:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

شنبه 20 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : جه بسا كساني كه با ستايش ديگران فريب خوردند .
 
 
 
 

تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

خداوند حىّ و قیّوم است


مقدمه :

در آیات و روایات اسلامى کراراً به وصف «حىّ» و «قیّوم» بودن خداوند اشاره شده است، او داراى حیات جاویدان و ثابت و برقرار است، او به ذات خویش قائم است و همه چیز به ذات او.
ولى مسلّماً حیات در مورد خداوند به آن مفهومى که درباره ما و موجودات زنده دیگر صادق است نمى باشد، زیرا حیات ما با آثارى از قبیل نفس کشیدن، کار کردن قلب، داشتن حسّ، حرکت، نمو، تولید مثل و مانند آن شناخته مى شود، در حالى که هیچ یک از این امور در مورد خداوند معنا ندارد.
پس باید ببینیم حیات در خداوند چه مفهومى دارد؟ مسلّماً حیاتى است والاتر و بالاتر از حیات مادى که شرح آن بعد از تفسیر آیات به خواست خدا مطرح خواهد شد.
با این اشاره کوتاه به سوى قرآن مجید مى رویم و به آیات زیر گوش جان فرا مى دهیم:

1. (أَللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ)(1)

2. (أَللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ)(2)

3. (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً)(3)

4. (وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً)(4)

5. (هُوَ الْحَىُّ لا إِلهَ إِلّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)(5)
 
ترجمه

1. «هیچ معبودى جز خداوندِ یگانه زنده و پاینده نیست، (خداوندى که قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر قائم به او).»
2. «معبودى جز خداوند یگانه زنده و پاینده نیست.»
3. «و (در آن روز) همه چهره ها در برابر خداوند زنده پاینده، خاضع مى شود و آن که بار ستمى بر دوش دارد، مأیوس (و زیان کار) است!»
4. «و توکّل کن بر آن زنده اى که هرگز نمى میرد.»
5. «زنده (واقعى) او است، معبودى جز او نیست پس او را بخوانید در حالى که دین خود را براى او خالص کرده اید.»

شرح مفردات

«حَىّ» از ماده «حیات» به گفته مقائیس اللّغه این ماده در اصل داراى دو معناى است: یکى حیات در برابر مرگ و دیگرى حیا، نقطه مقابل وقاحت و بى شرمى.
ولى بعضى از محققان لغت هر دو را به یک ریشه باز گردانده و گفته اند حیا و استحیاء نیز نوعى طلب حیات و سلامت است، در برابر وقاحت و بى شرمى که نوعى از دست دادن زندگى و سلامت محسوب مى شود.
به هر حال حیات معناى گسترده اى دارد که گاه در مورد زمین یا گیاهان به کار مى رود، مانند (وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها): «و زمین را پس از مردنش حیات مى‌بخشد.»(6)
گاه در مورد حیوانات، مانند سخن ابراهیم(علیه السلام) که عرض مى کند: (رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى): «پروردگارا! به من بنمایان چگونه مردگان را زنده مى‌کنى؟»(7)
یا در مورد انسان، مانند (وَ هُوَ الَّذِی أَحْیاکُمْ): «و او کسى است که شما را زنده کرد»(8)
یا مطلق حیات و ممات، مانند (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ): «او زنده را از مرده بیرون مى‌آورد»(9) یا در مورد حیات معنوی، مانند (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ): «اى کسانى که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى خواند که شما را حیات مى بخشد.»(10)
گاه در مورد حیات آخرت به کار مى رود، مانند: (وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ): «و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است.»(11)
از همه بالاتر در مورد خداوند چنانکه در آیات مورد بحث آمد و خواهیم دید که حیات حقیقى و ازلى و ابدى ثابت و پایدار که هیچ گونه مرگ و هلاکى در آن نیست فقط حیات خداوند است.(12)
«قَیُّوم» صیغه مبالغه از ماده «قیام» است و قیام به معناى ایستادن یا تصمیم گیرى است و معناى دوم به معناى اوّل بازگشت مى کند، چرا که انسان وقتى تصمیم به کار مى گیرد براى انجام آن به پا مى خیزد و لذا این واژه در معناى تصمیم گیرى به کار رفته است.
بعضى «قیوم» را به معناى قیام کننده و حافظ و مدیر و مدبّر دانسته اند که آنچه مایه قوام افراد یا موجودات دیگر است در اختیار آنها مى گذارد.
هنگامى که این واژه در مورد خداوند به کار مى رود به معناى کسى است که قیام به امر مخلوقات و ارزاق و عمر و حیات و مرگ آنها دارد، امور مختلف آنها را تدبیر مى کند و آنچه مورد نیاز آنها است در اختیارشان قرار مى دهد.
بعضى نیز آن را به معناى قائم بالذات و مقوّم موجودات دیگر تفسیر کرده اند که با معناى قبل چندان تفاوتى ندارد.(13)

تفسیر و جمع بندى:

ما به تو قائم چو تو قائم به ذات

در اوّلین و دومین آیه ضمن اشاره به وحدانیت خداوند سخن از حیات و قیومیّت است مى فرماید: «هیچ معبودى جز خداوندِ یگانه زنده و پاینده نیست (خداوندى که قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر قائم به او)»: (أَللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ)
همان گونه که اشاره شد حیات در مورد خداوند با آنچه در مورد انسان و حیوان و گیاه گفته مى شود متفاوت است. حیات او حیات حقیقى است، زیرا عین ذات او است نه عارضى است و نه موقّت.
حیات در او به معناى علم و قدرت است ـ همان دو وصف که در بحث هاى گذشته مشروحاً تفسیر شد ـ چرا که نشانه اصلى حیات این دو است.
او نه تنها قائم به ذات خویش است، بلکه قیام موجودات دیگر و ربوبیت و تدبیر آنها در تمام امور به او است.
کوتاه سخن این که حیات او هیچ شباهتى به حیات سایر موجودات زنده ندارد، حیات او ذاتى ازلى ابدى تغییر ناپذیر و خالى از هرگونه نقص و محدودیت است، حیات او بیانگر احاطه علمى او به هر چیز و توانایى او بر هر کار است.



 در سومین آیه در حالى که اشاره به وضع روز رستاخیز مى کند مى فرماید: «و (در آن روز) همه چهره ها در برابر خداوند زنده پاینده، خاضع مى شود و آن که بار ستمى بر دوش دارد، مأیوس (و زیان کار) است»: (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً)
«عَنَتْ» از ماده «عَنْوَة» به معناى خضوع و ذلت آمده و لذا به اسیران «عانى» مى گویند، چرا که در دست اسیر کننده خاضع و ذلیل است.
در اینجا خضوع و ذلّت به «وجوه» (صورت ها) نسبت داده شده، زیرا شریف ترین عضو انسان صورت او است به علاوه آثار مسائل روانى از جمله خضوع قبل از هر چیز در چهره انسان ظاهر مى شود.
تکیه بر عنوان «حى» و «قیوم» در مسائل مربوط به جهان دیگر اشاره لطیفى به این حقیقت است که حیات جاویدان و قیّومیت خداوند در آن روز از همیشه ظاهرتر و آشکارتر است، در آن روز ضعف و ناتوانى انسان و وابستگى او به ذات پاک خداوند واضح تر و روشن تر مى شود زیرا همه انسان ها بعد از مرگ زنده شده و عجز و ناتوانى آنها در آن دادگاه بزرگ و نیازشان به لطف پروردگار بر کسى پوشیده نخواهد بود.



چهارمین آیه، خدا را به عنوان وجود زنده اى که هرگز نمى میرد توصیف کرده و پیامبر را دستور مى دهد که بر چنین کسى تکیه کند، مى فرماید: «و توکّل کن بر آن زنده اى که هرگز نمى میرد»: (وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ)
مسلّماً انسان مومن با داشتن چنین تکیه گاهى از هیچ کس بیم و هراسى ندارد، و از هیچ حادثه اى ترس و وحشتى به خود راه نمى دهد.
از اینجا روشن مى شود که آیه با این که بیان یک اصل اعتقادى مى کند در عین حال از آن نتیجه گیرى اخلاق و عملى دارد و پایه هاى توکل را در روح و جان انسان تقویت مى کند.



در پنجمین و آخرین آیه همین معنا با نتیجه گیرى عملى و اخلاقى دیگرى منعکس شده، مى فرماید: «زنده (واقعى) او است، معبودى جز او نیست»: (هُوَ الْحَىُّ لا إِلهَ إِلّا هُوَ).
«پس او را بخوانید در حالى که دین خود را براى او خالص کرده اید»: (فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ)
لحن آیه فوق - همان گونه که فخررازى در تفسیر خود آورده - افاده حصر مى دهد.(14) آمیخته با مرگ تدریجى است و لذا شایسته الوهیت و عبودیت نیستند و از همین جا مسأله لزوم اخلاص در دین و عبادت و نفى هرگونه شرک نتیجه گیرى مى شود.



نتیجه: از مجموع آیات فوق توصیف ذات خداوند به حیات، آن هم حیات جاویدان به خوبى استفاده مى شود. حیاتى که آمیخته با مرگ و فنا یا دگرگونى نیست، حیاتى که توام است با قائم بودن به ذات و قیام موجودات دیگر به او، حیاتى که الهام بخش توکل و اخلاص است و بالاخره حیاتى که درس توحید در عبودیت و نفى هرگونه شرک مى دهد.

توضیحات

1. حقیقت حیات

تقسیم موجودات به دو قسم زنده و مرده تقسیمى است که هرکس در هر حدّى از فهم و شعور باشد آن را مى داند، چرا که با چشم خود تفاوت میان موجودات زنده و مرده را مشاهده مى کند ولى در این که حقیقت حیات چیست؟ با هوش ترین دانشمندان از تفسیر آن عاجزند! آنها اعتراف مى کنند که حیات پدیده اى است بسیار پیچیده و اسرارآمیز که هنوز علم و دانش بشرى به عمق آن راه نیافته!
به همین دلیل ساختن یک موجود زنده ـ حتّى یک سلّول ساده که ابتدایى ترین صورت حیات را دارد ـ براى انسان کار بسیار مشکل و مشقّت بارى است. سالیان دراز دانشمندان روى آن مطالعه کرده اند و هنوز توانایى انجام آن را نیافته اند و به فرض که روزى بتوانند با استفاده از وسائل و اسباب مختلف طبیعى پیدایش یک سلّول زنده را از مواد بى جان طبیعت تحقق بخشند، باز عجز و ناتوانى انسان از درک تنوّع حیات و پیدایش چهره هاى مختلف آن به حال خود باقى است.
در یک کلام مى توان گفت: پدید آورنده حیات در چهره هاى مختلف، صاحب علم و قدرت بى پایانى است و پیدایش انواع موجودات زنده روشن ترین سند عظمت علم و قدرت خداوند است.
البتّه چنانکه گفته شد حیات اقسامى دارد: از حیات گیاهى گرفته، تا حیات انسانى و بالاتر از آن و آثار آنها متفاوت است.
دانشمندان وقتى به مسأله حیات انسانى مى رسند، مى گویند: آن حالتى است که همراه با علم، شعور، قدرت و فعالیت است.
التبه علم و قدرت در ما از لوازم حیات است و حقیقت حیات نیست و لذا در بعضى از حالات انسان زنده است، بى آن که علم و قدرتى داشته باشد.
ولى مسلّماً حیاتى که در انسان وجود دارد، از عوارض جسم است و درباره خداوند متصوّر نیست.
آنچه از حیات در مورد خداوند قابل قبول است همان علم بى پایان و قدرت او بر همه چیز است که بالاترین مفهوم حیات را براى او به اثبات می‌رساند.

2. دلایل حیات او

الف- عموم دانشمندان اسلامى وصف حیات را از اوصاف مسلّم خدا شمرده اند و او را «حىّ قیوم» مى دانند و همان گونه که در بالا دانستیم آیات قرآن کراراً بر این معنا تأکید کرده است، هرچند مفسّران در تفسیر حیات خداوند تعبیرات مختلفى دارند.
آنچه از همه روشن‌تر و قابل قبول تر است همان کسى است که در بالا اشاره شد، حیات خداوند به معناى علم او به همه چیز و قدرت او بر انجام هر کاری است، وگرنه حس، حرکت، ضربان قلب، تنفس، تفکر و اندیشه هیچ کدام درباره او مفهوم ندارد.
از اینجا دلیل بر این که ذات پاک او «حىّ و قیوم» است روشن مى شود، چرا که اگر علم محدود و قدرت ناچیز انسان دلیل برحیات خداوند باشد، کسى که علمش بى پایان و قدرتش بى انتها و عین ذات او است، داراى برترین و کامل ترین حیات است، بلکه حیات عین ذات او می‌باشد.

ب- از این گذشته او آفریننده حیات است، آیا مى شود بخشنده چیزى خود فاقد آن چیز باشد؟
خشک ابرى که بود زآب تهى        کى شود منصب او آب دهى
ذات نایافته از هستى بخش         کى تواند که شود هستى بخش؟!
امّا «قیّومیت» او که در تفسیر آن گفته اند «هُو القائِمُ بِذاتِهِ المُقَّوِمُ لغیره»: «وجودى که قائم بذات است و قیام همه چیز به او است» این نیز از اوصافى است که لازمه واجب الوجود بودن و خالقیّت و ربوبیّت پروردگار است.
بعضى مسأله حفظ و نگهدارى سایر موجودات و عطاى تمام نیازمندهاى آنها را نیز جزءِ مفهوم «قیوم» شمرده اند، که البتّه اضافه بر آنچه در بالا گفته شد محسوب نمى شود.
مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان مى گوید: اسم «قیوم» ریشه تمام اسماءِ اضافیه (صفات فعل) خداوند است و خالقیّت و رازقیّت، ایجاد، اعاده وجود، زنده کردن و میراندن و غفران و رحمت و غیر آن را شامل مى شود.(15)
به این ترتیب ذکر «یا حى یا قیوم» یکى از جامع ترین اذکار الهى است، زیرا «حىّ» اشاره به عمده ترین صفات ذات یعنى علم و قدرت است و «قیوم» مجموعه صفات فعل را تشکیل مى دهد.
این سخن را با حدیث پر معنایى از امام على(علیه السلام) پایان مى دهیم:
«قالَ لَمَّا کانَ یَوْمُ بَدْر جِئتُ اَنْظُرْ ما یَصْنَعُ النَّبى فَاِذا هُوَ ساجِدٌ یَقُولُ یا حَىُّ یا قَیّومُ فَتردّدتُ مَرّات وَ هُوَ عَلى حالِه لا یَزیدُ عَلى ذلِکَ اِلى اَنْ فَتَحَ اللهُ لَه»: «روز جنگ بدر آمدم ببینم پیامبر(صلى الله علیه وآله) (در برابر آن همه دشمن) چه مى کند؟ دیدم سر به سجده گزارده و پیوسته مى گوید: "یا حىّ یا قیوم" رفتم و برگشتم و او را بر همان حال دیدم ـ پیوسته در سجده بود و ذکر "یا حى یا قیوم" مى گفت ـ تا خداوند پیروزى را نصیب او ساخت!»(16)
از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که این ذکر شریف چه آثار و برکاتى دارد.
لذا امیرمؤمنان على(علیه السلام) در یکى از خطب نهج البلاغه مى فرماید: «فَلَسْنا نَعْلَمُ کُنْهَ عَظَمَتِکَ اِلاّ اِنّا نَعْلَمُ اَنَّکَ حَىٌّ قَیُّوْمٌ لا تاَخُذُکَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»: «ما هرگز کنه عظمت تو را درک نمى کنیم، تنها این را مى دانیم که تو حىّ و قیوم هستى، قائم به ذات خویش و دیگران قائم به تو هستند و هیچ گاه و هرگز از حال بندگان خود غافل نیستى.»(17)

 


پی نوشتها :

1. سوره بقره، آیه 255.

2. سوره آل عمران، آیه 2.
3. سوره طه، آیه 111.
4. سوره فرقان، آیه 58.
5. سوره غافر، آیه 65.
6. سوره روم، آیه 19.
7. سوره بقره، آیه 260.
8. سوره حج، آیه 66.
9. سوره روم، آیه 19.
10. سوره انفال، آیه 24.
11. سوره عنکبوت، آیه 64.
12. التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، (مادّه «حى»).
13. مقائیس اللّغه، مفردات راغب و لسان العرب.
14. تفسیرالمیزان، جلد 17، صفحه 366 و تفسیر کبیر فخررازى، جلد 27، صفحه 84.
15. تفسیر المیزان، جلد 2، صفحه 348.
16. تفسیر روح البیان، جلد 1، صفحه 400 (ذیل تفسیر آیة الکرسى، آیه 255 سوره بقره).
17. نهج البلاغه، خطبه 160.


 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد