:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

چهارشنبه 24 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : هر كس خود را در گردابهاي بلا افكنَد ، غرق گردد .
 
 
 
   
تفسير موضوعي قرآن كريم

برگرفته شده از کتاب پيام قرآن نوشته آيت الله العظمي مکارم شيرازي


غذاها و نوشیدنى هاى مرگبار دوزخیان (مقدمه)

بارها گفته ایم معاد جنبه جسمانى و روحانى هر دو دارد، به همین دلیل کیفرها و پاداش ها نیز دو گانه است، و در این میان از جمله امورى که مى تواند مایه لذّت جسم و یا سبب عذاب آن باشد، مسأله غذاها و نوشیدنى هاست، یک غذاى نامناسب و گلوگیر و ناگوار و بدبو و بد طعم و داغ و سوزان، عذاب دردناکى است، و در مقابل، یک نوشیدنى یا غذاى لذیذ و گوارا، مایه لذت جسم و راحت تن است، حتّى در روح انسان تأثیر مى گذارد، به او نشاط و انبساط مى بخشد، به عکس غذاها و نوشیدنى هاى ناگوار که هم عذاب جسم است، و هم سبب ناراحتى جان.
قرآن مجید براى اینکه بار تربیتى دوزخ را مضاعف سازد، به مجرمان و بدکاران شدیداً هشدار دهد، و آنها را از اعمال زشتشان بر حذر دارد، پرده از روى کیفیّت غذاها و نوشیدنى هاى دوزخیان برداشته و گوشه اى از آن را به نمایش گذارده است.
تعبیراتى که در این زمینه وارد شده به قدرى هولناک و تکان دهنده است که مى تواند هر انسانى را تحت تأثیر قرار دهد.
با این اشاره به قرآن باز مى گردیم و به آیات زیر گوش دل مى سپاریم:
1- (اِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُومِ - طَعامُ الأثِیمِ - کَالمُهْلِ یَغْلِی فِی البُطُونِ - کَغَلْی الحَمیمِ) (دخان 43 - 46).
2- (اَذلِکَ خَیْرٌ نُزُلا اَمْ شَجَرةُ الزَّقُّومِ اِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی اَصْلِ الجَحیم - طَلْعُها کَاَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ - فَاِنَّهُمْ لاکِلُونَ مِنْها فَمالِئُونَ مِنْها البُطُونَ)(صافات 62 - 66).
3- (فَلَیْسَ لَهُ الیَوْمَ ههُنا حَمِیمٌ - وَ لا طَعامٌ اِلا مِنْ غِسْلین - لایَأْکُلُهُ اِلا الخاطِئُونَ) (حاقّه 35 - 37).
4- (تَصْلى ناراً حامِیَةً - تُسْقى مِنْ عَیْن آنِیة - لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ اِلا مِنْ ضَریْع - لایُسْمِنُ وَلا یُغْنی مِنْ جُوْع) (غاشیه 4 - 7).
5- (اِنَّاَ اَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً اَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ اِنْ یَتْغیثُوا یُغاثُوا بِماء کَالمُهْلِ - یَشْوِی الوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَسائَتْ مُرْتَفَقاً) (کهف - 29).
6- (اِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً - لِلطَّاغِینَ مَآباً - لابِثِینَ فِیها اَحْقاباً - لایَذُوقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَراباً - اِلا حَمِیماً وَ غَسَّاقاً) (نبأ 21 - 25).
7- (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارِ عَنِید - مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقى مِنْ ماء صَدید - یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیْغُهُ وَ یَأتِیهِ المَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکان وَ ما هُوَ بِمیِّت وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ) (ابراهیم 15 - 17).(1)

ترجمه:


1- درخت زقوم - غذاى گنهکاران است همانند فلز گداخته در شکم ها مى جوشد - جوششى همچون آب سوزان.
2- آیا این (نعمت هاى جاویدان بهشت) بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقوم - ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم - درختى است که از قعر جهنم مى روید شکوفه آن مانند کله هاى شیاطین است! - آنها (مجرمان) از آن مى خورند و شکم خود را از آن پر مى کنند!.
3- امروز در اینجا یار مهربانى ندارد - و نه طعامى جز از خونابه! - غذایى که جز خطا کاران آن را نمى خورند.
4- و در آتش سوزان وارد مى گردند - از چشمه اى فوق العاده داغ به آنها مى نوشانند - طعامى جز از ضریع (خارخشک تلخ و بدبو) ندارند - غذائى که نه آنها را فربه مى کند و نه گرسنگى را فرو مى نشاند!.
5- ما براى ستمگران آتشى آماده کرده ایم که سراپرده اش آنها را از هر سو احاطه کرده است، و اگر تقاضاى آب کنند آبى براى آنها مى آورند همچون فلز گداخته که صورت ها را بریان مى کند، چه بد نوشیدنى است، و چه بد محل اجتماعى؟.
6- جهنم کمینگاهى است بزرگ! و محل بازگشتى براى طغیانگران! مدت هاى طولانى در آن مى مانند - در آنجا نه چیز خنکى مى چشند و نه نوشیدنى گوارایى - جز آبى سوزان و مایعى از خونابه!.
7- آنها (از خدا) تقاضاى فتح و پیروى کردند، و هر گردنکش منحرفى نومید و نابود شد - و به دنبال او جهنم خواهد بود و از آب بدبوى متعفى نوشانده مى شود - به زحمت جرعه جرعه آن را سر مى کشد و هرگز به میل خود حاضر نیست آن را بیاشامد و مرگ از هر مکانى به سراغ او مى آید، ولى با اینهمه نمى میرد! و به دنبال آن عذاب شدیدى است.

تفسیر و جمع بندى
زقوم - حمیم - غسلین - ضریع - غسّاق - صدید

در نخستین آیه با نخستین تعبیر درباره غذاى دوزخیان روبه رو مى شویم و آن درخت زقّوم است، مى فرماید: مسلّماً درخت زقّوم طعام گنهکار است که همانند فلز گداخته در شکم ها مى جوشد، جوششى همچون آب سوزان (اِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الأثِیمِ - کَالمُهْلِ یَغْلِی فِی البُطُونِ - کَغَلْی الحَمِیم).
مفسّران و ارباب لغت درباره واژه «زقّوم» و معناى آن که سه بار در قرآن مجید آمده(2)دارند، بعضى آن را واژه عربى از ماده «زقم» به معناى بلعیدن مى دانند، و بعضى گفته اند این واژه در عربى وجود نداشته و از نقاط آفریقایى (حبشه) به محیط عرب آمده است.
جمعى از مفسّران و اهل لغت آن را نام گیاهى تلخ و بدبو مى دانند که داراى برگ هاى کوچکى است، و در سرزمین تهامه از جزیره عرب مى روئیده، و مشرکان با آن آشنا بوده اند، گیاهى که شیره اش بسیار تلخ و تند است، به گونه اى که وقتى به بدن اصابت کند متورم مى شود.(3)
راغب در مفردات معتقد است که «زقوم» به معناى هرگونه غذاى تنفّرآمیز دوزخیان است.
بعضى از مفسّران گفته اند: هنگامى که این واژه در قرآن مجید نازل شد، جمعى از کفّار قریش گفتند: ما گیاهى به نام «زقوم» در اراضى خود سراغ نداریم!، مردى از سرزمین آفریقا بر آنها وارد شد، از او سؤال کردند: آیا زقوم را مى شناسى؟ او گفت: این لغت نزد ما به معناى کره و خرما است! (آیا او به عنوان سخریّه این سخن را گفت، و یا واقعاً این واژه در میان آنها چنین مفهومى داشت، معلوم نیست به هر حال مسلّماً در قرآن به عنوان یک درخت یا یک گیاه معرّفى شده).
هنگامى که این معنى به ابو جهل رسید از روى استهزا به کنیز خود گفت: زقّمینا!: «زقّوم براى ما بیاور»! و منظورش کره و خرما بود، و به یارانش مى گفت: شما هم زقوم بخورید! این همان چیزى است که محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) ما را به آن تهدید مى کند، گمان مى برد آتش درخت مى رویاند در حالى که آتش سوازننده درخت است!.(4)
این معنا سبب شده که بعضى از ارباب لغت و مفسّران به گمان اینکه تفسیر مزبور یک تفسیر جدّى و واقعى است، یکى از معانى زقّوم را همین معنا بدانند، چنانکه در لسان العرب از جوهرى نقل شده: (الزّقوم اسم طعام لهم فیه تمر و زبد)!: «زقوم اسم غذایى است براى عرب ها که در آن خرما و کره باشد».
دومین آیات توضیح بیشترى درباره اوصاف «زقوم»، این غذاى ناگوار دوزخى بیان مى دارد، مى فرماید: «آیا آن (نعمت هاى جاویدان بهشت) براى پذیرایى بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) «زقوم»... آن درختى است که از قعر جهنّم مى روید! - شکوفه هایش همچون سرهاى شیاطین است! - آنها (مجرمان) از آن مى خوردند و شکم خود را پر مى کنند» (اَذلِکَ خَیْرٌ نَزُلا اَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ... اِنَّها شَجَرَةُ تَخْرُجُ فِی اَصْلِ الجَحِیم - طَلْعُها کَاَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ - فَاِنَّهُم لاکِلُونَ مِنْها فَمالِئُونَ مِنْها البُطُونَ).
در اینجا نخست به اشکال «ابو جهل» برخورد مى کنیم که او از روى سخریه مى گفت مگر درخت در آتش مى روید؟ آتش دشمن درخت است، آن را مى سوزاند؟
ولى این مغروران ظالم و تبهکار از این نکته غافل بودند که اصول حاکم بر زندگى جهان دیگر با اصول حاکم بر این جهان تفاوت بسیار دارد، گیاه یا درختى که از قعر جهنّم مى روید به رنگ جهنّم است، و در شرائط دوزخى پرورش مى یابد، نه همچون گیاهى که در باغ هاى ما مى روید، حتى در زندگى دنیا نیز عجائبى از این قبیل دیده مى شود که موجودات زنده اى در لابلاى طبقات یخ و برف پرورش مى یابند که نشان مى دهد شرائط حیات موجودات زنده لازم نیست همیشه همانند موجودات زنده اطراف ما باشد، اصولا مگر زنده ماندن انسان دوزخى در دوزخ عجیب نیست، چه تفاوتى میان انسان و گیاه است؟!.
اما تشبیه شکوفه هاى این درخت به سرهاى «شیاطین» با اینکه هیچکدام از مخاطبین این آیات، نه شیطان را دیده بود، و نه کلّه شیاطین را، شاید از این نظر باشد که هر چیز زشت و وحشتناکى را به «شیطان» تشبیه مى کنند، همان گونه که هر موجود زیبایى را به «فرشته» تشبیه مى نمایند با اینکه هیچ کس «فرشته» را نیز ندیده است، زنان مصر درباره قیافه یوسف گفتند: «صورتش درست مانند فرشته»! (اِنَّ هذا اِلاّ مَلَکٌ کَرِیْمٌ) (یوسف - 31).
و در استعمالات روز مره مى گوییم فلان شخص قیافه «دیو» دارد، با اینکه کسى دیو را ندیده، بلکه اصولا دیو یک موجود موهوم است.
اینها همه تشبیهاتى است که براساس ذهنیتى که ما از مفهوم کلمه «فرشته» و «شیطان» داریم آمده است، و عموماً تشبیهاتى است رسا و گویا و زیبا.
به این ترتیب «زقوم» نه تنها ناگوار و بد طعم و بدبو است، بلکه از نظر ظاهر نیز بسیار بد منظر است، به خلاف بسیارى از گیاهان سمّى دنیا که ظاهر زیبایى دارند!.
بعضى از مفسّران نیز گفته اند یکى از معانى شیطان نوعى مار بدقیافه است که شکوفه زقّوم به آن تشبیه شده است، ولى این تفسیر بعید به نظر مى رسد، چرا که استعمال شیطان در چنین مفهومى بسیار نادر است.

در سوّمین بخش از آیات، از طعام دیگرى به نام «غسلین» براى دوزخیان نام مى برد، مى گوید: (به خاطر اعمالشان) امروز در اینجا یار مهربانى ندارند و نه طعامى جز از غسلین - غذایى که جز خطاکاران آن را نمى خورند (فَلَیْسَ لَه الْیَوْمَ ههُنا حَمِیمٌ - وَ لا طَعامٌ اِلاّ مِنْ غِسْلِین - لا یَأْکُلُهُ اِلاّ الخاطِئُونَ).
«غسلین» که تنها یک بار در قرآن مجید آمده از ماده «غسل» (بر وزن نسل) به معناى شستشو است، راغب در مفردات مى گوید: «غسلین» آبى است که از شستشوى بدن کفّار در دوزخ مى ریزد، ولى معروف در میان مفسّران و ارباب لغت این است خونابه اى است که از بدن دوزخیان فرو مى ریزد، و چون شبیه آبى است که انسان با آن شستشو مى کند «غسلین» نامیده شده، و شاید منظور راغب در مفردات نیز همین معنا باشد، ولى بعضى «زقوم» و «غسلین» را به یک معنا دانسته اند، و چنانکه گفتیم گیاه بد طعم و بدبوئى است که غذاى اهل دوزخ است، اما مشهور همان معناى اوّل است.
در چهارمین آیه باز به تعبیر دیگرى در مورد طعام دوزخیان به نام «ضریع» مواجه مى شویم اشاره به گروهى از مجرمان کرده مى فرماید: «آنها وارد آتش داغ و سوزان مى شوند - و از چشمه بسیار سوزانى به آنها مى نوشانند - طعامى جز از «ضریع» ندارند - طعامى که نه فربه مى کند و نه گرسنگى را فرو مى نشاند (تَصْلى ناراً حامِیَةً - تُسْقى مِنْ عَیْن آنِیَة - لَیْسْ لَهُمْ طَعامُ، اِلاّ مِنْ ضَرِیْع - لایُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوع).
درباره «ضریع» تعبیرات گوناگون و تفسیرهاى مختلفى ذکر شده است، که قریب المعنا است: بعضى گفته اند گیاه سبز بدبویى است که از دریا بیرون مى افتد.(5)
بعضى دیگر مى گویند: ضریع نوعى خار است که به زمین مى چسبد، هنگامى که تر است قریش آن را «شیرق» مى نامیدند، و هنگامى که خشک مى شود آن را «ضریع» مى گفتند، گیاهى سمّى که هیچ حیوان و چهارپایى به آن نزدیک نمى شود.(6)
بعضى نیز آن را از ماده «ضرع» که به معناى «ضعف و ذلّت» است مى دانند و مى گویند: طعامى است ذلّت بار که دوزخیان براى رهایى از آن به درگاه پروردگار تضرع مى کنند.(7)
در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین آمده است: (الضّریعُ شَیْءٌ یَکُونُ مِنْ النارِ یُشْبِهُ الشّوکَ، اَشَدُّ مِرارَةً مِنَ الصَّبْرِ، وَ اَنْتَنُ مِنَ الجِیْفَةِ، و َاَحَرُّ مِنَ النّارِ، سَمّاهُ الله ضَرِیْعاً): «ضریع چیزى است در آتش دوزخ مى روید، شبیه خار، تلخ تر از صبر (صبر گیاهى است که داراى گل زرد رنگ بسیار تلخى است) و بد بوتر از مردار و سوزانتر از آتش، که خداوند آن را «ضریع» نام نهاده است».(8)
از جمله «لایسمن و لا یعنی من جوع»، به خوبى استفاده مى شود که چنین غذایى نه موجب تقویت جسم است و نه آرامبخش در برابر گرسنگى، غذایى است گلوگیر که خود نوعى عذاب محسوب مى شود، چنان که در آیه 13 مزملّ مى خوانیم: (وَطَعاماً ذا غُصَّة وَ عَذاباً اَلِیْماً): «نزد ما غذاهایى است گلوگیر و عذابى دردناک».
البته نباید تعجب کرد که چگونه این عذاب هاى شدید و دردناک در انتظار گروهى از مجرمان است، آنها که در این جهان شکم هاى خود را از انواع غذاهاى لذیذ و چرب و شیرین که از تجاوز به حقوق دیگران، و انواع مظالم و ستم ها پُر مى کردند، در حالى که در اطراف آنها شکم هاى گرسنه اى بود که حتّى در عمر یک وعده غذاى سیر نخورده بود، هر سال میلیون ها انسان از گرسنگى در اطراف آنها یا کشورهاى دیگر مى مردند ولى آنها غذاهاى اضافى خود را به زباله دان ها مى ریختند، آنها باید در آن جهان چنین غذاهایى داشته باشند که مایه درد و رنج و عذابشان گردد.
باز لازم مى دانیم در اینجا سخنى را که بارها گفته ایم تکرار کنیم که این تعبیرات همه اشاراتى است به عذاب هاى دردناک جهان دیگر، و الاّ نه نعمت هاى بهشتى و نه عذاب هاى دوزخى براى ما محبوسان زندان دنیا به طور دقیق قابل درک نیست، تنها شبحى از دور مشاهده مى کنیم!.
در اینجا اشکال معروفى است و آن اینکه از آیه 6 سوره غاشیه استفاده مى شود که طعام دوزخیان فقط «ضریع» است (لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ اِلا مِنْ ضَریْع) در حالى که در آیات بالا دو چیز دیگر به عنوان طعام دوزخى معرفى شده «زقوم» و «غسلین» حتى در مورد غسلین در آیه 36 حاقه نیز به صورت طعام منحصر به فرد ذکر شده.
در پاسخ این سؤال جواب هاى گوناگونى داده شده، که عمدتاً سه جواب زیر است:
1- کلمات «ضریع» و «زقوم» و «غسلین» هر سه به یک معناست، و آن گیاه خشن و ناگوار و بد بو و بد طعمى است که در جهنم مى روید (ولى این تفسیر با آنچه درباره غسلین در بسیارى از کتب تفسیر و لغت آمده سازگار نیست).
2- بعضى «زقوم» و «ضریع» را به یک معنا مى دانند که در بالا اشاره شد و آن غذاى دوزخیان است، امّا «غسلین» نوشیدنى آنها مى باشد و تعبیر به طعام در مورد نوشیدنى ها بى سابقه نیست.
3- طعام هاى سه گانه فوق هر کدام مخصوص گروهى از دوزخیان است که در یک طبقه از جهنم قرار دارند، و این پاسخ از همه مناسب تر است.

در پنجمین آیه باز، سخن از نوشابه ناگوار اهل جهنم است، مى فرماید: «ما براى ستمگران آتشى آماده ساخته ایم که سرا پرده اش آنها را از هر سو احاطه کرده است، و اگر تقاضاى آب کنند، آبى براى آنها مى آورند همچون فلز گداخته که صورت ها را بریان مى کند، چه بد نوشیدنى است؟ و چه بد محل اجتماعى»؟ (اِنّا اَعْتَدْنا لِلظّالِمینَ ناراً اَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ اِنْ یَسْتَغیثُوا یُغاثُوا بِماء کَالمَهْلِ یَشْوِی الوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ سائَتْ مُرْتَفَقاً).
قابل توجه اینکه این مجازات دردناک براى ظالمین در نظر گرفته شده است، آنها که در این جهان در سراپرده هاى پر زرق و برق اشرافى، مشغول به باده گسارى و نوشیدن انواع مشروبات رنگارنگ و مختلف بوده اند، و ساقیان ماه رو بزم آنها را رونق مى دادند، اما در دوزخ در سراپرده هاى آتشین قرار دارند و هنگامى که تقاضاى آب مى کنند، ساقى دوزخى آبى همچون فلز گداخته، آبى به داغى اشک سوزان یتیمان، و آه آتشین مستمندان، براى آنها مى آورد، زیرا آنچه در آنجاست تجسّمى از آنچه در اینجاست!.
آبى که حرارتش صورت را بریان مى کند آیا قابل نوشیدن است؟ این نشان مى دهد که ساختمان وجودى انسان در آنجا با اینجا تفاوت بسیار دارد و چنان است که مى تواند این گونه امور را تحمّل کند، درد و رنج عذابش را بچشد بى آنکه نابود گردد، یا آنکه اشاره به این است که وقتى چنین آبى را مشاهده مى کنند از نوشیدنش چشم مى پوشند و همچنان در آتش عطش مى سوزند.
«مُهْل» (بر وزن قفل) به گفته جمعى از مفسّران و ارباب لغت به معناى دردى است که در ظرف روغن ته نشین شده، که معمولا کثیف و بد طعم است.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان»، آن را به معناى «فلز ذوب شده» تفسیر کرده، در حالى که بعضى آن را به «مس ذوب شده» اختصاص داده اند، و بعضى گفته اند به معناى آب سیاه رنگى است، چون جهنّم خودش سیاه است و حتى آب و درخت و اهلش نیز همه سیاهند.(9)
بعضى نیز آن را به نوعى قیر، یا یک مادّه سمّى تفسیر کرده اند.(10)
گرچه این معانى متفاوت است، ولى نتیجه آنها که درد و رنج فوق العاده و بى نظیر دوزخیان است یکسان مى باشد.

در ششمین بخش از آیات دو تعبیر دیگر درباره نوشابه هاى آنها دیده مى شود «حمیم» و «غساق» که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند، مى فرماید: «آنها در آنجا نه چیز خنکى مى چشند و نه نوشیدنى گوارایى - جز «حمیم» و «غساق»!. (لایَذُقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَراباً اِلاّ حَمِیماً وَ غَسّاقاً).
«حمیم» را غالب مفسّران و ارباب لغت به معناى آب داغ سوزان تفسیر کرده اند، از ماده «حَمَّ» که به معناى حرارت است، و «غسّاق» از ماده «غَسَق» که گاه به معناى تاریکى و گاه به معناى سیلان و روانى آمده است گرفته شده، و در اینجا غالباً آن را به خونابه اى که از تن دوزخیان روان است تفسیر کرده اند.
ناگفته پیداست کسى که در کنار آتش یا درون آتش باشد شدیداً تشنه مى شود، حتّى در هواى گرم تابستانى چنان عطش غلبه مى کند که چیزى جز یک نوشابه بسیار خنک نمى تواند آن را فرو نشاند، اما دوزخیان نوشابه خنک ندارند، بلکه به عکس نوشابه آنان نیز آتشین است، و بر شدّت عطش آنها مى افزاید.
آیا مفهوم این سخن آن است که آنها با مشاهده چنین نوشابه اى به کلّى از نوشیدن چشم مى پوشند، و در آتش عطش مى سوزند؟ یا اینکه به اجبار مى نوشند و پیش از پیش گرفتار عطش مى شوند؟.
تعبیر به «ذوق» (چشیدن) مناسب تفسیر دوّم است.
گرچه بعضى مایلند تمام این تعبیرها و تهدیدها را در مورد دوزخیان به عذاب هاى معنوى و روحانى تفسیر کنند که نتیجه دورى از خدا و نزدیکى به افق شیاطین است، ولى چنانکه بارها گفته ایم ما حق نداریم الفاظ را بدون قرینه روشنى حمل بر معانى خلاف ظاهر کنیم.

در هفتیمن و آخرین بخش از این آیات بار دیگر به نوشابه دوزخیان با تعبیر دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «هر گردن کش گمراهى که از حق روى گردان است نومید شد - و به دنبال او دوزخ است و از «صدید» به او نوشانده مى شود - آنرا به زحمت جرعه جرعه سر مى کشد، او حاضر نیست آنرا بنوشد (به اجبار به او مى نوشانند) و مرگ از هر سو به سراغ او مى آید و با این همه نمى میرد، و به دنبال او عذاب شدیدى است» (وَخابَ کُلُّ جَبَّار عَنِید - مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقى مِنْ ماء صَدِیْد - یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ - وَ یَأْتیهِ المَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکان وَ ما هُوَ بِمَیِّت وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظُ).
«صدید» از ماده «صدّ» در اصل به معناى اعراض و عدول و انصراف از چیزى است، سپس به چرک ها و خونابه اى که میان پوست و گوش بدن به هنگام جراحت جمع مى شود اطاق شده، شاید به این دلیل که نشانه انحراف مزاج و عدول آن از سلامت به بیمارى است، راغب در مفردات مى گوید: این تعبیر به عنوان مثالى براى نوشابه دوزخیان (که سخت ناگوار و بد طعم و بد بو است) ذکر شده است.
گواه این ناگوارى آن است که دوزخیان هرگز با میل خود آن را نمى نوشند، بلکه به اجبار و اکراه، جرعه جرعه سر مى کشند، وضع آنها به قدرى دردناک است که گویى مرگ از هر سو به سراغشان مى آید: اما چنان آفریده شده اند که نمى میرند تا به مجازات خویش برسند!.
جالب اینکه: این عذاب هاى دردناک در آیه مورد بحث و آیات متعدد دیگر براى ظالمان و ستمگران و جبّاران و طاغیان ذکر شده (گاه تعبیر به «طاغین» و گاه «جبار» و گاه «ظالمین» و چنین است عاقبت ظلم و جور و بیدادگرى و در واقع تجسّمى است از شکنجه هایى که در این دنیا نسبت به بیگناهان داشتند، گاه در زندان هاى خود، آنها را با بدترین غذا و ناگوارترین آب، سالیان دراز نگه مى داشتند و شکنجه مى کردند، به گونه اى که بعد از مدّتى قیافه هاى زندانیان چنان دگرگون مى شد که حتّى مادر نمى توانست فرزند خود را بشناسد (همان گونه که در داستان هاى وحشتناک زندانیان حجّاج آمده است، و در عصر خود نیز نمونه هایى از آن را در مورد زندانیان طاغیان عصر دیده یا شنیده ایم).
آیا چنین کسانى مستحق چنان عذابى نیستند؟!.

از مجموع آنچه در این آیات آمد به خوبى روشن مى شود که یکى از بدترین مجازات هاى دوزخیان غذا و آب نوشیدنى آنهاست، یعنى درست همان چیزى که انسان باید از آن لذّت ببرد مایه درد و رنج شدید او مى شود، در مورد غذاها گاه تعبیر به «زقوم» و گاه «ضریع» و گاه «غسلین» شده، و در مورد نوشابه ها گاه «حمیم» و گاه «مهل» و گاه «صدید»، و گاه «غساق» که عموماً اشاره به غذاها و نوشیدنى هاى داغ و سوزان ناگوار، بدبو، بد طعم و تنفّرآمیز است، و هرگاه اعمال این تبه کاران را در دنیا در نظر بگیریم که با مظلومان دنیا چه کردند، از این مجازات هاى شدید تعجب نخواهیم کرد.
خداوند همه ما را به لطف و کرمش از آلوده شدن به گناهانى که چنین عواقبى را به دنبال دارد حفظ فرمایید.



پی نوشتها:

(1). در آیات متعدّد دیگرى تعبیراتى شبیه آیات فوق به چشم مى خورد، از جمله در آیه 13 مزمل، 70 انعام 4، یونس، 57، ص، 46 محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و 52 تا 57 واقعه. (2). آیات 62، صافات و 43 دخان و 52 واقعه.
(3). تفسیرهاى مجمع البیان، روح المبیان و روح المعانى.
(4). تفسیر قرطبى، جلد 8، صفحه 5529 (ذیل آیه 62 صافات).
(5). خلیل بن احمد در کتاب العین.
(6). تفسیر قرطبى، جلد 10، صفحه 7119.
(7). همان مدرک، صفحه 712.
(8). مجمع البیان، جلد 9 و 10، صفحه 479 ذیل آیه مورد بحث.
(9). مجمع البیان، جلد 5، صفحه 466 و تفسیر قرطبى، جلد 6، صفحه 4011.
(10). قرطبى، ج 6، ص 4011.


 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد