تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
ايمان و فداكارى او در راه هدفش
يكى ديگر از قرائن عمده براى شناخت مدعيان راستين از دروغين ميزان ايمان آنها به مدعاى خود و از خودگذشتگى و فداكارى در راه آن است.
مدعيان دروغين چون از حقيقت امر آگاهند طبعاً فداكارى زيادى در راه هدف خود ندارند به علاوه به آسانى حاضر به مصالحه و گذشت و تحريف مدعاى خود هستند در حالى كه مدعى راستين، هيچ يك از اينها را براى خود جايز نمى شمرد.
درست است كه اين امر به تنهايى كافى نيست، ولى براى ضميمه كردن به قرائن ديگر قرينه خوبى محسوب مى شود.
در هيچ يك از تواريخ ديده نشده كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در جايى، از اعتقادات خود عقب نشينى كرده باشد و يا از ميدان جهاد فرار كند. حتى در ميدان اُحد هنگامى كه جنگ به منتهى درجه وخامت رسيد و غالب لشكريان (يا همه جز على(عليه السلام))از ميدان خارج شده به گوشه اى پناه بردند، پيامبر)صلى الله عليه وآله) همچنان در ميدان ايستاد و با اين كه جراحات پيشانى و دندان او را آزار مى داد و ظاهراً اميدى به نجات او نبود ايستادگى نمود.
در داستان بيمارى ابوطالب و آمدن قريش نزد او (كه در آغاز كتاب گذشت) خوانديم كه وقتى آنها به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) پيشنهاد كردند كه در مبارزه با بت پرستى كوتاه بيايد، و دست از خداى يگانه بردارد، فرمود: «لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فى يَمينى و الْقَمَرَ فى يَسارى عَلى اَنْ اَتْرُكَ هذَا الاَْمْرَ حَتّى يُظْهِرَهُ اللهُ اَوْ اُهْلَكَ فيهِ، ما تَرَكْتُهُ»: «اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند كه دست از اين دعوت بردارم هرگز چنين نخواهم كرد تا زمانى كه خداوند اين دين را همه جا ظاهر سازد يا من در اين راه هلاك شوم.»(1)
در داستان ديگرى مى خوانيم كه قريش نزد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آمدند و به او وعده دادند كه آن قدر مال و ثروت در اختيارش بگذارند كه غنى ترين مردان مكه شود و هر زنى كه مى خواهد به همسرى او درآورند و به دنبال او گام بردارند، ولى دست از بدگويى بت هاى ما بردار، و اگر چنين نمى كنى پيشنهاد ديگرى داريم كه هم به سود تو است و هم به صلاح ما و آن اينكه يك سال تو خدايان ما همچون لات و عزى را پرستش نمايى و يكسال هم ما خداى تو را مى پرستيم تا ببينيم سرانجام چه مى شود. اينجا بود كه سوره (يا اَيُّهَا الْكافِرُونَ) نازل شد و با صراحت و بصورت مكرر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به آنها جواب منفى داد.(2)
در تفسير سوره طه ذيل آيه 2 مى خوانيم: هنگامى كه بعد از نزوح وحى و قرآن پيامبر آنقدر عبادت كرد كه پاى مباركش متورم گرديد، آيه فوق نازل شد و او را از اين كار بازداشت و فرمود: «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را سخت به زحمت بيفكنى» و اين نشان مى دهد كه او تا چه حد به دستورات خود ايمان داشت.
داستان مباهله و دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) از دشمنان خود ـ كه اگر راست مى گويند بيايند با او مباهله كنند، و هر كدام از خدا بخواهد اگر ديگرى راستگو نيست، عذابى بر او نازل سازد و رسوايش كند ـ نشانه ديگرى از ايمان راسخ او به مكتب خويش است; زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) اعلام آمادگى كامل در اين راه كرد و مخالفان سرباز زدند، چرا كه اطمينانى به استحكام پايه هاى مذهب خود نداشتند.
مورخان شرق و غرب از ايستادگى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) در برابر حوادث و مقابله با مشكلات بزرگ كه هرگز از يك انسان عادى ساخته نيست حكايت هايى بسيار كرده اند.
گوستاولبون مستشرق معروف فرانسوى مى نويسد: «او از هيچ خطرى فرار نمى كرد و در عين حال خود را بى جهت نيز به خطر نمى افكند.»(3)
شاگرد بزرگ مكتب آن حضرت اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره وضع پيامبر(صلى الله عليه وآله)در ميدان هاى جنگ مى گويد: «كُنّا اِذَا اِحْمَرَّ الْبَأْسُ وَلَقَى الْقَوْمُ الْقَومَ اتَّقَيْنا بِرَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله)فَمايَكُونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ»: «هنگامى كه آتش جنگ بر افروخته مى شد و دو گروه در مقابل هم قرار مى گرفتند ما به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)پناه مى برديم، و هيچ يك از ما به دشمن نزديكتر از او نبود.»(4)
پی نوشتها:
1. طبرى، جلد 2، صفحه 67.
2.همان مدرك، صفحه 70.
3. تمدن اسلام و عرب، صفحه 119.
4.بحار الانوار، جلد 16، صفحه 232 ـ همين مضمون با كمى تفاوت در نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 9 آمده است.
|