تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
داوود(علیه السلام)
در مورد داوود(علیه السلام)، پیامبر بزرگ خدا نیز آیه اى در قرآن دیده مى شود که نشان مى دهد او براى کارى که از وى سرزده بود استغفار کرد و خداوند او را بخشید: (وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعاً وَأَنَابَ ـ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مأَب): «داود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد ـ ما این عمل را بر او بخشیدیم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نیکوست»(1)
آیا استغفار داوود(علیه السلام) و عفو الهى دلیل بر این نمى شود که گناهى از او سرزده؟ و آیا این با مقام عصمت او سازگار است؟
براى یافتن پاسخ این سؤال باید به سراغ قرآن برویم و قبل از هر چیز ببینیم این آزمون و مغفرت مربوط به چه کارى بوده است.
آیات قبل از آن نشان مى دهد که دو نفر شاکى از محراب داوود(علیه السلام) بالا رفتند و بر او وارد شدند، و چون این کار بدون اجازه قبلى بود او وحشت کرد، ولى آنها گفتند: «این برادر من است، او نود ونه میش داردو من (تنها) یک میش دارم، امّا او اصرار مى کند که این را (نیز) به من واگذار و در سخن بر من غلبه کرده است».
داوود(علیه السلام) بدون آن که سؤال و تحقیق بیشترى کند، خطاب به صاحب یک میش کرد و گفت: «به یقین او با درخواست میش تو براى افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده و بسیارى از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم مى کنند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، امّا عدّه آنان کم است» تمام داستان مزبور در آیات قرآن همین است و بس و شاخ و برگ دیگرى ندارد.
براى این آیات چند تفسیر قابل قبول گفته شده، و پاره اى از روایات مجعوله نیز در بعضى از کتب با اقتباس از تورات پیرامون آن آمده که مسأله را در نظر بعضى مشوّش ساخته است.
آن چه در این جا با محتواى آیات فوق هماهنگ به نظر مى رسداین است که گفته شود: تنها کارى که از حضرت داوود(علیه السلام) سر زد یک ترک اولى بود و آن عجله در قضاوت بود، نه عجله اى که برخلاف واجبات موازین قضا باشد، زیرا براى قاضى مستحب است که حداکثر دقّت را به خرج دهد، اگر حداکثر را رها کند و به حد متوسط و حدّاقل لازم قناعت کند ترک اولى کرده، داوود(علیه السلام) نیز زود قضاوت به ظلم برادر ثروتمند در مورد برادر فقیر نمود و شاید علت آن وحشت داوود(علیه السلام) از طرز ورود آنها در جایى که خلوتگاه او محسوب مى شد بوده است، بعلاوه چنین احجافى از سوى برادرى درباره برادرش رقّت انگیز است.
درست است که داوود(علیه السلام) تنها به ادّعاى یک طرف دعوا گوش فرا داد، ولى با توّجه به این که طرف دوم سکوت کرد و هیچ گونه اعتراضى ننموداین خود دلیل بر اعتراف او بود، ولى با این حال آداب مجلس قضا ایجاب مى کند که قاضى از طرف مقابل توضیح بیشترى بخواهد و داوود(علیه السلام) این کار را نکرد.
داوود(علیه السلام) از این ترک اولى به پیشگاه خدا استغفار کرد و خدا نیز توبه او را پذیرفت.
بهترین دلیل براى این که از داوود(علیه السلام) در این جا گناهى سرنزد جمله اى است که در ذیل همین آیات آمده که مى گوید: (وَ اِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَئاب): «و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نیکوست»(2)و نيز در آيات قبل توصيفات زيادي از داوود(علیه السلام)کرده و چنان عظمتى در پیشگاه خدا براى او قائل شده است که سرگذشت او را به عنوان سرمشقى براى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بیان کرده، و این معنا هرگز با عصیان و گناه سازگار نیست.
وقتى قرآن با صراحت در ذیل این آیات مى گوید: «ما به داوود گفتیم اى داوود تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم» به خوبى روشن مى شود که خلیفة الله سراغ گناه نمى رود، و این که او را از پیروى هواى نفس نهى مى کند به عنوان یک دستور است نه دلیل بر ارتکاب گناه.
از این جا روشن مى شود آن داستان زشت و فوق العاده زننده تورات که این مسأله را به ماجراى عشق بى قرار داوود(علیه السلام) به همسر یکى از افسران لشکر خود مربوط مى سازد که سرانجام آن افسر را به کشتن داد و همسرش را گرفت تا چه اندازه بى پایه است.
تورات در این جا پاره اى از تعبیرات دارد که عفّت قلم و حفظ احترام انبیاء اجازه نقل آن را نمى دهد وگرنه معلوم مى شد چقدر این داستان رسوااست.(3)
این داستان هاى مجعول و این تعبیرات بسیار زننده بهترین دلیل براى تحریف تورات کنونى است.
البتّه براى کسانى که تاریخچه تورات را در طى هزاران سال مورد بررسى قرار داده اند چنان تحریفى جاى تعجّب نیست، تعجّب از بعضى مفسّران اسلامى است که چگونه آن خرافات زشت و ننگین را در کتاب هاى خود آورده اند، در حالى که در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «که هرکس این گونه داستان ها را به این پیامبر بزرگ نسبت دهد من دوبار حدّ بر او جارى مى کنم (یک حد به خاطر این که نسبتى به فرد با ایمانى داده است، و حد دیگر به خاطر اهانتى که نسبت به مقام نبوّت کرده است) «لاَ اُوتِىَ بِرَجُلٍ یَزْعَمُ اَنَّ دَاووُدَ تَزَوَّجَ اِمْرَأَةَ اُورِیَا اِلاَّ جَلَدْتُهُ حَدَّیْنِ حَدّاً لِلنُّبُؤَّةِ وَ حَدّاً لِلاِْسْلاَمِ»(4)
بعضى گفته اند: ممکن است این ماجرا اشاره به این باشد که وقتى خبر کشته شدن اوریا در جبهه جنگ به داوود(علیه السلام) رسیده، آن مقدار که براى دیگران متأسّف مى شد متأسّف نشد، چرا که مى خواست با همسرش بعد از وفات او ازدواج کند بى آن که قبلاً کارى در این زمینه از او سرزده باشد.
ولى همان گونه که مرحوم سیّد مرتضى نیز اشاره کرده این گونه کارها گرچه معصیت محسوب نمى شود ولى نفرت انگیز است و مى دانیم پیامبران و امامان نباید کارى کنند که مایه نفرت مردم باشد.(5)
این احتمال را نیز بعضى از مفسّران گفته اند: که در آن زمان معمول بود زنان بیوه هرگز ازدواج نمى کردند و داوود(علیه السلام) براى شکستن این سنّت غلط همسر اوریا را پس از مرگ شوهرش گرفت.
ولى این تفسیر نیز با ظاهر آیات که نشان مى دهد از داوود ترک اولایى سرزده بود مناسب نیست چرا که شکستن سنّت هاى غلط نه تنها ترک اولى نیست بلکه کار لازمى است، مگر این که گفته شود این کار سبب شد که روح اوریا آزار ببیند چنانکه در حدیثى نقل شده است(6)است.
پی نوشتها:
1. سوره ص ،آیه 24و25
2. سوره ص ،آیه 25
3. براى شرح بیشتر به کتاب دوم اشموئیل (از کتب تورات) فصل 11، جمله هاى 2 تا 27 و سپس نقد و بررسى آن در جلد 19 تفسیر نمونه ذیل آیات 21 تا 25 سوره ص مراجعه فرمایید.
4. مجمع البیان ذیل آیات سوره ص - فخررازى نیز همین مطلب را به عبارت دیگرى نقل کرده است.
5. تنزیه الانبیاء، صفحه 91 و 92.
6. عیون اخبار الرضا، جلد 1، باب 14، صفحه 154 - 155.