تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آيه اُذُن واعِيَة
در آيه 12 سوره حاقه مى خوانيم: ( لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً و تَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ ): «تا آن را وسيله تذكّرى براى شما قرار دهيم و گوش هاى شنوا آن را دريابد (و درك كند»:
سيوطى در الدّرّالمنثور، از شش طريق از بريده صحابى معروف، از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند كه به على(عليه السلام) فرمود: «اِنَّ اللهَ اَمَرَنى اَنْ اُدْنيَكَ ولااُقْصيَكَ، وَاَنْ اُعَلِّمَكَ وَ اَنْ تَعِىَ، و حَقٌّ لَكَ اَنْ تَعِىَ، فَنَزَلَتْ هذِهِ الآيَةُ : "وَ تَعيَها اُذُنٌ واعِيَةُ "»: «خداوند به من امر فرموده كه تو را به خود نزديك سازم و دور نكنم، و تو را تعليم دهم، و تو نگهدارى كنى، و شايسته تو است كه چنين باشى، در اين هنگام اين آيه نازل شد: (وَ تَعِيَها اُذُنٌ واعِيَة ): «گوش هاى شنوا آن را دريابد (درك كند)». (1)
در همان كتاب از ابونعيم اصفهانى در حلية الاولياء از على(عليه السلام) نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او اين چنين فرمود. (سپس همان مضمون حديث بريده را ذكر مى كند و در پايان آن مى افزايد «فَاَنْتَ اُذُنٌ واعِيَةٌ لِعِلْمى »: «تو گوش هاى نگهدارنده علم و دانش منى». (2)
و باز در همان كتاب از پنج طريق از مَكْحُولْ (يكى از خدمت كاران پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند، هنگامى كه آيه (وَتَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ ) نازل شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «از پروردگارم تقاضا كرده ام كه اين گوش شنوا و نگهدارنده را گوش على(عليه السلام) قرار دهد»، مكحول مى گويد: پس از آن على(عليه السلام) مى فرمود: «سخنى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نشنيدم كه آن را فراموش كنم». (3)
و نيز زمخشرى در كشّاف حديث اخير را نقل كرده، بى آنكه بر آن ايرادى بگيرد.(4)
جمعى ديگر از مفسّران مانند فخر رازى در تفسير كبير(5)، و آلوسى در روح المعانى (6)، و برسوئى در روح البيان (7)، و قرطبى در تفسير جامع(8) همگى ذيل آيه مورد بحث، حديث اخير را نقل كرده اند.
طبرى نيز در تفسير خود، اين حديث و بعضى از احاديث ديگر را در اين زمينه آورده است. (9)
حاكم حسكانى در شواهد التنزيل سيزده حديث در ذيل اين آيه ذكر كرده است كه از راويان مختلف نقل شده، و سلسله سند آنها به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) منتهى مى شود، تعدادى از اين احاديث از مكحول خدمت گزار پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و بعضى از بريده و بعضى از شخص على بن ابيطالب(عليه السلام) و بعضى از جابربن عبدالله انصارى است، كه نمونه هاى آنها را در ذيل مطالعه مى فرمائيد.
در حديثى از ابوالدنيا به نقل از على(عليه السلام) مى خوانيم: هنگامى كه آيه: (وَتَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ)نازل شد، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به من فرمود: «اى على! من از خدا تقاضا كردم كه مصداق آن را گوش تو قرار دهد (آنچه را مى شنوى، حفظ كنى و به كار بندى و منتشر سازى)».(10)
در حديث ديگرى از مكحول مى خوانيم هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آيه: (وَتَعِيَها اُذْنٌ واعِيَة ) را تلاوت فرمود رو به سوى على(عليه السلام) كرد و گفت: «سألْتُ اللهَ اَنْ يَجْعَلَها اُذُنُكَ »: «از خدا خواسته ام كه اين گوش هاى نگهدارنده را گوش هاى تو قرار دهد»، پس از آن على(عليه السلام)مى گويد: «بعد از آن هر چه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم هرگز فراموش نكردم». (11)
در حديث ديگرى از بريده اسلمى مضمون حديثى را كه در آغاز نقل كرديم عيناً آورده است (12) و بالاخره از جابربن عبدالله انصارى، نقل مى كند هنگامى كه آيه فوق نازل شد پيامبر از خدا تقاضا كرد كه (مصداق اتم آن را) گوش هاى على(عليه السلام) قرار دهد و اين خواسته پيامبر انجام شد. (13)
نويسنده كتاب فضائل الخمسه اين حديث را علاوه بر آنچه گفته شد از كنزالعمّال و نورالابصار و مجمع الزوائد الهيثمى، و اسباب النزول واحدى نيز نقل كرده است. (14)
نتيجه
با توجّه به آنچه در سابق در مورد شرائط امامت و ولايت و جانشينى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرديم، كه پيشوايان الهى بايد بهره كافى و سهم بسيار عظيمى از علم و دانش داشته باشند تا بتوانند رهبرى امّت را بر عهده گيرند، و خلق خدا را در امر دين و دنيا هدايت نمايند، و تعليمات اسلام و قوانين الهى را حفظ كنند و قرآن و سنّت را پاسدارى نمايند و با توجه به اينكه اميرالمؤمنين (عليه السلام) تنها كسى از امّت است كه مطابق روايات فوق كه در تفسير آيه مزبور وارد شده، داراى چنين موقعيت و موهبتى بود به خوبى ثابت مى شود كه هيچ كس نمى توانست از او لايق تر و شايسته تر براى احزار مقام امامت و خلافت باشد.
پی نوشتها :
1. الدر المنثور، جلد 6، صفحه 260.
2 و3. الدرالمنثور، جلد 6، صفحه 260.
4. كشّاف، جلد 4، صفحه 600.
5. فخر رازى، جلد 30، صفحه 107.
6. روح المعانى، جلد 29، صفحه 43.
7. روح البيان، جلد 10، صفحه 136.
8. قرطبى، جلد 10، صفحه 6743.
9. تفسير جامع طبرى، جلد 29، صفحه 6743.
10. شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 271.
11. همان مدرك، صفحه 277 (حديث 1015).
12. همان مدرك، صفحه 282 (حديث 1022).
13. همان مدرك، صفحه 280 (حديث 1019)
14. فضائل الخمسه، جلد 1، صفحه 320 و 321.
|