تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
دلایل دیگر
بعضى از بزرگان در این بحث دلایل دیگرى مطرح کرده اند که جنبه فرعى دارد و گاه به دلایل گذشته باز مى گردد: از جمله امور زیر رامى توان یاد کرد :
1- هرگاه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) گناهى سرزند اجتماع ضدّین، یعنى دو دستور متضاد لازم مى آید: از یک سو باید در همه چیز از پیامبر پیروى کرد،از سوى دیگر باید در مورد آن گناه با او به مخالفت برخاست و مى دانیم دو دستور متضاد هرگز از خداوند حکیم صادر نمى شود.
2- اگر گناهى از پیامبر صادر شود باید شهادتش پذیرفته نباشد، چون شهادت فاسق و اخبار او مقبول نیست، پس چگونه مى تواند شاهد بر وحى الهى در دنیا یا شاهد بر امّت ها در قیامت گردد؟!
3- هرگاه از پیامبر گناهى سرزند باید مقام و موقعیّت او از گنهکاران امّت نیز پایین تر باشد، چرا که ارتکاب معاصى و اعراض از اوامر الهى و پشت پا زدن به نواهى او از کسى که با وحى الهى مرتبط است و در سطح بالایى از آگاهى است، بسیار قبیح تر و زشت تر است.
4- اگر آنها دعوت به اعمال صالح و ترک زشتى ها کنند و خودشان به آن عمل نکنند مصداق این آیه شریفه خواهند بود که مى فرماید: (اَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَونَ اَنْفُسَکُمْ وَ اَنْتُمْ تَتلُونَ الْکِتَابَ اَفَلاَ تَعْقِلُونَ): «آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او در تورات آمده) دعوت مى کنید، امّا خودتان را فراموش مى نمایید، با این که شما کتاب آسمانى(تورات) را مى خوانید؟! آیا نمى اندیشید؟!».(1)
یقیناً هیچ عاقلى نمى پذیرد که پیامبر مصداق چنین خطابى باشد.
5- اگر گناهى از پیامبر سر زند و مصداق ظالم ـ ظلم بر دیگران یا خویشتن ـ شود، باید لعن او جایز باشد، چرا که قرآن مى گوید: (اَلاَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمِینَ): «اینک لعنت خدا بر ستمکاران باد!»(2)با مقام نبوّت او مى سازد؟
6- طبق صریح قرآن، شیطان به عزّت خداوند قسم یاد کرده که همه را جز عباد مخلصین گمراه خواهد کرد: (فَبِعِزَّتِکَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ -اِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ)(3)
هرگاه گناهى از پیامبر سرزند در زمره اغواشدگان شیطان قرار خواهد گرفت و از مخلصین نخواهد بود، با این که انبیاء به طور مسلّم از مخلصین هستند.(4)
دلایل شش گانه فوق دلایلى متین و قابل قبول است ، هرچند کم و بیش به دلایل اصلى گذشته بازگشت مى کند ودر حقیقت شاخه هایى پر ثمر از آن ریشه هاى پرباراست .
پی نوشتها:
1. سوره بقره، آیه 44.
2. سوره هود، آیه 18.
3. سوره ص، آیات 82 و 83.
4. به جلد 11 بحارالانوار، صفحه 91 تا 96 مراجعه شود.