تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
دلیل اعتماد
روشن است که هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهى است، این هدف در صورتى تأمین مى شود که هیچ گونه شک و تردیدى براى مردم نسبت به سخنان و تعلیمات آنها نباشد، به گونه اى که سخن آنها را سخن خدا و تعلیمات آنها را تعلیمات الهى بدانند تا از جان و دل آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن تسلیم باشند و به آن اعتماد کنند.
بدیهى است اگر آنها از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحریف حقایق، و خطا و اشتباه در کلمات آنها راه پیدا کند، سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود حتّى اگر آنها آدم هاى خوبى باشند، زیرا منهاى مقام عصمت، باز این احتمال وجود دارد که روزى پاى آنها در برابر مظاهر فریبنده مادّى بلغزد، و یا بدون قصد و غرضى گرفتار خطا و اشتباه شوند.
این احتمال همیشه خاطر پیروان آنان را مشّوش مى سازد و مایه نگرانى و تردید خواهد بود. به علاوه مسأله اتمام حجّت نیز حاصل نمى شود زیرا همیشه بهانه اى در دست مخالفان خواهد بود که عدم پیرورى از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و کذب و یا خطا و اشتباه بوده است.
کوتاه سخن این که سرمایه اصلى نبوّت، جلب اعتماد تشنگان حقیقت است و این معنا بدون مقام عصمت و مصونیّت از گناه و خطا امکان پذیر نیست.
ممکن است گفته شود که مردم معمولاً از علماى با تقوا پیروى مى کنند، و احکام دین خود را از آنها مى گیرند و به آنها اعتماد مى نمایند، با این که مى دانند معصوم از گناه و خطا نیستند.
ولى باید به این نکته توجّه داشت که مسأله اساس دین، با شاخ و برگ ها تفاوت دارد، اساس دین را نمى توان بر پایه گمان گذاشت و وحى الهى را نمى توان با احتمال آمیخته با شک و تردید پذیرفت، ولى در شاخ و برگ ها احتمال خطا و اشتباه مایه تزلزل اساسى درکارنمى شود ، لذا در آنجا عصمت لازم است و در اینجا عدالت کافى است، زیرا احتمال خطا و اشتباه در این مرحله قابل اغماض است و در اساس و پایه دین و ابلاغ وحى الهى به هیچ وجه قابل اغماض نیست!
باز در این جا سؤال دیگرى مطرح مى شود و آن این که آخرین چیزى که از این دلیل مى توان استفاده کرد این است که آنها از خطاى در تبلیغ نبوّت و دروغ و تحریف مصونیّت دارند، امّا در برابر سایر گناهان و خطاها نمى توان از این دلیل استفاده کرد.
ولى انصاف این است که غالب گناهان ریشه هاى مشترک دارند، دروغ و تهمت و سرقت و آلودگى به شراب و قمار و بى عفّتى از هواى نفس و شهوت پرستى یا حّب جاه و مال و ثروت سرچشمه مى گیرند، چگونه ممکن است کسى آلوده به انواع گناهان باشد امّا هرگز دروغ نگوید؟ و به فرض که چنین فردى به طور نادر پیدا شود هرگز نمى تواند جلب اعتماد مردم کند و مى گویند: چگونه مى توان به سخنان فلان آدم که خائن و ظالم و هوس باز است اعتماد کرد؟ زیرا تفکیک این مسائل براى توده مردم قابل قبول نیست، به فرض که در واقع قابل تفکیک باشد (دقّت کنید).
همچنین کسى که در مسائل عادى زندگى خطا مى کند چگونه ممکن است در ابلاغ وحى الهى مورد اعتماد قرار گیرد، مردم مى گویند: این آدم خطاکارى است، شاید همان اشتباهاتى که در مسائل دیگر مرتکب مى شود ،در ابلاغ وحى نیز مرتکب شود».
کوتاه سخن این که تفکیک خطاها و گناهان از یکدیگر براى توده مردم قابل قبول نیست، و کسى که گناه یا خطایى مرتکب شود نمى تواند در ابلاغ وحى مورد اعتماد قرار گیرد (بازهم دقّت کنید).