تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
علم و معرفت/ زمینههای معرفت
روح ایمان همان تسلیم در برابر حق و خضوع در مقابل واقعیّت است و از آن جا که بزرگترین واقعیت در عالم هستى ذات پاک خدا است، روح ایمان بر محور توحید و خداشناسى دور مىزند.
ایمان به انسان اجازه مىدهد که واقعیّتها را آنگونه که هست بشناسد، خواه آن واقعیّت تلخ باشد یا شیرین، باب طبع و مطابق میل باشد یا نباشد.
کسانى که در برابر حق تسلیم نیستند معلوماتشان در واقع تجسّمى است از خواستهها و هوسهایشان، نه واقعیّتهاى موجود در جهان خارج. آنها دنیا را با همان رنگ که مىخواهند مىبینند، نه با همان رنگ و کیفیتى که وجود دارد.
با این اشاره رابطه ایمان و معرفت اجمالا روشن مىشود.
اکنون به سراغ قرآن مى رویم و آیات زیر را با گوش جان مىشنویم:
1.
(أَوَمَنْ کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ کَمَنْ مَّثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا)(1)
2. (
أَوْ کَظُلُمَات فِى بَحْر لُّجِّىّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَّمْ یَجْعَلْ اللهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُّور )(2)
3. (
وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ )(3)
4. (
أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُور مِّنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِکْرِ اللهِ أُوْلَئِکَ فِى ضَلاَل مُّبِین)(4)
ترجمه
1. «ما موسى را با آیات (و معجزات) خود فرستادیم; (و دستور دادیم:) قومت را از تاریکىها به سوى نور خارج ساز و 'ایام الله ' (روزهاى خاص الهى) را به آنان یاد آورى کن. در این، نشانههایى است براى هر شکیباى شکر گزار.»
2. «آیا ندیدى کشتىها به برکت نعمت خدا در دریا حرکت مىکنند؟ تا بخشى از آیاتش را به شما نشان دهد؟! در اینها نشانههایى است براى هر شکیباى شکر گزار.»
3. « کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، آنها صدیقان و شاهدان نزد پروردگارشانند; براى آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ایمان) شان»
4. «آیا کسى که خدا سینهاش را براى اسلام گشاده است و بر فراز (مرکبى از) نور الهى قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) واى بر آنان که قلبهایى سخت در برابرذکر خدا دارند! آنها در گمراهى آشکارى هستند.»
تفسیر و جمعبندى
تأثیر ایمان در روشنبینى
نخستین آیه مورد بحث سخن از کسانى مىگوید که مرده بودند و خدا آنها را زنده کرد و سپس نورى براى آنها قرار داد که راه خود را با آنان ببینند.
منظور از مرده بودن و زنده شدن همان ایمان بعد از کفر است چنانکه در آیه 24 سوره انفال مىخوانیم: (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا للهِِ وَلِلرَّسُولِ اِذادَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ): «اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مىخواند که شما را حیات مىبخشد»
بنابراین حیات همان حیات ایمان حقیقى و راستین است، حیاتى است آمیخته با نور و روشنایى معرفت ساز.
نقطه مقابل این گروه کسانى هستند که در ظلمات کفر باقیمانده و هرگز از آن خارج نمىشوند. (کَمَنْ مَّثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِج مِّنْهَا).
بسیارى از مفسّران گفتهاند منظور از این نور، قرآن است، بعضى آن را نور دین و بعضى نور حکمت دانستهاند(5).بعضى نور اطاعت را نیز بر آن افزودهاند(6) ولى بدون شک این نور مفهوم وسیعى دارد که هرگونه معرفت و شناختى را شامل مىشود و مسلّماً فهم قرآن یکى از مصادیق اتم آن است.
تعبیر به «یَمْشى بِه فِى النّاسِ»: «با آن در میان مردم راه برود» بیشتر متناسب با زندگى اجتماعى دنیا است. این تعبیر نشان مىدهد که ایمان زمینههاى معرفت را در قلب آدمى فراهم مىسازد و از اشتباهات در زندگى دنیا نیز باز مىدارد.
دوّمین آیه مورد بحث افراد بى ایمان (یا اعمال آنها) را به ظلماتى تشبیه مىکند که در دل اقیانوس عمیقى قرار گرفته که بر فراز آن موجهاى متعدّد و بر بالاى موجها در میان فضا ابرهاى تیره رنگ است، به گونهاى که هرگاه کسى آنجا باشد و دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند (إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا) و در پایان تأکید مىکند کسى که خدا نورى براى او قرار نداده نورى براى او نیست (وَمَنْ لَّمْ یَجْعَلْ اللهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُّور).
تعبیرات این آیه به روشنى ثابت مىکند که بى ایمانى و کفر، ظلمت آفرین است، و ایمان و اسلام، نور آفرین.
اشتباهاتى که از افراد بى ایمان و منحرف سر مىزند به قدرى زیاد است که گاه انسان در حیرت فرو مىرود که چگونه آنها حتى پیش پاى خود را نمىبینند؟ و سود و زیان خود را تشخیص نمىدهند؟
در حقیقت هیچ ظلمتى متراکمتر از ظلمتى که در آیه فوق ترسیم شده، وجود ندارد. اعماق دریاها طبیعتاً ظلمانى است; زیرا نور آفتاب حداکثر تا حدود هفتصد متر در آب نفوذ مىکند و بعد از آن چیزى جز ظلمت مطلق نخواهد بود; و تازه نفوذ نور در اعماق دریا زمانى است که دریا آرام باشد و امواج، چین و شکنهایى که اشعه نور را در هم مىشکند ایجاد نکنند، و از این گذشته ابرهاى تیره و تار جلوى نور آفتاب را نگیرد.
بعضى گفتهاند: منظور از این ظلمتهاى سه گانه در کافران، ظلمت اعتقاد، و ظلمت گفتار، و ظلمت کردار و عمل است.
بعضى نیز گفتهاند: منظور ظلمت دل، و ظلمت چشم، و ظلمت گوش است. بعضى افزودهاند: این ظلمتهاى سه گانه عبارتند از: این که نمىداند، و نمىداند که نمىداند، و گمان مىکند که مىداند(7).ولى منافاتى میان این تفسیرها نیست و ممکن است همه آنها در مفهوم آیه جمع باشد.
در سوّمین آیه بعد از آن که مؤمنان را به صدیق و شهید بودن توصیف مىکند، مىافزاید: «براى آنان است پاداش اعمالشان و نور ایمانشان»: (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ).
«صِدِّیق» صیغه مبالغه و به معناى کسى است که بسیار راست مىگوید و بعضى گفتهاند به معناى کسى است که هرگز دروغى از او سر نزده است. بلکه بعضى بالاتر از این گفتهاند که به معناى کسى است که آن چنان عادت به راستگویى کرده که دروغ گفتن براى او عادتاً ممکن نیست و به تعبیر دیگر طبیعت ثانوى براى او شده است.
بعضى گفتهاند: به معناى کسى است که در عقیده و سخن راست مىگوید و اعمالش، گفتار و اعتقادش را تصدیق مىکند. (8)
از آن جا که منافاتى در میان این معانى نیست و همه بازگشت به همان مفهوم صیغه مبالغه مىکند مىتوان میان تمام این معانى جمع کرد. به این ترتیب مسلّماً منظور از آیه همه مؤمنان نیست، بلکه مؤمنانى است که در حدّ بالایى از ایمان قرار دارند.
امّا منظور از «شهدا» ممکن است این باشد که مؤمنان راستین ثواب شهیدان را دارند همانگونه که در حدیثى داریم کسى خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کرد دعا بفرمایید که خداوند شهادت را روزى من کند. امام (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ شَهِیْدٌ»: «مؤمن شهید است» و سپس آیه (وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَرُسُلِهِ ...) (آیه مورد بحث) را تلاوت کرد(9).
این احتمال نیز داده شده که منظور از «شهید» ، گواه بر اعمال است; زیرا از آیات متعدّدى استفاده مىشود که گروهى از مؤمنان (انبیاءِ و امامان) گواه بر اعمال امّتها هستند.
جمع میان این دو معنا نیز بعید نیست(10).
«اجر» در جمله (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ) به معناى پاداش اعمال آنها است و «نور» را بعضى به معناى نور ایمان مؤمنان در قیامت مىدانند که راهگشاى راه بهشت است. ولى دلیلى بر این محدودیت نداریم، بلکه «نور» در این جا به صورت مطلق ذکر شده که هم نور معرفت و آگاهى را در دنیا شامل مىشود و هم نورى که راه گشاى راه بهشت است در صحنه آخرت(11).
در چهارمین و آخرین آیه مورد بحث به صورت یک استفهام تقریرى مىفرماید: «آیا کسى که خدا سینهاش را براى اسلام گشاده است و برفراز مرکبى از نور الهى قرار گرفته (همچون کور دلان گمراه است!؟»: (أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُور مِّنْ رَبِّهِ) و این خود دلیل روشنى است بر این که پذیرش ایمان آمیخته با شرح صدر است و شرح صدر، زمینهاى است براى نور الهى. همان نورى که صحنه جهان را در برابر چشمان مؤمن روشن مىسازد و حقایق را چنانکه هست، درک مىکند.
منظور از شرح صدر این است که روح آن قدر گسترده مىشود که آمادگى پذیرش حقایق فراوانى پیدا مىکند. نقطه مقابل آن ضیق صدر و تنگى سینه است که روح آن قدر کوچک مىشود که قادر نیست چیزى را در خود حفظ کند و به تعبیر دیگر شرح صدر همان بزرگى و عظمت روح است که یکى از عوامل مهم آن ارتباط با ذات نامتناهى خداوند است. آرى روحى که رنگ الهى و صبغة الله به خود بگیرد، گشاده مىشود و آماده پذیرش علوم بیشتر.
نه تنها گشاده مىشود، بلکه نرم و آماده براى افشاندن بذر معارف مىگردد و لذا در پایان همین آیه مىگوید: «واى بر آنان که قلبهایى سخت در برابر ذکر خدا دارند!»: (فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِکْرِ اللهِ).
توضیحات
رابطه ایمان و علم در احادیث اسلامى
1. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ الله»: «مؤمن با نور خداوند مىنگرد و حقایق را مىبیند.»(12)
یکى از دوستان امام صادق (علیه السلام) هنگامى که این حدیث را شنید از امام (علیه السلام) توضیح خواست. امام (علیه السلام) فرمود: «این به خاطر آن است که خداوند مؤمن را از نور خود آفریده و با رحمتش رنگآمیزى کرده است!»
2. در حدیث دیگرى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مىخوانیم: «اِتَّقُوا فَراسَةَ الْمُؤْمِنَ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ ثُمَّ تَلا ' (إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَات لِّلْمُتَوَسِّمِینَ)'»: «از فراست مؤمن بر حذر باشید، چرا که او با نور خدا مىنگرد، سپس پیامبر (صلى الله علیه وآله) این آیه را تلاوت فرمود که: 'در این (سرگذشت اسفبار اقوامى مانند قوم لوط) نشانهاى عبرتى است براى هوشمندان!'»(13)
3. در روایت دیگرى که از موسى بن جعفر (علیه السلام) از پدران گرامیش از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) همین مطلب با تعبیر دیگرى نقل شده است که فرمود: «اِیاّکُمْ وَ فَراسَةَ الْمُؤْمِنِ فَانَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ الله تعالى»: «بر حذر باشید از فراست مؤمن که با نور خدا نگاه مىکند.»(14)
4. در بعضى از روایات مطلب از این هم فراتر رفته است. چنانکه در نهجالبلاغه از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «اِتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَاِنَّ الله سُبْحانَهُ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى اَلْسِنَتِهِمْ»: «از حدس و گمان افراد با ایمان بر حذر باشید چرا که خداوند حق را بر زبان آنها قرار داده.»(15)
5. همچنین در نهجالبلاغه از آن حضرت چنین آمده است: «وَبِالصّالِحِ یُسْتَدَلُّ عَلَى اْلأیْمانِ وَبِاْلأیْمانِ یَعْمُرُ الْعِلْمُ»: «به وسیله اعمال صالح مى توان به وجود ایمان پى برد و به وسیله ایمان کاخ علم و معرفت آباد مىگردد.»(16)
6. این بحث را با حدیثى از امام باقر (علیه السلام) پایان مىدهیم. فرمود: «ما مِنْ مُؤْمِن اِلاّ وَلَهُ فَراسَةٌ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ عَلَى قَدْرِ اِیْمانِهِ»: «هیچ مومنى نیست مگر این که هوشیارى و هوشمندى ویژهاى دارد و به مقدار ایماناش با نور خدا مىنگرد.»(17)
همان گونه که در آغاز این بحث گفتیم ایمان راستین انسان را عاشق حق و حقیقت مىکند و روح تسلیم در برابر واقعیّات را در آدمى مىدمد، به این ترتیب روح و جان از هرگونه قید وبندى آزاد و آماده پذیرش هرگونه معرفت مىشود.
پی نوشتها:
1 . سوره انعام، آیه 122.
2 . سوره نور، آیه 40.
3 . سوره حدید، آیه 19.
4 . سوره زمر، آیه 22.
5 . تفسیر کبیر فخررازى، جلد 13، صفحه 172 (و تفسیر قرطبى، جلد 4، صفحه 2514 و المنار جلد 8، صفحه 30).
6 . تفسیر ابوالفتوح، جلد 5، صفحه 50.
7 . فخررازى، جلد 24، صفحه 8.
8 . مفردات راغب، مادّه «صدق»، مجمع البحرین مادّه «صدق» ، تفسیر المیزان، جلد 19، صفحه 186، تفسیر مراغى، جلد 27، صفحه 174، تفسیر مجمع البیان، جلد 9، صفحه 236.
9 . تفسیر مجمع البیان، جلد 9، صفحه 238.
10 . بعضى احتمال داده اند که جمله «وَالشُّهداءُ عِنْدَرَبِّهِمْ» جمله مستقلى است که از مبتدا و خبر ترکیب شده و عطف بر ما قبل نیست. ولى این احتمال بسیار ضعیف به نظر مى رسد.
11 . ظاهر تعبیر بعضى از مفسّران این است که همه ضمیرها در این جمله به مؤمنان بر مى گردد، در حالى که در المیزان تصریح شده است که ضمیر «لهم» به «الذین آمنوا» بر مى گردد، و دو ضمیر دیگر به «صدیقین» و «شهدا» یعنى کسانى که اجر صدیقین و شهدا و نور آنها را دارند، امّا این احتمال بعید است.
12 . بحارالانوار، جلد 64، صفحه 74، حدیث 2.
13 . همان مدرک، صفحه 74، حدیث 4.
14. همان مدرک، صفحه 75، حدیث 8.
15 . نهج البلاغه، کلمات قصار 309.
16 . نهج البلاغه، خطبه 156.
17 . عیون الاخبار، جلد 2، صفحه 200، (طبق نقل الحیاة، جلد 1، صفحه 92
|