تفسير موضوعي قرآن كريم
برگرفته شده از کتاب پيام قرآن نوشته آيت الله العظمي مکارم شيرازي
آیا اصحاب کبائر در دوزخ مخلّدند؟
گروهى از مسلمانان که به نام «وعیدیه» معروفند (وعیدیه گروهى از خوارجند) هرگناه کبیره را موجب کفر مى دانند و معتقدند گناه کبیره باعث خلود در آتش است و نقطه مقابل آنها «مرجئه» هستند که مى گویند با داشتن ایمان هیچ معصیتى زیانى به انسان نمى رساند (یکى در افراط و دیگرى در تفریط!).
مرحوم «علاّمه حلّى» در «شرح تجرید» بعد از آنکه اجماع و اتفاق مسلمان ها را بر عذاب ابدى کفار نقل کرده، مى گوید: در مورد مرتکبان گناه کبیره از مسلمانان اختلاف است، وعیدیه آنها را همچون کفار مى دانند، ولى امامیه و گروه کثیرى از معتزله و اشاعره معتقدند که عذاب آنها سرانجام پایان مى گیرد، سپس دلائلى بر این معنا اقامه مى کند.
شیخ مفید در «اوائل المقالات» مى فرماید: «تمام علماى امامیّه اتفاق نظر دارند که تهدید به خلود در آتش مخصوص کفّار است، و کسانى را که داراى ایمان به خدا و اقرار به فرائض او دارند از اهل نماز، هرگاه مرتکب گناهى بشوند شامل نمى شود و تمام طایفه «مرجئه» و محدّثان بر این امر متفقند، در حالى معتزله اتفاق برخلاف این قول کرده اند، و چنین مى پندارند که تهدید به خلود در آتش همه کفّار و همه فاسقان را شامل مى شود».(1)
این گروه براى اثبات مقصود خود به بعضى از آیات فوق استدلال کرده اند، مخصوصاً به آنانى که در مورد خلود مرتکبان قتل عمد و رباخواران و مانند آن آمده، و از همه اینها گسترده تر آیه 23 سوره جن است که قبلا تفسیر شد: (وَ مَنْ یَعْصِ الله وَ رَسُولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَداً): «کسانى که معصیت خدا و رسولش کنند آتش دوزخ از آن آنها خواهد بود جاودانه تا ابد در آن مى مانند».
ولى قرائن فراوانى در خود این آیات و سایر آیات قرآن وجود دارد که نشان مى دهد این آیات ناظر به کسانى است که گناهانشان منتهى به کفر و انکار مبدأ یا معاد یا نبوّت یا ضروریات دین مى شود، از جمله اینکه: جمله کَاَنَّما اُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً: «گویى صورت هاى آنها با پاره هایى از شب تاریک پوشانده شده (در آیه 27 سوره یونس) با توجه به اینکه این وصف در قرآن مجید براى کافران ذکر شده است، آنجا که مى فرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذ عَلَیْها غَبَرَةٌ - تَرْهَقُها قَتَرَةٌ - اُولئِکَ هُمُ الکَفَرَةُ الفَجَرَةُ: «صورت هایى در آن روز غبار آلود است، دود و تاریکى آن را پوشانده، آنها همان کافران فاجرند» (عبس - 40 تا 42) این تعبیر شاهد بر این است که در آیه مورد بحث نیز مقصود کافرانند.
لذا در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که «آیه اشاره به اهل بدعت و شبهات و شهوات است که خداوند در قیامت روى آنها را سیاه کرده لباس ذلّت و حقارت بر آنها مى پوشاند، لذا درباره آنها مى فرماید آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن مى مانند».(2)
دیگر اینکه تعبیر به اَحاطَتْ برهر خَطیئَتُهُ: «کسى که گناهى انجام دهد و آثار گناه تمام وجود او را بپوشاند» که در آیه 81 بقره آمده، نشان مى دهد که ارتکاب گناه کبیره به تنهایى موجب خلود در آتش نیست، بلکه احاطه گناه به تمام وجود انسان که او را به سوى کفر سوق مى دهد، سبب چنین مطلبى است، زیرا همان گونه که از روایات استفاده مى شود ایمان به صورت نقطه روشنى در درون قلب انسان ظاهر مى شود، هر قدر اعمال خیر انجام دهد، گسترش پیدا مى کند تا تمام قلب را احاطه کند، و هرگاه اعمال بدوگناه انجام دهد تاریکى قلب او را فرا مى گیرد تا زمانى که تمام قلب را فرا گرفته و آن را تاریک مى کند (و فروغ ایمان خاموش مى شود) مخصوصاً در پاره اى از این روایات استدلال به آیه کَلاّ بَلْ رانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسبُونَ (چنین نیست که آنها مى پندارند بلکه اعمالشان چون زنگارى (سیاه) بر دل هایشان نشانده (مطففین 14).(3)
بعضى از این آیات نیز تعبیر به تعمّد بر گناه دارد (مانند آیه قتل) که ممکن است مراد از آن تعمّد در مخالفت فرمان خدا و عناد و لجاج در برابر حق باشد که این از واضح ترین مصداق هاى کفر است.
شاهد دیگر مطلبى است که در آیه 10 سوره روم آمده است که مى فرماید: ثُمّ کانَ عاقبِةَ الذَّینَ اَساؤُا السُّؤأى اَنْ کَذَّبُوا بِایاتِ الله وَ کانُوا بِها یَسْتهْزِؤُنَ: «سپس سرانجام کسانى که مرتکب اعمال سوء شدند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند».
این تعبیر نشان مى دهد که اصرار در گناه و ادامه آن گاه منجر به کفر و تکذیب آیات الهى (و سبب خلود) مى شود.
اضافه بر همه اینها آیه اِنَّ الله لایَغْفِرُ اَنْ یُشْرِکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ: «خداوند گناه شرک را نمى آمرزند ولى کمتر از آن را براى هرکس بخواهد مى آمرزد» که دوبار در سوره نساء (آیه 48 و 116) آمده است، دلیل روشنى بر این حقیقت است که تنها مشرکان (انواع کفر نیز ملحق به شرک است) قابل بخشش نیستند و طبعاً در جهنّم خلود دارند، اما گنهکاران دیگر قابل بخشش و آمرزش اند این نشان مى دهد که حساب آنها از کفّار جداست، و همه را نمى توان در یک صف قرار داد.
اشتباه نشود این آیه چراغ سبز به گنهکاران نمى دهد، زیرا وعده قطعى عفو به آنها داده نشده بلکه تنها وعده احتمالى مى دهد، زیرا منوط به مشیّت الهى شده و از آنجا که مشیّت و خواست خدا آمیخته با حکمت اوست و حکمتش ایجاب مى کند که شایستگى ها معیار این عفو و بخشش باشد، سبب مى شود که گنهکاران تمام پیوندهاى خود را با خداوند و اولیاء الله قطع نکنند، و پل هاى پشت سرشان را ویران ننمایند.
در روایات اسلامى آمده است که این آیه امید بخش ترین آیات قرآن مجید است، چنانکه از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) مى خوانیم: ما فی القُرآنِ آیَةٌ اَرْجی عِنْدی مِنْ هذِهِ الایةِ «در قرآن آیه اى امید بخش ترین از این آیه نیست».(4)
براى توضیح بیشتر باید به این نکته توجه داشت که آیه فوق مسلماً ناظر به ارتکاب گناه صغیره نیست، چرا که در آیات قرآن به کسانى که از گناهان کبیره اجتناب کنند وعده عفو از گناهان صغیر داده شده است، و نیز ناظر به گناهان کبیره بعد از توبه نمى باشد چرا که توبه سبب بخشودگى گناهان حتى گناه شرک است، بنابراین تنها مفهومى که براى آیه باقى مى ماند این است که میان شرک و ارتکاب گناه کبیره (بدون توبه) فرق گذاشته است، اولى غیر قابل بخشش است، چرا که با وجود شرک هیچگونه شایستگى براى عفو نیست اما دومى قابل بخشش مى باشد، ولى نه بى قید و شرط، بلکه با شرائطى که در جمله لِمَنْ یشاءُ «براى هرکس که بخواهد» به آن اشاره شده.
شاهد دیگر بر این مدعى آیات متعددى از قرآن مجید است که مى گوید: هرکس کار نیکى انجام دهد و داراى ایمان باشد نتیجه آن را خواهد گرفت، اگر ارتکاب گناه کبیره سبب دخول در آتش دوزخ گردد اعمال صالح نتیجه اى براى آنها نخواهد داشت.(5)
باز دلیل دیگر آیات شفاعت است، زیرا گناهان صغیره در پرتو اجتناب از کبائر بخشوده مى شود، و گناهان کبیره نیز با توبه بخشیده خواهد شد، بنابراین شفاعت تنها براى مرتکبان گناه کبیره است که توبه نکرده اند آنها هستند که اگر شایستگى شفاعت داشته باشند بخشوده مى شوند.
با این حال چگونه ممکن است مرتکبین کبیره را همطراز کفار و مشرکان بدانیم، و آنها را مخلد در آتش بشمریم؟!
چگونه ممکن است در حکمت خداوند کسى که یک عمر ایمان داشته و تمام اعمال صالح را انجام داده، فقط یک گناه کبیره کرده و در یک روز از عمر خود مثلا یک دروغ گفته است، چنین کسى مخلد در آتش دوزخ باشد، نمى گوئیم کیفر یک دروغ را نمى بیند، بلکه مى گوییم عذاب جاودان درباره چنین کسى معنا ندارد.
روایات زیادى نیز از معصومین(علیهم السلام) رسیده است که ادعاى «وعیدیه» را در مورد خلود صاحبان گناه کبیره در دوزخ نفى مى کند.(6)
حقیقت این است که این گروه از افراطیون خوارج به واسطه تعصب و لجاجت شدید و عدم احاطه به آیات قرآن و اخبار پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و معصومین(علیهم السلام) و عدم توجه به دلائل روشن عقلى در این درّه هولناک سقوط کرده اند، اصولا خوارج همگى گرفتار عواقب سوء نادانى و تعصب خود بوده اند و سرگذشت آنها در تاریخ اسلام بهترین گواه این مدعى است.(7)
پی نوشتها:
(1). اوائل المقالات، صفحه 53، چاپ مطبوعاتى داورى.
(2). تفسیر على بن ابراهیم، جلد 1، صفحه 311.
(3). اصول کافى، جلد 2، صفحه 273، باب الذنوب، حدیث 20.
(4). براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 409 مراجعه فرمایید.
(5). سوره مؤمن، آیه 44، و زلزال آیه 7.
(6). براى توضیح بیشتر در این زمینه به جلد 8 بحارالأنوار، صفحه 351 تا 376 (باب 27) و تفسیر فخررازى، جلد 3، صفحه 144 به بعد.
(7). براى توضیح بیشتر در این زمینه به جلد 8 بحارالأنوار، صفحه 351 تا 376 (باب 27) و تفسیر فخر رازى، جلد 3، صفحه 144 به بعد.