:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 19 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد ، بهتر از فراواني است كه رنج آور باشد .
 
 





زندگي‌نامه معصومين‌ (عليهم‌السلام)/ حضرت علي (عليه‌السلام)/ قسمت بيست‌وچهارم



آشوب‌هاي مصر

از وقتي كه محمد بن ابي بكر وارد مصر گرديد و حكومت آن ديار را برعهده گرفت، معاويه بن ابي سفيان درصدد جذب او به سوي خود و روي گرداني‌اش از امير‌مؤمنان (عليه‌السلام) برآمد. ولي با عكس‌العمل شديد محمد بن ابي بكر روبه‌رو گرديد.

البته تا وقتي معاويه سرگرم جنگ با امير‌مؤمنان (عليه‌السلام) در نبرد صفين بود، فرصت چنداني براي پرداختن به مصر و توطئه‌ي عليه محمد بن ابي بكر نيافت. اما هنگامي كه جنگ صفين پايان يافت و طرفين به شهرهاي خويش برگشتند، معاويه توجه ويژه‌اي به مصر نمود و آنرا در اولين رديف توطئه‌هاي خويش قرار داد، زيرا پيش از جنگ صفين به عمر و بن عاص وعده داده بود در صورتي‌كه او در جنگ صفين حضور يابد و سپاه شام را در برابر حضرت علي (عليه‌السلام) ياري كند، وي را به حكومت مصر منصوب كند.

لذا از يك‌سو سپاهي سنگين به فرماندهي عمر و بن عاص به سوي مصر گسيل داشت و از سوي ديگر منافقان داخلي و هواداران عثمان در مصر را تقويت و آنان را در ضديت با خلافت حضرت علي (عليه‌السلام) و عامل وي در مصر، خط‌دهي و پشتيباني نمود.
بدين جهت منافقان داخلي پيش از رسيدن نيروهاي مهاجم شامي، صحنه را براي محمدبن ابي بكر تنگ و هر روز وي را با اعتراض‌ها و شورش‌هاي گوناگوني مواجه مي‌نمودند. محمدبن ابي بكر نيز با آنان برخورد و در جاهاي مختلف با آنان درگير و سركوبشان مي‌كرد و تلاش زيادي به عمل آورد تا پيش از رسيدن مهاجمان ستم پيشه شامي از شرارت‌ها و فتنه‌انگيزي‌هاي منافقان داخلي رهايي يابد و فرصت مناسبي به دست آورد تا اهالي مصر را بر ضد مهاجمان، آماده و مهياي دفاع گرداند.

اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) چون از اوضاع بحراني مصر و توطئه‌هاي فزاينده‌ي داخلي و خارجي بر ضد محمد بن ابي بكر با خبر گرديدند، تصميم گرفتند مالك اشتر نخعي را كه فرمانده‌اي كاردان و زبده‌ي عالم سياست و نبرد بود به جاي او بفرستند و محمد را در جايي آرام‌تر منصوب نمايند. بدين جهت براي مالك اشتر نخعي كه آن‌روز در نصيبين بود اين‌گونه نوشتند:
امّا بعد، تو از كسانى هستى كه من به كمك آنان دين را به پاى مى‌دارم و نخوت سركشان را قلع و قمع مى‌كنم وخلأهاى هولناك را پر مى‌كنم. من محمد بن ابى بكر را براى استاندارى مصر گمارده بودم، ولى گروهى از اطاعت او بيرون رفته‌اند و او به سبب جوانى و بى‌تجربگى نتوانسته بر آنان پيروز شود. هرچه زودتر خود را به ما برسان تا آنچه را كه بايد انجام بگيرد بررسى كنيم و فرد مورد اعتمادى را جانشين خود قرار ده.. والسلام .«!..

چون نامه‌ اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) به مالك رسيد، او شبيب بن عامر را جانشين خود ساخت و به سوى اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) شتافت و از اوضاع ناگوار مصر باخبر شد. اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) به او فرمودند: هرچه زودتر به سوى مصر حركت كن كه جز تو كسى را براى اين كار در اختيار ندارم. من به سبب عقل و درايتى كه در تو سراغ دارم چيزى را سفارش نمى‌كنم. از خدا بر مهمّات كمك بگير و سخت‌گيرى را با نرمش درآميز و تا مى‌توانى به ملايمت رفتار كن و آنجا كه جز خشونت چيزى كارساز نباشد قدرت خود را بكار بر.

پيش از عزيمت مالك به مصر اميرالمؤمنين على (عليه‌السلام) در نامه‌اي به مصريان نوشتند:
«از بنده خدا، علي اميرمؤمنان، به مردمي كه براي خدا به خشم آمدند، آن هنگام كه ديگران خدا را در زمين نافرماني، و حق او را نابود كردند، پس ستم، خيمه خود را بر سر نيك و بد، مسافر و حاضر، و بر همگان، بر افراشت، نه معروفي ماند كه در پناه آن آرامش يابند، و نه كسي از زشتي‏‌ها نهي مي‏‌كرد. پس از ستايش پروردگار من بنده‌‏اي از بندگان خدا را به سوي شما فرستادم، كه در روزهاي وحشت، نمي‏‌خوابد، و در لحظه‏‌هاي ترس از دشمن روي نمي‏‌گرداند، بر بدكاران از شعله‌‏هاي آتش تندتر است، او مالك پسر حارث مذحجي است. آنجا كه با حق است، سخن او را بشنويد، و از او اطاعت كنيد، او شمشيري از شمشيرهاي خداست، كه نه تيزي آن كند مي‏‌شود، و نه ضربت آن بي‌اثر است. اگر شما را فرمان كوچ كردن داد، كوچ كنيد، و اگر گفت بايستيد، بايستيد، كه او در پيش روي و عقب‌نشيني و حمله، بدون فرمان من اقدام نمي‏‌كند. مردم مصر من شما را بر خود برگزيدم كه او را براي شما فرستادم، زيرا او را خيرخواه شما ديدم، و سر سختي او را در برابر دشمنانتان پسنديدم.»1

شهادت مالك اشتر

مالك اشتر به سوى مصر رهسپار گرديد. جاسوس‌هاى معاويه به او گزارش دادند كه حضرت على (عليه‌السلام) مالك را به عنوان استاندار، منصوب كرده و او را به سوى مصر روانه كرده است.

معاويه از اين خبر، بسيار وحشت‌زده شد و آنرا به عنوان بزرگ‌ترين خبر دريافت نمود، وى مى‌دانست كه اگر مالك زمام امور مصر را به دست بگيرد، وضع آنجا از زمان محمد بن ابى بكر به مراتب براى او بدتر خواهد شد. از اين رو، چاره‌اى انديشيد و به وسيله‌ي يكى از خراجگزاران و به قيمت معاف كردن او از خراج، مقدمات قتل مالك را فراهم ساخت.

مالك اشتر با تجهيزات لازم حركت كرد و چون به منطقه‌اى به نام قلزم2 رسيد، در خانه‌ي مردى از مردم آنجا فرود آمد. اين مرد به سبب خوش‌خدمتى كه از خود نشان داد اعتماد مالك را به خود جلب كرد و سرانجام او را با شربتى از عسل مسموم ساخت اثر سم به سرعت در مالك نمايان شد و او پس از ساعتي به شهادت رسيد، و پيكر مطهرش در همان شهر قلزم به خاك سپرده شد، اين ماجرا در سال 38، هجرى رخ داد.

شهادت مالك مايه‌ي شادمانى مردم شام شد، زيرا آنان از زمان نبرد صفين كينه‌ي مالك را به دل داشتند. وقتى خبر قتل مالك به معاويه رسيد بر بالاى منبر قرار گرفت و گفت: اى مردم، فرزند ابوطالب دو دست توانا داشت كه يكى از آنها عمّار ياسر در نبرد صفّين بريده شد و ديگرى مالك اشتر امروز قطع گرديد.3

امّا وقتى خبر شهادت وى به اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) رسيد، آن حضرت با صداى بلند گريستند و فرمودند:
عَلى مِثْلِكَ فَلْيَبْكينَ الْبَواكِي يا مالِكُ: براى مثل تو بايد زنان نوحه‌گر
بگريند.
آنگاه فرمودند: أَيْنَ مِثْلُ مالِك؟: مانند مالك كجاست؟

سپس بر فراز منبر قرار گرفتند و سخن خود را چنين آغاز كردند:

ما از خداييم و به سوى او باز مى‌گرديم. ستايش خداوندى را سزاست كه پروردگار جهانيان است. خدايا، من مصيبت اشتر را در راه تو حساب مى‌كنم، زيرا مرگ او از مصائب بزرگ روزگار است. رحمت خدا بر مالك باد. او به پيمان خود وفا كرد و عمر خود را به پايان رساند و پروردگار خود را ملاقات كرد. ما با اينكه پس از پيامبر خود را آماده ساخته بوديم كه بر هر مصيبتى صبر كنيم، با اين حال مى‌گوييم كه مصيبت مالك از بزرگ‌ترين مصيبت‌هاست.4

فضيل مى‌گويد:
وقتى خبر شهادت مالك به اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) رسيد، به حضور ايشان رسيدم و ديدم كه پيوسته اظهار تأسف مى‌كنند و مى‌گويند: خدا به مالك خير دهد. چه شخصيتى بود مالك. اگر كوه بود كوهى بى‌نظير بود و اگر سنگ بود سنگ سختى بود. به خدا سوگند، مرگ تو اى مالك جهانى را مى‌لرزاند و جهانى ديگر را مسرور مى‌سازد. بر مثل مالك بايد زنان نوحه‌گر گريه كنند. آيا همتايى براى مالك هست؟

سپس مى‌افزايد:

على (عليه‌السلام) پيوسته اظهار تأسف مى‌كردند و تا چند روز آثار اندوه بر چهره‌ي ايشان نمايان بود.

حمله‌ي معاويه به مصر و شهادت محمد بن ابي بكر

معاويه تصميم گرفت تا مصر را به چنگ آورد، او عمروعاص را با شش هزار مرد جنگي در شمال مصر متوقف نمود و نامه‌اي به محمد نوشت و او را متهم به قتل عثمان و تهديد به مرگ كرد.
محمد هم نامه‌اي براي حضرت علي (عليه‌السلام) فرستاد. حضرت در جواب محمد، او را به مقاومت در مقابل آنها تشویق کردند و امید دادند که سپاهی به کمکش خواهند فرستاد.5 هم‌چنين امام علی (علیه‌السلام) به محمد بن ابی‌ بکر دستور دادند نامه‌های عمروعاص و معاویه را پاسخ مناسبی بفرستد. حضرت هم تلاش نمودند تا سپاهي گرد آورند و در پي آن مالك‌ اشتر را كه بسيار خبره و قوي‌تر از محمد در امور جنگ بود براي حكومت معرفي فرستادند كه وي هم به شهادت رسيد. در جنگ نابرابری که میان سپاه شش هزار نفری معاویه و به پشتیبانی عزلت‌نشینان عثمانی صورت گرفت، سپاه دو هزار نفری محمد بن ابی‌بکر به فرماندهی کنانة بن بشر، در منطقه «المسناة» شکست خورد و کنانة بن بشر فرمانده سپاه محمد نیز به شهادت رسید.6 

بيشتر منابع بر اين عقيده‌اند كه پس از شكست سپاه محمد در مقابل شاميان، اطرافيانش او را تنها گذاشته، متواري شدند و محمد به تنهايي به خرابه‌اي پناه برد و در آن پناهگاه توسط معاوية بن حديج به شهادت رسيده و سوزانده شد.7
هم‌چنين گفته شده كه او پس از متواري شدن اطرافيانش در خانه جبلة بن مسروق يا زني از بني­‌غافق پنهان شد و پس از آن در جنگ با معاوية بن حديج و در ميدان جنگ به شهادت رسيد.8 نيز نقل شده كه عمروعاص وي را اسير كرد و سپس به شهادت رساند.9 تاريخ شهادت آن بزرگوار را ماه صفر سال 38 هجري دانسته‌اند.10

خطبه‏‌ي آتشين اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) براي تحريك كوفيان جهت مقابله با فتنه‏‌هاي شاميان

از نوف بكالى روايت شده است كه گفت: اميرالمؤمنين اين خطبه را براى ما در كوفه ادا فرمودند. ايشان بر سنگى كه جعدة بن هبيره المخزومى برايشان نصب كرده بود، ايستاده بودند. جبه‌اى پشمين بر تن داشتند و بند شمشيرشان از ليف خرما بود و پاى افزارى از ليف خرما به پاى داشتند و نشان سجده بر پيشانيشان چون پينه‌هاى زانوى شتر پيدا بود و چنين فرمودند :
ستايش خداى را كه بازگشت همه‌ي آفريدگان و پايان كارها به اوست. او را ستايش مى‌كنم‌، به سبب احسان فراوانش و برهان روشنش و فضل و عطاى روز افزونش‌. ستايشى كه حق او را به جاى آرد و سپاسش را ادا كند و ما را به ثواب او نزديك سازد و موجب فزونى بخشش او شود. از او يارى مى‌جوييم‌، همانند يارى جستن كسى كه به فضلش اميد مى‌دارد و به عطايش آرزومند است و به دفاعش دل بسته و به فراوانى نعمتش معترف است و به كردار و گفتار، فرمان‌بردار اوست. به او ايمان مى‌آوريم‌، همانند ايمان كسى كه از روى يقين به او اميد بسته و از روى ايمان به او روى نهاده و خاشعانه در برابرش سر فرود آورده و از روى اخلاص به يكتاييش مى‌پرستد و بزرگش مى‌دارد و مى‌ستايدش و از دل و جان به او پناه مى‌جويد...

سپس فرمودند: اي مردم، من همان‌گونه كه پيامبران، امت‌هاي خويش را پند مي‏‌دادند، شمايان را پند دادم و حقايق را از همه سو به گوشتان رساندم، و آنچه را جانشينان پيامبران به باز‌ماندگانشان گفتند، به شما گفتم و با تازيانه‌‏ام ادبتان كردم ولي به راه نيامديد، و بانگ هشدار بر آوردم ولي بهوش نيامديد و به فرمانم مجتمع نشديد‌ .

شما را به خدا، آيا چشم به راه امام ديگري جز من هستيد تا راه را به شما بنماياند و همراهتان باشد. آگاه باشيد بي‏‌شك آن هدايت و سعادتي كه در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روي آورده بود، پشت كرده است و آن گمراهي كه در آن زمان پشت كرده بود، روي آورده است.

آري، بندگان شايسته‌ي خدا آماده‌ي كوچيدنند و دنياي اندك و فاني را به آخرت بزرگ و باقي فروخته‌‏اند. راستي برادرانمان كه در نبرد صفين خونشان ريخته شد و شربت شهادت نوشيدند، هرگز ضرر نديدند، زيرا امروز نيستند كه شوكران غصه را سر كشند و شرنگ اندوه را به كامشان ريزند. به خدا سوگند، به ديدار حق شتافتند و پاداششان را دريافت كردند و از ظلم آباد و غمستاني كه در آن بودند، در خانه‌ي امن و شادي جايشان دادند‌.

آه كجايند برادرانم كه در خط خدا حركت كردند و تا آخرين لحظه‌ي حيات، مسير حق را وانگذاشتند. كجاست عمار، كجاست ابن تيهان، كجاست ذو الشهادتين، كجا هستند ديگر برادرانم كه با شهادت پيمان بسته بودند و سرانجام به خيل شهدا پيوستند و سرهاشان را براي پليدان و پلشتان به هديه بردند.

دست در محاسن شريف و كريم خود زدند و در گريه شدند و بسيار گريستند، سپس فرمودند:
دريغا بر برادرانم، آنان كه قرآن را تلاوت كردند و به دقّت به كار بستند، واجبات را نيك انديشيدند و به پا داشتند، سنت را زنده كردند و بدعت‌ها را ريشه كن ساختند، و چون فرمان جهاد صادر مي‏‌شد، به جبهه‏‌ها مي‏‌شتافتند و به فرمانده‌ دل مي‏‌سپردند و اطمينان مي‏‌كردند و آنگاه از او پيروي مي‏‌نمودند.

سپس، به آواز بلند ندا درد دادند :
الجهاد، الجهاد، اي بندگان خدا، آگاه باشيد من امروز لشكر مى‌آرايم، پس هركس آماده‌ي حركت به سوي خداست بايد پاي در ركاب كند.

نوف گويد:
امام (عليه‌السلام) فرزندشان حسين (عليه‏‌السلام) را با ده هزار سپاه، و قيس بن سعد را با ده هزار ديگر، و 
ابو ايوب انصاري را هم با ده هزار نفر، و ديگر فرماندهان را با گروه‌هاي مختلف آماده ساختند كه به نبردگاه صفين بازگردانند. اما هنوز جمعه نيامده بود كه ابن ملجم ملعون بر آن حضرت ضربت زد و سپاهيان همه بازگشتند و ما چونان رمه‌‏اي بوديم شبان از دست داده كه گرگ‌ها از هر سو به آن حمله مي‏‌كردند‌11.





پي‌نوشت‌ها:

1- نهج‌البلاغه: نامه 38
.
2- شهرى است در ساحل درياى يمن از جانب مصر. كاروان‌ها از آنجا تا مصر را ظرف سه روز طىّ مى‌كنند. (مراصد الاطلاع).

3
- الغارات: ج1، ص 264، تاريخ طبرى: ج72، كامل ابن اثير: ج3، ص 352.
4
- الغارات: ج1، ص 264، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: ج6، ص 77
.
5- ثقفی، الغارات: ج 1، ص 278؛ بلاذری، انساب الاشراف: ج 2، ص 401؛ محمودی، نهج السعاده: ج 5، ص 112
.
6- فرماندهان سپاه شام در این جنگ عبارت بودند از: یزید بن اسد بجلی
(فرمانده شامیان)، مردی از قبیله خثعم (فرمانده فلسطین)، معاویة بن حدیج (فرمانده عزلت‌نشینان) و ابوالاعور سلمی‌‌ (فرمانده اهل اردن). بنگرید به: کندری، ولاة مصر، ص 52
7- ابن‌شبه، تاريخ مدينة المنوره: ج4، ص 1285.
8- عسقلاني، تهذيب التهذيب: ج9، ص 70؛ تاريخ ابن خلدون: ج1، ص 634؛ تاريخ الامم والملوك: ج4، ص 80.
9- قرطبي، الاستيعاب: ج3، ص 423؛ عسقلاني، تهذيب التهذيب: ج9، ص 70.
10
- الغارات: ج1، ص 285؛ دميري، قرطبي،‌الاستيعاب: ج3، ص 422.
11- نهج‌البلاغه: خطبه‌ي 181.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد