده شوم است، و به گفته مقاییس اللّغه معناى اصلى آن همان دست چپ است، ولى از آنجا که دست چپ و کارهایى که با آن انجام مى شود را اشاره اى به تیره بختى و نامیمونى مى دانستند کلمه شوم در این معنا به کار رفته است و به این ترتیب «اصحاب المیمنه» و «اصحاب المشئمه» در اصل به همان معناى صاحبان دست راست و دست چپ است، که نامه اعمالشان به دست راست یا چپ آنها داده مى شود، و تفسیر آن به گروه «خوشبخت و سعادتمند» و گروه «بدبخت و تیره روز» معناى دوّم محسوب مى شود.
فخررازى در تفسیر خود «اصحاب المیمنه» را به اصحاب جنّت و بهشت تفسیر کرده مى گوید: این یا به خاطر آن است که نامه اعمالشان به دست راستشان است یا از جهت این است که از دست راست آنها در عرصه محشر نورى ساطع مى شود همان گونه که قرآن مى گوید: (یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ اَیْدیِهمْ و بِاَیْمانِهِمْ)(حدید - 12) و یا به خاطر آن است که دست راست دلیل بر خیر و نیکى است و عرب مرغانى را که از طرف راست آنها حرکت مى کردند به فال نیک، و آنهایى را که از طرف چپ پرواز مى کردند به فال بد مى گرفتند.(13)
جمله (ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ وَ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ) که به صورت «استفهامیه» آمده اشاره به مقام بسیار بلند گروه اوّل و مقام بسیار پایین گروه دوّم است، گویى علو مقام و کثرت برکات گروه اوّل به قدرى است که از دسترس فکر انسان بیرون است و این تعبیر کنایه لطیفى از همین معنا مى باشد، به عکس تعبیر دوّم که کنایه از شدت انحطاط مى باشد.
البته در این آیات سخنى از نامه عمل به میان نیامده ولى با توجه به سایر آیات قرآن که این دو واژه را در مورد نامه هاى اعمال به کار برده تفسیر فوق مناسب به نظر مى رسد.

در آیه(وَ اَصْحابُ الْیَمینِ ما اَصْحابُ الْیَمینِ - فى سِدْر مَخْضُود... وَ اَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ - فى سَمُوْم وَحَمیم)(واقعه - 27 و 28 و 41 و 42) که ادامه آیات فوق در همین سوره واقعه است مى فرماید: «و اصحاب یمین (صاحبان دست راست) چه اصحاب یمینى؟ آنها در سایه هاى (فرح بخش) درختان سدر بى خار قرار دارند» (وَ اَصْحابُ الْیَمیْنِ ما اَصْحابُ الْیَمینِ - فى سِدْر مَخْضُود)
سپس در چند آیه بعد مى افزاید: «و اصحاب شمال (صاحبان دست چپ) چه اصحاب شمالى؟ - آنها در میان بادهاى کشنده و آب هاى سوزان هستند» (وَ اَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ فى سَمُوم وَ حَمیم)
در تفسیر این آیات، بسیارى از مفسّران همان معانى ذکر شده در تفسیر آیات قبل را برگزیده اند، گاه گفته اند منظور کسانى هستند که نامه اعمالشان به دست راست یا به دست چپ آنها داده مى شود، و گاه آنها را صاحبان یمن و برکت و خوشبختى یا صاحبان تیره روزى و بدبختى، و گاه به معناى کسانى که از سمت راست به سوى بهشت یا از سمت چپ به سوى جهنم مى روند و یا نور آنها در سمت راستشان به حرکت در مى آید دانسته اند.(14)

نامه عمل ما در برابر چشم همگان!

در آیه(وَ اِذا الصُّحُفُ نُشِرَتْ... عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحتضَرَتْ)(تکویر 10 و 14) به تعبیر تازه اى در زمینه نامه اعمال برخورد مى کنیم که بسیار گویاست مى فرماید: «در آن هنگام که نامه هاى اعمال گشوده شود.... در آن موقع هرکس مى داند چه چیزى را آماده کرده است»؟! (وَ اِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ... عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ)
«نُشِرَتْ» از ماده «نشر» به معناى گستردن و باز کردن است این تعبیر در مورد نامه عمل یا به خاطر آن است که به هنگام مرگ پیچیده مى شود و در قیامت به هنگام حساب گشوده خواهد شد، مانند پرونده هایى که با ختم بازپرسى بسته مى شود، و سپس در دادگاه باز مى شود و یا به خاطر آن است که همه آنها نزد خداوند جمع است و در قیامت در میان صاحبانش منتشر و تقسیم مى شود.
هریک از مفسّران یکى از این معانى را برگزیده و بعضى دو احتمال را با هم ذکر کرده اند اما تفسیر اوّل مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال نامه هاى اعمال چنان گسترده خواهد شد که نه تنها صاحبان آنها از آن آگاهى مى یابند و اعمال فراموش شده را به خاطر مى آورند، بلکه اهل محشر نیز از آن مطلع و آگاه مى شوند، و این خود یکى از اسباب شادى و آرامش نیکو کاران و ناراحتى و عذاب بدکاران است.
آیه 13 سوره اسراء که مى گوید: (وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً) (روز قیامت براى او نامه اى بیرون مى آوریم که آن را گسترده مى یابد» نیز گواه این معناست.

از مجموع آنچه در قسمتهای گذشته آمد به خوبى استفاده مى شود که علاوه بر آگاهى و احاطه علمى خداوند نسبت به اعمال انسان ها، و گواهى اعضاء بدن، و سایر شهود، روز قیامت، اعمال او در نامه اى ثبت است.
این کار به وسیله رسولان و فرشتگان الهى انجام مى گیرد.
روز قیامت که نامه هاى اعمال بدکاران در دست چپ و نیکوکاران در دست راست آنهاست به سخن درمى آید و همه گفتنى ها را مى گوید.
نامه گشوده مى شود و اهل محشر از نیک و بد آن آگاه مى گردند.
صاحبان اعمال نیک با شادى و افتخار همه را به مطالعه اعمالشان دعوت مى کنند و بدکاران از شدت ترس و وحشت و رسوایى فریادشان بلند مى شود.

توضیحات:

1- نامه اعمال در روایات اسلامى

موضوع «نامه عمل» یا «صحیفه اعمال» بازتاب گسترده اى در روایات اسلامى دارد که قسمتى از این روایات بعنوان تفسیر آیات گذشته آمده است و قسمتى نیز مستقل از آنهاست که به عنوان نمونه به چند حدیث آموزنده که هر کدام نکته مهمى را در بر دارد اشاره مى کنیم:
1- در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: اِذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ دُفِعَ اِلَى الاْنسانِ کِتابُهُ، ثُمَّ قیلَ لَهُ اِقْرَأْ قلتُ: فَیَعْرفُ ما فیهِ؟ فَقالَ: اِنَّ اللهَ یُذْکِّرُهُ فَما مِنْ لَحْظَة وَ لا کَلِمَة وَ لا نَقْلِ قَدَم، وَ لا شَىء فَعَلَهُ اِلاّ ذَکَرَهُ کَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْکَ السّاعَةِ! فَلِذلِکَ قالُوا یا وَیْلَتَنا ما لِهذا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ اَحْصاها؟!: «هنگامى که قیامت برپا شود نامه عمل انسان را به دست او مى دهند، سپس به او گفته مى شود بخوان! - راوى مى گوید: من عرض کردم آیا آنچه را در آن است مى شناسد - فرمود: خداوند به او یادآورى مى کند، هیچ چشم بر هم زدن، سخن گفتن، و برداشتن گام و نه چیز دیگرى که او انجام داده وجود ندارد مگر اینکه آنها را به خاطر مى آورد، گویى در همان ساعات انجام داده است و لذا مى گویند اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ کار بزرگ و کوچکى نیست مگر آنکه آن را شمارش و ثبت نموده است؟!
2- در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه مى خوانیم که امام امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود: وَنَسْتَغْفِرُهُ مِمّا اَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ، وَ اَحْصاهُ کِتابُهُ، عِلْمٌ غَیْرُ قاصِر، و کِتابٌ غَیْرُ مُغادِر: «من از خدا مغفرت مى طلبم از آنچه علمش به آن احاطه دارد، و کتابش (نامه اعمال بندگان) آن را احصا کرده، علمى که قصورى در آن نیست، و کتاب و نامه اى که چیزى را فرو گذار نکرده است».(15)
3- در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است: (وَلَیْسَتْ تَشْهَدُ الْجَوارِحُ عَلَى مُؤْمِن، اِنّما تَشْهَدُ عَلَى مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ، فَاَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیُؤْتى کِتابُهُ بِیَمینِهِ: «اعضاى مؤمن بر ضد او شهادت نمى دهند، این شهادت مخصوص کسانى است که مستحق عذابند، اما مؤمن نامه اعمالش را به دست راست او مى دهند».(16)
4- در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «خداوند متعال هنگامى که مى خواهد به حساب مؤمن رسیدگى کند نامه عملش را به دست او مى دهد، و او را حسابرس خود مى سازد و مى فرماید: بنده من! آیا فلان کار و فلان کار را انجام داده اى؟ عرض مى کند: پروردگارا! آرى، من انجام داده ام، مى فرماید: من تو را بخشیدم و آن گناهت را (به خاطر حسنات فراوانى که انجام دادى) مبدل به حسنات کردم (در این هنگام او عارى از هرگناه در میان مردم ظاهر مى شود) مردم مى گویند: سبحان الله! آیا این بنده حتى یک گناه نداشته؟ و این همان است که خداوند در قرآن فرموده: (فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً وَ یَنْقَلِبُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرُوراً): «اما آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان سپرده شده، حساب آسانى خواهد داشت، سپس خوشحال به سوى خانواده خود (در بهشت) مى روند».(17)
5- در سنن «ترمذى» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین نقل شده است که فرمود: یُعْرَضُ النّاسُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَلاثُ عَرْضات: فَامّا عَرْضَتانِ فَجِدالٌ وَ مَعاذیرٌ، وَ اَمَّا الْعَرْضَةُ الثّالِثَةُ فَعِنْدَ ذلِکَ تَطِیْرُ الصُّحُفُ فى الاْیْدى فَآخِذٌ بِیَمینِهِ، وَ آخِذٌ بِیَمینِهِ، وَ آخِذٌ بِشِمالِهِ: «مردم در روز قیامت سه بار (به پیشگاه خداوند یا دادگاه او) عرضه مى شوند: اما در دو عرضه اوّل و دوّم جدال و عذر خواهى هاست (گاه کوشش مى کنند گناهان خود را متوجه دیگرى سازند، و گاه در مقام بیان عذر مى آیند) و اما در عرضه سوّم نامه هاى اعمال پرواز مى کند، و در دست ها قرار مى گیرد، گروهى به دست راست و گروهى به دست چپ».(18)
از این تعبیر ضمناً معناى «تطایر کتب» که در عبارات مختلفى آمده است معلوم مى شود، و آن اینکه نامه هاى اعمال از محل اصلى (نزد عرش خدایا علیین و سجین و... که مرکز جمع آورى آنهاست) حرکت مى کنند، و در دست صاحبانشان قرار مى گیرند، این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که نامه اعمال صفحه روح انسانى نیست، بلکه آثارى است که در بیرون وجود او ثبت شده است (دقت کنید).



پی نوشتها:


(1). مجمع البیان، جلد 8، صفه 418 و تفسیر فخررازى، جلد 26، صفحه 49، و تفسیر قرطبى، جلد 8 صفحه 56، 54.
(2). درباره لوح محفوظ در جلد 26 تفسیر نمونه ذیل آیه 22 سوره بروج صفحه 353 بحث شده است.
(3). تفسیر على بن ابراهیم، جلد 2، صفحه 212.
(4). «تفسیر کشّاف»، جلد 4، صفحه 265.
(5). فخررازى این سخن را در تفسیر خود جلد 20، صفحه 167 از ابو عبیده نقل کرده است.
(6). به آیات 121 سوره توبه و 49 کهف مراجعه شود.
(7). جمعى نیز احتمال داده اند «کتاباً» حال بوده باشد، ولى احتمال اول صحیح تر به نظر مى رسد.

(8). باید توجّه داشت که «علّیین» طبق قاعده جمع مذکّر عاقل است (در حالى که «سجین» مفرد مى باشد) ولى این مانع از آن نخواهد بود که به مکان مرتفع و مقام بلند به خاطر ساکنان بلند مقام آنها اطلاق گردد.
(9). با توجه به این که «متلقیان» تثنیه است باید «قعید» نیز به صورت تثنیه (قعیدان) باشد، ولى آیه در حقیقت محذوفى دارد و در تقدیر چنین است: عن الیمین قعید و عن الشمال قعید که اوّلى به قرینه دوّمى حذف شده است.
(10). مجمع البیان، جلد 9، صفحه 144، همین مضمون در روح المعانى، جلد 26، صفحه 164 و تفسیر مراغى جلد 26، صفحه 161 آمده است.

(11). وسائل الشیعه، جلد 3، صفحه 154 و 155 باب 28 از ابواب مواقیت - در این باب روایات متعددى است که مى گوید: هرگاه کسى نماز صبح را در آغاز طلوع فجر انجام دهد ملائکه شب و روز که در حال تغییر مأموریتند هر دو آن را ثبت مى کنند، در تفسیر آیه 78 سوره اسراء (ان قرآن الفجر کان مشهوداً) نیز روایات متعددى از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده است (به تفسیر نمونه ذیل همان آیه مراجعه کنید).
(12). تفسیر دُرّالمنثور، جلد 6، صحفه 261 و تفسیر فى ظلال القرآن، جلد 8، صفحه 256 (گرچه این حدیث از خود عبدالله بن حنطله نقل شده ولى قاعدتاً آن را بالواسطه از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیده است).
(13). تفسیر کبیر فخررازى، جلد 29، صفحه 142.
(14). تفسیر تبیان (جلد 9، صفحه 493) و تفسیر مجمع البیان و تفسیر فخر رازى و تفسیر فى ظلال القرآن (ذیل آیات مورد بحث).

(15). نهج البلاغه، خطبه 114.
(16). بحارالانوار، جلد 7، صفحه 318، حدیث 14.
(17). بحارالانوار، جلد 7، صفحه 324، حدیث 17.
(18). سنن ترمذى، جلد 4، صحفه 617، حدیث 2425.





 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
  مراسم تجلیل از رتبه اول مسابقات بین المللی کشور کرواسی و رتبه اول مسابقات تلویزیونی کشوری اسراء
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد