تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آثار انتظار ظهور مهدى(عليه السلام)
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشته اند كه انتظار ظهور مهدى(عليه السلام) بر اساس آيات و روايات فوق، ممكن است سبب ركود و عقب ماندگى، يا فرار از زير بار مسؤوليّت ها و تسليم در برابر ظلم و ستم گردد; چرا كه اعتقاد به اين ظهور بزرگ مفهومش قطع اميد از اصلاح جهان قبل از او و حتّى كمك كردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمينه ظهور آن حضرت فراهم گردد!
اين سخنى است كه سال ها بر سر زبان مخالفان و منكران قيام مهدى(عليه السلام)جريان دارد و ابن خلدون به آن اشاره نموده، در حالى كه مطلب كاملا برعكس است و انتظار اين ظهور بزرگ آثار بسيار سازنده اى دارد كه در ذيل، به طور فشرده به آن مى پردازيم تا معلوم شود آنها كه چنين قضاوتى كرده اند; قضاوت عجولانه و مرتكب شده اند آن هم در برابر مسأله اى كه هم قرآن مجيد به آن اشاره كرده و هم در احاديث متواتره اى كه در كتب معروف اهل سنّت و منابع مشهور شيعه آمده، با صراحت مطرح شده است.
حقيقت انتظار و آثار سازنده آن
سخن در اين بود كه آيا ايمان به ظهور مهدى(عليه السلام) با آن برنامه جهانيش كه عالم را پر از عدل و داد مى كند و ريشه هاى ظلم و ستم را قطع مى نمايد، اثر سازنده تربيتى دارد، يا آثار منفى؟
آيا ايمان به چنين ظهورى، انسان را چنان در افكار رؤيايى فرو مى برد كه از وضع موجود خود غافل مى گردد و تسليم هرگونه شرايطى مى شود؟
و يا اين كه به راستى اين عقيده يك نوع دعوت به قيام و سازندگى فرد و اجتماع است؟
آيا تحرّك ايجاد مى كند يا ركود؟
آيا مسئوليت آفرين است، يا مايه فرار از زير بار مسئوليت ها مى شود؟!
و بالاخره آيا مخدّر است يا بيدار كننده؟
ولى قبل از توضيح و بررسى اين سؤالات توجه به يك نكته كاملا ضرورى است و آن اين كه سازنده ترين دستورات و عالى ترين مفاهيم هرگاه بدست افراد نا وارد يا نالايق يا سوء استفاده چى بيفتد; ممكن است چنان مسخ شود كه درست نتيجه اى بر خلاف هدف اصلى بدهد و در مسيرى بر ضد آن حركت كند و بحث اين نمونه هاى بسيار دارد و مسئله انتظار به طورى كه خواهيم ديد در رديف همين مسائل است.
به هر حال براى رهايى از هرگونه اشتباه در محاسبه در اين گونه مباحث، بايد به اصطلاح آب را از سرچشمه گرفت تا آلودگى هاى احتمالى نهرها و كانال هاى ميان راه در آن اثر نگذارد; يعنى ما در بحث انتظار مستقيماً به سراغ قاعده و اصل اسلامى مى رويم و لحن گوناگون رواياتى را كه روى مسئله انتظار تأكيد مى كند را مورد بررسى قرار مى دهيم تا از هدف اصلى اين امر آگاه شويم.
اكنون با دقّت به اين چند روايت توجّه كنيد:
1ـ كسى از امام صادق(عليه السلام) پرسيد چه مى گوئيد درباره كسى كه داراى ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حكومت حق را مى كشد و در اين حال از دنيا مى رود؟
امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كانَ مَعَ الْقائِمَ فى فُسْطاطِهِ ـ ثُمَّ سَكَتَ هُنَيْئَةً ـ ثُمَّ قالَ هُوَ كَمَنْ كانَ مَعَ رَسُوْلِ الله »: «او همانند كسى است كه با رهبر اين انقلاب، در خيمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد ـ سپس كمى سكوت كرد ـ و ادامه دارد: "مانند كسى است كه با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در مبارزاتش همراه بوده است"». (1)
عين اين مضمون در روايات ديگرى با تعبيرات مختلفى نقل شده است.
2ـ در بعضى «بِمَنْزِلَةِ الضّارِبِ بِسَيْفِهِ فى سَبيل اللهِ »: «همانند شمشير زنى در راه خدا است».
3ـ و در بعضى ديگر «كَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ بِسَيْفِهِ »: «همانند كسى است كه در خدمت پيامبرش با شمشير بر مغز دشمن بكوبد»!.
4ـ در بعضى ديگر « بِمَنزِلَةِ مَنْ كَانَ قاعِداً تحتَ لِواءِ القائِمِ »: «همانند كسى كه زير پرچم قائم(عليه السلام) باشد».
5ـ و در بعضى ديگر «بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدِ بَيْنَ يَدَىْ رَسُوْلِ الله(صلى الله عليه وآله) »: «همانند كسى است كه در حضور پيامبر جهاد كند».
6ـ و در بعضى ديگر «بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ »: «همانند كسى است كه با پيامبر(صلى الله عليه وآله) شهيد شود».
اين تشبيهات هفت گانه كه در مورد انتظار ظهور مهدى(عليه السلام) در اين شش روايت وارد شده، روشن گر اين واقعيت است كه يك نوع رابطه و تشابه ميان مسئله انتظار از يك سو، و جهاد، و مبارزه با دشمن در آخرين شكل خود، از سوى ديگر وجود دارد (دقت كنيد).
7ـ در روايات متعدّدى نيز انتظار چنين حكومتى را كشيدن، به عنوان بالاترين عبادت معرفى شده است.
اين مضمون در بعضى از احاديث از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در بعضى كلمات از اميرمؤمنان على(عليه السلام)نقل شده است، به اين ترتيب در حديثى مى خوانيم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتى اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ »: «بالاترين اعمال امت من انتظار فرج از ناحيه خداوند است». (2)
و در حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ ». (3)
اين حديث اهميت انتظار را در بحث ما روشن مى كند، اعم از اينكه انتظار فرج را به معنى وسيع كلمه در نظر بگيريم يا به مفهوم خاص آن يعنى منتظر ظهور مصلح بزرگ جهانى بودن.
اين تعبيرات همگى حاكى از اين است كه انتظار چنان انقلابى را داشتن، هميشه با يك جهاد وسيع و دامنه دار توأم است; با همين مقدّمه به سراغ مفهوم انتظار برويم، سپس از مجموع آنها نتيجه گيرى كنيم.
مفهوم انتظار
انتظار معمولا به حالت كسى گفته مى شود كه از وضع موجود ناراحت است، و براى ايجاد وضعيت بهترى تلاش مى كند.
فى المثل بيمارى كه انتظار بهبودى مى كشد، يا پدرى كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است از بيمارى و فراق فرزند ناراحت اند و براى وضع بهترى مى كوشند.
همچنين تاجرى كه از بازار آشفتگى بازار ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مى باشد، اين دو حالت را دارد: بيگانگى با وضع موجود و تلاش براى وضع بهتر.
بنابراين مسئله انتظار حكومت حق و عدالت حضرت مهدى(عليه السلام) و قيام مصلح جهانى را داشتن، در واقع مركب از دو عنصر نفى و اثبات است. عنصر نفى همان بيگانگى با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهتر بودن است، و اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول كند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد.
اين دو رشته اعمال عبارتند از: ترك هرگونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد و حتى مبارزه و درگيرى با آنها از يك سو، و خودسازى و آمادگى هاى مادى و معنوى براى تشكيل آن حكومت واحد جهانى و از سوى ديگر.
خوب كه دقت كنيم مى بينيم هر دو قسمت آن سازنده، و عامل تحرّك و آگاهى و بيدارى است.
با توجّه به مفهوم اصلى انتظار به معنى مذكور در روايات متعدّدى كه درباره پاداش و نتيجه كار منتظران نقل كرديم به خوبى درك مى شود كه آن همه مقامات و ارزش هايى كه در اين روايات به منتظران نسبت داده شده بود چه دليلى دارد، و اكنون مى فهميم چرا منتظران واقعى گاهى همانند كسانى به شمار مى آيند كه در خيمه حضرت مهدى(عليه السلام)يا زير پرچم او هستند يا همانند كسى كه در راه خدا شمشير مى زند، يا به خون خود آغشته شده، در محضر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است.
آيا اينها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نيست كه متناسب با مقدار آمادگى و درجه انتظار افراد در نظر گرفته مى شود؟
يعنى همانطور كه ميزان فداكارى مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است; انتظار و خودسازى و آمادگى نيز درجات كاملا متفاوتى دارد كه هر كدام از اينها با يكى از آنها از نظر مقدمات و نتيجه شباهت دارد، در واقع هر دو جهاداند و هر دو آمادگى و خودسازى مى خواهند. كسى كه در خيمه رهبر چنان حكومتى قرار گرفته، يعنى در مركز ستاد فرماندهى يك حكومت جهانى قرار دارد و او نمى تواند يك فرد غافل و بى خبر و بى تفاوت باشد، زيرا آنجا جاى هر كسى نيست، و البتّه جاى افرادى است كه شايستگى چنان موقعيت و اهميتى را دارند. همچنين كسى كه سلاح در دست دارد و در برابر رهبر اين انقلاب با مخالفان حكومت صلح و عدالت مى جنگد، آمادگى فراوان روحى و فكرى و رزمى بايد داشته باشد.
براى آگاهى بيشتر از اثرات واقعى انتظار ظهور مهدى(عج) به توضيح زير توجه كنيد.
انتظار يعنى آماده باش كامل
يعنى اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسى باشم كه طعمه شمشيرش خون ستمگران است؟
من اگر آلوده و ناپاكم چگونه ميتوانم منتظر انقلابى باشم كه شعله اوّلش دامان آلودگان را مى گيرد؟
ارتشى كه در انتظار جهاد بزرگى است آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد و روح انقلاب در آنها مى دهد و هرگونه نقطه ضعفى را اصلاح مى كند.
زيرا چگونگى انتظار، همواره متناسب با هدفى است كه در انتظار آن هستيم.
انتظار آمدن يك مسافر عادى از سفر.
انتظار بازگشت يك دوست بسيار عزيز.
انتظار فرا رسيدن فصل چيدن ميوه از درخت و درو كردن محصول.
هر يك از اين انتظارها آميخته با يك نوع آمادگى است، در يكى بايد خانه را آماده كرد و وسايل پذيرايى فراهم ساخت، در ديگرى ابزار لازم را مانند: و داس و كمباين و ... .
اكنون فكر كنيد آنها كه انتظار قيام يك مصلح بزرگ جهانى را مى كشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگونى و تحوّلى را دارند كه وسيع ترين و اساسى ترين انقلاب هاى انسانى در طول تاريخ بشر است.
انقلابى كه بر خلاف انقلاب هاى پيشين جنبه منطقه اى نداشته; بلكه هم عمومى و همگانى است و هم تمام شئون و جوانب زندگى انسان ها را شامل مى شود، به تعبير ديگر اين انقلاب انقلابى سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اخلاقى است.
نخستين فلسفه: خودسازى فردى
چنين تحوّلى قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است كه بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان به دوش بكشند، و اين در درجه اول محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن برنامه عظيم است. تنگ نظرى ها، كوته بينى ها، كج فكرى ها، حسادت ها، اختلافات كودكانه و نابخردانه و به طور كلّى هرگونه نفاق و پراكندگى با موقعيت منتظران واقعى سازگار نيست.
نكته مهم اين است كه منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد و بايد از هم اكنون حتماً در صف انقلابيون قرار گيرد.
ايمان به نتايج و عاقبت اين تحوّل هرگز به او اجازه نمى دهد كه در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان اين امر نيز محتاج به داشتن اعمالى پاك و روحى بلند و برخوردارى از شهامت و آگاهى كافى است.
من اگر فاسد و نادرستم چگونه مى توانم در انتظار نظامى كه افراد فاسد و نادرست در آن هيچ گونه نقشى ندارند بلكه مطرود و منفور خواهند بود باشيم و روز شمارى كنم؟!
آيا اين انتظار براى تصفيه روح و فكر و شستشوى جسم و جان از لوث آلودگى ها كافى نيست؟
ارتشى كه در انتظار جهاد آزادى بخش به سر مى برد حتماً به حالت آماده باش كامل در مى آيد و سلاحى را كه براى چنين ميدان نبردى شايسته است به دست مى گيرد، و سنگرهاى لازم را مى سازد; و آمادگى رزمى افراد خود را بالا مى برد.
روحيه افراد خود را تقويت مى كند و شعله عشق و شوق را براى چنين مبارزه اى در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى دارد، و ارتشى كه داراى چنين آمادگى نيست;هرگز در انتظار جنگ به سر نمى برد و اگر هم ادعا كند دروغ مى گويد.
انتظار يك مصلح جهانى به معناى آماده باش كامل فكرى و اخلاقى و مادى و معنوى، براى اصلاح همه جهان است. فكر كنيد كه كسب چنين آمادگى چقدر سازنده است.
اصلاح روى زمين و پايان دادن به همه مظالم و نابسامانى ها كارساده اى نيست، و آماده باش براى چنين هدف بزرگى بايد متناسب با آن باشد يعنى بايد به وسعت و عمق آن توجّه شود!
براى تحقّق بخشيدن به چنين انقلابى، مردان بسيار بزرگ و مصمّم و شكست ناپذير، و كاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است و خودسازى براى چنين هدفى، مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاى اخلاقى و فكرى و اجتماعى است. اين است معناى انتظار واقعى، آيا كسى مى تواند بگويد كه چنين انتظارى سازنده نيست؟
فلسفه دوّم ـ خود يارى هاى اجتماعى
منتظران راستين در عين حال وظيفه دارند تنها به خويش نپردازند; بلكه مراقب حال يكديگر باشند، و علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران نيز بكوشند; زيرا برنامه عظيم و مقدّسى كه انتظارش را مى كشند يك برنامه فردى نيست، بلكه برنامه اى است كه تمام عناصر لازم در يك انقلاب بايد در آن شركت جويند، و كار بايد به صورت دسته جمعى و همگانى انجام شود، و كوشش ها و تلاش هاى تمام عناصر بايد با هم هماهنگ گردد، و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند.
در يك ميدان وسيع مبارزه دسته جمعى، هيچ فردى نمى تواند از حال ديگران غافل بماند; بلكه موظف است هر نقطه ضعفى را در هر كجا مى بيند اصلاح كند و هر موضع آسيب پذيرى را ترميم نمايد; و هر قسمت ضعيف و ناتوانى را تقويت كند; زيرا بدون شركت فعّالانه و هماهنگِ تمام مبارزين، پياده كردن چنان برنامه اى امكان پذير نيست.
بنابراين منتظران واقعى علاوه بر اينكه براى اصلاح خويش تلاش مى نمايند، وظيفه خود مى دانند كه ديگران را نيز اصلاح كنند.
اين است اثر سازنده ديگرى براى انتظار قيام يك مصلح جهانى، و اين است فلسفه آن همه فضيلتى كه براى منتظران راستين شمرده شده است.
فلسفه سوم: منتظران راستين در فساد محيط حل نمى شوند
اثر مهمّ ديگرى كه انتظار مهدى(عليه السلام) دارد حل نشدن در مفاسد محيط و عدم تسليم در برابر آلودگى ها است.
توضيح واضح است هنگامى كه فساد فراگير مى شود و اكثريت يا جمع كثيرى را به آلودگى مى كشاند، گاهى افراد پاك در يك بن بست سخت روانى واقع مى شوند; بن بستى كه از سبب نا اميدى از اصلاح امور است.
گاهى آنها فكر مى كنند كار از كار گذشته و ديگر اميدى به اصلاح نيست; و تلاش و كوشش براى پاك نگاه داشتن خويش بيهوده است; اين نوميدى و يأس ممكن است آنها را تدريجاً به سوى فساد و هم رنگى با محيط بكشاند و نتوانند خود را به صورت يك اقليت صالح در برابر اكثريت ناسالم حفظ كنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايى بدانند!
تنها چيزى كه مى تواند در آنها روح اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن دارى دعوت كند و نگذارد كه در محيط فاسد حل شوند، اميد به اصلاح نهايى است و تنها در اين صورت است كه آنها دست از تلاش و كوشش براى حفظ پاكى خويش و اصلاح ديگران برنخواهند داشت.
و اگر مى بينيم كه در دستورات اسلامى يأس از آمرزش، يكى از بزرگ ترين گناهان شمرده شده است و ممكن است اتّفاقاً افراد ناوارد تعجب كنند كه يأس از رحمت خدا چرا اينقدر سنگين تلقّى شده; حتى كريه تر از بسيارى از گناهان ديگر؟ فلسفه اش در حقيقت همين است كه گناه كار مأيوس از رحمت، هيچ دليلى نمى بيند كه به فكر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد، چون منطق او اين است كه آب از سر من گذشته است، چه يك قامت چه صد قامت! و من كه رسواى جهانم غم دنيا هيچ است! بالاتر از سياهى، رنگ ديگر نباشد، آخرش جهنم است، من كه هم اكنون آن را براى خود خريده ام ديگر از چه مى ترسم؟! و مانند اين حرف ها ...
امّا هنگامى كه روزنه اميد براى او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار، اميد به تغيير وضع موجود، نقطه عطفى در زندگى او خواهد شد و او را به متوقف كردن حركت در مسير گناه و بازگشت به سوى پاكى و اصلاح، دعوت مى كند.
به همين دليل، اميد را مى توان همواره به عنوان يك عامل مؤثر تربيتى در مورد افراد فاسد شناخت. همچنين افراد صالحى كه در محيط هاى فاسد گرفتاراند، بدون اميد نمى توانند خويشتن را حفظ كنند.
نتيجه اين كه انتظار ظهور مصلحى كه هر قدر دنيا فاسدتر مى شود اميد ظهورش بيشتر مى گردد اثر فزاينده روانى در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مى كند; آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد مأيوس نمى شوند; بلكه به مقتضاى: وعده وصل چون شود نزديك