|
|
|
.
|
|
|
|
|
|
|
|
تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
پيش گفتار
در پیش گفتار به هشت موضوع که در ذیل آمده است پرداخته می شود:
1. انواع مختلف تفسیر.
2. تفسیر موضوعى چیست؟
3. چه مشکلاتى را با تفسیر موضوعى مى توان حل کرد؟ (کاربرد تفسیر موضوعى).
4. سابقه تفسیر موضوعى.
5.تفسیر موضوعى در کلمات علماء و بزرگان پیشین.
6. روش صحیح در تفسیر موضوعى.
7. مشکلات تفسیر موضوعى.
8. چرا این بخش از تفسیر قرآن نموّ کافى نکرده است!
1. انواع مختلف تفسیر
هنگامى که سخن از تفسیر قرآن به میان مىآید فوراً نظرها به همان تفسیر معمولى (تفسیر ترتیبى) جلب مىشود که آیات قرآن را به ترتیب مورد بحث و بررسى قرار مىدهد و محتوا و حقیقت آنها را روشن مىسازد; همان کارى که از صدر اسلام تا کنون در تفسیر قرآن معمول بوده است، و دانشمندان و علماى بزرگ اسلام صدها یا هزاران کتاب به نام تفسیر قرآن مجید در زمینه آن تألیف کردهاند.
البتّه نوع دیگرى از تفسیر نیز کم و بیش رایج بوده، که ناظر به تفسیر مفردات قرآن است; یعنى واژههاى قرآنى را جداگانه، به صورت معجم، و به ترتیب الفبا مورد بحث قرار مىدهد که نمونه روشن آن کتاب مفردات راغب و کتاب «وجوه القرآن» و«تفسیر غریب القرآن طریحى» و در این اواخر نیز کتاب «التحقیق فى کلمات القرآن الکریم» و نثر طوبى یا دائرة المعارف قرآن مجید است.
در حالى که براى قرآن انواع دیگرى از تفسیر نیز وجود دارد که از جمله تفسیر موضوعى است که آیات قرآن را براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلام، و مسائل اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، و اخلاقى، مورد مطالعه و بررسى قرار مىدهد.
نوعى دیگر از تفسیر که ما ناماش را تفسیر ارتباطى یا زنجیرهاى نهادهایم آن است که موضوعات مختلف قرآن را در ارتباط با یکدیگر ببینیم.
مثلا بعد از آن که موضوع ایمان و موضوع تقوا و موضوع عمل صالح را به طور جداگانه در تفسیر موضوعى مورد بررسى قرار گرفت; این سه مطلب را در ارتباط با یکدیگر با توجّه به آیات قرآن و اشاراتى که در آن است تفسیر مىکند و ارتباط این سه را با یکدیگر روشن مىسازد، و مسلّماً در این صورت حقایق تازه اى از چگونگى رابطه این موضوعات با یکدیگر براى ما کشف مىشود که بسیار ارزنده و راهگشا است.
مىدانیم طرز صحیح مطالعه عالم آفرینش و موجودات عالم هستى آن است که آنها را در رابطه با یکدیگر ببینیم; خورشید و ماه و زمین و انسان و جوامع انسانى در حقیقت موضوعاتى جدا از هم نیستند; و در مجموع یک واحد به هم پیوسته را تشکیل مىدهند; و طرز مطالعه صحیح آنها این است که همه را در ارتباط با هم مورد بررسى قرار دهیم.
در کتاب تدوین یعنى قرآن مجید نیز مطلب همین گونه است; و رابطه دقیق و ظریفى در میان تمام موضوعات قرآنى وجود دارد; و باید آنها را در ارتباط با یکدیگر مورد تفسیر قرار داد.
نوع دیگرى از تفسیر، تفسیر کلّى یا جهان بینى قرآن است. در اینجا مفسّر تمام محتواى قرآن را در رابطه با عالم هستى در نظر مىگیرد; و به تعبیر زندهتر کتاب تکوین و تدوین را به یکدیگر پیوند مىدهد; و هر دو را در کنار هم مىبیند، و هر دو را در ارتباط با هم تفسیر مىکند.
طبق این حساب در مجموع پنج گونه تفسیر براى قرآن تصور مىشود.
1. تفسیر مفردات قرآن
2. تفسیر ترتیبى
3. تفسیر موضوعى
4. تفسیر ارتباطى
5. تفسیر کلّى، یا جهان بینى قرآن
از این اقسام پنج گانه تنها قسم اوّل و دوّم در میان ما شناخته شده است، و تا حدّ کمى قسم سوّم، یعنى تفسیر موضوعى که هنوز مراحل ابتدایى خود را طى مىکند; و امید است با توجّهى که در این اواخر از سوى دانشمندان و علماى اسلامى نسبت به آن شده است با کار و زحمت بیشتر تدریجاً مراحل تکاملى خود را طى کند; و در آینده محل شایسته خود را احراز نماید.
امّا قسم سوّم و چهارم تفسیر قرآن هنوز مورد توجّه مفسّران واقع نشده است; و این کارى است که بر عهده نسل حاضر و نسلهاى آینده است که بعد از رشد کافى تفسیر موضوعى به آن بپردازند، و حق آن را تا آنجا که ممکن است ادا کنند.
2.تفسیر موضوعى چیست؟
قبل از پاسخ به این سؤال لازم است سؤال دیگرى را مطرح کنیم; و آن این که: چرا قرآن به سبک موضوعى جمع آورى نشده، و شبیه کتاب هاى معمولى نیست; و با تمام آنها تفاوت دارد؟
پاسخ این است که: براى تهیّه کتاب هاى معمولى مؤلف یا مؤلفان، موضوعات مختلفى را که در یک قدر جامع شریکاند، در نظر مىگیرند; مثلا بیمارى هاى مختلف که همه آنها به مسأله سلامت انسان ارتباط دارد در علم طب در نظر گرفته مىشود; سپس مسائل مربوط به این موضوعات را به فصول و ابواب مختلف تقسیم مىکنند ـ بیمارى هاى قلبى، بیمارى هاى عصبى، بیمارى هاى گوارشى، بیمارى هاى دستگاه تنفسى، بیمارى هاى پوستى و بیمارى هاى دیگرـ بعد از آن هر فصل و هر باب را با توجّه به مقدمات و نتایج آن مورد بررسى قرار مىدهند، و به این ترتیب کتابى بنام کتاب طب تدوین مىشود.
ولى قرآن هرگز چنین نیست، کتابى است که در طول 23 سال با توجّه به نیازها و شرایط مختلف اجتماعى و حوادث گوناگون، و مراحل مختلف تربیتى نازل شده است; همگام با حیات جامعه اسلامى پیش رفته، و در عین حال بسته به زمان و مکان خاصّى نیست!
یک روز تمام بحث هاى قرآن بر محور مبارزه با بت پرستى و شرک و آموزش توحید با تمام شاخههایش دور مىزد; و سوره ها و آیاتى که در این دوران نازل شد همگى بحث از مبدأ و معاد مىکرد. (مانند: سورههایى که در مکه در سیزده سال اوّل بعثت نازل شد.)
روز دیگر بحثهاى داغ و پر حرارتى پیرامون جهاد، و مقابله با دشمنان داخلى و خارجى و منافقان مطرح بود.
یک روز ماجراى جنگ احزاب پیش آمد و سوره احزاب نازل شد، و حدّاقل 17 آیه آن، از حوادث آموزنده و مسائل تربیتى و پیامدهاى این جنگ سخن گفت.
روز دیگر داستان صلح حُدیبیه فرا رسید و سوره فتح نازل شد، و بعد از آن ماجراى فتح مکه و غزوه حنین پیش آمد; و آیات سوره (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ) و آیات دیگر نازل گردید.
خلاصه هم زمان با شکوفایى اسلام و حرکت عمومى جامعه اسلامى آیات مناسبى از قرآن نازل، و دستورات لازم داده مى شد و این برنامه دقیق انسانى را تکمیل مىکرد.
با توجّه به آنچه در بالا گفته شد; منظور از تفسیر موضوعى روشن مىشود; و آن این که آیات مختلفى که درباره یک موضوع در سرتاسر قرآن مجید در حوادث و فرصتهاى مختلف آمده است جمعآورى و جمعبندى گردد; و از مجموع آن نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن شود.
مثلا آیات مربوط به دلایل خداشناسى از قبیل فطرت، برهان نظم، برهان وجوب و امکان، و سایر براهین در کنار هم چیده شود; و از آنجا که «القرآن یفسر بعضه بعضا»: «آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى کنند» ابعاد این موضوع روشن مىگردد1.
همچنین آیات مربوط به بهشت یا دوزخ، صراط، نامه اعمال آیات مربوط به مسائل اخلاقى، تقوا، حسن خلق، شجاعت و... آیات مربوط به احکام نماز، روزه، زکات و خمس و انفاق، آیات مربوط به عدالت اجتماعى و جهاد با دشمن و جهاد با نفس و...
مسلّماً هرگاه این آیات که در قرآن مجید به مناسبت هاى گوناگون نازل شده است هر گروه جداگانه جمعآورى، و در کنار هم چیده شود، و تفسیر گردد حقایق تازهاى از آن کشف خواهد شد و از این جا ضرورت تفسیر موضوعى روشن مىشود که شرح آن در بحث آینده به خواست خدا مىآید.
3. چه مشکلاتى را با تفسیر موضوعى مىتوان حل کرد؟
پاسخ این سؤال با توجّه به آنچه در بالا ذکر شد به خوبى روشن است، ولى براى توضیح بیشتر باید به این امر توجّه کرد که:
در بسیارى از آیات قرآن تنها یک بعد از ابعاد یک موضوع آمده است; مثلا در مورد مسئله شفاعت در بعضى از آیات اصل امکان شفاعت آمده است.
در بعضى دیگر شرایط شفاعت کنندگان (سوره سبأ، آیه 23 و سوره مریم، آیه 87).
در بعضى شرایط شفاعت شوندگان (سوره انبیا، آیه 28، سوره غافر آیه 18).
در بعضى شفاعت از همه نفى شده، جز از خداوند (سوره زمر، آیه 44).
در بعضى دیگر شفاعت براى غیر خداوند اثبات شده است (سوره مدّثر، آیه 48).
در این جا مى بینیم هالهاى از ابهام مسائل مربوط به شفاعت را در برگرفته، از حقیقت شفاعت گرفته; تا شرایط و خصوصیات دیگر. ولى هنگامى که آیات شفاعت را از قرآن برداریم و در کنار هم بچینیم; و آنها را در پرتو هم تفسیر کنیم این ابهام بر طرف شده و مشکل به خوبى حل مىگردد.
همچنین آیات مربوط به ابعاد جهاد، یا فلسفه احکام اسلام، یا آیات مربوط به برزخ، یا مسأله علم خدا، و همچنین موضوع علم غیب و این که آیا براى غیر خدا آگاهى بر غیب ممکن است یا نه؟ اگر آیات هریک، یک جا مورد توجّه قرار گیرد ممکن است حق مطلب ادا شود و ابهامات موجود همه از طریق تفسیر موضوعى حل شود.
اصولا آیات مربوط به محکم و متشابه که دستور مىدهد آیات متشابه قرآن را در پرتو محکمات تفسیر کنید; خود نوعى تفسیر موضوعى است.
به هر حال با تفسیر آیات مربوط به یک موضوع در پرتو هم، جرقّههاى تازهاى از میان آنها جستن مىکند. جرقّه هایى که در میان آنها معارف قرآنى، راهگشاى بسیارى از مشکلات عقیدتى و احکام اسلامى است.
آیات قرآن را از این نظر مىتوان به کلمات جداگانهاى تشبیه کرد که هر کدام براى خود مفهومى دارد; امّا وقتى آنها را در کنار هم بچینند مفاهیم تازهاى مىبخشد.
یا آنها را به موارد حیات بخشى مانند اکسیژن و ئیدروژن تشبیه کرد که وقتى با هم ترکیب شوند; آب که ماده حیات بخش دیگرى است به دست مىآید.
خلاصه بسیارى از اسرار قرآن را جز از این طریق نمىتوان گشود، و به عمق آنها، جز از این مسیر نمىتوان راه پیدا کرد; و فکر مىکنیم براى بیان اهمیّت تفسیر موضوعى همین قدر کافى باشد.
به طور خلاصه فایده تفسیر موضوعى را مى توان در امور زیر خلاصه کرد:
1. رفع ابهامهایى که در بدو نظر در بعضى از آیات به چشم مىخورد; و گشودن متشابهات قرآن.
2. به دست آوردن یک تفسیر جامع درباره موضوعاتى مانند توحید و خداشناسى و معاد و عبادت و جهاد و حکومت اسلامى و موضوعات مهم دیگر.
3. آگاهى از شرایط، خصوصیات، علل و نتایج موضوعات و مسائل مختلفى که در قرآن مطرح است.
4. به دست آوردن اسرار، و پیامهاى تازه قرآن از طریق انضمام آیات به یکدیگر.
4. سابقه تفسیر موضوعى
جوانه هاى تفسیر موضوعى قبل از هر چیز در خود قرآن دیده مىشود; و چنانکه گفتیم دستور قرآن در زمینه تفسیر آیات متشابه به وسیله آیات محکم، نوعى از تفسیر موضوعى است.
سپس در کلمات ائمه هدى (علیهم السلام) نیز نمونههاى فراوانى آمده که طرز و گردآورى آیات مربوط به یک موضوع، و جمعبندى، و سپس استفاده از آن را به ما آموخته است که شاید چند نمونه زیر براى اثبات این مطلب کافى باشد.
1. در روایت معروفى که بعنوان وصیّت و موعظه پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به عبدالله بن مسعود در بحارالانوار آمده2، و روایتى است بسیار طولانى و پر معنا، نمونههاى زیادى از این معنا وجود دارد; به طورى که مى توان گفت این روایت به طور کلّى بر محور تفسیر موضوعى دور مىزند. از جمله هنگامى که در نکوهش دنیا سخن مىگوید مىفرماید: اى ابن مسعود! احمق کسى است که طالب دنیاى زودگذر باشد، سپس براى بى اعتبار بودن زرق و برق این جهان به آیات زیر استدلال مىنماید:
(أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِى الاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ ): «بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است3»
(وَلَوْلاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ ): «اگر (بهره فراوان کفّار از مواهب مادى) سبب نمى شد که همه مردم امّت واحد (گمراهى) شوند، ما براى خانههاى کسانى که به (خداوند) رحمان کافر مىشدند سقفهایى از نقره و نردبانهایى (نقره اى) که از آن بالا روند قرار مىدادیم و براى خانههایشان درها و تختهایى (زیبا و نقرهاى) قرار مىظدادیم که بر آن تکیه کنند4»
(مَّنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَدْحُوراً ): «هر کس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را مىطلبد، آن مقدار را که بخواهیم به هر کس اراده کنیم، مىدهیم; سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است5»
در جایى دیگر پیرامون قول به غیر علم مى گوید: اى ابن مسعود! بدون آگاهى درباره چیزى سخن مگوى، و تا نشنوى و نبینى حرف مزن. سپس آیات متعددى از قرآن را در زمینه همین موضوع ارائه مىفرماید:
(وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا ): «از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن; چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند6».
و نیز مى فرماید:
(سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ ): «گواهى آنان نوشته مى شود و (از آن) بازخواست خواهند شد7»
و نیز مى فرماید:
(مَّا یَلْفِظُ مِنْ قَوْل إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ): «انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر این که، فرشتهاى مراقب و آماده (براى ضبط آن) نزد او حاضر است!8»
و نیز فرمود:
(وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ): «و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم!9»
همچنین بحثهاى دیگرى پیرامون ذکرالله و انفاق در راه خدا و مکارم اخلاق و غیر آن با اتکاء به جمعبندى آیات قرآن در این حدیث شریف مطرح شده است10.
2. در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) آمده است که در یک جمعبندى از معناى « کفر» در قرآن مجید مىفرماید:
«کفر» در قرآن پنج گونه است:
نخست: کفر جحود و انکار است که آن خود بر دو گونه است: یکى انکار اصل وجود خداوند و بهشت و دوزخ و قیامت، همان گونه که قرآن از زبان آنها نقل مىکند:
(وَمَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ ) : «و جز طبیعت روزگار (= طبیعت) ما را هلاک نمىکند11»
شاخه دیگر: کفر به معناى انکار توأم با معرفت و یقین است; همانگونه که در قرآن آمده است: (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً ) : «و آن را از روى ظلم و تکبر انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند12»
سوم: کفر به معناى معصیت و ترک طاعت است; همانگونه که خداوند درباره گروهى از بنى اسرائیل که بعضى از دستورات الهى را عمل مىکردند و بعضى دیگر را ترک مىگفتند; مىفرماید: (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْض): «یا به بعضى از دستورات کتاب خدا ایمان مىآورید، و به بعضى کافر مىشوید؟!13»
قسم چهارم کفر به معناى برائت و بیزارى است; همان گونه که خداوند از قول ابراهیم (علیه السلام) در برابر بت پرستان نقل فرموده است: ( کَفَرْنَا بِکُمْ ) یعنى «ما نسبت به شما کافریم14»
و نیز فرموده است: (یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْض ): «روز قیامت منکر یکدیگر شده (و از هم بیزاى مىجویید!)15»
امّا قسمت پنجم از کفر، کفر به معناى ناسپاسى نعمت است; همان گونه که خداوند فرموده: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ ): «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما افزون خواهم کرد; و اگر ناسپاسي کنید، مجازاتم شدید است!16»
سپس امام (علیه السلام) اقسام شرک را که در قرآن مجید آمده است، جمع آورى فرموده و آنها را به عنوان، شرک اعتقادى، شرک عملى، شرک اطاعت، شرک ریا با ذکر آیاتى از قرآن مجید شرح مىدهد17.
همان گونه که ملاحظه مىکنید امام(علیه السلام) با جمعبندى آیات «کفر» و «شرک» یک نظر کلّى بر این دو موضوع افکنده; و روشن مىسازد که این دو واژه، مفهوم وسیع و گستردهاى دارند. « کفر » هرگونه پوشانیدن حق را شامل مىشود،
خواه در مسأله اعتقادات باشد یا در عمل یا در زمینه مواهب الهى و «شرک» هرگونه همتا قرار دادن براى خداوند را در بر مىگیرد خواه در مسائل اعتقادى باشد یا عملى، یا اطاعت از قوانین، و مانند آن. چهره زیباى تفسیر موضوعى در کلمات امام (علیه السلام) از دو نمونه فوق به خوبى روشن مىشود که چه اثرى در وسعت بینش انسان و فهم عمیق آیات قرآن مىبخشد.
نمونه جالب دیگر همان چیزى است که در حدیث معروف موسى بن جعفر(علیه السلام) براى هشام بن حکم بیان شده است.
امام (علیه السلام) در بخشى از این حدیث، براى اثبات مقام عقل و خرد، آیات مربوط به «اولو الالباب» را در قرآن جمع آورى فرموده، و به هشام مىفرماید:
ببین خداوند چگونه اولوالالباب (خردمندان و صاحبان مغز) را به بهترین وجهى یاد کرده; و بر قامت آنها بهترین لباس را پوشانیده است. سپس هفت آیه از قرآن مجید را که از اهمیّت مقام اولوالالباب سخن مىگوید در کنار هم ارائه مىدهد. (آیات، سوره بقره، آیه 269- سوره آل عمران، آیه 7 - سوره آل عمران، آیه 190- سوره زمر، آیه 9 - سوره ص، آیه 29 - سوره مؤمن، آیه 18)54
جمعبندى آیات فوق و ملاحظه آنها در کنار هم بینش عمیقى به انسان در مورد فهم معناى «اولوالالباب» و مقام و موقعیت آنها مىدهد; و این کارى است که فقط از تفسیر موضوعى ساخته است.
اینها نمونههایى بود از شکوفههاى تفسیر موضوعى در کلمات پیشوایان بزرگ اسلام (پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى (علیهم السلام) ) است و نمونههاى متعدّد دیگرى نیز وجود دارد که براى پرهیز از طولانى شدن بحث از ذکر آنها خوددارى مىکنیم.
5. تفسیر موضوعى در کلمات علماء و بزرگان پیشین
تفسیر موضوعى هرچند به صورت مقطعى و بر محور موضوعات خاص در کلمات علماى گذشته نیز بسیار دیده مىشود; ولى باید اعتراف کرد که هیچ کدام لااقل تا آن جا که ما سراغ داریم تفسیر موضوعى را بر تمام محورها مطرح نکردهاند.
از کسانى که در این موضوع پیشگام بوده مرحوم علاّمه مجلسى است که در هریک از فصول بحارالانوار وارد مىشود، آیات مربوط به آن موضوع را جمعآورى مىکند; سپس یک دید کلّى بر همه آنها مىافکند; در بعضى از موارد نظرات مفسّران را نقل مىکند و در تبیین این آیات مىکوشد.
مثلا در جلد 67 هنگامى که درباره «قلب» و «سمع» و «بصر» و معناى آنها در قرآن مجید سخن مىگوید; ده ها آیه در این زمینه از قرآن جمعآورى کرده، و بعد از ذکر روایتى از کافى به تبیین کلّى معناى آنها پرداخته; و در حدود ده صفحه در این زمینه بحث مىکند19.
در جلد 58 در فصل حقیقت خواب و تعبیر آن، نخست بیش از ده آیه از آیات قرآن را در این موضوع جمعآورى کرده; سپس چندین صفحه به تفسیر آنها مىپردازد20. در جلد 22 در نخستین باب که از ماجراهاى یهود و نصارا و مشرکان بعد از هجرت بحث مىکند; دهها آیه از سورههاى مختلف قرآن را در همین موضوع جمعآورى کرده; سپس به بحث و تفسیر آنها پرداخته است21. این محقّق بزرگ همین کار را در فصول دیگر این کتاب عظیم انجام داده است.
از نمونههاى دیگر از تفسیر موضوعى در کلمات بزرگان پیشین کتابهایى است که تحت عنوان «آیات الاحکام» نوشته شده. در این کتابها آیات مربوط به احکام فقهى مثلا آیات مربوط به اجزا و شرایط نماز، و اجزا و شرایط روزه و حج و نکاح و طلاق، احکام حدود ودیات و قضاوت اسلامى و غیر اینها به صورت موضوعى جمعآورى و در کنار هم مورد بررسى قرار گرفته است.
ظاهراً اوّلین کتابى که در این زمینه تألیف شده کتاب «احکام القرآن» محمّد بن صائب کلبى است که از یاران امام باقر و امام صادق (علیها السلام) بوده. او که در سال 146 وفات کرد; حتى قبل از شافعى امام معروف اهل سنّت (متوفاى 204) به تألیف چنین کتابى پرداخت.
بعد از او نیز گروه زیادى از بزرگان فقها و دانشمندان دست به تألیف کتابهایى در زمینه آیات الاحکام (گاه به همین نام، و گاه به نام هاى دیگر) زدند; که مرحوم محدّث تهرانى در کتاب الذّریعه بالغ بر 30 کتاب از این سلسله را نام مىبرد22; که مشهورترین آنها در میان علماء و فقهاى امروز کتاب «آیات الاحکام» مرحوم محقّق اردبیلى، موسوم به «زبدة البیان» و آیات الاحکام مرحوم فاضل مقداد موسوم به «کنز العرفان» است.
در کتاب اخیر آمده است که مشهور در میان دانشمندان این است که تعداد پانصد آیه در قرآن مجید درباره احکام فقهى وجود دارد و این با محاسبه آیات مکرر در این زمینه است والا عدد آن کمتر از این مىشود23.
همچنین کتابهایى هم چون اعجاز قرآن از نظر علوم امروز که در آن آیاتى که مربوط به اکتشافات علمى امروز است و جزء معجزات علمى قرآن محسوب مىشود و جامعه و تاریخ یا حقوق در قرآن مجید عناوینى است که براى تلاشهاى مستمر در زمینه تفسیر موضوعى دیده مى شود.
کتابهایى در زمینه قصص قرآن نیز تألیف یافته که داستانهاى انبیاء را با گردآورى آیات قرآن تشریح مىکند.
ولى با این همه باید اعتراف کرد هریک از این کتابها ناظر به تفسیر موضوعى در یک شاخه محدود و معیّن است، نه یک تفسیر کلّى و جامع پیرامون تمام موضوعات قرآن. در این اواخر تلاشها و کوششهاى قابل توجّهى براى تفسیر موضوعى قرآن به طور گسترده صورت گرفته است که شایان هرگونه تقدیر است.
از جمله کتابهایى را که در این زمینه مىتوان نام برد کتاب مفاهیم القرآن مىباشد که تاکنون چندین جلد آن به فارسى و عربى انتشار یافته و کتاب با ارزشى است.
ولى با تمام این تلاشها و کوششهاى شایان تقدیر باید اعتراف کرد که هنوز مسأله تفسیر قرآن به شکل موضوعى دوران طفولیت خود را مىگذراند; و سالها طول خواهد کشید تا هم چون تفسیر ترتیبى مقام شایسته خود را پیدا کند، و این ممکن نیست مگر با تلاشهاى پى گیر دانشمندان و مفسّران که با استفاده از تجارب گذشتگان این موضوع را پیش برند و به کمال مطلوب برسانند.
آنچه را در کتاب حاضر نیز ملاحظه مىکنید حلقهاى از این زنجیر است که امید است با ضمیمه شدن به حلقههاى دیگر سلسله قابل ملاحظهاى را تشکیل دهد. مهم این است که صاحب نظران از کارهاى تکرارى در این زمینه بپرهیزند; و هر کدام به ابداع و ابتکار تازهاى دست زنند، تا در پرتو ابداعات و ابتکارات این راه طولانى طى شود.
6. روش صحیح در تفسیر موضوعى
براى تفسیر موضوعى دو روش وجود دارد:
روش اوّل که بعضى از مفسّران براى کار خود انتخاب کردهاند که موضوعات مختلف را اعم از موضوعات اعتقادى (توحید و معاد و...) یا موضوعات اخلاقى (تقوا، حسن خلق و...) را در کلام خود مطرح مىکنند و بعد از تحلیلهاى فلسفى و کلامى، یا تحلیلهاى اخلاقى، بعضى از آیات قرآن را که در این زمینه وارد شده است به عنوان شاهد، ذکر مىکند.
روش دوم این است که ما قبل از هر چیز به گردآورى تمام آیاتى که درباره یک موضوع در سرتاسر قرآن وارد شده است بپردازیم و بدون پیش داورىهاى قبلى این آیات را در کنار هم چیده و یک یک تفسیر کنیم، و بعد در یک جمعبندى رابطه آنها را با یکدیگر در نظر گرفته، و از مجموع آنها به یک ترسیم کلّى دست یابیم.
در اینجا مفسّر مطلقا از خود چیزى ندارد، و هم چون سایه به دنبال آیات قرآن مىرود. همه چیز را از قرآن مىفهمد، و تمام همّت او کشف محتواى آیات است; و اگر از کلمات دیگران حتى از احادیث کمک مىگیرد در مرحله بعد و جداگانه خواهد بود.
در پیام قرآن این روش را انتخاب کردهایم. در این کتاب همهجا آیات قرآن که درباره یک موضوع وارد شده است در پیشانى بحث قرار گرفته، و تمام مطالب در سایه آن آیات پیش مىرود; و فکر مىکنیم این راه، بهتر ما را به حقایق قرآنى مىرساند تا راه اوّل; اتفاقاً این دو روش در تفسیر معمولى (همان تفسیرهاى ترتیبى که به ترتیب آیهها و سورهها نوشته شده است) نیز وجود دارد گروهى آیات قرآن را بر نظرات خود تطبیق مىکنند، و گروه دیگرى نظرات خود را تابع آیات قرآن قرار مىدهند; و مسلّماً راه صحیح تفسیرى، راه دوّم است.
قرآن نور و کتاب مبین است; قرآن بیانگر همه حقایق مربوط به سعادت انسانها است (قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ )24 : «از طرف خدا، نور و کتاب روشنگرى به سراى شما آمد.»
7. مشکلات تفسیر موضوعى
تفسیر موضوعى حدّاقل سه مشکل عمده دارد که بر سر راه مفسّر خودنمایى مىکند:
1. تفسیر موضوعى این نیست که انسان کتابهاى معجم قرآن مجید را در برابر خود بگذارد و مثلا براى تفسیر موضوع جهاد، یا تقوا، آیاتى که تحت همین عنوان (جهاد و تقوا) در معجم آمده است جمعآورى کند.
زیرا بسیار مىشود که آیاتى از قرآن پیرامون این سه موضوع سخن مىگوید بى آن که کلمه «تقوا» یا «جهاد» در آن به کار رفته باشد، و این فراوان است،
بد نیست در اینجا از یک مثال استفاده کنیم: مىدانیم خداوند، «رحمن» و «رحیم» و «ارحم الراحمین» است; و این معنا در بسیارى از آیات قرآن منعکس مىباشد. ولى آیاتى در قرآن داریم که این حقیقت را بیان مىکند بى آن که ماده «رحم» در آن به کار رفته باشد. از جمله آیه 61 سوره نحل است که مى فرماید: (وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِنْ دَابَّة): «و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مىکرد، جنبندهاى را بر روى زمین باقى نمىگذارد.25»
همین مطلب در آیه 45 سوره فاطر با تفاوت مختصرى آمده است: ( وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّة ): «اگر خداوند مردم را به سبب کارهایى که مرتکب شدهاند مجازات کند، جنبندهاى را بر پشت زمین باقى نخواهد گذاشت;»
این دو آیه نهایت لطف و رحمت الهى را نسبت به بندگاناش نشان مىدهد بى آن که در این دو آیه اشارهاى به واژه « رحم » شده باشد.
2. مشکل دیگر تفسیر موضوعى همان مشکل جمعبندى آیات و نتیجهگیرى از آنها است، که نیاز به دقت و ظرافت و ذوق و آگاهى بسیار و احاطه فراوان به آیات قرآن و تفاسیر دارد; و در آنجا که آیات مربوط به یک موضوع متعدّد و هر کدام بعد خاصّى دارد این جمعبندى پیچیدهتر مىشود.
بعلاوه همان گونه که گفتیم تفسیر موضوعى تفسیر نوپایى است که کوشش و کار فراوانى روى آن انجام نشده; و همین امر کار کسانى را که در آغاز راه هستند را مشکل و پیچیده مىسازند; و یا تفسیر معمولى که از همان آغاز نزول قرآن روى آن کار شده است تفاوت بسیار دارد.
3. مشکل بزرگ دیگر، این است که موضوعاتى که در قرآن مجید (این کتاب بزرگ آسمانى) مطرح شده، حدّ و حسابى ندارد، از مسائل اعتقادى گرفته تا مسائل عملى، و از مسائل اخلاقى گرفته تا سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، آداب معاشرت، جنگ، صلح، تاریخ انبیاء، اسرار آفرینش و... در هریک از این زمینه ها موضوعات فراوانى است که قرآن از آنها بحث کرده، و بررسى همه اینها وقت و حوصله زیادى لازم دارد.
گاه یک آیه در تفسیر موضوعى در چندین بحث مورد توجّه واقع مىشود و هریک از ابعاد آن را در فصل خاصّى باید مطرح کرد; در حالى که در تفسیر ترتیبى یک بار آن آیه تفسیر مى شود و تمام.
8. چرا این بخش از تفسیر قرآن نموّ کافى نکرده است!
ظاهراً جواب این سؤال تا حدّ زیادى از بحثهاى گذشته روشن شد، و آن این که مشکلات فراوانى که بر سر راه تفسیر موضوعى بوده، همواره مانع از نموّ آن گشته است; بخصوص این که تفسیر موضوعى نیاز به معجمهاى دقیق و جامعى دارد که بتوان هر آیه را به آسانى از آن استخراج کرد در زمان هاى گذشته وجود نداشته، و امروز بحمدالله در دسترس ما است.
جالب اینکه در مقدمه معجم معروف قرآن بنام «المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم» مى خوانیم: اگر پیشینیان به سایر علوم قرآن اهمیّت فراوان دادهاند ولى به تهیه معجمهایى که بتواند آیات قرآن را در هر سوره دقیقاً تعیین کند اهمیّت ندادهاند به خاطر آن است که غالباً حافظ قرآن بودهاند!
ما نمى دانیم این قضاوت تا چه حدّ قابل قبول است، ولى به فرض که انسان حافظ قرآن باشد باز وجود معجم به هر حال یکى از ابزارهاى لازم براى تفسیر موضوعى است ـ هر چند به تنهایى کافى نیست ـ. و این کار در گذشته صورت نگرفته مگر به شکل ناقص و گاه بسیار نارسا.
این نکته نیز قابل توجّه است که جمعى از دانشمندان غربى و خارجى علاقهمند به قرآن مجید جهت تهیّه معجمهایى براى این کتاب آسمانى زحمت کشیدهاند که یکى از نمونههاى قابل ملاحظه آن کتاب «نجوم الفرقان فى اطراف القرآن» نوشته مستشرق آلمانى (فلوگل) است و نوشته هاى دیگرى نیز از ناحیه مسلمانان مانند: «مفتاح کنوز القرآن» و «کتاب فتح الرحمن» تهیه شده است.
بنابه تصریح مقدمه «المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم» هم اینها بوده است که به مؤلف آن امکان داده است که بتواند این معجم غنى و جالب را تهیه و در دسترس علماى اسلام قرار دهد.
آخرین سخن در اینجا این است که علىرغم تمام مشکلاتى که در تفسیر موضوعى وجود دارد آثار و برکات آن به همین نسبت زیاد است; به خصوص براى دانشمندان و محقّقان، و حقایقى که در پرتو آن کشف مىگردد ایمان و نشاط و علاقه آنها را به ادامه کار افزون مىکند، و آتش عشق را در دلشان شعله ورتر مىسازد.
زیرا آیات قرآن مجید درباره یک موضوع هرکدام جداگانه به صورت نقطهاى است که وقتى همه آنها جمعآورى و کنار هم قرار داده شود از مجموع این نقطه ها شکل و ترسیم تازه اى به دست مىآید که قبلا وجود نداشت و این بسیار مهم و جالب و نشاط انگیز است; و همانگونه که گفتیم شخص پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و امامان اهل بیت (علیهم السلام) از همان آغاز ما را به «تفسیر موضوعى» راهنمایى کردهاند; و نمونههاى مختلفى در کلام خودشان از این کار ارائه دادهاند که بسیار دلپذیر و زیبا است و قبلا به بعضى از آنها اشاره شد.
اکنون که این مقدمه را به پایان مىبریم خود را در مقابل کار بسیار بزرگ و مشکلى مىبینیم که مسلّماً هرگز با اتکاى نیروى خود نمىتوانیم این بار را به مقصد برسانیم مگر این که لطف خدا یار و عنایت او مددکار گردد و این جا است که با تمام وجود خود به او رو مىآوریم و دست به درگاهش برداشته، عرض مىکنیم:
خداوندا! در این راه تو دستگیر ما باش، و ما را به صراط مستقیم، راه کسانى که به آنها نعمت بخشیدهاى، هدایت فرما در این مسیر لغزش گاههاى فراوانى است، تو ما را از لغزشها و سقوط در دره گمراهى حفظ فرما و توفیق اتمام این کار را به نحو احسن مرحمت نما.
آمین یا رب العالمین
پی نوشتها:
1. جمله «الْقرآنُ یُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً» از ابن عباس نقل شده و بعید نیست با توجّه به ارتباط شدید او در مسائل قرآنى با شخص پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان على(علیه السلام) از آن بزرگواران گرفته باشد. محتواى آن نیز در خطبه 18 نهج البلاغه آمده است; آن جا که مى فرماید: «وَ ذَکَرَ اَنَّ الکِتابَ یُصَدِّقُ بَعْضُه بَعْضاً »: «خداوند به پیامبرش فرموده که قسمت هاى مختلف قرآن یکدیگر را تصدیق مى کند و هماهنگ است» بعضى از علماء در آثار خود جمله «القرآن یفسر بعضه بعضا» را به عنوان حدیث آورده اند، چنانکه در «تنزیه التنزیل» مرحوم شهرستانى صفحه 106 این جمله را به عنوان روایت آورده بدون این که مأخذى براى آن ذکر شده باشد، در خطبه 133 نهج البلاغه اشاره دیگرى نیز به این مطلب شده است; آن جا که درباره قرآن مجید مى فرماید: «( و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه على بعض ) «بعضى از این آیات از بعضى دیگر سخن مى گوید و بعضى گواه بر بعض دیگر است».
2 . بحارالانوار، جلد 74، صفحه 94.
3 . سوره حدید، آیه 20.
4 . سوره زخرف، آیات 33 و 34.
5 . سوره اسراء، آیه 18.
6 . سوره اسراء، آیه 36.
7 . سوره زخرف، آیه 19.
8 . سوره ق، آیه 18.
9. سوره ق، آیه 16.
10. بحارالانوار، جلد 74، از صفحه 92 ـ 110.
11 . سوره جاثیه، آیه 24.
12 . سوره نمل، آیه 14.
13 . سوره بقره، آیه 85.
14 . سوره ممتحنه، آیه 4.
15 . سوره عنکبوت، آیه 25.
16 . سوره ابراهیم، آیه 7.
17 . بحارالانوار، جلد 69، صفحه 100 ـ 102 (با تلخیص فراوان)
18 . اصول کافى جلد 1، صفحه 15 ( کتاب العقل و الجهل).
19 . بحارالانوار، جلد 67، صفحه 27 ـ 43.
20 . بحارالانوار، جلد 58، صفحه 151 ـ 158.
21 . بحارالانوار، جلد 22، صفحه 1 ـ 62.
22 . الذریعة الى تصانیف الشیعه، جلد 1، صفحه 40 - 44.
23 . کنزالعرفان، جلد 1، صفحه 5.
24 . سوره مائده، آیه 15.
25. قابل توجّه این که در آیه نخست اشاره به ظلم مردم شده، و در آیه دوّم به جاى آن اکتساب آمده است، هنگامى که این دو در کنار هم گذارده شود; معلوم مى گردد که بسیارى از کارهایى که از مردم سر مى زند خالى از نوعى از ظلم نیست!
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|