تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
حدود علم پیامبران
بى شک پیامبران باید از تمام اصول و فروع شریعت و دین، و آنچه مربوط به معارف الهیّه و احکام و اخلاق و اسباب سعادت و شقاوت انسان ها و وسائل نجات و هدایت آنها است، آگاه باشند، زیرا براى ابلاغ این امور و رسیدن به اهداف والاى نبوّت این علوم لازم است و مسلّماً بدون احاطه کامل به این امور قادر به انجام آن نخواهند بود، و به تعبیر معروف علمى این مسأله از قضایایى است که «قیاسَاتُهَا مَعَها»: «دلیلش همراه آن است».
در مسایل اجرایى و امور مربوط به مدیریت جامعه و تشکیل حکومت الهى و مسائلى از این قبیل نیز باید آگاهى کافى داشته باشند، چرا که انبیاء علاوه بر جنبه تعلیم و تربیت مقام ولایت را دارا بوده اند و اگر نتوانیم این مسأله را درباره همه انبیاء ادّعا کنیم ،حدّاقل انبیاى بزرگ داراى چنین مقامى بوده اند. ابراهیم(علیه السلام) امام و پیشواى مردم بود و سلیمان و داوود و موسى بن عمران و یوسف(علیه السلام) عملاً در رأس حکومت قرار داشتند، نوح(علیه السلام) نیز بعد از مسأله طوفان در شرایطى، شبیه رئیس حکومت بود و از همه روشن تر مقام ولایت و حکومت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است که یک حکومت کامل الهى با تمام ابعادش را تشکیل داد.
مسلّماً آنها باید آگاهى کافى براى اداره این حکومت ها داشته باشند، چرا که هرگونه خطا و اشتباه آنها در امر حکومت تأثیر منفى در مسأله دعوت آنان به سوى خدا مى گذارد و به عکس، رهبرى صحیح حکومت سبب پیروزى در رهبرى مردم در مسیر الله خواهد بود.
این دو بخش مهم از علوم و دانش ها را با دلیل عقلى مى توان اثبات نمود، چرا که اگر پیامبر آگاهى در این دو قسمت نداشته باشد هدف بعثت او تأمین نمى شود.
ولى آیا با توجّه به دلایل عقلى لزومى دارد که پیامبران و امامان معصوم از علوم دیگرى که ارتباط مستقیم با اهداف آنها ندارد آگاه باشند؟ مثلاً آیا لازم است که پیامبران در علم طلب، ریاضى، گیاه شناسى، نجوم و هیئت و سایر علوم آگاهى داشته باشند؟
به تعبیر دیگر آیا لازم است آنها در تمام علوم، اطلاعاتى در حدود تخصّص و مافوق تخصّص داشته باشند نه فقط اطلاعات عمومى که براى هر پیشوایى ضرورت دارد؟
بعضى معتقدند که دلایل عقلى براى اثبات چنین علوم گسترده اى در مورد انبیاء نداریم، هرچند از آیات و روایات به عنوان ادلّه نقلى، گسترش علوم آنها در زمینه هاى بسیارى استفاده مى شود.
به تعبیر دیگر: اگر سخن از دلایل عقلى به میان آید علوم واجب براى آنها همان است که در بالا اشاره شد، ولى هنگامى که به سراغ دلایل نقلى مى رویم مسأله علم انبیاء گسترده تر خواهد شد و مانعى ندارد عقل واجد بودن این علوم را براى آنها لازم نشمرد، ولى دلایل نقلى آن را براى انبیاى الهى به عنوان فضل و کمال تثبیت کند، چرا که این علوم مى تواند به آنها عظمت بیشترى بخشد و پذیرش مردم را نسبت به دعوت نبوّت بیشتر کند.