:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

پنج شنبه 10 خرداد 1403

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد ، بهتر از فراواني است كه رنج آور باشد .
 
 
 
   
تفسير موضوعي قرآن كريم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

تأثیر ایمان به معاد در تربیت

مقدمه:

بدون شک ایمان به معاد تأثیر بسیار عمیق و گسترده اى در اعمال انسان ها دارد، اصولا اعمال انسان بازتاب اعتقادات او است. یا به تعبیر دیگر رفتار هر کس با جهان بینى او ارتباط، و پیوند مستقیم و تنگاتنگى دارد.

کسى که مى داند تمام اعمالش بى کم و کاست به زودى در دادگاهى مورد بررسى قرار مى گیرد که قضّاتش از همه چیز آگاهند، نه توصیه اى در آن مؤثّر است و نه رشوه اى و نه حکم دادگاهش تجدید نظر دارد و سپس بر طبق آن پاداش و کیفر مى بیند. بلکه از دیدگاه دیگر، اعمال او همگى محفوظ است و رنگ ابدّیت به خود مى گیرد و در زندگى دیگر با او است و مایه آبرویا سرشکستگى، آرامش یا شکنجه او است و به دنبال آن سعادت جاودان یا عذاب همیشگى است.

مسلّماً چنین کسى نه فقط در اصلاح خود مى کوشد، بلکه در انجام اعمال گوناگونش فوق العاده سختگیر و موشکاف است و همان طور که یک دانشمند آگاه از خواص داروهاى شفابخش و سموم کشنده، نسبت به آنها حساسیّت دارد، با تمام وجودش اولى را مى طلبد و با تمام وجودش از دوّمى مى گریزد. همین مسأله در مورد عقیده به زندگى پس از مرگ و دادگاه قیامت صادق است.

با این اشاره به قرآن باز مى گردیم و به آیات زیر که بازگو کننده این حقیقت است گوش جان فرا مى دهیم:

1. ( فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) .(1)

2. ( وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً ـ إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً ـ إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَّبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً) .(2)   

3. ( وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) .(3)   

4. ( قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُّلاَقُو اللهِ کَمْ مِّنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ) .(4)   

5. ( قَالُوا لَنْ نُّؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ـ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَنَا) .(5)   

6. ( ... یَتَسَاءَلُونَ ـ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ـ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ـ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ـ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ـ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ـ وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ) .(6)   

7. ( وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ ـ أَلاَ یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لُيَوْمٍ الْعَظيمٍ) .(7)

8. ( إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ) .(8)   

9. ( أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ـ فَذَلِکَ الَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیمَ) .(9)   

10. ( بَلْ یُرِیدُ الاِْنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ـ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ).(10)

11. ( إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ).(11)

12. ( وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ حِجَاباً مَّسْتُوراً ـ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً) .(12)


ترجمه:

1. «پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.»

2. «و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به مستمند و یتیم و اسیر اطعام مى کنند. ـ (و مى گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى کنیم وهیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم. ـ ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است.»

3. «چرا کسى را پرستش نکنم که مرا آفریده و همگى به سوى او بازگشت داده مى شوید؟!»

4. «امّا آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و ایمان بیشترى داشتند) گفتند: 'چه بسیار گروههاى کوچک که به خواست خدا بر گروههاى بزرگ پیروز شدند. 'و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) است.»

5. «گفتند: 'سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، ترجیح نخواهیم داد. هر حکمى مى خواهى بکن، تو تنها در این زندگى دنیا مى توانى حکم کنى. ـ ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان را  بیامرزد.»

6. «آنها در باغهاى بهشتيند و سؤال مى کنند  از مجرمان: ـ 'چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!' ـ مى گویند: ما از نمازگزاران نبودیم ـ و اطعام مستمند نمى کردیم ـ و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم ـ و همواره روز جزا را انکار مى کردیم.»

7. «واى بر کم فروشان! ـ آیا آنها گمان نمى کنند که برانگیخته مى شوند.»

8. «تنها کسانى از تو اجازه مى گیرند که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند.»

9. «آیا کسى که پیوسته روز جزا را انکار مى کند دیدى؟! ـ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند.»

10. «(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او مى خواهد در تمام عمر گناه کند.

ـ (از این رو) مى پرسد: 'روز قیامت کى خواهد بود؟'»

11. «کسانى که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را براى آنان زینت مى دهیم به گونه اى که (در تشخیص حق) سرگردان مى شوند.»

12. «و هنگامى که قرآن مى خوانى، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمى آورند، حجاب ناپیدایى قرار مى دهیم ـ و بر دلهایشان (به سبب بى ایمانى و لجاجت) پوششهایى مى نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار مى دهیم.»


تفسیر و جمع بندى

ایمان به معاد انگیزه اعمال صالح

در نخستین آیه، رابطه نزدیکى در میان ایمان به آخرت و عمل صالح منعکس شده است. مى فرماید: «پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند»: ( فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً). در واقع ایمان به آخرت طبق این آیه دو بازتاب در انسان مى تواند داشته باشد: یکى عمل صالح و دیگر اخلاص در عبودیّت. جالب این که در این آیه از روز قیامت به عنوان روز «لقاء ربِّه» (دیدار خدا) یاد شده و مى دانیم این دیدار معنوى و شهود باطنى اوج تکامل انسانها است که یادآورى آن مى تواند انگیزه اى براى اخلاص کامل و عمل صالح باشد. (به اصطلاح تعلیق حکم به وصف، مشعر به  علیّت است.)

این نکته نیز قابل توجّه است که به جاى یقین به معاد، امید و رجاء آن ذکر شده است که اشاره به این مسأله است که حتّى امید و رجاء آن مى تواند منبع چنین آثارى باشد.(13)

ضمناً تعبیر با فعل مضارع «یَرْجُوا» که براى استمرار است و به دنبال آن امر به عمل صالح و اخلاص به صورت امر مطلق، همه اشاره به این است که آن امید و این عمل، به صورت مستمر و دوش به دوش یکدیگر پیش مى روند.

این نکته ظریف را نیز مى توان از آیه استفاده کرد که قرآن در حقیقت بندگان را به مسافرانى تشبیه مى کند که بعد از مدّتى جدایى و دورى به لقاى محبوب مى رسند و مسلّماً باید از این سفر ره آوردى داشته باشند و کارى کنند که لایق این دیدار گردند و از دیدار یار شرمنده نشوند.

در بعضى از تفاسیر در شأن نزول این آیه مى خوانیم: شخصى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)عرض کرد که من جهاد در راه خدا را دوست دارم، ولى در عین حال میل دارم موقعیّت من در میدان نبرد دانسته شود، لذا آیه فوق نازل شد و تأکید بر اخلاص کرد.

در شأن نزول دیگرى آمده است که: «مردى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرضه داشت:' اى رسول خدا! من صدقه مى دهم و صله رحم به جا مى آورم و این کار را جز براى خدا نمى کنم، ولى هنگامى که مردم از عمل من سخن مى گویند و ستایش مى کنند شادمان مى شوم'. پیامبر(صلى الله علیه وآله) ساکت شد و سخنى نگفت تا این که آیه فوق نازل شد.»(14)

این شأن نزول ها به خوبى نشان مى دهد که اساس عبادت و عمل صالح را اخلاص کامل تشکیل مى دهد، اخلاصى که هیچ گونه شائبه ریا و خودنمایى و شرک در آن نباشد.

دومین آیه که اشاره به داستان معروف سه روز روزه نذرى خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله)و بخشیدن غذاى افطار خود به مسکین و یتیم و اسیر مى کند. این حقیقت را به خوبى آشکار مى سازد که این ایثار و گذشت بى نظیر، از ایمان به معاد سرچشمه گرفته است. مى فرماید: «(و مى گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى کنیم وهیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم. ـ ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است. »: ( إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً ـ إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً) .(15)

آرى کسى که از خدا و روز جزا مى ترسد نه تنها از اضافات زندگى خود در راه او انفاق مى کند، بلکه آنچه را شدیداً به آن نیازمند است در راه آن محبوب بى مانند مى دهد، آن هم با اخلاص کامل. نه انتظار پاداشى دارد و نه حتّى اظهار تشکرى با زبان و این نشان مى دهد که ایمان به آن روز بزرگ چه انگیزه نیرومندى براى توجّه به نیکى ها و خلوص نیّت است.

قابل توجّه این که در آیه گذشته سخن از تأثیر رجاء و امید به قیامت در اخلاص و عمل صالح بود و در اینجا سخن از تأثیر خوف و بیم از آن روز است که جمعاً دو رکن اصلى انگیزه حرکت ها را تشکیل مى دهد.(رجاء و خوف)

در سوّمین آیه، از زبان مرد مؤمنى که به حمایت از رسولان مسیح(علیه السلام) در انطاکیه برخاسته بود(4) و مردم آن سامان را به پیروى از آن رسولان دعوت مى کرد چنین نقل مى کند که او ضمن دعوت مردم به پیروى از این رسولان چنین گفت: «چرا کسى را پرستش نکنم که مرا آفریده و همگى به سوى او بازگشت داده مى شوید؟!»: ( وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) .

در حقیقت در کلام خود دو دلیل براى لزوم عبودیّت پروردگار ذکر کرده: نخست این که او خالق ما است و تمام هستى و علم و دانش و قدرت ما از او است و دیگر این که جهان دیگرى در پیش است که همه به آن مى پیوندند و به سوى خدا و دادگاه عدلش باز مى گردند.

قابل توجّه این که خالقیّت و بخشندگى مواهب از طرف خداوند را به خودش نسبت مى دهد ( فَطَرَنى) و مورد معاد و بازگشت به قیامت را آنها ( تُرْجَعُونَ) که در مورد اول حالت شکر نعمت دارد و مورد دوم تهدید مخالفان به عذاب الهى در قیامت است.


ایمان به معاد و استقامت

در چهارمین آیه سخن از تأثیر ایمان به معاد در استقامت و پایمردى و مقاومت در مقابل دشمن در میدان جهاد است. سخن از زبان گروهى از مؤمنان بنى اسرائیل است که همراه طالوت (فرمانده الهى لشکرشان) به مبارزه با جالوت (پادشاه ستمگر) برخاستند و پس از یک امتحان سخت، گروهى عقب ماندند و تنها اقلیّتى پا به میدان جهاد گذاشتند. این اقلیّت به دو دسته تقسیم شدند: بعضى گرفتار وحشت و ترس گشتند «و گفتند: امروز، ما توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم'»: ( قَالُوا لاَ طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ) .

در مقابل این گروه «امّا آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و ایمان بیشترى داشتند) گفتند: 'چه بسیار گروههاى کوچک که به خواست خدا بر گروههاى بزرگ پیروز شدند. 'و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) است»: ( قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُّلاَقُو اللهِ کَمْ مِّنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ).

تعبیر به «یظنون» به گفته بسیارى از مفسّران در اینجا به معناى یقین به روز قیامت است و باید هم چنین باشد، چون این سخن از سوى کسانى اظهار مى شد که از کوره امتحانات مختلف درآمده و با ایمان راسخ قدم به میدان جهاد گذارده بودند.

البته نباید فراموش کرد که «ظن» معناى وسیعى دارد که شامل یقین نیز مى شود. به گفته راغب در مفردات: «ظن» به معناى اعتقادى است که از دلایل و  نشانه ها حاصل مى شود و هرگاه قوى باشد به علم منتهى مى شود و هرگاه ضعیف باشد از حّد وهم تجاوز نمى کند.

بعضى از مفسّران نیز گفته اند که: «ظن» در اینجا به همان معناى گمان است، ولى «لقاء الله» در اینجا به معناى قیامت نیست بلکه به معناى شهادت در راه خدا است، یعنى این سخن کسانى بود که گمان به شهادت پرافتخار داشتند.

ولى این معنا بسیار بعید به نظر مى رسد چرا که تناسبى با مسأله غلبه گروه اندک بر گروه کثیر ندارد و از این گذشته لقاء الله در آیات قرآن معمولاً به معناى قیامت است، نه مرگ و نه شهادت.

به هر حال مسلّم است کسانى که به قیامت ایمان دارند هرگز مرگ را پایان زندگى نمى دانند، بلکه سرآغاز زندگى برتر مى شمارند. چنین اشخاصى نه تنها از مرگ نمى ترسند بلکه با شجاعت و شهامت به استقبال آن مى روند.

در پنجمین آیه که از زبان ساحران فرعونى به هنگام ایمان آوردن به موسى(علیه السلام) و به دنبال تهدید شدید فرعون به کشتار بى رحمانه آنان بیان شده، چنین مى خوانیم: «هر حکمى مى خواهى بکن، تو تنها در این زندگى دنیا مى توانى حکم کنى. ـ ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سِحر بر ما تحمیل کردى بیامرزد و (پاداش) خدا بهتر و پایدارتر است!»: ( فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ـ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَاینَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى) .

در اینجا ایمان به قیامت و ناچیز شمردن زندگى دنیا سبب شد که ساحران فرعونى بزرگ ترین ایثار و فداکارى و گذشت را از خود نشان دهند. تمام جوائز فرعونى و منافع مادّى را زیر پا بگذارند و به استقبال مرگى فوق العاده دردناک و آمیخته با انواع شکنجه ها بروند و با صراحت و شهامت و در برابر تهدیدهاى آن طاغوت جبّار بایستند و شهد شهادت با شجاعت بنوشند.

آرى هنگامى که جرقّه هاى ایمان به معاد به اعماق جان مى رسد، آن را چنان شعله ور مى سازد که دیگر هیچ تهدیدى در برابر آن کارگر نیست و هر چیز جز خدا و لقاى آخرت و نعیم جاودانش در نظر انسان بى ارزش و ناچیز است.

همین ایمان نیرومند و شعله ور سبب شد که ساحران مادّى زبون و چاپلوس دیروز، به انسان هاى قوى و شجاع و پر استقامت امروز مبدّل شوند.(16)

تعبیر به ( اَلْحَیاةَ الدُّنْیا): (زندگى پست این جهان) اشاره جالبى است به ایمان آنها به زندگى جاویدان و والاى سراى دیگر. آیات بعد از این آیه نیز با صراحت بیشترى ایمان آنها را به سراى آخرت و دادگاه عدل الهى و بهشت و دوزخ و درجات مختلف بهشتیان و انواع نعمت هاى بهشتى و جاودانگى آن روشن مى سازد.


انکار معاد سبب انواع آلودگى هاست

در پنج آیه گذشته آثار مثبت ایمان به معاد و زندگى پس از مرگ در جهات مختلف و در جنبه هاى گوناگون بیان شد. از آیه ششم به بعد آثار منفى عدم ایمان به معاد مشخص شده است.

در ششمین آیه مى فرماید: «آنها در باغهاى بهشتيند و سؤال مى کنند  از مجرمان:' ـ چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!'»: ( یَتَسَاءَلُونَ ـ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ـ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ).(17)

دوزخیان فریادشان بلند مى شود و عوامل دوزخى شدن خود را در چهار چیز خلاصه مى کنند: ترک نماز، ترک اطعام مستمندان، همسوئى با اهل باطل و سرانجام تکذیب مستمر روز جزا! ( قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ـ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ـ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ـ وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ) .

این آیات به خوبى نشان مى دهد که یکى از عوامل آلوده شدن به اعمال دوزخى، بلکه ام الفساد و عامل اصلى، همان انکار روز جزا است که انسان را به یک موجود بى بند و بار فاقد تعهّد و مسئولیت و تقوا مبدّل مى سازد.

قابل توجّه این که: سؤال نمى کنند چرا خداوند شما را به دوزخ فرستاد؟ بلکه مى گویند چه عاملى شما را به دوزخ فرستاد؟ تا رابطه طبیعى میان اعمال و عقائد سوء را با سلوک و دخول در دوزخ روشن کنند.

همچنین قابل توجّه است که اولین موضوع از این چهار عامل ترک پیوند با خدا نماز و دوّمى ترک ارتباط با خلق مستضعف (اطعام مسکین) و سوّمى همسویى با اهل باطل (خوض با خائضین) و چهارمى عدم ایمان به قیامت است.

تکیه بر «یوم الدّین» (روز جزا) از میان نام هاى قیامت اشاره به این حقیقت است که عامل اصلى حرکت به سوى ایمان و عمل صالح توجّه به روز جزا بودن قیامت است.

در هفتمین آیه که از «مُطَفِّفین» (کم فروشان) سخن مى گوید مى فرماید: «واى بر کم فروشان! ـ آنان که وقتى براى خود چیزى از مردم با پیمانه مى گیرند، (حق خود را) بطور کامل دریافت مى دارند ـ ولى هنگامى که براى دیگران پیمانه یا وزن مى کنند، کم مى گذارند. ـ آیا آنها گمان نمى کنند که برانگیخته مى شوند ـ در روزى بزرگ؟! ـ روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى ایستند»: ( وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ ـ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ ـ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ ـ أَلاَ یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَّبْعُوثُونَ ـ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ ـ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ) در اینجا نیز «ظن» ممکن است به معناى یقین باشد یا به معناى گمان، مطابق معناى دوم هدف تأکید بر این واقعیّت است که روز جزا چنان پراهمّیّت و بزرگ است که حتّى اگر کسى گمان به آن داشته باشد و احتمال آن را بدهد باید از انجام کارهاى خلاف خوددارى کند، تا چه رسد به این که یقین داشته باشد.

ولى بسیارى از مفسّران معناى اول را برگزیده اند، همان گونه که در بعضى از  آیات گذشته (آیه 249 سوره بقره) نیز گفته شد و در روایات اسلامى نیز بر همین معنا تأکید شده است.(18) به هر حال خواه ظن را به معناى یقین تفسیر کنیم یا به معناى گمان، در هر صورت آیه دلیل بر این است که ایمان به قیامت اثر بازدارنده مهمّى در ترک ظلم و غصب حقوق مردم و امثال آن دارد.

هرگاه کسى به طور قطع بداند و یا حتّى احتمال دهد که دادگاه عظیمى در پیش دارد که «مثقال ذرّة» کار نیک و بد در آن مورد محاسبه قرار مى گیرد و به آن پاداش مناسب داده مى شود و هیچ راه بازگشت و جبرانى در کار نیست، مسلّماً مراقب اعمال خویش در این جهان خواهد بود و همین ایمان و باور او را تربیت خواهد کرد.

البته هدف این نیست کسانى که کم فروشى مى کنند یا مرتکب گناه دیگرى مى شوند الزاماً ایمان به معاد ندارند و کافرند، بلکه منظور این است كه یا ایمانشان بسیار ضعیف است و یا گرفتار غفلتند، وگرنه چگونه ممکن است انسانى ایمان به چنان روز داشته باشد و گرفتار غفلت نیز نشود و این چنین غرق گناه گردد.


اگر ایمان به معاد داشتند مرتکب این گناهان نمى شدند

در هشتمین آیه سخن از کسانى است که هنگام صدور فرمان جهاد براى تعلّل  ورزیدن از شرکت در این فریضه بزرگ الهى، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى آمدند و عذرها و بهانه هایى عنوان مى کردند تا پیامبر(صلى الله علیه وآله)را در محذور اخلاقى قرار داده و از آن حضرت اجازه عدم شرکت در میدان جهاد را بگیرند و به این ترتیب از زیر بار این فریضه مهم شانه خالى کنند، بى آن که ظاهراً مرتکب خلافى شده باشند!

قرآن مى فرماید: «کسانى که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، هرگز براى ترک جهاد (در راه خدا) با مال و جانشان از تو اجازه نمى گیرند، و خداوند پرهیزگاران را مى شناسد.» سپس مى افزاید: «تنها کسانى از تو اجازه مى گیرند که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است، از این روآنها در تردید خود سرگردانند»: ( إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ) .

البته این منحصر به فریضه جهاد نیست، افراد با ایمان و معتقد به معاد در همه جا با عزمى راسخ و اراده اى محکم و خلل ناپذیر به دنبال انجام وظیفه الهى خود مى روند، ولى افراد بى ایمان و متزلزل و ضعیف الایمان و مخصوصاً منافقان، دائماً سعى دارند با عذر و بهانه هایى شانه از زیر بار انجام وظائف خود خالى کنند و در عین حال چنین وانمود نمایند که طبق موازین ظاهرى شرع انور، خود را مستثنا ساختند و این چه علامت خوبى براى شناختن مؤمنان مخلص از منافقان مرموز است.

در نهمین آیه با صراحت سخن از کسانى مى گوید که به خاطر تکذیب دین (روز جزا) به یتیمان با خشونت رفتار مى کنند و از تشویق به اطعام مساکین خوددارى مى نمایند. مى فرماید: «آیا کسى که پیوسته روز جزا را انکار مى کند دیدى؟! ـ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند»: ( أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ـ فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ) .

«یدّع» از مادّه «دع» (بر وزن حدّ) در اصل به معناى راندن توأم با خشونت است و «یَحُضُّ» از ماده «حضّ» به معناى ترغیب دیگران برکارى است و چون هر دو به صورت مضارع در آیه فوق آمده است، معناى استمرار را مى رساند و طعام به معناى اطعام است.

در آیه فوق با توجّه به این که فاء در «فَذلِکَ»، معناى سببیت را مى بخشد دلیل روشنى است بر این معنا که انکار روز جزا سرچشمه اصلى این اعمال زشت و شوم است. نه تنها محروم کردن یتیمان، بلکه منع شدید آنها همراه با خشونت و عنف، نه تنها خودش از کمک به مساکین خوددارى مى کند بلکه دیگران را هم به این کار ترغیب نمى نماید، بلکه مانع خیر دیگران نیز هست، چرا که از عواقب سوء اعمال خویش نمى هراسد.

او ایمان به دادگاه عدل خدا و حساب و کتاب و پاداش و کیفر ندارد. او چیزى جز زندگى چند روزه دنیا و مواهب مادّى آن نمى بیند و لذا به آن دل بسته و از غیر آن بیگانه است.

جمله «اَرَأَیْتَ» از ماده «رُؤیَتْ» ممکن است اشاره به مشاهده با چشم باشد یا مشاهده با دل به معناى علم و معرفت، و در هر صورت مى فرماید: اگر منکران روز جزا را نمى شناسى آنها نشانه هاى روشنى دارند که یکى از آنها بى مهرى و بى رحمى درباره یتیمان و دیگري بى اعتنایى نسبت به حال محرومان است، با این اعمال خلاف به خوبى مى توانى آنها را بشناسى و به نبودن پایگاه ایمان به معاد در وجودشان پى ببرى.

مفسّران شأن نزول هائى براى آیات فوق آورده اند. از جمله این که گفته اند: آیات درباره ابوسفیان نازل شده، او هر هفته دو شتر ذبح مى کرد (ولى فقط براى خود و کسانش بود) روزى یتیم گرسنه اى به سراغ او آمد و تقاضاى کمکى کرد که او با عصایش یتیم را به عقب راند. (در این هنگام آیات فوق نازل شد.)

فخررازى از ماوردى نقل کرده که آیه درباره ابوجهل نازل شد. او وصىّ یتیمى بود، یتیم او در حالى که عریان و برهنه بود نزد ابوجهل آمد و چیزى از اموال خودش را مطالبه کرد، او یتیم را با خشونت از خود راند. سران قریش به کودک یتیم مأیوس گفتند: از محمد(صلى الله علیه وآله) بخواه تا براى تو نزد ابوجهل شفاعت کند و منظورشان استهزا و مسخره بود، کودک که به این نکته توجّه نداشت نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و از آن حضرت تقاضاى شفاعت کرد و عادت پیامبر این بود که هیچ نیازمندى را از در خانه خود محروم بر نمى گرداند. همراه کودک به سراغ ابوجهل آمد، ابوجهل (با نهایت تعجّب) به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)خوش آمد گفت و مال زیادى به یتیم داد. سران قریش او را بر این کار سرزنش کردند و گفتند: نکند به محمّد علاقه پیدا کرده باشى؟! گفت: نه به خدا سوگند، به او علاقه اى پیدا نکرده ام ولى در طرف راست و چپ او حربه هایى دیدم و از آن ترسیدم که اگر دعوتش را اجابت نکنم در درون جسم من فرو برد!(19) به هر حال دلالت آیه بر تأثیر ایمان به معاد در اعمال آدمى کاملاً نمایان است.

در دهمین آیه همین مسأله ـ یعنى رابطه میان ایمان به زندگى پس از مرگ و حساب و جزاى قیامت با اعمال آدمى در این دنیا و مسائل تربیتى ـ در شکل دیگرى مطرح شده است. مى فرماید: «(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او مى خواهد در تمام عمر گناه کند. ـ (از این رو) مى پرسد: 'روز قیامت کى خواهد بود؟!'»: ( بَلْ یُرِیدُ الاِْنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ـ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ) .

چگونه ممکن است انسان ایمان به قدرت خدا و توانایى او بر آفرینش این همه کرات و کهکشان ها و عوالم عجیب داشته باشد و قدرت او را بر زنده کردن مردگان منکر شود؟

بنابراین، او هدف دیگرى از این انکار دارد. او مى خواهد براى خود کسب آزادى جهت هرگونه هوسرانى و ظلم و بیدادگرى و گناه بنماید. او مى خواهد وجدان خود را از این طریق فریب دهد و حتّى عذر و بهانه اى نیز در برابر خلق خدا دست و پا کند. او مى خواهد سدّ عظیمى را که ایمان به معاد در برابر هرگونه عصیان ایجاد مى کند در هم بشکند، این منحصر به زمان هاى گذشته نبوده است. امروز هم چنین است.

لذا در بحث هاى مربوط به علل گرایش به مادّى گرى و انکار مبدء و معاد مشاهده مى کنیم که یکى از علل آن گریز از مسئولیت ها و شکستن قوانین الهى و فریب وجدان انسان ذکر شده است.

واژه «انسان» در این آیه اشاره به همان انسانى است که در آغاز سوره دهر درباره او صحبت شده. انسانى که منکر قیامت است و گمان مى کند خداوند قادر  نیست استخوان هاى پوسیده را جمع کند و به آنها حیات مجدّد بخشد، منتها به گفته المیزان عدم استفاده از ضمیر در اینجا و تبدیل آن به اسم ظاهر (کلمه انسان) در واقع نوعى ملامت و سرزنش است که چگونه با داشتن مقام انسانیت این راه غلط را مى پیماید.(20)

استفاده از فعل مضارع «یُریدُ - یَفْجُرَ» که معمولاً براى استمرار است اشاره به این است که این انسان خودخواه و خودکامه پیوسته مى خواهد که به فجور مستمر خود ادامه دهد.

«فجور» از ماده «فجر» و به معناى شکافتن گسترده چیزى است و از آنجا که گناه سبب شکافتن پرده دیانت است، واژه «فجور» بر آن اطلاق شده است.(21)

«اَمام» (بر وزن مقام) در اصل به معناى جهتى است که در طرف جلو واقع شده. نقطه مقابل «خلف» یعنى عقب و به تعبیر دیگر «أمام» به معناى پیش رواست و از آنجا که طرف پیش رو همواره مورد توجّه انسان است این واژه بر آن اطلاق شده. (زیرا ماده «اَمّ» به معناى قصد است.)

ولى روشن است که این تعبیر در اینجا اشاره به آینده عمر و زندگانى است و به گفته بعضى از مفسّران ظرف مکان است که به صورت کنایه از ظرف زمان به کار رفته است.(22) در حقیقت منظور این است که انسان هوس باز و هوسران براى کسب آزادى جهت گناه کردن در تمام طول آینده عمر خود به سراغ انکار معاد مى رود.

این که بعضى احتمال داده اند «أمام» اشاره به قیامت بوده باشد بسیار بعید به نظر مى رسد، زیرا نه با واژه فجور سازگار است و نه پیوند میان آیات را مشخص مى کند.


ایمان به معاد و حق بینى

در یازدهمین آیه همین مسأله در شکل جدیدى ارائه شده، مى فرماید: «کسانى که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را براى آنان زینت مى دهیم به گونه اى که (در تشخیص حق) سرگردان مى شوند»: ( إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ) .

همان گونه که در میان علماى ادب و علماى علم اصول مشهور است تعلیق حکم بر وصف (حکمى را وابسته به صفتى کردن) دلالت و اشعار بر علیّت آن وصف نسبت به آن حکم دارد. بنابراین اگر در آیه تزیین اعمال سوء آدمى در نظرش وابسته به عدم ایمان به آخرت شده مفهومش این است: چون ایمان به آخرت ندارد به چنین سرنوشتى گرفتار شود (دقّت کنید).

با یک تحلیل کوتاه نیز مى توان به حقیقت این امر پى برد. ایمان به آخرت یعنى ایمان به دادگاه عدلى که قاضى آن خدا و شهودش فرشتگان است و دروغ و تقلّب و توصیه و رشوه در آن راه ندارد، ایمان به چنین دادگاهى انسان را وادار مى کند که واقعیّت اعمال خود را آن گونه که هست بررسى کند.

امّا جدایى از این اعتقاد و احساس آزادى در دگرگون ساختن مفاهیم نیک و  بد، سبب مى شود که انسان خودخواه و خودکامه براى فریب وجدان خویش و دیگران دست به توجیه گرى بزند. هوى و هوس هاى سرکش خود را رنگ صلاح و تقوا بخشد و زشتى ها را در لباس زیبایى جلوه دهد و به دنبال آن حیرت و سرگردانى است ـ آنچنانکه از فاء تفریع که دلیل بر سببیّت است استفاده مى شود ـ و این یکى از خطرناکترین پیامدهاى انکار آن دادگاه عظیم الهى است.

قابل توجّه این که در اینجا تزیین اعمال به خدا نسبت داده شده، در حالى که در آیات دیگرى از قرآن مجید (در هشت مورد) تزیین کننده شیطان و هواى نفس شمرده شده و در آیات متعدّد دیگرى (در ده مورد) به صورت فعل مجهول «زُیِّنَ» (تزیین داده شده) آمده است و اگر درست بیندیشیم همه بیانگر یک واقعیّت است.

اگر به خدا نسبت داده شده به خاطر این است که او مسبّب الاسباب است و هر موجودى هر اثرى دارد سرانجام به خدا منتهى مى گردد. یا به تعبیر دیگر خداوند این تأثیر را در انکار روز قیامت یا تکرار اعمال سوء قرار داده که اینگونه اعمال در نظر انسان زیبا جلوه مى کند  و حسّ تشخیص نیک و بد از او گرفته خواهد شد.

اگر به هواى نفس یا شیطان نسبت داده شده به خاطر آن است که علت نزدیک و بدون واسطه در تزیین اعمال زشت همین ها است.

اگر در مواردى به صورت فعل مجهول آمده، اشاره به این است که طبیعت انکار قیامت یا تکرار اعمال سوء چنین اقتضا مى کند که نخست انسان به آنها خو مى گیرد، سپس به آنها عشق مى ورزد و در نظرش زیبا جلوه مى کند.

بدیهى است نتیجه این تزیین اعمال، سرگردانى مستمر و حیرت دائم در وادى ضلالت و گمراهى است. زیرا تا انسان تشخیص زشتى کارى را ندهد از آن جدا نخواهد گشت.

از آنچه در بالا گفته شد روشن مى شود این که بعضى گفته اند: منظور این است که خدا اعمال خوب آنها را در نظر آنها چنان زینت مى دهد که مغرور مى شوند و به دنبال این غرور سرگردان خواهند شد، تفسیر مناسبى به نظر مى رسد گویا چون نتوانسته اند ارتباط تزیین اعمال سوء را به خدا حل کنند دست به چنین تفسیر خلاف ظاهرى زده اند.



در دوازدهمین و آخرین آیه مورد بحث روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده مى فرماید: «و هنگامى که قرآن مى خوانى، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمى آورند، حجاب ناپیدایى قرار مى دهیم.»: ( وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ حِجَاباً مَّسْتُوراً) .

سپس مى افزاید: «و بر دلهایشان (به سبب بى ایمانى و لجاجت) پوششهایى مى نهیم تا آن را نفهمند.»: ( وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً).

باز در اینجا به مسأله تعلیق حکم بر وصف برخورد مى کنیم. یعنى مى بینیم مسأله وجود حجاب معنوى در میان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مشرکان و افتادن پرده بر دل ها و قرار گرفتن سنگینى در گوش هاى آنها روى توصیف آنها به عدم ایمان به آخرت آمده است و این به خوبى نشان مى دهد که عدم ایمان به آن دادگاه بزرگ سبب   پیدایش این حجاب ها و دور ماندن از درک واقعیّت ها است و دلیل آن هم واضح است. عدم توجّه به حساب و کتاب و جزاى اعمال، انسان را بر مرکب غرور و خودخواهى و لجاج و تعصّب و هواپرستى سوار مى کند، در چنین حالتى چگونه مى تواند حقایق را آنچنان که هست ببیند و به آن ایمان آورد.

چه حجابى بدتر از حجاب هواى نفس و چه مرکبى بدتر از مرکب خودخواهى و غرور؟

جمعى از مفسّران گفته اند: منظور از ( حِجَاباً مَّسْتُوراً) حجاب و دیوار ناپیدائى بوده است که خداوند میان پیامبر و مشرکان به هنگام تلاوت قرآن ایجاد مى کرده تا حضرتش را نبینند و آزارش ندهند و پاره اى از شأن نزول ها نیز در این زمینه نقل شده است.

ولى ظاهر آیه این تفسیر را نفى مى کند، چرا که مى فرماید: این حجاب و پرده مانع از فهم و درک حقایق و لطائف قرآن مى شد. بنابراین باید پذیرفت که مقصود از این حجاب مستور همان حجاب هاى معنوى بوده که چشم و گوش و دل هاى مشرکان هواپرست و خودکامه و متعصّب را از درک مفاهیم عالى قرآن باز مى داشته است.

این همان چیزى است که در آیات متعدّدى از قرآن به آن اشاره شده و ما در جلد اول این کتاب در بحث موانع معرفت و شناخت مشروحاً از آن سخن گفتیم.(23)

شبیه همین معنا در آیه 22 سوره نحل نیز آمده است. آنجا که مى فرماید: «امّا  کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند در حالى که مستکبرند دلهایشان (حق را) انکار مى کند.»: ( فَالَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنکِرَةٌ وَهُمْ مُّسْتَکْبِرُونَ) .

در اینجا نیز عدم ایمان به آخرت به عنوان عاملى براى انکار حق و تکبّر در برابر آن معرفى شده است.


نتیجه بحث

از مجموع آنچه در آیات دوازده گانه بالا آمد (و آیات مشابه آن) به خوبى روشن مى شود که از یک سو ایمان به آخرت (دادگاه عدل الهى در جهان دیگر) سبب بیدارى و آگاهى و تقوا و تهذیب نفس و ترس از گناه و ظلم و ستم مى گردد، و از سوى دیگر بى ایمانى نسبت به این امر سبب دور ماندن از حقایق و استکبار در برابر حق و غرق شدن در دریاى مفاسد و گناهان مى شود.

به این ترتیب تأثیر فوق العاده عمیق ایمان به معاد در تربیت انسان ها از دیدگاه قرآن مجید کاملاً مشخص مى شود.


اثرات فوق العاده مثبت ایمان به رستاخیز

مراقبه و محاسبه، دو عامل مهم تربیتى است. یک معناى مراقبه این است که انسان بداند کسى مراقب او است و در همه حال، احوال او را زیر نظر دارد و از  آن بالاتر این که اسرار درون او نیز در برابر وى آشکار است.

توجّه به این حقیقت انسان را در یک حالت بیدار باش دائم نگه مى دارد و توجّه به محاسبه و این که تمامى اعمال او از کوچک و بزرگ و نیک و بد حسابرسى مى شود و پاسخ عادلانه اى از هر کدام خواسته خواهد شد، سبب مى شود که انسان خود را در انجام کارها آزاد مطلق نبیند و هیچ کارى را ساده و کوچک نشمرد و به همان اندازه که نیروى مراقبت و حسابرسى دقیق است او هم در انجام کارها دقیق و سخت گیر باشد.

امروز در بعضى از کشورها جاده هاى بیابانى و حرکت اتومبیل ها در آن، با دوربین هاى مخفى کنترل مى شود و پلیس هاى راهنمایى که در مرکز خود نشسته اند با دقّت مراقب آنها هستند و اتومبیل هاى متخلّف را از طریق تماس (وسیله بى سیم) با مأموران گشتى یا دروازه ها، متوقّف ساخته، جریمه مى کنند.

توجّه به این مراقبت و آن جریمه سبب مى شود که نظم خاصّى بر جاده ها، حتّى در بیابان ها حکم فرما گردد.

جایى که مراقبت انسان جائز الخطا و حسابرسى او چنین اثرى داشته باشد، ایمان به مراقبت دائم خداوندى که از اسرار درون و برون آگاه است و ایمان به دادگاه عدلى که مثقال ذرّه نیز در آن مورد محاسبه قرار مى گیرد و هیچ تخلّف و توصیه اى در آن راه ندارد، عمق تأثیرش در انسان ناگفته پیدا است.

روشن است این مطلب تدریجاً از صورت فعل به عادت و از عادت تبدیل به ملکه مى شود و حقیقتى که نامش وجدان اخلاقى و تقواى الهى است در انسان با ایمان راسخ مى گردد.

اصولاً فلسفه وجود دادگاه ها و کیفرهاى معمولى و همچنین پاداش ها و تشویق هاى عادى نیز همین برقرارى نظم و حاکمیت قانون و تربیت انسان است، با این تفاوت که دادگاه هاى معمولى این جهان گاه داراى تجدیدنظر و غالباً در برابر توصیه و رشوه آسیب پذیر است. به علاوه پیچ و خم قوانین، استثناءها و تبصره ها و ارائه مدارک دروغین در بسیارى از موارد سبب مى شود که مجرم از چنگال عدالت بگریزد و گاه با استفاده کردن از مسائل تشریفاتى دادگاه ها مى تواند مجازات خود را سال ها به تأخیر اندازد، ولى دادگاه رستاخیز هیچ یک از این ضعف ها را ندارد، بلکه همان گونه که بعداً اشاره خواهد شد پاداش ها و کیفرها در آنجا شباهت زیادى به آثار و خواص طبیعى اشیاء دارد، آیا اثر یک داروى شفابخش یا سمّ کشنده را مى توان با ارائه مدارک دروغین و توصیه و رشوه عوض کرد؟!

قطعاً ایمان به چنین دادگاهى اثرش در تربیت و پاکى انسان به مراتب از دادگاه هاى معمولى دنیا بیشتر است.

از سوى دیگر ایمان به چنین دادگاهى روح ایثار و فداکارى را در انسان زنده مى کند، زیرا به حکم ( مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ): «آنچه نزد شما است از میان مى رود و آنچه نزد خدا است باقى مى ماند.»(24) زندگى این دنیا یک زندگى گذرا و ناپایدار و فانى است، در حالى که آنچه براى آن جهان ذخیره شود پایدار و جاویدان خواهد ماند. حال کدام عاقل است که در معامله متاع قلیل به مواهب کثیر بلکه بى پایان، تردید به خود راه دهد؟ اینجا است که ایمان به معاد مى تواند  سرچشمه انواع انفاق ها و گذشت ها و ایثارها گردد.

از سوى سوّم این ایمان به انسان روح شجاعت و شهامت و صبر و استقامت مى بخشد. کسى از مرگ مى ترسد که ( إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا): «غیر از این زندگى دنیاى ما چیزى در کار نیست» (25) مى گوید، امّا آن کس که معتقد است ( إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ) :«فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است»(26) چه ترسى از مرگ دارد؟!

آن کس که شهادت در راه خدا را دریچه اى براى راه یافتن به جوار رحمت حق و رسیدن به مقام قرب او و مواهب توصیف ناشدنى بهشت مى داند، چگونه ممکن است از بذل جان و مال در راه او دریغ داشته باشد و یا از انبوه لشکر دشمن بهراسد؟!

این که مى بینیم در جنگ هاى صدر اسلام و جنگ هاى تحمیلى اخیر رزمندگان دلیر سپاه اسلام ایستادگى بى نظیر و شجاعت اعجاب انگیزى از خود نشان مى دادند، و على رغم برترى دشمن از نظر تجهیزات و عِدّه و عُدّه بر او غالب مى شدند، سرّش همین است که ایمان به معاد از آنها انسان دیگرى مى ساخت، انسانى که هرگز از مرگ نمى ترسید و شهادت در راه خدا را افتخار خود مى دید.

کوتاه سخن این که هر قدر درباره این رابطه و پیوند (رابطه ایمان به معاد و تربیت انسان) بیشتر بیندیشیم به اهمّیّت آن بیشتر واقف مى شویم و اصولاً همان گونه که بارها گفته شد تکیه قرآن روى این مسأله در آیات بى شمار به خاطر همین مطلب است.

ممکن است گفته شود: آنچه گفتید رابطه میان عمل و ایمان را مشخص مى کند نه اخلاق و ایمان را.

ولى همان گونه که در بالا نیز اشاره شد عمل بر اثر تکرار تدریجاً به صورت حالت و سپس عادت و بعداً به صورت ملکه اخلاقى درمى آید!



پی نوشتها :

1. سوره کهف، آیه 110.
2. سوره انسان، آیات 8 ـ 10.
3. سوره یس، آیه 22.
4. سوره بقره، آیه 249.
5. سوره طه، آیات 72 ـ 73.
6. سوره مدثر، آیات 40 ـ 46.
7. سوره مطفّفین، آیات 1 و 4.
8. سوره توبه، آیه 45.
9. سوره ماعون، آیات 1 ـ 2.
10. سوره قیامت، آیات 5 ـ 6.
11. سوره نمل، آیه 4.
12. سوره اسراء، آیات 45 ـ 46.
13. المیزان، جلد 13، صفحه 406.     
14. تفسیر قرطبى، جلد 6، صفحه 4109.
15. «عَبُوسَ» به معناى چهره درهم کشیده و «قمْطَریرْ» به معناى سخت و شدید است. و تشبیه روز قیامت به انسانى که چهره درهم کشیده تعبیر لطیفى است که از هول و وحشت آن روز خبر مى دهد. «قَمْطَریر» به عقیده بعضى از ماده «قَمْطَر» و به عقیده بعضى دیگر از ماده «قُطْر» (بر وزن قفل) آمده است، ولى مشهور همان اول است. 4. مفسّران نام این مرد مؤمن را حبیب نجّار و در بعضى روایات مؤمن آل یاسین و نام رسولان مسیح(علیه السلام)را شمعون و یوحنا و پولس ذکر کرده اند.
16. در تفسیر جمله «وَ الَّذى فَطَرَنا» دو احتمال ذکر شده: نخست این که جمله به معناى قسم است. همان گونه که در تفسیر بالا ذکر کرده ایم، دوّم این که جلمه به صورت عطف بر جمله قبل است، در این صورت معنا چنین مى شود: «ما تو را هرگز بر دلایل روشنى که به ما رسیده و بر خداوندى که ما را آفریده مقدم نخواهیم داشت» ولى معناى اول لطیفه به نظر مى رسد به خصوص این که آنها در چند آیه قبل قسم به عزّت فرعون مى خورند و در اینجا سوگند به آفریدگار همه انسان ها!
17. «سقَر» (بر وزن سفر) در اصل از ماده «سَقْر» (بر وزن فقر) گرفته شده و به معناى دگرگون شدن و ذوب گشتن بر اثر تابش و حرارت آفتاب است. بعضى (مانند مقاییس اللغة) سوزاندن و سوختن را نیز جزء معناى آن شمرده اند، صحاح اللّغه آن را یکى از نام هاى آتش ذکر کرده، به هر حال انتخاب این نام براى دوزخ به خاطر آن است که همه این معانى در آن جمع است. در کتاب التحقیق آمده که: «سقر» نام خود آتش است نه محل آن آتش، همچون جهنم.
18. در یکى از این احادیث از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «الظَّنُّ ظَنّانِ: ظَنُّ شَک وَ ظَنُّ یقَین، فَما کانَ مِن اَمْرِ الْمَعادِ من الظَّنِّ، فَهُوَ ظَنُّ یَقین و ما کانَ مِن اَمْرِ الدُّنْیا فَهُوَ عَلى الشَّکّ»: «ظن بر دو گونه است: ظن شک و ظن یقین. آنچه در قرآن درباره معاد آمده است ظن یقین است. و آنچه در مورد دنیا آمده ظن شک است» (نورالثقلین، جلد 5، صفحه 528، حدیث 6) همان گونه که در عبارت راغب نیز آمده از نظر لغت واژه «ظن» در هر دو معنا به کار مى رود.
19. تفسیر فخررازى، جلد 32، صفه 111، و روح البیان، جلد 10، صفحه 522.
20. تفسیرالمیزان، جلد 20، صفه 190.
21. مفردات راغب، ماده «فجر».
22. روح البیان، جلد 10، صفحه 245 - همین معنا در تفسیر المیزان، جلد 20، صفحه 190 مورد قبول واقع شده.
23. توصیف «حجاب» به «مستور» گاه به معناى ظاهر آن گرفته شده، یعنى حجاب ناپیدا و گاه گفته اند که اسم مفعول در اینجا به معناى اسم فاعل است و «مستور» به معناى «ساتر» یعنى پوشاننده.
24. سوره نحل، آیه 96.
25. سوره انعام، آیه 29.
26. سوره عنکبوت، آیه 64.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  حضور دانش آموزان و قرآن آموزان در راهپیمایی روز دانش آموز «۱۳آبان»
  جشن شکوفه‌های دبستان دخترانه نسیم رحمت در سرزمین عجایب
  برگزاری جشن افتتاحیه پیش دبستانی نسیم رحمت خوروبیابانک
  جشن شکوفه های طرح پیش دبستانی نسیم رحمت شعبه زینبیه
  آیین آغاز سال تحصیلی در مرکز تخصصی حفظ قرآن کریم ثامن الائمه علیه السلام
  آغاز سال تحصیلی همزمان با نواختن زنگ مهر و مقاومت در مرکز تخصصی حفظ قرآن‌کریم
  همایش تجلیل از حفاظ موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های قرآنی موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی وابسته به موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  مرحله پایانی سومین مسابقات حفظ قرآن کریم ویژه حفاظ شعب موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد