سفر مجازي به حرم بيبي حكيمه(سلام الله عليها)
آستانهي مقدسهي حضرت بیبی حکیمه خاتون(سلام الله عليها) دختر امام موسی کاظم(عليه السلام) در روستایی به همین نام، در فاصله يکصد کيلومتري شهرستان گچساران قرار دارد.
مرقد مطهر بیبی حکیمه(سلام الله عليها) مشتمل بر اتاق تقریباً دایره شکلی است که از دور، یک نیم دایره را تشکیل میدهد، که در اصل یک فضای باز طبیعی بوده که در ریشه و عمق کوهستان بسیار عظیمی فرو رفته است. دیوارههای سنگی آن از سه طرف طبیعی بوده، به طوری که به شکل ناهمواری تا سقف، سنگ تراشی شده و دور تا دور دیوارها با ملاط سیمان، زبره کاری شده است. در قاعده کلی هرم، قبر دقیقاً در وسط منحنی قرار نگرفته و بیشتر مایل به سمت شمال است. همچنین قبر دیگری که مربوط به گُلگُل خاتون، به قولی کنیز با نجابت بیبی حکیمه است، مُتّصل به مزار منوّر حضرت قرارگرفته. بر روی مزار آن حضرت ضریح بزرگی قرار گرفته و ضریح کوچکتری از قبر دومی محافظت می کند.
ارتفاع این فضا از کف تا سقف بیش از 10 متر و مساحت تمام فضای حرم حدود 419 متر مربع است. از کف حرم تا کف ساختمان اصلی که به در ورودی حرم منتهی میشود، دارای 12 پله منتهی به ورودی راهرو و بین دو مسجد مردانه و زنانه است.
صحن های حرم مطهر
تعداد دو صحن هر کدام به مساحت 1600 متر مربع در حیاط طبقهي اول و پشت بام طبقهي آخر که گنبد حرم در گوشهای از آن قرار گرفته، وجود دارد. به نامهای صحن امام خمینی، صحن جبل النور، در باب المراد در داخل صحن حرم با فاصله 6 متری ضریح مطهر به سمت غرب، در کوچکی به شکل مشبک قرار گرفته که قسمتی از دهانه انتهای غار را مسدود کرده است، که به درب « باب المراد» معروف است. پشت این درب در فاصله 10 متری عمق غار، چشمهي آبی بوده است که تا قبل از سال 1232(ه.ق.) یعنی زمان بازسازی عمارت قدیم، مورد استفاده کاروانها و زائرین حرم قرار میگرفت.
بيبي حكيمه
نسب امامزاده طبق اسناد و روايات مختلف از دختران بلافصل حضرت امام موسي بن جعفر(عليه السلام) ميباشد. در بعضي اخبار و روايات آمده که در زمان حکومت بني العباس شدت عداوت و کينه بني عباس عليه اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) اوج گرفت و شروع کردند به حمله و هجوم به خانههاي بني هاشم، همه از مدينه فرار کردند و روي به سوي ايران آوردند. شدت ظلم بني عباس به حدي بود که جوانهاي آنها را در هر کجا ميديدند، به قتل ميرساندند، تا زمان ولايت عهدي حضرت امام رضا(عليه السلام) که بني هاشم براي آزادي خود به طرف ايران آمدند پس از اينکه طبق تاريخ، حضرت امام رضا(عليه السلام) را با حيله به شهادت رساندند تمامي اهل بيت که به ايران آمده بودند. خود را گرفتار ديدند و از ترس دشمن پراکنده شدند و دشمن در تعقيب آنها روز به روز بر شدت اعمالش ميافزود، بطوريکه در هر کجا يکي از بني هاشم را ميديدند فوري سر ميبريدند.
بيبي حكيمه به اتفاق برادران و خواهران احمد بن موسي(شاه چراغ) فضل و حسين و حيدر و خواهران، حکيمه و زبيده و خديجه و عدهي زيادي از نوادگان امام موسي کاظم(عليه السلام) از طريق خوزستان وارد استان فارس شده و در آنجا جنگي بر پا ميشود و عدهاي به شهادت ميرسند و بقيه در کوهها و دشت بهبهان و اطراف پراکنده ميشوند و در آنجا عدهاي به شهادت رسيده و بقيه به کوهها پناه ميبرند. حضرت بيبي حکيمه(سلام الله عليها) در اين شرايط سخت و دشوار متوجه ميشوند که عدهاي از جوانها کشته شدهاند، دستور داده ميشود زنها به کوهها و بيابانها پناه ببرند. زنها هم از وحشت و ترس از اينکه دشمن به آنها حمله نمايد به کوهها و بيابانها پناه ميبرند، تشنه و گرسنه از ترس و وحشت به خود ميلرزيدند طبق روايات بيبي مکرمه بر اثر ترس از دشمن به کوهها و بيابانها حرکت مينمايد و دشمن هم در تعقيب آنها بوده، بيبي همچنان در بيابانهاي بي آب و علف، سرگردان بوده و دشمن از هر سو در جستجوي آنها بوده تا آنان را به قتل برسانند. بيبي سرگردان، مضطرب و تنها از بي کسي خود ناله و زاري ميکرد. بيبي حكيمه در بيابانها و تپهها راه خود را ادامه ميداد که ناگهان دشمنان به بيبي حكيمه رسيدند و او را محاصره کردند. دختري جوان، آن هم دختر امام، در اين حال دست بسوي آسمان برد و دعا کرد و در حاليکه به خود ميلرزيد ميفرمود: يا ارحم الراحمين بحق ابائي العيامين، خلصني من البلا العظيم.
در اين هنگام به امر الهي كوه نعرهاي كشيد، شكاف برداشت و بيبي وارد غار شد و شكاف در پشت سرش بهم آمد. در اين موقع كه دشمنان به محل رسيدند ملاحظه كردند كه آن حضرت ناپديد شده و پس از جستجو متوجه گرديدند كه بيبي وارد غار شده و هيچ راهي ندارد، جز يك روزنه كه در آن نور ميدرخشيد خسته و ناراحت و عصباني از اينكه تا اينجا او را تعقيب كردهاند و از دستشان رفته و حال چه بايد بكنند؟؟
پس از مشورت، تصميم گرفتند كه آنجا را آتش زده و بشكافند. چهل شبانه روز آنجا را كندند ولي نتيجه نگرفتند. سرانجام آتش افروخنتد و آنجا را به آتش كشيدند. دشمنان وقتي آنجا را آتش زدند هلهله و شادي ميكردند به اين تصور كه يا او را مي سوزانند و يا مجبور به خروج مي كنند و دستگير مينمايند ولي مأيوس شدند و سرافكنده و شرمسار آنجا را ترك نمودند. اما بيبي مكرمه در تنهايي خود نشسته بر غريبي و بي كسي خويش گريه ميكرد و خداوند او را چنين از دست دشمن نجات داد و در آنجا چشمه آب گوارايي مانند آب زمزم جاري نمود كه تا كنون از پشت حرم جاري است و در حال حاضر هم اهالي ده از آن استفاده ميكنند. آن بانوي مكرمه تنها در ميان كوه باقي ماند و هيچ كس به او دسترسي نداشت و مرتباً به درگاه خداوند راز و نياز ميكرد. صدا ميزد: كجايند اهل بيت من؟؟، عشيرهي من كجايند؟؟ برادران من چه ميدانند كه من اينك تنها و بي كس در ميان كوه نشستهام؟؟.
راوي ميگويد: آن بانوي بزرگوار تنها در ميان كوه باقي مانده بود و كسي به او دسترسي نداشت تا اينكه مدتي نه چندان دور حكومت بني عباس سرنگون گرديد و اين ماجرا بر زبانها افتاد كه يكي از نوادگان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) داخل كوه شده و به كرم معجزات الهي از كوه خارج نشده و طيق روايات، بعد از مدتي بر اثر بيماري در كوههاي زرد جنوب غرب زاگرس از دنيا ميروند.
|