:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 28 مهر 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : كسي كه ميان خود و خداي خود را نيكو گرداند ، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد .
 
 
 


زندگي‌نامه پيامبران الهي/ حضرت هود (عليه‌السلام)



حضرت هود (عليه‌السلام) از پيامبران بزرگوارى است كه گذشته از ملكات عالى نفسانى و اخلاق پسنديده‌ي انسانى كه در وجود او بود، از نظر فضايل، نسب، زيبايى صورت و آراستگى اندام نيز ميان مردم زمان خود ممتاز بود و خداى بزرگ كمالات ظاهرى و معنوى را يك جا در او جمع كرده بود.
از سخنانى كه ميان آن حضرت و قوم بت پرست و سركش وى ردّ و بدل شده و خداوند در قرآن كريم نقل فرموده، مىتوان فهميد كه تا چه حدّ براى ارشاد مردم گمراه، بردبارى به خرج داد و چه اندازه در برابر نادانى مردم، صبر و شكيبايى كرد كه نظير آن جز ميان پيامبران الهى ديده نمىشود.
پس از اينكه چهل سال از عمر هود (عليه السلام) گذشت، از جانب خداى تعالى مأمور شد تا قوم خود را به پرستش خداى يكتا دعوت و اخلاق پست و عادتهاى ناپسندى را كه گريبان گيرشان شده بود به آنان گوشزد فرمايد و از عذاب سخت الهى بيمشان دهد.
قوم هود كه طبق گفته‌ي بعضى سيزده قبيله بودند (و نسبشان به عاد بنعوص بن ارم بن سام بن نوح مىرسيد و به همين سبب به قوم عاد موسوم شده بودند) مردمى ثروتمند، قوى هيكل با عمرهاى طولانى بودند.
سرزمين آنها، احقاف و در جنوب غربى جزيرةالعرب بين يمن و حضرموت يا يمن و مهرة واقع بود. احقاف سرزمينى حاصل‌خيز، سرسبز و پر آب بود كه در آن زمان در سرزمينهاى مجاور نظير نداشت. قواى بدنى آنها به حدّى بود كه مىنويسند، قطعههاى بزرگ سنگ را از كوه مىكندند و به صورت ستون و پايه در زمين كار گذارده و روى آن ساختمان بنا مىكردند. بلندى قامت آنها را در روايات به درخت خرما تشبيه كردهاند و عمر معمولى آنان را بين 400 و 500 سال نوشتهاند.
همين ثروت بسيار و عمرهاى طولانى و نيروهاى زياد، بيشتر آنها را به غفلت و بىخبرى و ظلم و طغيان كشانده بود. تا آنجا كه به نقل قرآن كريم، كسى را نيرومندتر از خود نمىشناختند ... و مىگفتند كيست كه از ما نيرومندتر باشد، آيا نمىديدند آن خدايى كه آنها را آفريد نيرومندتر از آنها بود.1

فاصله طبقاتى ميان آنها زياد بود. هركس قدرت و نيروى بيشترى داشت به زيردستان خود ستم مىكرد و براى جمع كردن اموال بيشتر، به بىچارگان زور مىگفت و به جاى آنكه در برابر آن همه نعمتهاى وافر و نيروى بسيارى كه خداى تعالى به آنها عنايت كرده بود، به سپاسگزارى و شكر وى اقدام كنند تا موجب رستگارى آنها گردد، به سركشى خود در زمين افزوده و راه گردنكشى پيش گرفتند.
كم كم گناه بزرگ ديگرى ميان آنها پيدا شد و روى سابقهاى كه از بت پرستان پيش در خاطر داشتند، به ساختن بت‌ها و پرستش آنها دست زده و به بزرگترين كجروى بشرى گرايش پيدا كردند.
در اين وقت خداى تعالى اراده فرمود تا هود را كه از شهر و ديار خودشان و به آداب و رسوم و اوضاعشان آشناتر از ديگران بود، براى هدايت آنها بفرستد.

حضرت هود (عليه‌السلام)، مانند ساير انبياى الهى رسالت خود را با دعوت به پرستش خداى يكتا و دست كشيدن از پرستش بتها شروع كرد و به ايشان فرمود: اى مردم! خداى يگانه را بپرستيد كه جز او معبودى نداريد؛ چرا تقوا پيشه نمىكنيد؟ و به دنبال اين دعوت آسمانى و جان‌بخش، اين نكته را نيز همانند ساير پيامبران تذكر مىداد كه من از شما اجر و مزدى (براى تبليغ رسالت خويش) نمىخواهم كه مزد من تنها با آن خدايى است كه مرا آفريده است؛ چرا نمىانديشيد تا بدانيد كه من به منظور اندوختن ثروت يا كسب رياست بر شما، دست به كار تبليغ نشدهام و فقط از روى خيرخواهى و انجام وظيفه است كه شما را از بتپرستى نهى و به خداشناسى دعوت مىكنم. من رسالتهاى پروردگار خويش را به شما ابلاغ كرده و خيرخواه امينى براى شما هستم.
اى مردم! از خدا بترسيد و (حرف مرا بشنويد) از من پيروى كنيد. از آن خدايى بترسيد كه به آنچه مىدانيد، نيرو و كمكتان داده، به وسيله چهارپايان و پسرانتان و با باغها و چشمه سارها كمكتان كرده و به راستى كه من از عذاب آن روز بزرگ بر شما ترسانم.2 اما آن مردم خيره سر به جاى اطاعت از سخنان خيرخواهانه‌ي هود در پاسخ او گفتند: بر ما يكسان است چه ما را پند دهى و چه پندمان ندهى، كه اين كار (بت پرستى) رفتار گذشتگان ماست 3 و ما دست بردار نيستيم.

آزارى كه حضرت هود (عليه‌السلام) از مردم كشيد

مىگويند نخستين بارى كه هود در جمع آن مردم بت پرست آمد و آنها را به خداى يگانه دعوت كرد، به او گفتند: اى هود تو نزد ما مورد وثوق و شخص امينى هستى!
هود گفت: من پيامبر خدا هستم كه نزد شما آمده و مىگويم كه دست از پرستش بتها برداريد. وقتى اين سخن را شنيدند، برخواسته و بدو حمله كردند و او را به حدّى كتك زدند كه يك شبانه روز بىهوش روى زمين افتاد. چون به هوش آمد، گفت: پروردگارا ! من مأموريت خود را انجام دادم و رفتار مردم را نيز مشاهده كردى. در اين وقت جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و عرض كرد: اى هود! خداى تعالى به تو دستور مىدهد كه به كار خود ادامه دهى و از دعوت مردم خسته نشوى. خدا وعده فرموده ترس و وحشتى از تو در دل آنها بيفكند كه ديگر قادر به آزار و كتك زدن تو نباشند.
هود برخاست و براى بار دوم نزد آنها آمد و گفت: شما در زمين سركشى كرده و فساد را از حدّ گذراندهايد. قوم او كه ديدند دوباره هود به سر وقت آنها آمده گفتند: اى هود ! از اين حرفها دست بردار كه اگر اين بار به تو حمله كنيم چنان تو را مىزنيم كه بار اوّل را از ياد ببرى!

هود گفت: از اين سخنها دست برداريد. به سوى خدا بازگرديد و به درگاه او توبه كنيد. مردم در صدد آزار وى برآمدند و چون از او وحشت داشتند، همگى به صورت دسته جمعى براى آزار او پيش آمدند، ولى هود فريادى بر سر آنها زد كه همهشان فرار كردند.
هود به آنها گفت: اى مردم ! به راستى كه شما كفر و ناسپاسى را مانند قوم نوح از حدّ گذراندهايد و سزاوار هستيد تا همان طور كه نوح درباره‌ي قوم خود نفرين كرد، من هم شما را نفرين كنم. گفتند: اى هود ! خدايان قوم نوح ناتوان بودند، ولى خدايان ما نيرومند هستند و خود ما نيز مردمان قوى پنجه‌اي هستيم، تو ما را با قوم نوح يكسان مپندار.
از جمله سخنان ناهنجارى كه به هود مىگفتند، آن بود كه به او مىگفتند: ما تو را آدمى سفيه و نادان مىبينيم و گمان داريم كه دروغگو هستى. هود گفت: اى قوم ! من سفيه نيستم، بلكه فرستاده پروردگار جهانيانم.4
اى مردم ! از پروردگار خود آمرزش بخواهيد و سپس به درگاهش توبه آريد تا باران فراوان بر شما ببارد و نيرويى بر نيروى كنونى كه داريد بيفزايد (و نيرومندتر شويد) و به حال كفر و نافرمانى از دعوت من رو نگردانيد.
5

از جمله اعمال قوم عاد

از آيات قرآن كريم و سرزنش هود (عليه‌السلام) مشخص مىشود كه قوم عاد چه كارهايى مىكردند. از جمله اينكه در جاهاى بلند و قلّههاى كوه، ساختمانهايى بنا مىكردند، بدون اينكه احتياجى به آنها داشته باشند و گويا فقط به خاطر فخرفروشى بر ديگران يا تفريح كردن آنها را مىساختند. از اين رو هود در مقام سرزنش مىگويد: آيا در هر جاى بلندى (كه مىرسيد) به بيهوده سرى (و روى سرگرمي و هوسرانى) ساختمانى براى نشانه بنا مىكنيد.6
و در تفسير مجمعالبيان آمده است: قوم عاد، برجهاى بلندى براى كبوتران مىساختند كبوتران را براى بازى در آنجا نگهدارى مىكردند و هود آنها را از اين كار سرزنش مىنمود.7
ايشان اصلاً به فكر مرگ نبودند و قلعههاى بسيار محكم و بناهاى مرتفع مىساختند. هود به آنها مىگفت: و شما خانههاى محكم مىسازيد، مثل آنكه مىخواهيد جاويدان در آن باشيد. اگر به فكر مرگ و سرانجام زندگى بوديد، كجا چنين عمارتهاى محكمى بنا مىكرديد.

ديگر آنكه شما چون دست به سوى كسى بگشاييد، مانند جباران از حدّ مىگذارنيد.8 يعنى وقتى مىخواهيد كسى را در برابر خطايى كه از وى سر زده، تنبيه كنيد تا سر حدّ كشتن او را مورد آزار قرار مىدهيد و مانند سركشان و جبّاران از حدّ مىگذارنيد و خلاصه آنكه شما در هر دو طرف، شهوت و غضب را از حدّ گذارنده و زياده روى مىكنيد و از مرز بندگى پا فراتر مىنهيد.
به دنبال آن، نعمتهاى خدا را برايشان بر مىشمرد تا با يادآورى آن نعمتها، از اعمال خود دست بردارند و به ياد خدا و روز جزا افتند، اما اندرزهاى دلنشين آن حضرت، بر آن دلهاى سختتر از سنگ اثر نمىكرد و در مقام تكذيب آن حضرت بر آمده و مىگفتند: ما عذاب نخواهيم شد و پند دادن و ندادن تو براى ما يكسان است. خداى تعالى نيز به دنبال تكذيب آن مردم و نپذيرفتن پندهاى سودمند هود مىفرمايد: هود را تكذيب كردند و دروغگويش شمردند. ما هم نابودشان كرديم، و در اين موضوع عبرتى است و بيشترشان مؤمن نبودند.9

خشكسالى در سرزمين عاد

مورّخان مىنويسند: قوم عاد بر اثر تكذيب هود سه يا هفت سال دچار خشكسالى و قحطى شدند. چشمهها خشك شد و باران نباريد و براى تهيه آب به سختى افتادند و ناچار به حفر چاههاى عميق شدند، ولى باز هم آب به حدّ كفايت نبود و زندگى بر آنها سخت شد. هود براى تبليغ دين حق، از اين فرصت استفاده كرد و چنانكه در بالا اشاره شد، به آنها وعده داد كه اگر ايمان بياوريد، خداوند باران فراوان بر شما ببارد و نيرويتان افزايش يابد؛ ولى باز هم متنبّه نشدند و از بت پرستى دست نكشيدند.
آنها وقتى اصرار هود را در ترويج مرام خويش دي
دند، گفتند: اى هود ! براى ما دليل روشن و برهانى نياوردى و ما به خاطر گفتار تو از خدايان خود دست بردار نيستيم و به تو ايمان نمىآوريم.10 و به تدريج زبان به اهانت و تمسخر آن حضرت گشودند و گفتند: آيا تو آمدهاى كه ما خداى يگانه را بپرستيم و از آنچه پدرانمان مىپرستيدهاند، دست برداريم ؟؟ اگر راست مىگويى آن عذابى را كه بدان تهديدمان مىكنى، براى ما بياور.11 هود به ايشان فرمود: عذاب و غضب پروردگارتان بر شما محقق گشت. آيا در مورد نامهايى كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده و ساختهايد و خدا درباره آن دليلى نازل نكرده با من مجادله مىكنيد ؟ پس منتظر (عذاب الهى) باشيد كه من نيز منتظر ورود آن بر شما هستم.12
و اگر شما روى بگردانيد و سخنم را نپذيريد، من آنچه را مأمور به رسالت آن بودم به شما ابلاغ كردم و خداى من به كيفر تكذيب و شرك و كفرتان شما را نابود كرده و مردم ديگرى را جانشين شما خواهد كرد و شما هيچگونه زيان و ضررى به خدا نمىزنيد.13 بلكه به خودتان ضرر مىزنيد كه از كاروان سعادت بازمانده و بدبخت خواهيد شد.

آغاز عذاب قوم هود (عليه‌السلام)

حضرت هود (عليه‌السلام) روزگارى دراز « كه برخى آن را 760 سال نوشتهاند » ميان قوم خود بماند و رسالت خود را ابلاغ فرمود. گر چه اين مدت بعيد به نظر مىرسد، ولى از آن قوم، جز افراد كمى از فرزندان سام كسى به وى ايمان نياورد تا كم كم مستحق عذاب الهى شدند و خداى تعالى بادهاى صرصر و عقيم را مأمور نابودى آنها كرد.
مردم بر اثر خشكسالى، منتظر باران بودند (و مطابق نقلى، جمعى را براى دعا به مكه فرستاده بودند تا كنار خانه خدا دعا كنند و باران بر آنها ببارد، غافل از آنكه سبب خشكسالى و خشم خدا، همان بتپرستى ايشان و نپذيرفتن دعوت فرستاده حق بود. آرى، غرور و تكبر گاهى افراد را اين چنين به بدبختى مىكشاند كه حاضر نيستند سخن فرستادگان حق را بشنوند و با اين حال خود را آبرومند درگاه خدا مىدانند). روزى مشاهده كردند كه از گوشه‌ي افق ابر سياهى پديدار شد و همچنان به سوى آنها پيش آمد. آنها به گمان آنكه ابرى است آبستن باران و اكنون بر آنها باران فراوانى مىبارد، با خوشحالى گفتند: اين ابرى است آبستن باران كه بر ما خواهد باريد. ولى نمىدانستند عذاب سختى است كه به صورت ابر به جانب آنها مىآيد. از اين رو هود به آنها هشدار داد و گفت: نه، بلكه اين همان چيزى است كه به آمدنش شتاب داشتيد، بادى است كه در آن عذاب دردناكى است و به اذن پروردگار خود هر چه در سر راهش ‍ باشد نابود مىكند.14

ناگهان باد وزيدن گرفت؛ بادى كه قرآن كريم چند خصوصيت براى آن ذكر فرموده است:
1. باد عقيم يعنى باد نازا (و عقيم به زنى گويند كه باردار نمىشود، چنانچه به مردى هم كه نسلى از وى باقى نماند عقيم گويند). در سبب نام گذارى باد مزبور به اين نام گفتهاند: بادى بود كه حاصلخير نبود و جز شرّ و عذاب چيزى به همراه نياورده بود. چنانكه در وصف دنيا گويند دنياى عقيم؛ يعنى دنيايى كه چيزى به كسى نمىدهد.
ممكن است به اصطلاح اهل فن فعيل به معناي فاعل و عقيم به معناى عاقم باشد. يعنى بادى بود كه نه درختى را آبستن مىكرد و نه براى لطافت هوا مؤثر بود و نه براى حيوانى سودمند بود، بلكه به هر چه مىرسيد آنرا خشك و نابود مىكرد.

2. باد صرصر كه معانى متعددى دارد، از آن جمله گفتهاند: به معناى باد سرد است 15 و در چند حديث نيز صرصر را همين‌گونه معنا كردهاند. هم چنين برخى از اهل لغت گفتهاند: بادى است كه به شدت بوزد.16

3. باد عاتيه يعنى باد سركش. در روايت تعبير لطيفى در
باره سركشى آن باد ذكر شده و گفتهاند: اختيار آن باد از دست نگهبانان و مأموران خارج شد و بيش از حدّ وزيدن گرفت. نگهبانان وحشت زده به خدا عرض كردند: ما مى‌ترسيم كه افراد غير گناهكار را نيز هلاك كند. پس خداوند جبرئيل را مأمور كرد و بيامد زيادى آنرا به جاى خود بازگرداند.17

4.
ريح فيها عذاب اليم؛ بادى كه در آن عذابى دردناك بود.18
شدت اين باد به حدى بود كه آن مردم قوى هيكل و بلند قامت را از جا بر مى‌كند و چون درخت خرما كه از بن كنده باشند، به اين سو و آن سو پرتاب
و هر چه سر راهش بود نابود مىكرد. به هيچ چيزى نرسيد جز آنكه چون استخوان پوسيده، خاكسترش كرد و در مجموع، انسان، حيوان، درخت و خانهاى به جاى نگذارد و همه را با خاك يكسان كرد.
باد مزبور با همان شدت و سرما، هفت شب و هشت روز پى درپى بر آنها وزيد و همه را به مجسمههاى بىجانى تبديل كرد. از وهب بن منبه نقل شده كه اين هفت شب و هشت روز همان ايامى است كه عرب آن را ايامالعجوز 19 گويند. سبب آنكه، اين باد و سرما را به عجوز و پيرزن نسبت دادند، آن بود كه پيرزنى از ترس باد و سرما در غارى پناه گرفت، ولى سرما و باد از او هم دست بر نداشته و سرانجام روز هشتم او را كشت. در اين ميان هود، پيروانش را در زمينى كه اطراف آن ديوار كوتاهى بود، جمع كرد. باد شديد به آن نقطه كه مىرسيد، به صورت نسيم جان بخشى در مىآمد و سر و صورت آنها را نوازش مىداد و موجب لطافت هوا و لذت روحشان مىگرديد.

راستى كه روزهاى شومى براى بت پرستان قوم هود و دشمنان آن حضرت گذشت و طولى نكشيد كه مجسمههاى بىجانشان چون تنههاى درخت خرما بر زمين افكنده شد و خانههاشان به صورت ويرانههايى در آمد و از آن همه باغهاى سرسبز و زمينهاى حاصلخيز و جمعيت بسيار، جز نامى به جاى نماند. طبق روايات، استخوانها و اموالشان و حتى ويرانههاى به جا مانده نيز به تدريج در زير ريگهاى بيابان احقاف و خاكها مدفون گرديد و امروز هم در روى زمين اثرى از آنها باقى نيست.
به علاوه اين فقط عذاب خوار كننده دنيا بود كه خداوند به آنها چشانيد و عذاب آخرت سختتر خواهد بود. بدين ترتيب طومار زندگيشان با لعنت دنيا و عذاب آخرت در هم پيچيده شد و براى هميشه از رحمت حق دور گشتند.
قرآن كريم پس از نقل داستان قوم عاد، مشركان مكه و كفّار زمان رسول خدا را مخاطب ساخته و به آنها مىفرمايد: و ما به قوم عاد نيرو و قدرتى داديم كه به شما نداديم و براى آنها گوش و ديدگان و دستها قرار داديم، اما آن گوش و ديدگان و دلها، به كارشان نيامد. زيرا آيههاى خدا را انكار مىكردند و عذابى را كه مسخرهاش مىپنداشتند برايشان در آمد.20 ونيز درباره آنها مىفرمايد: اگر اينان روى بگردانند، بدانها بگو شما را از صاعقه عاد و ثمود بيم مىدهم.21

سرگذشت حضرت هود (عليه‌السلام) پس از نابودى قوم عاد

چنانكه گفتهاند حضرت هود (عليه السلام) پس از نابودى قوم عاد به حضرموت آمد و در نزديكى شهرى به نام تريم سكونت اختيار كرد و بقيه‌ي عمر خود را در آنجا به سر برد. او در سنّ 807 سالگى از دنيا رفت و در حضرموت مدفون شد.22 در روايت ديگرى است كه آن حضرت پس از هلاكت قوم عاد، با ياران و پيروانش به مكه رفت و در آنجا بود تا از دنيا رفت و در حجر اسماعيل مدفون شد.23 ولى ظاهراً قول اول به درستى نزديكتر است و حديثى از اميرمؤمنان است كه قبر هود در حضرموت بر روى تلى از ريگهاى قرمز قرار دارد.24 هم چنين در حديث ديگرى است كه در آنجا غارى وجود دارد و جسد آن حضرت در آن غار ميان سنگى است.25

طبرسى در كتاب احتجاج نقل كرده كه منصور دوانيقى دستور داد در جايى به نام قصر العبادى چاهى بكنند و يقطين (پدر على بن يقطين) را مأمور انجام آن كار كرد. يقطين به آنجا رفت و مدتها دست به كار كندن آن بود، ولى آبى خارج نشد. وقتى منصور از اين جهان برفت و مهدى عباسى روى كار آمد، يقطين جريان را به او گزارش داد و او دستور داد هم چنان چاه مزبور را بكنند تا به آب برسد. يقطين برادرش ابوموسى را براى اين كار بدان نقطه فرستاد و به دستور او هم چنان كندند تا به جايى رسيدند كه سوراخى پديدار گشت و بادى از آن شروع به وزيدن كرد. جريان را به ابوموسى گفتند. وى گفت: مرا به درون چاه ببريد، وقتى پايين رفت، سوراخى ديد كه از آن باد مىوزيد و چون گوش داد از داخل آن صداى شديد باد شنيد. ابوموسى دستور داد سوراخ را به اندازهاى كه انسان مىتوانست به درون آن برود گشاد كنند. سپس دو نفر را به طناب بسته به داخل آنجا فرستادند تا ببيند در آنجا چيست. آن دو نفر پايين رفتند و پس از ساعتى طنابها را حركت دادند و آن دو را بالا آوردند. وقتى از آنها پرسيدند كه چه ديديد ؟؟ گفتند: چيز عجيبى مشاهده كرديم. مردان، زنان، خانهها، ظروف و اثاثيههايى را ديديم كه همگى به صورت مجسمه بودند و از ايشان جمعى نشسته و گروهى خوابيده و بر تنشان لباس پوشيده بودند و چون به آنها دست زديم، جامهها به صورت خاك مىشد و مىريخت.
ابوموسى موضوع را به مهدى عباسي نوشت. او نيز نامهاى به مدينه فرستاد و از امام موسى بن جعفر (عليه‌السلام) خواست به بغداد برود. هنگامى كه حضرت به بغداد رفت و موضوع را به عرض او رساندند، گريست و فرمود: اينان باقى ماندگان قوم عاد هستند كه خدا بر آنها خشم گرفت و خانههاشان را بر سرشان فرو ريخت. آنها اصحاب احقاف هستند.
مهدى عباسي پرسيد: احقاف چيست؟ حضرت فرمودند: ريگها.26





پي‌نوشت‌ها

1- فصلت/ 15.
2- شعراء/ 126-136.
3- شعراء/ 124-136.
4- هود/ 67
5- همان، آيه 52.
6- شعراء/ 128.
7- مجمعالبيان، ج 7، ص 198؛ بحار الانوار، ج 11، ص 348.
8- شعراء/ 130.
9- همان، آيه 139.
10- هود/ 53.
11- اعراف/ 70.
12- همان، آيه 71.
13- هود/ 57.
14- تفسيرقمى: 622-623.
15- مجمعالبيان: ج 9، ص 189-190.
16- مجمعالبيان: ج 9، ص 189-190.
17- تفسير قمى: ص 306.
18- احقاف/ 24.
19- همان كه در فارسى به آن سرماى پيرزن و (برد العجوز)مى گويند.
20- احقاف/ 26.
21- فصّلت/ 13.
22- كنزالفوائد: ص 179.
23- اثباتالوصيه: ص 22.
24- بحار الانوار: ج 11، ص 360.
25- همان: ص 360.
26-احتجاج: ص 211.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
  مراسم تجلیل از رتبه اول مسابقات بین المللی کشور کرواسی و رتبه اول مسابقات تلویزیونی کشوری اسراء
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد