|
|
|
.
|
|
|
|
|
|
|
|
تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از پیام معرفت نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
علم و معرفت/ زمینه های معرفت
انسان تا احساس مسؤولیت نکند به منابع معرفت توجّه نخواهد داشت و بىتفاوت از کنار همه آیات الهى و نشانههاى او و اندرزها و موعظهها مىگذرد.
اینجا است که باید گفت یکى از زمینههاى مهم معرفت احساس مسؤولیت و خوف از خدا است که روح و جان را آماده براى پذیرش انواع علوم و معارف مىکند.
با توجّه به این اشاره با هم به آیات زیر گوشجان فرا مىدهیم:
1. (وَکَذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِىَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الاْخِرَةِ)(1)
2. (أَفَلَمْ یَرَوْا إِلَى مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِّنَ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ إِنْ نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الاَْرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیب)(2)
3. (وَتَرَکْنَا فِیهَا آیَةً لِلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الاَْلِیمَ)(3)
ترجمه
1. «و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامى که (مردم) شهرها و آبادیها را مجازات مىکند، در حالى که آنها ستمکارند! به یقین مجازات او، دردناک و شدید است! ـ در این (سرگذشت پیشینیان)، نشانهاى است براى کسى که از عذاب آخرت مىترسد، همان روزى که مردم در آن جمعآورى مىشوند و روزى که همه آن را مشاهده مىکنند.»
2. «آیا به آنچه پیشرو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمین لرزه) در زمین فرو مىبریم، یا قطعههایى از سنگهاى آسمانى را بر آنها فرو مىریزیم، در این نشانهاى است (بر قدرت خداوند) براى هر بنده بازگشت کننده (به سوى خدا).»
3. «و در آن (شهرهاى بلا دیده) نشانهاى روشن براى کسانى که از عذاب دردناک مىترسند به جاى گذاردیم.»
تفسیر و جمعبندى
شناخت و احساس مسؤولیت
در نخستین آیه، بعد از اشاره به سرگذشت گروهى از اقوام پیشین که بر اثر طغیان و ظلم و فساد، گرفتار عذابهاى گوناگون الهى شدند، (از جمله قوم لوط، و قوم شعیب و فرعونیان) مىفرماید: «این چنین است مجازات پروردگار تو، هنگامى (مردم) که شهرها و آبادىهاى را مجازات مىکند، یکى را با زلزله ویرانگر، دیگرى را با صاعقه آسمانى و دیگرى را با امواج خروشان نیل.»
در پایان مىفرماید: «به یقین مجازات او دردناک و شدید است»: ( إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ).
بعد مىفرماید: «در این سرگذشت پیشنیان، نشانهاى است براى کسى که از عذاب آخرت مىترسد.»: (إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الاْخِرَةِ).
تعبیر «آیه» به صورت نکره اشاره به عظمت و اهمیّت این آیت الهى و درس عبرت است و تعبیر به ترس از عذاب آخرت اشاره به زمینهاى است که براى معرفت و آگاهى و بیدارى در کسانى که از قیامت مىترسند فراهم مىشود.
ولى آنان که از عذاب قیامت نمىترسند، رابطه این گناهان بزرگ را، با مجازاتهاى الهى، درک نمىکنند; و اى بسا آنها را به سرنوشتهاى جبرى و تغییرناپذیر و یا گردش افلاک و ستارگان و اوهام و خرافات دیگرى از این قبیل، مربوط دانند و از معرفت حقیقى باز مانند(4).
به علاوه تا انسان، یقین به مجازات الهى در آخرت پیدا نکند، نمىتواند یقین به مجازات دنیا داشته باشد، زیرا هر دو مولود معرفت خدا و معرفت عدالت او است.
جمله (وَهِىَ ظَالِمَةٌ) اشاره به این است که ویرانىها نتیجه ظلم است و به تعبیر دیگر همه انحرافات عقیدتى و عملى را مىتوان در مفهوم «ظلم» خلاصه کرد.
دوّمین آیه بعد از اشاره به نشانههاى خداوند در آسمان و زمین و بیان قدرت او بر همه چیز مىفرماید: «ما از مجازات کردن این گروه سرکش که آیات الهى را به باد سخریه گرفتند و تو را به جنون توصیف مىکنند و معاد را محال مىپندارند عاجز نیستیم، اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمین لرزه) در زمین فرو مىبریم، یا قطعههایى از سنگهاى آسمانى را بر آنها فرو مىریزم;»: (إِنْ نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الاَْرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ).
«کِسَفْ» (بر وزن پدر) جمع «کِسْف» (بر وزن فِسق) به معناى پارچهاى است که قطعه قطعه شده و در این جا اشاره به بعضى از کرات آسمانى است که تحت تأثیر عواملى منفجر و پاره پاره مىشود و سنگهاى سرگردانى به وجود مىآورد که اگر در حوزه جاذبه زمین (به فرمان الهى) قرار گیرند به صورت بارانى از سنگ فرو مىریزند و یا به صورت قطعات عظیمى از سنگها که هر کدام مى تواند منطقه وسیعى را ویران کند فرود مىآید. چنانکه دانشمندان نمونه آن را در سرزمین سیبرى کشف کردهاند.
در پایان آیه مىفرماید: «در این نشانهاى است (بر قدرت خداوند) براى هر بنده بازگشت کننده (به سوى خدا) بندهاى که از ترس کیفر الهى به سوى او بازگشته و دست توبه و انابه را به درگاهش برداشته است»: (إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَةً لِکُلِّ عَبْد مُنِیب).
مسلّماً همه انسانها در ارایه این آیات مورد توجّهاند، ولى تنها بندگانى که خائفاند و احساس مسؤولیت مىکنند از این آیات منتفع مىشوند(5) و به تعبیر دیگر جمله (لِکُلِّ عَبْد مُنِیب) به منزله بیان علت است براى جمله (إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَةً) یعنى توجّه به حقیقت عبودیت و توبه و انابه سبب بهرهگیرى از آیات الهى مىشود(6).
در حقیقت اگر مفهوم حقیقتى عبودیت و بندگى را بشکافیم از توبه و انابه به هنگام ارتکاب گناه خالى نخواهد بود.
سوّمین و آخرین آیه مورد بحث بار دیگر اشاره به سرنوشت وحشتناک قوم لوط مىکند. همان جمعیّت آلودهاى که رسوایى را به آخرین حد رساندند و تمام ارزشهاى ایمانى و انسانى را به باد مسخره گرفتند و در لجنزار فساد و فحشا و بى عفتى فرو رفتند.
مىفرماید: «هنگامى که شهرهاى آنها را درهم کوبیدیم، ویرانههاى آن را باقى گذاردیم، نشانهاى روشن براى کسانى که از عذاب دردناک الهى مىترسند بجاى گذاردیم.»: (وَتَرَکْنَا فِیهَا آیَةً لِلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الاَْلِیمَ).
بسیارى معتقداند شهرهاى قوم لوط در سرزمین شامات و در نزدیکى «بَحْرُ المَیِّتْ» قرار داشت (یا در میان شام و حجاز) و این شهرها را «مدائن مؤتفکات» (شهرهاى زیر و رو شده) مىنامند و مىگویند هنگامى که آن زلزله ویرانگر شهرهاى آنها را در هم کوبید و بارانى از سنگ بر آنها فرو بارید شکافى در زمین پیدا شد و آبهاى «بحر المیت» به آن جا راه یافت و محل این شهرها تبدیل به باتلاق گندیدهاى شد و زیر آب فرو رفت. لذا بعضى مدّعىاند که در گوشههایى از «بحرالمیت» ستونها و آثار دیگرى که دلالت بر ویرانههاى این شهر مىکند در آنجا دیدهاند.
به هر حال آثار بازمانده از این قوم تبهکار خواه به صورت ویرانههایى در خشکى، یا در زیر آبهاى گندیده باشد، درس عبرتى است و از این درس عبرت تنها کسانى بهره مىگیرند که خوف الهى دارند و احساس مسؤولیت مىکنند. (و زمینههاى معرفت در وجودشان آماده است.)
به تعبیر بعضى از مفسّران این آیت عبرت، براى کسانى است که آمادگى براى ترس از عذاب الیم را دارند، چرا که فطرتشان سالم و قلبهاى آنها نرم است، نه آنها که سنگدلاند، چرا که آنها اعتنایى به این آیات ندارند و آن را آیتى نمىشمرند.(7)
نتیجه
«خوف»، خواه به معناى خوف از خدا باشد، یا ترس از عذاب او و یا ترس از گناه و معصیت (چرا که همه به یک معنا باز مىگردد) زمینه روح انسان را براى پذیرش حقایق و معارف، آماده مىسازد. زیرا انسان تا احساس مسؤولیت نکند به سراغ منابع معرفت نمىرود و در آیات آفاقى و انفسى و تکوینى و تشریعى، کنجکاوى و جستجو نمىکند.
کوتاه سخن این که حرکت به سوى علم و معرفت مانند هر حرکت دیگرى، نیاز به انگیزه و محرّک دارد. این انگیزه مىتواند یکى از امور زیر باشد:
1. جاذبه علم و دانش و عشق به معارف، که در درون جان انسان از آغاز به ودیعت نهاده شده است.
2. آگاهى از نتایج پر بار و آثار گرانبهاى معرفت و وصول انسان به مراحل عالى تکامل در سایه آن.
3. احساس مسؤولیت و ترس از عواقب دردناک فقدان معرفت و مجازات و کیفرهاى آن.
هریک از این امور مىتواند زمینه لازم را براى پیمودن این راه پرفراز و نشیب فراهم سازد و اگر همه این امور دستبهدست هم دهد مسلّماً این حرکت سریعتر و عمیقتر و پربارتر خواهد بود.
آخرین سخن این که بالاترین افتخار انسان، معرفت و آگاهى است و جاهلان بىمعرفت، مردگان زندهنما هستند.
رسیدن به مقام آگاهى و معرفت کامل، جز با فراهم ساختن اسباب و رفع موانع و آماده نمودن زمینهها ممکن نیست.
و چه جالب مىگوید آن شاعر عرب:
وَفِى الْجَهْلِ قَبْلَ الْمَوْتِ مَوْتٌ لأَِهْلِهِ فَأَجْسامُهُمْ قَبْلَ الْقُبُورِ قُبُورٌ
وَانّ امْرءاً لَمْ یُحْیِىِ بِالْعِلْمِ مَیْتَةٌ فَلَیْسَ لَهُ حَتّى النُّشُورِ نُشُورٌ
حقایق سرایى است آراسته هوا و هوس گرد برخاسته
نبینى
که جایى که برخاست گرد نبیند نظر گر چه بیناست مرد!
پروردگارا! ما را به معارف حقیقى، و از همه بالاتر به معرفت ذات پاک و صفات والایت، آشنا گردان.
خداوندا! مىدانیم بزرگترین افتخار ما همین علم و معرفت و آگاهى هرچه بیشتر از اسماءِ و صفات تو و عالم آفرینش یعنى افعال تو است، ولى پیمودن این راه طولانى جز به توفیق تو میسّر نیست، ما را موفّق و ثابت قدم بدار.
بارالها! شیاطین بر سر این راه فراواناند، درّههاى خطرناک و موانع بسیار است و تا امدادهاى مخصوص و لطف تو نباشد، برطرف کردن این موانع ممکن نیست، ما را از امدادهاى مخصوص و الطافت بهرهمند فرما
آمین یا رب العالمین.
پی نوشتها:
1 . سوره هود، آیات 102 ـ 103.
2 . سوره سبأ، آیه 9.
3 . سوره ذاریات، آیه 37.
4 . تفسیر روح المعانى، جلد 12، صفحه 123 و تفسیر فخررازى، جلد 18، صفحه 58 و روح البیان، جلد 4، صفحه185، اشاره کوتاهى به این مطلب آمده است.
5 . تفسیر قرطبى، جلد 8، صفحه 5346.
6 . تفسیر روح المعانى، جلد 22، صفحه 104.
7 . روح المعانى، جلد 27، صفحه 13.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|