تفسير موضوعي قرآن كريم
برگرفته شده از کتاب پيام قرآن نوشته آيت الله العظمي مکارم شيرازي
بهشت کجا است؟
این سؤال با توجه به دو نکته به طور جدى مطرح خواهد شد نخست اینکه: بهشت هم اکنون موجود است (طبق شواهد زیادى که از آیات و روایات ذکر شد).
و دیگر اینکه وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمان و زمین است (طبق آیات صریحى که در بحث قبل آمد).
اکنون ممکن است کسانى بگویند چنین موجودى که وسعتش به اندازه تمام آسمان و زمین است و هم اکنون وجود دارد دقیقاً کجاست؟ و اصولا چگونه ممکن است چنین چیزى وجود داشته باشد، و از دسترس حسّ ما بیرون باشد؟.
جمعى در پاسخ این سؤال گفته اند از آیات قرآن استفاده مى شود که بهشت در آسمان هاست، زیرا همان گونه که قبلا نیز اشاره شده در آیه 15 سوره نجم که خبر از معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به آسمان ها مى دهد مى فرماید: (عندها جنة المأوى) (بهشت جاویدان نزد سدرة المنتهى است) (همان نقطه اى که برترین و بالاترین محل آسمان است)(1)بهشت آدم تفسیر کرده اند، ولى هر دو خلاف ظاهر تعبیر جنة المأوى است.
و نیز در آیه 22 ذاریات آمده است: (و فی السماء رزقکم و ما توعدون): «روزى شما در آسمان است و (همچنین) آنچه به شما وعده داده مى شود»، بسیارى از مفسّران معتقدند منظور از «ما توعدون» همان بهشت جاویدان است که خداوند به بندگانش وعده داده(2)را شامل مى شود، هرچند بعضى آن را اشاره به عذاب هاى دنیوى دانسته اند که از آسمان بر کافران و جباران نازل شده و مى شود (مانند عذاب قوم نوح و قوم لوط و امثال آن).
نتیجه این سخن آن است که بهشت جاویدان الهى در ماوراء آسمان دنیاست و وسعتش به اندازه پهنه زمین و آسمان دنیا، یا به مراتب و سیعتر است، چرا که بیانى از این فراتر نبوده است که قرآن درباره وسعت بهشت بگوید، و به این ترتیب هم موجود است، و هم در آسمان است، و هم وسعتش به اندازه وسعت زمین و آسمان دنیاست.
بعضى بر این عقیده خرده گرفته اند که اگر بهشت فوق فلک نهم باشد لازمه اش این است که در لامکان و لا جهت قرار گیرد؟ و اگر در طبقات آسمان ها یا در میان دو فلک از این افلاک قرار گیرد، یا تداخل لازم مى آید، یا جدایى افلاک از یکدیگر، و همه اینها محال است! و با تعبیر قرآن که مى گوید وسعت بهشت به اندازه آسمان ها و زمین است سازگار نیست.
ناگفته پیداست که این ایراد در واقع بر اساس هیئت بطلمیوس و افلاک نه گانه اى است که به اعتقاد او مانند طبقات پوست پیاز روى یکدیگر قرار داشتند و کمترین فاصله اى در میان آنها وجود نداشت، ولى اکنون که با دلائل قطعى باطل بودن این عقیده به ثبوت رسیده، و حتى بطلان آن در بعضى از قسمت ها جنبه حسى پیدا کرده است، دیگر جایى براى این گونه اشکالات وجود ندارد، هیچ مانعى ندارد که بر فراز این ستارگان ثوابت و سیار و کهکشان ها، عوالم بزرگ دیگرى باشد که از آسمان و زمین ما به مراتب گسترده تر است، و به این ترتیب تضادى با آیه فوق نیز ندارد.
نظریه دیگر اعتقاد جمعى از فلاسفه است که مادى بودن بهشت و دوزخ را به کلى انکار کرده اند، بنابراین به عقیده آنها بهشت نیازى به مکان مادى ندارد، بلکه در ماوراء عالم ماده و حسّ است، صدر المتألهین در اسفار در این زمینه مى گوید:
«بدان که هر نفسى از نفوس سعادتمندان در عالم آخرت کشور پهناورى دارد و جهانى که عظیم و گسترده تر از تمام آسمان ها و زمین هاست، ولى این کشور خارج از ذات خود او نیست! بلکه جمیع این کشور و مملوک ها و خادمان و بستگان و باغ ها درختان و حور و غلمان همه در درون ذات خود اوست، و قائم به او! و او نگهدارنده و ایجاد کننده آنها به اذن خداست.
سپس مى افزاید: وجود اشیاء اخروى هر چند شبیه صورت هایى است که انسان در خواب یا در آئینه مى بیند لکن ذاتاً و حقیقتاً با آن متفاوت است، درست است که از این نظر با هم شبیهند که هیچکدام از آنها در موضوع هیولا (ماده جسمانى) و در مکان و جهتى که این مواد دارند موجود نمى باشد... اما تفاوت این دو باهم در این است که عالم آخرت و صورت هایى که در آن واقع است جوهرى قویتر، وجودى شدیدتر، و تأثیرى بزرگتر از نظر لذت والم دارد، و قوى تر و شدیدتر و مؤکدتر از موجودات این جهان است، تا چه رسد به صورت هایى که انسان در خواب یا آئینه مى بیند، و نسبت آخرت به این دنیا مانند نسبت بیدارى به خواب است».(3)
گرچه او تعبیرات مختلفى درباره معاد دارد و تنها با این تعبیر نمى توان قضاوت کرد ولى روشن است که این تفسیر براى معاد با آنچه از ظاهر بلکه صریح قرآن استفاده مى شود منظبق نخواهد شد و متناسب گفتار کسانى است که معاد را فقط روحانى مى دانند چرا که در بیان بالا صریحاً آمده بود که بهشت در درون خود انسان، و در نفس و روح اوست و همه چیز در آنجا شکل مثالى دارد، و همه چیز روحانى است، بلکه ایجاد کننده آن روح انسان است!
ما در سابق نه یک آیه و ده آیه بلکه صدها آیه شاهد براى معاد جسمانى ضمن چندین گروه بیان کردیم که هر قسمت مى تواند پاسخى به این گونه سخنان بوده باشد.
سومین نظرى که در اینجا مى توان مطرح کرد این است که بهشت و دوزخ هر دو در درون و باطن همین جهان قرار دارد و حجاب هاى عالم دنیا مانع از مشاهده آنها مى شود ولى اولیاء الله میتوانند آن را ببینند، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز به هنگام معراج که از هیاهوى مردم این جهان دور بود با چشم ملکوتى خود توانست گوشه اى از بهشت را در جهان بالا مشاهده کند، حتى براى اولیاء خدا ممکن است در جذبه هاى خاص معنوى در روى زمین نیز گهگاه آن را ببینند!
تعبیر (وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکافِرینَ) «دوزخ به کافران احاطه دارد» (عنکبوت 54) و همچنین (اِنَّ الأبَرارَ لَفی نَعیمِ وَ اِنَّ الفُجارَ لَفی جَحیمِ... «نیکان در بهشتند و فاجران در دوزخند» (انفطار 13 و 14) و نیز کَلالَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الیَقینِ لَتَرَوُنَّ الجَحِیمَ: «اگر شما علم الیقین داشتید دوزخ را مى دیدید» (تکاثر 5 و 6) ممکن است اشاره به همین معنا باشد.
از یک جهت مى توان وجود بهشت را در باطن این جهان تشبیه به وجود گلاب در گل کرد، درست است هم گلاب مادى است و هم گل، ولى مانعى ندارد یکى در دیگرى پنهان باشد و با هیچ چشمى مشاهده نشود.
تشبیه دیگرى براى نزدیک ساختن این مطالب به ذهن مى توان بیان کرد که قبلا نیز اشاره اى به آن داشتیم و آن اینکه:
در همین جهان ماده اشیاء زیادى وجود دارد که در شرائط عادى براى ما قابل درک و احساس نیستند، و بسیارى از آنها در باطن مادى این جهان قرار دارند، مثلا در زمان واحد، امواج متعددى از فرستنده هاى رادیوئى و تلویزیونى جهان در فضا پخش مى شود و گاه از طریق ماهواره ها به تمام دنیا مى رسد، در هر خانه اى انواعى از این امواج وجود دارد، ولى هیچکس آن را احساس نمى کند، ممکن است بعضى از فرستنده ها صداهاى دلنشین و روح پرور، و بعضى دیگر آژیرهاى خطر و صداهاى هول انگیز و نفرت زا پخش کنند، همچنین بعضى از فرستنده هاى تلویزیونى صحنه هایى زیبا و دل انگیز و مناظرى روح پرور و نشاط آور نشان دهند درحالى که امواج دیگرى صحنه هاى جنگ و خونریزى و ویرانى و آتش سوزى و جنایت را پخش کنند، تمام این صحنه ها و تصویرها و صداهاى مختلف در همین دنیاى مادى در همین فضاى اطراف ما موجود است، و براى خود، بهشت و جهنم کوچکى در درون این جهان ساخته است.
بعضى از مردم امواج دستگاه هاى گیرنده خود را تطبیق بر صداهاى زیبا و نغمه هاى دلپذیر، و صحنه ها و منظره هاى جالب و روح پرور مى کنند، در حالى که بعضى دیگر گیرنده هاى خود را اختیاراً یا به حکم اجبار با صداها و صحنه هاى ضد آن منطبق مى سازند، گروه اول در عالمى لذّت بخش، و گروه دوّم در جهانى شکنجه زا به سر مى برند و اینها همه در حالى است که جهان ما جهانى است مادى، و این امور نیز همه در دل این جهان مادّى نهفته شده است.
اشتباه نشود هرگز نمى گوییم بهشت و دوزخ عیناً چنین است بلکه تنها مى گوییم چه مانعى دارد که در عمق این جهان، عالم و عوالم دیگرى باشد که ما در شرایط کنونى به هیچوجه نتوانیم از آن آگاه شویم؟! چون در میان ما و آنها حجاب هاى متعددى فرو افتاده است، ولى کسانى که توانائى کنار زدن این حجاب ها را داشته باشند چه بسا در همین جهان نیز آن عوالم را ببینند (دقت کنید).
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) در سفر آسمانى خود در آنجا که غوغاى عالم مادّه کمتر، و عوامل سرگرم کننده ضعیف تر، و جلوه هاى جلال و جمال خدا بیشتر بود، پرده ها را کنار زد و در همانجا گوشه هایى از این دو عالم (بهشت و دوزخ) را که در باطن و درون این جهان بود مشاهده کرد.
این بدان معنا نیست که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) یا سایر اولیاء الله در روى زمین نیز نتوانند بهشت یا دوزخ را ببینند، بلکه همانطور که از پاره اى از روایات بر مى آید این مسأله گاهى در زمین هم اتفاق افتاده است.
در حدیثى که «راوندى» در «خرائج» آورده است مى خوانیم: در آستانه عاشورا هنگامى که اصحاب و یاران حسین(علیه السلام) اعلام وفا دارى کامل به آن حضرت کردند و از ترک میدان کربلا و نقض بیعت سر باز زدند «دَعالَهُمْ بِالخَیْرِ وَ کَشَفَ عَنْ اَبْصارِهِمْ فَرَأَوا ما حَباهُمُ الله مِنْ نَعیمِ الجِنانِ وَ عَرَّفهُم مَنازلَهُم فیها»: «امام براى آنها دعاى خیر کرد و پرده ها را جلو چشمان آنها کنار زد، آنها آنچه را خداوند از نعمت هاى بهشتى به آنان بخشیده بود با چشم خویش دیدند! و امام(علیه السلام) منازل و جایگاهشان را به آنها معرفى فرمود!.(4)
نویسنده «مقتل الحسین» بعد از این روایت مى گوید: این در قدرت خداوند کم نظیر نیست، و در تصرفات امام(علیه السلام) عجیب به نظر نمى رسد، چرا که ساحران فرعونى هنگامى که ایمان به موسى آوردند. و فرعون تصمیم بر قتل آنها گرفت موسى(علیه السلام) منازلشان را در بهشت به آنها نشان داد.(5)
در بعضى از روایات نیز آمده است که امام صادق(علیه السلام) حوض کوثر را به بعضى از یارانش نشان داد.(6)
این نظریه درباره محل بهشت ضمناً مسأله وسعت آن را که به پهنه آسمان ها و زمین است نیز حل مى کند، و به اشکالات واهى بعضى از متکلمان در مورد لزوم تداخل، پاسخ مى گوید.
به هر حال آنچه در اینجا درباره وجود بهشت و دوزخ در درون و باطن آن جهان گفتیم تنها به عنوان یک نظریه بود که براى اتخاذ عقیده نیاز به بررسى بیشتر و جمع دلائل و شواهدى فزونترى دارد.
پی نوشتها:
(1) و (2) . مرحوم طبرسى در مجمع البیان، و فخر رازی در تفسیر کبیر و علاّمه طباطبایى در المیزان و بر سویى در روح البیان، ذیل آیة 22 ذاریات - یا - ذیل آیه 15 و النجم و یا هر دو به این معنا تصریح کرده اند.
(3). اسفار، جلد 9، صفحه 176 فصل دهم.
(4). خرائج راوندی طبق نقل «مقتل الحسین مقرم»، صفحه 261 و بحارالانوار، جلد 44، صفحة 298.
(5). اخبار الزمان مسعودى، صفحه 247 (طبق نقل مقتل الحسین، صفحه 261).
(6). بحارالانوار، جلد 6، صفحه 278 (حدیث 9).