:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

شنبه 28 بهمن 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : كسي كه براي دين خود كار كند ، خدا دنياي او را كفايت كند .
 
 

  

تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

خداوند سمیع و بصیر است

مقدمه :
 
اوصاف خداوند چنانکه مى دانیم عین ذات او است و در نتیجه عین یکدیگر است، و به تعبیر روشن تر خداوند ذاتى است که تمامش علم و تمامش قدرت، و تمامش ازلیّت و ابدیّت است. یعنى در آنجا کمال مطلق بى نهایتى است که همه این معانى در آنجا جمع است.
بنابراین تفکیک صفات از زاویه دید ما و از نگاه عقل ما است.
به همین ترتیب گاه یکى از صفات او شاخه هاى بسیار فراوانى دارد که این شاخه ها نیز از زاویه دید ما است از جمله «سمیع» و «بصیر» بودن خدا است که دو وصف از اوصاف مشهور الهى است که در قرآن مجید ده ها بار روى آن تکیه شده است.
«سمیع» اشاره به علم خداوند به مسموعات یعنى سخنان و گفتارها است و «بصیر» اشاره به علم او به مبصرات یعنى صحنه ها، اشخاص و اعمال و خلاصه دیدنى ها است.
این الفاظ هنگامى که در مورد انسان ها به کار مى رود تداعى دو وسیله مخصوص شنوائى و بینائى یعنى چشم و گوش مى کند، ولى مسلّماً هنگامى که درباره خداوند به کار مى رود از این مفاهیم جدا و تجرید مى شود و حقیقت علم به شنیدنى ها و دیدنى ها را مى رساند، چنانچه در بخش توضیحات به خواست خدا خواهد آمد.
با این اشاره به قرآن باز مى گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا مى دهیم:

1. (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).(1)

2. (إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً).(2)

3. (لا یُحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّا مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللهُ سَمیعاً عَلیماً).(3)

4. (وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ).(4)

5. (وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ).(5)

6. (هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ).(6)

7. (وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ).(7)

8. (إِنَّ اللهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ).(8)

9. (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).(9)

10. (أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمانُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ).(10)

ترجمه:

1. «...هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بینا است.»
2. «خداوند به شما فرمان مى‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هنگامى که میان مردم داورى مى‌کنید، به عدالت داورى کنید. خداوند اندرزهاى خوبى به شما مى‌دهد. خداوند شنوا و بینا است.»
3. «خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود بدیها (ى دیگران) را اظهار کند مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و دانا است.»
4. «و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و دانا است.»
5. «و اگر هدایت یابم، بوسیله آنچه پروردگارم به من وحى مى‌کند مى‌باشد؛ زیرا او شنوا و نزدیک است.»
6. «آن جا بود که زکریا (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم) پروردگار خویش را خواند و گفت: 'پروردگارا! از سوى خود فرزند پاکیزه‌اى (نیز) به من عطا فرما که تو دعا را مى‌شنوى.'»
7. «....و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و بدانید خدا، به آنچه انجام مى‌دهید بینا است.»
8. «به یقین خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بینا است.»
9. «و بزودى آنچه را به شما مى‌گویم به خاطر خواهید آورد (و پشیمان خواهید شد)! من کار خود را به خدا وا مى‌گذارم که خداوند نسبت به بندگانش بینا است.»
10. «آیا به پرندگانى که بالاى سرشان است و بالهاى خود را گسترده و جمع مى‌کنند، نگاه نکردند؟! جز خداوند رحمان کسى آنها را برفراز آسمان نگه نمى‌دارد، چرا که او به هر چیز بیناست.»

شرح مفردات

«سَمیع» از ماده «سمع» (بر وزن منع) در اصل به معناى قوّه شنوائى است که انسان به وسیله آن صداها را درک مى کند ـ هم معناى مصدرى دارد و هم معناى اسم مصدرى ـ و گاه این واژه به عضو شنوائى یعنى گوش نیز اطلاق مى شود.
سپس در استعمالات دیگر این مفهوم گسترش یافته و به ادراکات باطنى به وسیله قواى روحانى نیز گفته مى شود، بعد از آن فراتر رفته و به احاطه وجودیه خداوند نسبت به همه صداها و اصوات اطلاق شده است.
گاه این کلمه به معناى فهم و درک نیز به کار مى رود مثلاً در آیه 21 سوره انفال مى خوانیم: (وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لایَسْمَعُونَ): «و همانند کسانى نباشید که مى‌گفتند: 'شنیدیم.' ولى در حقیقت نمى‌شنیدند.»(11)
«بصیر» از «بصر» (بر وزن سفر) به گفته راغب در مفردات به معناى عضو بینائى یعنى چشم است و گاه به قوه بینائى نیز گفته شده و به همین مناسبت به معناى قوه ادراک و بینائى درون نیز بصیرت و بصر اطلاق شده است، چنانکه در آیه 22 سوره ق مى خوانیم: (فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ): «ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزبین است.»
ابن منظور در لسان العرب نیز همین معانى را براى «بصر» ذکر کرده است در حالى که صحاح اللّغه «بصر» را به معناى نیروى بینائى مى داند، و معناى دیگر آن را علم و دانش ذکر کرده، و مصباح «بصر» را به معناى نورى که چشم به وسیله آن مى تواند دیدنى ها را ببیند تفسیر نموده است!
ولى از مجموع کلمات اهل لغت و موارد استعمال آن استفاده مى شود که این واژه نخست به معناى عضو بینائى، و سپس قوه بینائى است، و بعد به معناى درک باطنى و علم به کار رفته، و در مورد خداوند به معناى احاطه وجودى او به تمام دیدنى ها است.

تفسیر و جمع بندى

او شنوا و بینا است

در نخستین آیه مورد بحث بعد از آن که خدا را توصیف به عدم وجود مثل و مانند مى کند، (چیزى مثل او نیست) او را به دو وصف شنوا و بینا توصیف کرده مى فرماید: او سمیع و بصیر است: (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)
 روشن است که منظور از عدم وجود مثل و مانند براى خدا هم از نظر ذات و هم صفات و هم افعال است، چرا که ذات او واجب الوجود و صفات او نامتناهى و افعال او نیز چنین است، و این که بعضى از مفسّران پنداشته اند که خداوند شبیه و مانندى در ذات ندارد و امّا در صفات شبیه دارد اشتباه است.
درست است که صفاتى همچون «عالم» و «قادر» و «سمیع» و «بصیر» بر خدا و خلق اطلاق مى شود، ولى مسلّماً مفاهیم آن در این دو مورد متفاوت مى باشد و شرح این سخن به خواست خدا در توضیحات خواهد آمد، لذا بعضى از مفسّران از آیه فوق معناى حصر فهمیده اند، یعنى فقط خداوند «سمیع» و «بصیر» است، و این به خاطر آن است که «سمیع» به معناى واقعى کلمه و همچنین «بصیر» به معناى مطلق که از تمام اصوات و دیدنى ها آگاه و با خبر باشد فقط خدا است.
انسان و سایر جاندارانى که داراى چشم و گوش هستند تنها قسمت هاى محدودى از رنگ ها و امواج صوتى را درک مى کنند و طبق آنچه در علوم امروز ثابت شده، امواج صوتى که گوش هاى انسان و حیوانات قادر به درک آن نیست بسیار بیش از آن است که مى تواند درک کند و همچنین در مورد رنگ ها و دیدنى ها.

او اعمال شما را مى بیند

در دومین آیه بعد از آن که دستور سپردن امانت ها را به اهلش صادر مى کند، همچنین حکومت کردن به عدل را توجیه مى نماید، خدا را به این دو وصف که رابطه نزدیک و جالبى با آن دو دستور دارد توصیف کرده مى فرماید:
«خداوند به شما فرمان مى‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هنگامى که میان مردم داورى مى‌کنید به عدالت داورى کنید، خداوند اندرزهاى خوبى به شما مى‌دهد، خداوند شنوا و بینا است»: (إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً).
مى‌دانیم که امانت در اینجا معناى وسیع و گسترده‌اى دارد و حتّى طبق روایات اهل بیت(علیهم السلام) مسأله امامت و حکومت بر مردم را نیز شامل مى شود که همه امانت‌هاى الهى باید به اهلش سپرده شود.(12)
همچنین «ناس» در اینجا همه انسان ها و حتّى غیر مسلمان ها را شامل مى شود، یعنى اصول عدالت را باید در مورد همه افراد بشر اجرا کرد و دوست و دشمن و خویش و بیگانه در این امر یکسانند.
البتّه بحث پیرامون امانت و عدالت که در واقع روح جامعهّ انسانى و روح حکومت است، جاى دیگرى دارد و به خواست خدا از آن بحث خواهیم کرد، هدف در اینجا تنها بیان رابطه این دو با «سمیع» و «بصیر» بودن خداوند است، در واقع به این نکته اشاره مى کند که شما در هر پست و مقامى باشید و عهده دار هر امانت و هر داورى و حکومتى شوید بدانید خداوند مراقب شما است، اعمالتان را مى بیند و گفتارتان را مى شنود، و بنابراین تکیه بر اوصاف خدا علاوه بر مسأله اعتقادى جنبه تربیتى به خود مى گیرد.
بعلاوه ممکن است تلویحاً اشاره به نکته دیگرى نیز باشد که مسأله اداى امانت و حکومت و داورى، گوش شنوا و چشم بینا مى طلبد و بدون شنیدن صداى مظلومان و دیدن منظره ستمدیدگان و بصیرت کامل در این امور کار به جائى نمى رسد. این نکته نیز قابل توجّه است که کلمه «کانَ»: (بود) اشاره به این است که این اوصاف بازگشت به ذات پاک خدا مى کند او همیشه «سمیع» و «بصیر» بوده و خواهد بود.
در آیات دیگر از قرآن نیز «سمیع» و «بصیر» در کنار هم قرار داده شده است.
جالب توجّه این که در تمام آیاتى که در قرآن مجید سخن درباره سمیع و بصیر بودن خداوند به میان آمده سمیع بر بصیر مقدّم شده است.
ممکن است نکته این تعبیر آن باشد که در انسان معمولاً گفتار قبل از کردار و سخن قبل از عمل است، و از آنجا که این آیات غالباً ناظر به جنبه هاى تربیتى انسانى است در واقع مى گوید: اى انسان! خداوند سخنان تو را مى شنود سپس اعمال تو را مى بیند.

او شنوا و دانا است

در سومین آیه مورد بحث سخن از «سمیع» و «علیم» است، از کسانى سخن مى گوید که مظلوم واقع شده اند و به آنها حق مى دهد که بر ضد ظالمان افشاگرى کنند.
مى فرماید: «خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود بدیها (ى دیگران) را اظهار کند مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و دانا است»: (لا یُحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّا مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللهُ سَمیعاً عَلیماً).
در این که منظور از «جهر به سوء»: (آشکار کردن بدى ها) چیست؟ بعضى از مفسّران آن را به معناى نفرین مظلوم درباره ظالم گرفته اند و بعضى به معناى سبّ و دشنام، و بعضى به معناى شکایت بردن پیش قاضى و یا افشا کردن ظلم ظالم نزد مردم در غیبت و حضور.
ولى تناسب حکم و موضوع ایجاب مى کند که مُجاز بودن این امور در مسیر دفع ظلم و جلب حمایت مردم در برابر ظالم است، بنابراین مناسب است که مسأله سبّ و دشنام نسبت به ظالمان را منحصر به جائى کنیم که عاملى براى نهى از منکر و مبارزه با ظلم و فساد گردد.
جمله: (وَ کانَ اللهُ سَمیعاً عَلیماً) هم به مستثنى مى خورد و هم به مستثنى منه. یعنى هم هشدارى است به افرادى که غیبت مى کنند بى آن که مظلوم واقع شده باشند و هم هشدارى است به مظلومان که از حد تجاوز نکنند و رعایت عدل و انصاف را بنمایند.
قابل توجّه این که در اینجا روى «سمیع» و «علیم» تکیه شده چون از سخنان بد و نیّاتى که انگیزه آن است بحث مى کند، مى فرماید: خدا این سخنان را مى شنود و از نیّات گویندگان آن آگاه است.
امّا این که بعضى گفته اند مفهوم آیه این است که اگر کسى مثلاً به انسان بگوید: اى زنا کار! متقابلاً جایز است همان نسبت را به او داد، اشتباه بزرگى است چرا که در مقابل ظلم ظالم باید احقاق حق کرد نه این که مرتکب ظلم دیگرى شد، باید نهى از منکر و دفع شر ظالم نمود نه این که منکر دیگرى را مرتکب شد و ظالم دیگرى پرورش داد!
به هر حال آیه گواه بر این است که اسلام نمى گوید مردم در برابر ظلم ظالمان سکوت کنند درست برخلاف گفتار نادرستى که به حضرت مسیح(علیه السلام) نسبت داده اند که اگر به گونه راستت سیلى زدند گونه چپ را بگیر تا بر آن هم سیلى بزنند!!

جهاد شما در برابر او است

در چهارمین آیه به تعبیر تازه اى برخورد مى کنیم که به مردم دستور مى دهد به این دو صفت الهى «سمیع» و «علیم» توجّه داشته باشند، مى فرماید:
«و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و دانا است»: (وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ).
تعبیر به «فى سبیل الله» تعبیر بسیار جالب و پرمعنایى است که به همگان این مطلب را خاطر نشان مى سازد که جهاد اسلامى نه براى ایجاد سلطنت دنیوى و کشورگشائى است آن گونه که بسیارى از دانشمندان غرب به ما نسبت مى دهند، بلکه هدف گشودن راه به سوى خدا است، راه تقوا و پاکى، راه حق و عدالت.
جمله (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ) به همه جهادگران اسلام هشدار مى دهد که هم مراقب سخنان خود باشند و هم نیّات خود، و از هرچیز که رنگ صاف و زیباى «فى سبیل الله» را تیره و تار و زشت مى کند بپرهیزند، همچنین به آنها قوّت قلب مى بخشد که بدانند خدا همه جا با آنها است و از حال آنها با خبر است.

او به شما نزدیک است

در پنجمین آیه باز تعبیر جدیدى دیده مى‌شود که «سمیع» با «قریب» همراه شده است. روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى‌فرماید:
«بگو: اگر من گمراه شوم، از ناحیه خود گمراه مى‌شوم و اگر هدایت یابم، بوسیله آنچه پروردگارم به من وحى مى‌کند مى‌باشد زیرا او شنوا و نزدیک است »: (قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ)
اشاره به این که من نیز منهاى وحى ممکن است گرفتار گمراهى شوم و این وحى الهى است که مرا در طریق حق و هدایت پیش مى برد، نه مطالبى زائیده فکر و استدلال بشر که جایز الخطا باشد.
در بعضى از تفاسیر آمده است که جمعى از مشرکان به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند: تو گمراه شده اى! چرا که آئین نیاکانت را رها ساخته اى، این آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت که: من اگر خودم تنها بودم ممکن بود چنین نسبتى به من بدهید، ولى وقتى تکیه گاه من وحى آسمانى است در این صورت گمراهى مفهوم ندارد چرا که او از تمام اسرار آنها آگاه و علّام الغیوب است ـ این تعبیر در دو آیه قبل از آن آمده است ـ و او همه جا حاضر و ناظر است ـ تعبیرى که در سه آیه قبل از آن آمده ـ سخنان را مى شنود و به همه نزدیک است. (تعبیرى که در ذیل همین آیه مورد بحث آمده)
ضمناً از این آیه بر مى آید که نفس آدمى مایه گمراهى او است، تکیه بر نیروى عقل نیز به تنهائى انسان را به جایى نمى رساند و براى رسیدن به سر منزل مقصود باید در پرتو چراغ فروزان وحى گام برداشت.
آخرین نکته این که نزدیک بودن خداوند به ما نه همچون نزدیکى بعضى به بعض دیگر است، بلکه او از ما به ما نزدیکتر مى باشد، چنانچه در جاى خود به خواست خدا بحث خواهد شد.

دعاهاى شما را مى شنود

در ششمین آیه باز به تعبیر تازه اى برخورد مى کنیم که خدا را به «سمیع الدعاء» توصیف کرده و از قول زکریا پیامبر بزرگ خدا (ع) نقل مى کند که وقتى زکریا آن همه شایستگى و مقام را در مریم (سلام الله عليها) مشاهده کرد ـ و تا آن زمان فرزندى نداشت شوق فرزندى که برنامه هاى او را ادامه دهد در دل او گل کرد ـ «آن جا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم) پروردگار خویش را خواند و گفت: 'پروردگارا! از سوى خود، فرزند پاکیزه‌اى (نیز) به من عطا فرما که تو دعا را مى‌شنوى»': (هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ).(13)
گرچه «سمیع» به معناى شنونده است، ولى در این گونه موارد به معناى کسى است که هم مى شنود و هم قبول و اجابت مى کند، و این به خاطر آن است که اگر کسى عملاً پاسخ مثبت به چیزى ندهد گوئى نشنیده است.(14)

او بصیر است

در هفتمین آیه تنها تکیه بر عنوان «بصیر» شده آن هم نسبت به اعمال آدمى که هدف اصلى مسائل تربیتى است مى فرماید: «و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و بدانید خدا به آنچه انجام مى‌دهید بینا است»: (وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ).
این جمله در واقع بعد از بیان هفت دستور درباره شیر دادن نوزادان، حق نوزاد و مادر و دایه و وظیفه پدر در برابر آنها آمده است و ناگفته پیدا است که اگر در این میان تقوا حاکم نباشد و انسان خدا را حاضر و ناظر نداند هرگز روابط سالمى که حافظ حقوق همگان است در خانواده حاکم نخواهد شد، تجربه نشان داده که هرگز نمى توان با زور قانون و ترس مجازات، حق و عدالت را در نظام خانوادگى حاکم کرد جز آن که روح پرهیزگارى و ایمان به خداوند و بصیر بودن او نسبت به همه چیز بر این محیط سایه بیفکند.

از حال بندگانش با خبر است

در هشتمین آیه باز تعبیر تازه اى در این زمینه دیده مى شود و آن قرار گرفتن «خبیر» در کنار «بصیر» است، در آغاز آیه سخن از وحى آسمانى و فرستادن قرآن مجید بعد از کتب آسمانى پیشین به میان آمده، سپس در پایان آیه مى فرماید:
«به یقین خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بینا است»: (إِنَّ اللهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ)
این جمله در حقیقت اشاره اى به این نکته است که این کتاب آسمانى تماماً هماهنگ با نیازهاى بشر و احتیاجات او در همه زمینه ها است، زیرا از سوى خداوندى نازل شده که از همه چیز آگاه و نسبت به تمام نیازهاى بندگانش بصیر و بینا است.
این احتمال در تفسیر آیه داده شده که این تعبیر ناظر به پاسخ ایراد کسانى است که مى گفتند: چرا قرآن بر محمّد(صلى الله علیه وآله) یتیم و فقیر! نازل شده؟! قرآن مى گوید: خدا بندگانش را به خوبى مى شناسد که چه افرادى شایستگى به دوش کشیدن پرچم رسالت و نبوّت را دارند ـ آیه بعد از آن نیز مى تواند قرینه اى بر این مطلب باشد - (15)
بعضى از مفسّران گفته اند «خبیر» در اینجا اشاره به آگاهى بر امور معنوى و روحانى است و «بصیر» بر امور جسمانى و به همین دلیل خبیر مقدّم داشته شده است.
گرچه «خبیر» از ماده «خَبَر» معناى وسیعى دارد که هرگونه آگاهى بر ظواهر امور و بواطن آنها را شامل مى شود، ولى چون در برابر «بصیر» قرار گرفته به نظر مى رسد که اشاره به آگاهى بر بواطن امور است. (راغب در مفردات نیز یکى از تفسیرهاى این کلمه را آگاهى بر باطن امور ذکر کرده)

مشکلات آنها را مى بیند

در نهمین آیه سخن تنها از «بصیر» به میان آمده، امّا «بصیر» نسبت به بندگان و نیاز آنها به حمایت پروردگار، این سخن از زبان مؤمن آل فرعون است، مرد با ایمانى که در میان فرعونیان بود و ایمان خود را مکتوم مى داشت و در یک لحظه بسیار حسّاس که جمعیّت نقشه قتل موسى(علیه السلام) را مى ریختند به اندرز آنها پرداخت و آنها را تهدید به عذاب الهى کرد و از این کار بازداشت، و سرانجام گفت «و بزودى آنچه را به شما مى‌گویم به خاطر خواهید آورد»: (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ). و اگر این سخنان را دلیل بر همکارى با موسى(علیه السلام) بدانید و قصد آزار مرا داشته باشید «(و پشیمان خواهید شد)! من کار خود را به خدا وا مى‌گذارم که خداوند نسبت به بندگانش بینا است»: (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ) و سرانجام خداوند این بنده مؤمن مجاهد را از توطئه هاى مختلفى که بر ضد او چیده بودند ـ و قاعدتاً شکنجه و اعدام جزء آن بود ـ رهائى بخشید.
در حقیقت اشاره به «بصیر» بودن خداوند در اینجا ناظر به این نکته است که چنین خداوندى بندگان مخلص و مجاهد را تنها نمى گذارد و چنین بندگان با ایمان به چنان خدائى وحشتى از حوادث سخت ندارند، و به همین جهت در آیه بعد اشاره به نجات او از چنگال دشمنان در پرتو لطف الهى شده است.
این نکته نیز قابل دقّت است که رابطه نزدیکى در میان تفویض و واگذارى کارها به خدا و بصیر بودن او وجود دارد، زیرا اگر شخصى که کار به او واگذار شده، از حوادث برون و نیازهاى درون آدمى با خبر نباشد چگونه مى تواند از او دفاع کند؟ و به تعبیر دیگر تفویض میوه درخت ایمان به بصیر بودن خدا است.
البتّه معناى تفویض هرگز این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد، چرا که این سخن را در اینجا مرد مجاهدى مى گوید که با جان خود براى دفاع از موسى(علیه السلام)و آئین‌ش بازى مى کرد، بلکه منظور این است که انسان آنچه در توان دارد انجام دهد و بقیّه را به خدا واگذارد.

پرندگانى که بالاى سر شما صف کشیده اند

بالاخره دهمین و آخرین آیه مورد بحث، مسأله را از حدود اعمال بندگان فراتر برده و به تمام جهان آفرینش و بصیر بودن خداوند نسبت به تنظیم قوانین آن اشاره کرده مى فرماید: «آیا به پرندگانى که بالاى سرشان است و بالهاى خود را گسترده و جمع مى‌کنند، نگاه نکردند؟!»: (أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ)
چه کسى این اجسام سنگین را برخلاف قانون جاذبه، برفراز آسمان ساعت ها و گاه هفته ها و ماه ها نگه مى دارد. (حتّى مى دانیم پرندگان مهاجرى هستند که گاهى هفته ها و ماه ها پشت سر هم به پرواز خود ادامه مى دهند بى آن که کمترین توقفى داشته باشند!) «جز خداوند رحمان کسى آنها را برفراز آسمان نگه نمى‌دارد»: (ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمانُ) «چرا که او به هر چیز بینا است»: (إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ)
او تمام قوانینى را که براى پرواز آنها با نهایت آرامش و راحتى لازم است مى داند، او آفریننده این قانون ها است و همه را او نظام بخشیده است.
آرى، خداوند رحمن که رحمت عامش همه جهان را فرا گرفته، شکل مناسب، وزن مناسب، پا و چشم و احساسات مناسب به این پرندگان داده است که بتوانند در اوج آسمان ها به راحتى حرکت کنند.
جالب این که طرز پرواز و حتّى آغاز و پایان آن در پرندگان بسیار متفاوت است، به تفاوت ساختمان و طرز زندگى و محیط زیست آنها و از آن جالب تر این که تاکنون انواع مختلفى از هواپیماها را با الهام گرفتن از انواع مختلف بال ها و اشکال پرندگان ساخته اند و این است معناى «بصیر» بودن خداوند نسبت به همه چیز، و به راستى اگر اُنس و خو گرفتن ما با عجائب این عالم نبود، مشاهده پرندگان زیبائى که در اقیانوس بزرگ هوا، شنا مى کنند و با حرکات جذّاب و ماهرانه خود چشم ها را مجذوب مى سازند کافى بود که ما به قدرت و علم این خالق بصیر پى ببریم.

نتیجه بحث ها

از مجموع آیات فوق چنین نتیجه مى گیریم که ذرّه اى از موجودات زمین و آسمان از دیده تیزبین علم پروردگار مخفى و مکتوم نیست. توجّه به این حقیقت مى تواند تأثیر عمیقى در بیدارى و تربیت انسان داشته باشد و لذا در آیات فوق نیز غالباً بحث ها بر گرد محور مسائل تربیتى دور مى زند.

توضیحات

1. مفهوم سمیع و بصیر در مورد خداوند

 تمام دانشمندان اسلام خداوند را به اوصاف «سمیع» و «بصیر» ستوده اند و این به خاطر آن است که این اوصاف کراراً در متن قرآن مجید (چنانکه دانستیم) آمده است ولى در تفسیر آن در میان آنها گفتگو است.
محقّقان بر این عقیده اند که «سمیع» و «بصیر» بودن خداوند، چیزى جز علم و آگاهى او نسبت به اصوات و مبصرات یعنى موجودات دیدنى نیست، البتّه این دو واژه از آنجا که در آغاز براى قوه شنوائى و بینائى ما وضع شده، همیشه تداعى گوش و چشم را با خود دارد ولى واضح است این الفاظ هنگامى که در مورد خداوند به کار مى روند، از مفاهیم جسمانى و آلات و ادوات، مجرّد و برهنه مى شوند چرا که ذات پاک او مافوق جسم و جسمانیّات است.
البتّه این یک معناى مجازى نیست و اگر هم آن را مجاز بنامیم مجاز مافوق الحقیقه (بالاتر از معناى حقیقى) است، زیرا او چنان احاطه و آگاهى به اصوات و مناظر دارد و چنان همه این امور نزد او حاضرند که از هرگونه شنوایى و بینائى برتر و بالاتر است، و لذا خداوند در دعاها به عنوان «اَسْمَعُ السّامِعینَ»: «از همه شنوندگان شنونده تر» و «ابصر الناظرین»: «از همه بینندگان بصیرتر» توصیف شده است.(16)
ولى در میان جمعى از قدماى متکلّمین این عقیده وجود داشته که اوصاف «سمیع» و «بصیر» غیر از صفت علم است، این عدّه ناچارند صفت «سمیع» و «بصیر» را زائد بر ذات خدا بدانند و قائل به تعدّد اوصاف ازلى باشند که این نوع شرک است وگرنه «سمیع» و «بصیر» بودن خداوند چیزى جز عالم بودن او به اصوات و منظره ها نمى تواند باشد.(17)

2. سمیع و بصیر در نهج البلاغه و روایات اسلامى

در روایات اسلامى بحث هاى گسترده و وسیع و دقیقى روى این اوصاف الهى شده است که براى تکمیل بحث به گوشه اى از آن اشاره مى کنیم.
1. در خطبه اى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) چنین مى خوانیم: «کُلُّ سَمیِع غَیْرَهُ یَصَمُّ عَنْ لَطیفِ الأَصْواتِ، وُ یُصِمُّهُ کَبِیرُها، وَ یَذْهَبُ عَنْهُ ما بَعُدَ مِنْها، وَ کُلُّ بَصیر غَیْرَهُ یَعْمَى عَنْ خَفِىِّ الأَلْوانِ وَ لَطیْفِ الاَْجْسامِ»: «هر شنونده اى غیر از او از درک صداهاى ضعیف کر است، صداهاى قوى گوش او را کر مى کند و آوازهاى دور را نمى شنود، و هر بیننده اى غیر از او از دیدن رنگ هاى مخفى و اجسام بسیار کوچک ناتوان است.»(18)
2. در جاى دیگر مى فرماید: «السَّمیْعُ لا بِاَدات، وَ الْبَصیرُ لا بِتَفْرِیقِ آلَة»: «او شنوا است ولى نه به وسیله دستگاه شنوائى، و بینا است ولى نه با گشودن پلک چشم ها!»(19)
3. در خطبه دیگرى نیز آمده است: «فاعِلٌ لا بِمَعْنَى الْحَرکاتِ وَ الآلَةِ، بَصیرٌ اِذْ لا مَنْظُوْرَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ»: «او ایجاد کننده موجودات است امّا نه از طریق حرکات و ابزار و بینا بوده است حتّى در آن زمانى که موجود قابل رؤیتى وجود نداشت!»(20)
4. در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که در پاسخ این سؤال که آیا خداوند «سمیع» و «بصیر» است؟ فرمود: آرى او سمیع و بصیر است ولى: «سَمِیْعٌ بِغَیرِ جارِحَة، وَ بَصیرٌ بِغَیْرِ آلَة، بَلْ یَسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَ یُبْصِرُ بِنَفْسِهِ»: «او شنوا است بدون نیاز به عضو شنوائى و بینا است بدون احتیاج به آلت مشاهده و چشم.(21)
5. در بحارالانوار از امام صادق(علیه السلام) آمده است که شخصى خدمتش عرض کرد: مردى از دوستان شما اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: خداوند متعال همواره سمیع بوده به وسیله گوش و بصیر بوده به کمک چشم! و عالم بوده به وسیله علم (زائد بر ذات) و قادر بوده به قدرت (زائد بر ذات).
امام خشمگین شد و فرمود: «مَنْ قالَ ذلِکَ وَ دانَ بِهِ فَهُوَ مُشْرِکٌ، وَ لَیْسَ مِنْ وِلاتینا عَلَى شَىء، اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالَى ذاتُ عَلامَة سَمیعَة بَصیرَة قادِرَة»: «کسى که این سخن را بگوید و به آن عقیده داشته باشد مشرک است و بهره اى از ولایت ما ندارد، خداوند متعال ذاتى است عین عالم و سمیع و بصیر و قادر (و این صفات زائد بر ذات او نیست.)»(22)

3. اثر تربیتى ایمان به بینائى و شنوائى پروردگار

جهت گیرى قرآن در توصیف خداوند به این دو وصف از یک سو سطح آگاهى مسلمانان را در معرفة الله بالا مى برد و از سوى دیگر همگان را دعوت به تخلّق به این خلق کریم و شباهت یافتن به او در این وصف عظیم مى کند، و از سوى سوم آرامش به مؤمنان مى بخشد که در همه حال تحت رعایت پروردگار و حمایت او قرار دارند، و از سوى چهارم به آنها هشدار مى دهد که مراقب گفتار و کردار خویش باشند که چشم و گوش علم الهى محیط بر آنها است!
روایات اسلامى نیز روى این مسأله مهم تربیتى تکیه فراوان نموده است از جمله:
1. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یاران خاصّش (اسحاق بن عمار) فرمود: «خَفِ اللهَ کَانَّکَ تَراهُ وَ اِنْ کُنْتَ لا تَراهُ فَانَّهُ یَراکَ، فَاِنْ کُنْتَ تَرَى اَنَّهُ لایَراکَ فَقَدْ کَفَرْتَ، وَ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمَ اَنَّهُ یَراکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ اَهْوَنِ النّاظِرینَ عَلَیْکَ»: «آنچنان از خدا بترس که گوئى او را مى بینى و اگر او را نمى بینى او تو را مى بیند! و اگر فکر مى کنى او تو را نمى بیند کافر شده اى! و اگر مى دانى که او تو را مى بیند سپس در برابر او به عصیان برمى خیزى در واقع او را از کوچک ترین ناظران بر خود شمرده اى!» (چرا که انسان گاه از ناظر بودن یک فرد عادى و حتّى یک کودک شرم مى کند و کارهاى خلافى را انجام نمى دهد.)(23)
2. در حدیث دیگرى از همان حضرت(علیه السلام) مى خوانیم که در تفسیر آیه شریفه: (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ) فرمود:
«مَنْ عَلِمَ اَنَّ اللهَ یَراهُ وَ یَسْمَعُ ما یَقُوْلُ وَ یَعْلَمُ ما یَعْمَلُ مِنْ خَیْر اَوْ شَرٍّ، فَیَحْجُزُهُ ذلِکَ عَنِ الْقَبیحِ مِنَ الاَْعمالِ، فَذلِکَ الَّذى خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى»: «کسى که بداند خداوند او را مى بیند و سخنانش را مى شنود و از اعمال نیک و بد او آگاه است و این علم و دانائى او را از اعمال قبیح باز دارد، او کسى است که از مقام پروردگارش خائف است و نفس خود را از هوا و هوس بازداشته.»(24)
3. همچنین در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر آیه (وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها ...) (25) فرمود: «همسر عزیز مصر ـ هنگامی که قصد کامگیرى از یوسف (عليه السلام) داشت ـ به سراغ بتى که در آن اطاق بود رفت و لباسى بر آن افکند، یوسف سؤال کرد: 'چه مى کنى؟' گفت: 'لباسى بر این بت مى افکنم تا ما را نبیند چرا که من از او شرم دارم!' یوسف گفت: «فَاَنْتِ تَسْتَحْیِیْنَ مِنْ صَنَم لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ، وَ لا اَسْتَحْیِى اَنا مِنْ رَبِّى؟»: 'پس تو از بتى که نه مى شنود و نه مى بیند شرم دارى ولى من از پروردگارم ـ که همه سخنان را مى شنود و همه چیز را مى بیند ـ شرم نکنم'؟!»(26)
4. در تفسیر روح البیان ذیل آیه: (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).(27) از ابن مسعود چنین آمده است که: «با بعضی از یاران پبامبر (صلى الله علیه وآله) به بیابانى رفته بود، طعامى پختند هنگامى که آماده خوردن شدند، چوپانى را در آنجا مشاهده کردند و او را دعوت به غذا کردند. چوپان گفت: 'شما بخورید من روزه ام' آنها براى آزمودن چوپان گفتند: 'چگونه در این روز گرم و داغ روزه مى گیرى؟' او در پاسخ گفت: «اِنَّ نارَ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرّاً مِنْهُ»: 'آتش دوزخ از آن گرم تر است!'
آنها از سخن چوپان در تعجب فرو رفتند و به او گفتند: 'یکى از گوسفندان را به ما بفروش، قیمت آن را با سهمى از گوشتش به تو مى دهیم.' او در پاسخ گفت: 'این گوسفندان از من نیست و مال مولاى من است، چگونه مال مردم را به شما بفروشم؟' گفتند: 'به آقایت بگو گرگ آن را خورد و یا در بیابان گم شد؟' چوپان گفت: '«أین الله» پس خدائى که حاضر و ناظر است کجا مى رود؟!'(28)
نمونه هاى زیادى در تاریخ و روایات اسلامى از این قبیل دیده مى شود که تأثیر تربیتى توجّه به علم خداوند و حاضر و ناظر و سمیع و بصیر بودن او در بازداشتن او از گناه و زشتى ها اثر بسیار عمیقى دارد.

4. خداوند مُدرک است

علماى عقائد یکى از اوصاف پروردگار را «مُدرک» شمرده اند. در قرآن مجید اشاره اى به این معناى در آیه 103 انعام آمده است: (لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ): «چشمها او را نمى‌بینند ولى او همه چشمها را مى‌بیند و او بخشنده (نعمت ها) و با خبر از دقایق امور و آگاه (از همه چیز) است.»
متکلّمان در تفسیر «مُدرک» گفته اند: منظور از آن «سمیع» و «بصیر» بودن است و به این ترتیب این واژه جامع هر دو وصف مى باشد.(29)
راغب در مفردات مى گوید: معناى ادراک رسیدن به انتهاى چیزى است، منتها بعضى آن را به معناى مشاهده با چشم تفسیر کرده اند و بعضى به معناى مشاهده با بصیرت و دل.
ولى حقیقت این است که از نظر لغت چیزى که دلالت بر این کند که ادراک به معناى خصوص ادراک حسّى است وجود ندارد، بلکه همان گونه که گفتیم مفهوم ادراک به معناى رسیدن به نهایت چیزى و احاطه و وصول به آن است، خواه از طریق حسّ باشد یا از طریق فهم و عقل، و از همه عجیب تر این که آیه فوق با این که با صراحت مى فرماید: هرگز چشم ها خدا را نمى بیند و درک نمى کند. (خواه در دنیا و خواه در آخرت، خواه نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) در شب معراج و خواه نسبت به دیگران.)
بعضى از مفسّران اصرار دارند که آیه را دلیل بر ضد این معنا بگیرند و بگویند خداوند قابل مشاهده است (حداقل در آخرت!) و توجیهاتى در این زمینه ذکر کرده اند که فخررازى چهار نمونه آن را در تفسیر خود ذیل آیه فوق آورده است.(30) توجیهاتى که براى همه مایه تأسّف و تأثّر و در نهایت سستى است و بیانگر این مى باشد که گروهى مى خواهند پیش داورى هاى نادرست خود را به هر قیمتى که ممکن است بر قرآن تحمیل کنند.
بحث بیشتر در این زمینه به خواست خداوند در شرح صفات سلبیه ـ مبحث نفى جسمیّت از خداوند ـ انشاء الله خواهد آمد، این در حالى است که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) درست عکس این مطلب آمده است که نه تنها چشم ها خدا را درک نمى کنند بلکه عقل و فکر آدمى نیز نمى تواند به کنه ذات پاک او راه یابد!(31)

 


پی نوشتها :

1. سوره شورى، آیه 11.
2. سوره نساء، آیه 58.
3. سوره نساء، آیه 148.
4. سوره بقره، آیه 244.
5. سوره سبأ، آیه 50.
6. سوره آل عمران، آیه 38.
7. سوره بقره، آیه 233.
8. سوره فاطر، آیه 31.
9. سوره غافر، آیه 44.
10. سوره ملک، آیه 19. آیات فوق نمونه هایى است در مورد اوصاف «سمیع» و «بصیر» که نکته هاى مختلفى در بر دارد، در این زمینه آیات فراوان دیگرى نیز در قرآن هست که ذیلا به آن اشاره مى شود و تفسیر آن از آیات فوق به دست مى آید:
سوره بقره، آیات 181 و 224 و 221و 256 ـ سوره آل عمران، آیات 34 و 35 و 121 ـ سوره مائده، آیه 71 ـ سوره انعام، آیات 13 و 115 ـ سوره انفال، آیات 17 و 42 و 53 و 61 ـ سوره توبه، آیات 98 و 103 ـ سوره یونس، آیه 65 ـ سوره اسراء، آیه 1 ـ سوره انبیاء، آیه 4 ـ سوره حج، آیات 61 و 75 ـ سوره نور، آیات 21 و 60 ـ سوره لقمان، آیه 28 ـ سوره غافر، آیات 20 و 56 ـ سوره صف، آیه 36 ـ سوره دخان، آیه 6 ـ سوره حجرات، آیه 1 ـ سوره مجادله، آیه 1 ـ سوره نساء، آیات 134 و 148 و سوره بقره، آیات 96 و 110 و 265 ـ سوره آل عمران، آیات 15 و 156 و 163 ـ سوره انفال، آیات 29 و 72 ـ سوره هود، آیه 112 ـ سوره اسراء، آیات 17 و 30 و 96 ـ سوره سبأ، آیه 11 ـ سوره فاطر، آیه 45 ـ سوره فصلت، آیه 40 ـ سوره شورى، آیه 27 ـ سوره حجرات، آیه 18 ـ سوره حدید، آیه 4 ـ سوره ممتحنه، آیه 2 ـ سوره تغابن، آیه 2 ـ سوره فرقان، آیه 20 ـ سوره احزاب، آیه 9 ـ سوره فتح، آیه 24 ـ سوره انشقاق، آیه 15.
11. مفردات راغب، مقائیس اللّغه، لسان العرب، و التحقیق فى کلمات القرآن الکریم.
12. در این زمینه روایات زیادى وارد شده که مى توانید براى آگاهى بیشتر به تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 380 و تفسیر نورالثقلین، جلد 1، صفحه 496 مراجعه فرمائید.
13. «ذریّه» به معناى فرزند است و به مفرد و جمع هر دو اطلاق مى شود، ولى در اینجا معناى مفرد دارد به قرینه «ولیّاً» در آیه 5 همین سوره.
14. قرطبى، جلد 2، صفحه 1314 و روح البیان، جلد 2، صفحه 30 و روح المعانى، جلد 3، صفحه 128 ذیل آیه مورد بحث.
15. تفسیر کبیر، جلد 26، صفحه 24، در تفسیر روح البیان، جلد 7، صفحه 346 نیز اشاره به این مطلب شده است.
16. در دعائى که ماه رجب در هر روز خوانده مى شود آمده است: «یا اسمع السامعین و ابصر الناظرین و اسرع الحاسبین».
17. اشاعره معتقدند که هفت صفت خداوند (علم و قدرت و اراده و سمع و بصر و حیات و تکلّم) قدیم و زائد بر ذات او هستند، و بعضى آنها را به اضافه ذات حق، قدماى ثمانیه (وجودات ازلى هشتگانه) مى نامیدند و مى دانیم این عقیده اى است باطل و شرک آلود!
18. نهج البلاغه، خطبه 65.
19. نهج البلاغه، خطبه 152.
20. نهج البلاغه، خطبه 1.
21. اصول کافى، جلد 1، صفحه 83، حدیث 6.
22. بحار، جلد 4، صفحه 63.
23. اصول کافى، جلد 2، صفحه 67، حدیث 2.
24. اصول کافى، جلد 2، صفحه 70، حدیث 10، ذیل حدیث مى رساند که امام این سخن را در تفسیر آیه (وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى) (سوره نازعات، آیه 40) فرموده است.
25. سوره یوسف، آیه 24.
26. تفسیر نورالثقلین، جلد 2، صفحه 422، حدیث 52.
27. سوره غافر، آیه 44.
28. تفسیر روح البیان، جلد 8، صفحه 188.
29. شرح تجرید «فى ان الله سمیع بصیر».
30. تفسیر فخررازى، جلد 13، صفحه 124.
31. براى آگاهى از این احادیث به تفسیر نورالثقلین، جلد 1، صفحه 752 به بعد مراجعه شود.


 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  همایش تجلیل از حفاظ موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های قرآنی موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی وابسته به موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  مرحله پایانی سومین مسابقات حفظ قرآن کریم ویژه حفاظ شعب موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد