:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 19 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : بهترين مردم كسي است كه به همنوعان خود سود رساند .
 
 




زندگي‌نامه پيامبران الهي/ حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)/ قسمت نهم


سال سيزدهم بعثت، پيمان عقبه‌ي دوم

مصعب كه در انجام ماموريت‏ خود به خوبى موفق شده بود، پس از چندى به مكه بازگشت و چون ايام حج فرا رسيد گروهى‏ از مسلمانان شهر مدينه نيز به همراه كاروانى كه براى حج‏ حركت‏ كرده بود، به مكه آمدند تا ضمن انجام مناسك حج از نزديك‏ پيغمبر بزرگوار خود را نيز زيارت كنند.
اينان جمعاً هفتاد و سه مرد، و دو زن بودند كه در ميان‏ كاروان مدينه مانند حاجيان ديگر به انجام مناسك مشغول و بسيارى از ايشان نيز در افشاء دين خود احتياط مي‌كردند
.

چند تن از مردان آنها پيش از روز عيد و رفتن به عرفات و منى، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را در مسجدالحرام ديدار كرده و پيغمبر خدا براى آنكه اين ملاقات در خفاء انجام شود و مشركين مكه از ماجرا مطلع نشوند به آنها فرمود: آخرهاى شب كه شد يكى يكى به خانه‌ي عبدالمطلب كه ‏در عقبه‌ي منى است‏ بيائيد
.


كعب بن مالك - يكى از راويان حديث - مي‌گويد: ما آنشب ‏را تا ثلثى از شب در چادرهاى خود به سر برديم، و پس از آن در كمال خفا يكى يكى به طرف ميعادگاه به راه افتاديم و همانند راه ‏رفتن مرغ‏ «قطا» گام‌ها را آهسته آهسته برداشته و بر زمين‏ مي‌گذارديم و به اين ترتيب همه‌ي هفتاد و سه نفر و آن دو زن‏ مسلمانى كه همراه ما بودند به ميعادگاه رفتيم
.

منظور از اين ديدار چنانچه بعداً معلوم شد دعوت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به مدينه و عقد پيمانى در اين باره بود
.

اين هفتاد و سه مرد و دو زن در ميعادگاه حاضر شدند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نيز به اتفاق حمزه و على (عليه‌السلام) و به گفته‌ي برخى عمويش عباس بن عبدالمطلب
1 بيامد و پس از حضور تمامى افراد - بنا به نقل ابن هشام در سيره -، نخستين كسى كه لب به سخن گشود عباس بن‏ عبدالمطلب عموى پيغمبر بود كه رو به مسلمانان مدينه كرده و به‏ اين مضمون سخنانى گفت:

اى مردم يثرب شما مقام و شخصيت محمد (صلى الله عليه و آله) را در ميان ما مي‌دانيد، ما تا به امروز او را به هر ترتيبى بوده در مقابل دشمنان‏ حفظ كرده‌‏ايم اكنون كه شما مي‌خواهيد او را به شهر خود دعوت‏ كنيد بايد بدانيد كه موظفيد وي را در برابر دشمنان يارى كرده و از آزار و گزند آنها محافظتش كنيد، چنانچه به راستى آمادگى ‏اين كار را داريد با او پيمانى ببنديد و او را به شهر خود ببريد و گرنه وي را به حال خود واگذاريد تا در شهر خود و در ميان قوم و قبيله‏‌اش بماند
.

مى‌‏نويسند: سخن عباس كه به پايان رسيد مسلمانان يثرب‏ رو به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) كرده، گفتند: شما سخن بگوى ‏و هر پيمانى كه مي‌خواهى براى خود و خداى خود از ما بگير!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: اما آنچه مربوط به خدا است آنكه او را بپرستيد و چيزي را شريك او قرار ندهيد و اما آنچه مربوط به من است آنكه چنانچه از زنان و فرزندان خود دفاع‏ مى‏‌كنيد از من نيز به همان‌گونه دفاع كنيد، و در برابر شمشير و جنگ پايدارى كنيد اگر چه عزيزانتان كشته شوند
!

پرسيدند: اگر ما چنين كرديم پاداش ما در برابر اين كار چيست؟ و خدا به ما چه خواهد داد؟

فرمود: اما در دنيا آنكه بر دشمنان خويش پيروز خواهيد شد، و اما در آخرت رضوان و بهشت ابدى پاداش شما است
.

براء بن معرور كه يكى از آنها بود دست‏ خود را به عنوان‏ بيعت دراز كرده، عرض كرد: سوگند به آنكه تو را به حق مبعوث‏ فرموده ما تو را همانند عزيزانمان محافظت‏ خواهيم كرد، و همان‌گونه كه از نواميس خود دفاع مى‌‏كنيم از تو نيز به همانگونه‏ دفاع خواهيم كرد، پيمانت را با ما ببند كه ما به خدا فرزند جنگ و شمشير هستيم و جنگجوئى را از پدران خود ارث‏ برده‏‌ايم ...
ابوالهيثم بن تيهان يكى ديگر از آنان سخن براء را قطع‏ كرده گفت: اى رسول خدا هم‌‌اكنون ميان ما و ديگران‏ پيمان‌هائى وجود دارد كه ما با اين پيمان بايد خود را براى قطع‏ همه‌ي آنها آماده كنيم، چنان نباشد كه چون به نزد ما بيائى و بر دشمنانت پيروز شوى ما را رها كرده و به سوى قوم خود بازگردى؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله) تبسمى كرده و آنها را مطمئن ساخت كه چنين نخواهد بود
.

عباس بن عبادة، يكى ديگر از ايشان كه ديد همگى آماده‌ي ‏بستن پيمان شده‏‌اند، به پاخاست و همشهريان خود را مخاطب ‏ساخته گفت:
هيچ مي‌دانيد چه پيمانى با اين مرد مى‌‏بنديد؟ گفتند
:
آرى!
گفت
:
شما با مبارزه و جنگ با همه‌ي مردم از سرخ و سياه بيعت‏ مى‌‏كنيد، اكنون خوب دقت كنيد اگر احياناً با از دست دادن ‏اموال خود و كشته شدن اشراف و بزرگانتان دست از يارى او خواهيد كشيد و تسليم دشمنش خواهيد كرد از بيعت‏ با او خوددارى كنيد و او را به حال خود واگذاريد، كه به خدا سوگند اگر چنين كارى بكنيد ننگ ابدى را براى خود خريدارى ‏كرده‌‏ايد.
همگى گفتند: ما چنين نخواهيم كرد، و به اين ترتيب با آنحضرت بيعت كرده و نام اين بيعت را «بيعة‌الحرب‏» گذاردند
.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به دنبال اين بيعت و پيمان به آنها فرمود اكنون از ميان خود دوازده نفر را انتخاب كنيد كه آنها نقيب و مهتر شما در كارها باشند، و آنها نيز دوازده نفر را كه نه‏ تن از قبيله‌ي خزرج و سه تن ديگر از قبيله‌ي اوس بودند براى اين منصب به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) معرفى كردند، آن نه تن‏ كه از خزرج بودند نامشان: اسعد بن زرارة، سعد بن ربيع، براء بن معرور، منذر بن‏ عمرو، عبد الله بن رواحة، رافع بن مالك، عبد الله بن عمر و بن‏حرام، عبادة بن صامت و سعد بن عبادة بوده، و آن سه تن كه از قبيله‌ي اوس بودند نامشان: اسيد بن حضير، سعد بن خيثمة و رفاعة بن عبد‌المنذر بود. 

پس از اينكه كار پيمان و انتخاب نقيبان به اتمام رسيد، يثربيان به دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به چادرهاى خود بازگشتند و بقيه‌ي شب را در زير چادرهاى خود در منى به سر بردند.

قريش با خبر شدند ...

با اينكه همه‌ي اين جريانات در دل شب و در خانه‌ي‏ سر پوشيده و در كمال خفا انجام گرديد، اما شيطان كار خود را كرد و بانگ خود را به گوش قريش و ساكنان منى رسانيد و به آنها بانگ زد: محمد و از دين بيرون‌شدگان از قبيله‌ي اوس و خزرج‏ براى جنگ با شما در عقبه هم‌پيمان شدند!

خبر به گوش قرشيان كه رسيد لباس جنگ به تن كرده به سوى عقبه به راه افتادند و همين‌ كه به تنگناى عقبه رسيدند، جناب حمزه‏ و على (عليه‌السلام) را ديدند كه با شمشير در آنجا ايستاده‌‏اند، و چون حمزه را ديدند پيش آمده گفتند: چه خبر شده و براى چه ‏اجتماع كرده‌‏ايد؟
حمزه (عليه‌السلام) گفت:
اجتماعى نكرده‏‌ايم و كسى اينجا نيست و به خدا سوگند هركس از عقبه عبور كند با اين شمشير او را خواهم زد. قريش‏ كه چنان ديدند بازگشتند.

كعب بن مالك گويد: فردا صبح قرشيان پيش ما آمده‏ گفتند: ما شنيده‏‌ايم شما بر ضد ما با محمد پيمان بسته و مي‌خواهيد او را به يثرب ببريد! ما كه با شما سر جنگ نداريم و چيزى نزد ما مبغوض‏‌تر از جنگ با شما نيست .
گروهى از همراهان آنان كه در حال شرك بودند و از ماجراى شب گذشته خبرى نداشتند، از جا برخاسته و براى آنها قسم خوردند كه چنين ماجرائى نبوده و ما هيچ‌گونه اطلاعى از آن نداريم
.

قريش نزد عبد الله بن ابى بن ابى سلول كه مورد احترام‏ همگى بود آمده و جريان را از او پرسيدند، او نيز كه از ماجرا بى‏‌خبر بود اظهار بى‌‏اطلاعى كرده و براى اطمينان ايشان‏ گفت: اينكه مي‌گوئيد موضوع كوچكى نيست و هيچ‌گاه قوم من‏ بدون اطلاع و مشورت با من دست‏ به چنين كارى نمى‏‌زنند، قريش هم به سوى خانه‏‌هاى خود بازگشتند، اما با توجه به ‏رفت و آمد مردم يثرب به شهر مكه و هجرت گروهى از مسلمانان‏ به آن شهر و اخبارى كه از پيشرفت اسلام در مدينه گوشزد آنها شده بود، از اين سخنان مطمئن نشده و بناى تحقيق بيشترى را گذاردند و هنگامى مطلب براى آنها مسلم شده بود كه حاجيان‏ از منى كوچ كرده و كاروان يثرب از شهر مكه خارج شده بود.

قريش در تعقيب كاروانيان مقدارى از شهر مكه بيرون ‏آمدند و چون مايوس شدند به سوى مكه بازگشتند و با اين حال‏ دو تن از مسلمانان را در «اذاخر» كه نام جائى در نزديكى مكه‏ است ديدار كردند و آن دو را تعقيب كردند، يكى سعد بن عبادة‏ و ديگرى منذر بن عمرو كه هر دو از نقيبان بودند.
منذر كه خود را در محاصره‌ي قرشيان ديد با چابكى و سرعت ‏از ميان حلقه‌ي محاصره‌ خود را بيرون انداخته و فرار كرد و قرشيان‏ نتوانستند او را دستگير سازند، اما سعد بن عبادة به دست ايشان ‏اسير گرديد و دست‌هاى او را با همان طنابى كه پالان شتر خود را با آن بسته بود به گردنش بستند و زير ضربات مشت و چوب و لگدش گرفته به اين ترتيب وارد شهر مكه‏‌اش كردند
.

خود سعد گويد: هم‌چنان هركس مي‌رسيد كتكى به من مي‌زد تا آنكه ابوالبخترى دلش به حال من سوخت و پيش آمده، گفت: كسى را در مكه نمى‏‌شناسى كه او را پناه داده و حقى از اين راه بر او داشته باشى و او را به يارى خود بخوانى تا تو را نجات دهد؟
گفتم: چرا دو تن را مى‏‌شناسم يكى جبير بن مطعم و ديگرى ‏حارث بن حرب كه من در يثرب نسبت‏ به آنها چنين و چنان‏ كرده‏‌ام، و داستان پناه دادن جبير بن مطعم را ذكر كرد و بالاخره ‏به آن دو خبر داده و آمدند و مرا از دست قريش نجات دادند.
 

تصميم هجرت به مدينه

اهل تاريخ مى‌‏نويسند پس از بيعت عقبه، رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، تصميم به هجرت به يثرب گرفت، و به‏ مسلمانان نيز دستور داد به آنجا هجرت كنند، و آنها نيز به تدريج‏ در گروه‌هاى چند نفره و احياناً به تنهائى به طور علنى و يا در خفا و دور از انظار مشركين، به آنجا هجرت كردند.

اما علت تصميم‏‌گيرى در ترك مكه و خروج از آن شهر نيز صرف‌نظر از مسئله‌ي وحى و دستور الهى، به خوبى روشن است، زيرا مكه ديگر جاى امنى براى رسول خدا و تبليغات و رسالت‏ او نبود، و با وجود سران قريش و بافتى كه آن شهر از نظر اجتماعى و قبيله‌گى داشت اميد آن نبود كه در آينده نيز رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بتواند با آن شيوه و امكاناتى كه‏ داشت موفقيتى كسب كند، به خصوص آنكه پس از فوت‏ ابو‌طالب و خديجه، روز به روز فشار مشركان بيشتر، و اميد موفقيت آن حضرت كمتر مي‌گرديد، تا آنجا كه طبق آيه‌ كريمه‌ي ‏قرآن:
وَ إذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ...2 
نقشه‌ي حبس و يا قتل و يا تبعيد آن حضرت را كشيده و در صدد اجراء توطئه‌ي قتل آن حضرت بودند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) با اطلاع از تصميم آنها اقدام به ترك مكه و فرار از آن شهر نمود...

ليلة المبيت

به شب اول ماه ربيع‌الاول سال سيزدهم بعثت كه حضرت على (عليه‌السلام) جاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) خوابيد، «ليلة‌المبيت» مى‌گويند.
در سال سيزدهم بعثت سران قريش در يك شوراى عمومى تصميم گرفتند كه نداى توحيد را با زندانى كردن پيامبر يا كشتن و يا تبعيد او خاموش سازند، چنانكه قرآن كريم مى‌فرمايد: «وَ إذ يَمكُرُ بِكَ الَّذيِنَ كَفَرُوا لِيُثبِتوكَ اَوْ يَقتُلوكَ أَو يُخْرِجُوكَ وَ يَمكُروُنَ وَ يَمكُرُ اللهَ وَ اللهُ خَيرُ المَاكِرينَ»;3 به خاطر بياور هنگامى را كه كافران نقشه مى‌كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند يا به قتل برسانند و يا از مكه خارج سازند. آنها چاره مى‌انديشيدند و نقشه مى‌كشيدند، و خداوند هم تدبير مى‌كرد; و خدا بهترين چاره‌جويان و تدبيركنندگان است.
سرانجام سران قريش تصميم گرفتند كه از هر قبيله، فردى انتخاب شود تا افراد منتخب در نيمه شب يكباره بر خانه‌ي حضرت هجوم برده، او را قطعه قطعه كنند. به اين طريق هم از تبليغات او آسوده شوند و هم خون او در ميان قبايل عرب پخش شود تا خاندان هاشم نتوانند با آنها به مبارزه برخيزند. فرشته‌ي وحى، پيامبر را از نقشه‌ي شوم مشركان آگاه ساخت و به آن حضرت دستور داد تا از مكه به عزم مدينه خارج شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) حضرت على (عليه‌السلام) را از اين نقشه آگاه كرد و به او فرمود: «امشب در خوابگاه من بخواب و رو اندازِ سبزِ مرا به خود بپيچ تا آنان تصور كنند كه من هنوز در خانه و در بستر آرميده‌ام و مرا تعقيب نكنند».
علي (عليه‌السلام) گفت:
اي پيامبر خدا! آيا با اين كار، شما سالم مي‌مانيد؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمودند: بلي.
علي (عليه‌السلام) در حالي‌كه تبسمي بر چهره داشت، سجده‌ي شكر به جاي آورد و با قلبي مطمئن در بستر پيامبر خوابيد.
آنگاه پيامبر مخفيانه به سمت غار ثور حركت كرد و از خداوند درخواست نمود تا دشمن را از دستيابى به او گمراه كند و آنان نتوانند او را پيدا كنند... .
4
در بين راه پيامبر (صلى الله عليه و آله) با ابوبكر برخورد كرد و براي اينكه او كسي را از اين موضوع آگاه نسازد، ناچار او را با خود برد.
در روايات شيعه و اهل سنت آمده است كه على (عليه‌السلام) اين كار را انجام داد و خداوند به خاطر اين كار به فرشتگان مباهات نمود و موقعى كه پيامبر به سوى مدينه در حركت بود، اين آيه را در شأن حضرت على (عليه‌السلام) نازل فرمود:«وَ مِنَ النّاسِ مَن يشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله و اللهُ رَئوفٌ بالعباد»;5 بعضى از مردم ـ با ايمان همچون على (عليه‌السلام) به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر ـ جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‌فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

در شأن نزول اين آيه روايات زيادي در منابع معروف اسلامي آمده است از جمله:
مفسّر معروف اهل‌سنت «ثعلبي» در تفسير خودش در شأن نزول اين آيه چنين نقل مي‏‌كند «پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) هنگامي كه تصميم به هجرت به سوي مدينه گرفت، علي بن ابيطالب (عليه‌السلام) را در مكه، براي اداي ديون و امانت‏‌هاي مردم كه نزد او بود، گذارد و آن شب كه به سوي غار حركت مي‌‏كرد، در حالي‌كه مشركين اطراف خانه‌ي او را گرفته بودند دستور داد كه علي (عليه‌‌السلام) در بستر او بخوابد، و به او فرمود پارچه‌ي سبز رنگي كه من دارم (و به هنگام خواب روي خود مي‏‌كشم) به روي خود بينداز و در بستر من بخواب، انشاءالله هيچ مكروهي به تو نمي‏‌رسد.
علي (عليه‌السلام) اين كار را انجام داد، در اين موقع خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحي فرستاد كه من در ميان شما پيمان برادري ايجاد كردم و عُمر يكي را طولاني‏‌تر از ديگري قرار دادم، كداميك از شما دو نفر، زندگي ديگري را بر خود مقدم مي‏‌شمريد (و عمر طولاني را براي ديگري مي‏‌خواهيد) هر يك از آن دو، حيات خويش را برگزيدند، در اين هنگام خداوند به آنها وحي فرستاد چرا شما همانند علي بن ابيطالب (عليه‌السلام) نبوديد من ميان او و محمد (صلى الله عليه و آله) برادري برقرار ساختم و او در بستر پيامبر (صلى الله عليه و آله) خوابيد و جان او را بر جان خويش مقدم شمرد، به زمين فرود آييد، و او را از دشمنانش حفظ كنيد، آنها هر دو فرود آمدند جبرئيل بالاي سرش و ميكائيل پايين پايش بود و جبرئيل صدا مي‌‏زد آفرين آفرين! چه كسي همانند تو است اي علي؟! خداوند متعال با تو نزد فرشتگان مباهات كرد». در اين هنگام كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) به سوي مدينه در حركت بود اين آيه در شأن علي (عليه‌السلام) نازل شد «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاةِ اللهِ».

و نيز در همان كتاب از «عبدالله بن سليمان» (و در نسخه‏‌اي از عبدالله بن عباس) همين معني نقل شده كه پيامبر (صلى الله عليه و آله)، در آن شب كه به سوي غار مي‏‌رفت علي (عليه‌السلام) را در بستر خود خواباند، ابوبكر به دنبال پيامبر (صلى الله عليه و آله) رفت و قريش به علي (عليه‌السلام) نگاه مي‏‌كردند (و گمان مي‏‌كردند پيامبر است) هنگامي كه صبح شد ناگهان نگاه كردند و ديدند علي (عليه‌السلام) است، گفتند محمد (صلى الله عليه و آله) كجا است؟ گفت: «من آگاهي ندارم»، گفتند ما تعجب مي‏‌كرديم هنگامي كه سنگ به سوي تو مي‏‌انداختيم پيچ و تاب مي‏‌خوردي و از يك پهلو به پهلوي ديگر مي‏‌شدي، در حالي‌كه وقتي به سوي محمد (صلى الله عليه و آله) سنگ مي‏‌انداختيم تكان نمي‏‌خورد! و اين آيه درباره‌ي اين ماجرا نازل شده است «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاةِ اللهِ».6





پي‌نوشت‌ها:

1- اين روايت كه عباس همراه آن حضرت بود مطابق نقل ابن هشام و ابن اسحاق ‏است ولى در نقل امام احمد بن حنبل كه آنرا از چند طريق نقل كرده و سند همه‏ آنها به جابر بن عبد الله مي‌رسد اينگونه است كه گويد: ما در گردنه‌ي عقبة به نزد آن حضرت ‏رفتيم و چون به نزد ما آمد عرض كرديم:
-يا رسول الله علام نبايعك؟
اى رسول خدا روى چه چيز با تو بيعت كنيم؟
فرمود: «تبايعونى على السمع و الطاعة فى النشاط و الكسل، و النفقه فى العسر و اليسر،و على‌‏الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، و ان تقولوا فى الله لا تخافوا فى الله لومة لائم‏و على ان تنصرونى فتمنعونى اذا قدمت عليكم مما تمنعون منه انفسكم و ازواجكم‏و ابناءكم و لكم الجنة!... فقمنا اليه فبايعناه... » تا به آخر حديث‏ يعنى با من بيعت مي‌كنيد بر فرمان‌بردارى و شنوائى دستور در خوشى و سختى، و پرداخت مال در فراخى و تنگى و امر به معروف و نهى از منكر و اينكه در راه خدا سخن حق را بگوئيد و در اين راه از سرزنش كسى بيم نداشته باشيد و مرا يارى كرده‏ و از من دفاع كنيد آنگاه كه به نزد شما آمدم همان‌گونه كه از خود و زنان و فرزندانتان‏ دفاع مي‌كنيد، و البته در برابر همه‌ي اينها پاداش شما بهشت است.. .(سيرة النبوية ‏ابن كثير ج 2 ص 195)
و در اين حديث كه اهل حديث و تاريخ سنت صحت آنرا تاييد كرده‌‏اند نامى ‏از عباس بن عبد المطلب نيست، و با توجه به اينكه عباس بن عبد المطلب در آن موقع‏ در سلك مشركين و از بزرگان ايشان محسوب مي‌شده به نظر خيلى بعيد مي‌رسد كه ‏رسول خدا (صي الله عليه و آله) او را به همراه خود آورده باشد و چنين سخنانى گفته باشد، و از اين رو احتمال دارد اين قسمت‏ به دست جيره‌خواران و مزدوران بنى‌عباس در تاريخ افزوده شده باشد تا به اين وسيله سابقه و فضيلتى براى جد بزرگ خود ذكر كرده و به نحوى ‏خود را در داستان هجرت كه در اسلام از اهميت‏ خاصى برخوردار است‏ سهيم‏ كنند. و از اين گونه دخل و تصرفها در تاريخ بسيار صورت گرفته است.
2- انفال/ 30
3- انفال/ 30، ر.ك: تفسير قرطبى، ج 7، ص 397، (داراحياءالتراث العربى، بيروت).
4- فروغ ولايت: استاد جعفر سبحانى، ص 45-57، بخش دوم از فصل سوم، مؤسسه امام صادق (عليه‌السلام)، 1374ش.
5- احياءالعلوم: الغزالى، ج 3، ص 378، (دارالهادى بيروت); تذكرة الخواص: ابن الجوزى، ص 35، (مكتبة النينوى الحديثه، تهران); شواهد التنزيل: الحاكم‌الحسكانى، ج 1، ص 123، ش 4، (مجمع احياء الثقافة اسلاميه); الغدير: علامه امينى، ج 2، ص 49 ـ 47، (دار الكتاب العربى: بيروت، 1398 هـ.ق).
6- شواهد التنزيل: 1/100 

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد