:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

پنج شنبه 7 تير 1403

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : هر كس از آبروي خود بيمناك است از جدال بپرهيزد .
 
 



زندگي‌نامه معصومين‌ (عليهم‌السلام)/ حضرت فاطمه (عليهاالسلام)/ قسمت سوم


فضايل حضرت زهرا (عليهاالسلام) و آيات نازله در شأن ايشان


فرشتگان خدمتكاران حضرت زهرا (عليهاالسلام)

قطب الدين راوندى گويد كه از سلمان فارسى روايت شده:
حضرت فاطمه (عليهاالسلام) نشسته بودند و با آسيايى كه در مقابلشان بود جو آسيا مى‌كردند و دسته‌ي آسيا خون آلود بود، در اين حال حسين در گوشه اطاق از گرسنگى بى‌قرارى مى‌كرد. من به حضرت فاطمه (عليهاالسلام) گفتم: اى دختر رسول خدا! پوست دستان شما مجروح شده در صورتى كه خادمه‌ي شما فضه حاضر و بي‌كار است. حضرت فاطمه (عليهاالسلام) گفت‌ند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به من توصيه كرده‌اند كه كار منزل يك روز به عهده‌ي من باشد و يك روز به عهده او، و نوبت كار او ديروز بوده است.

سلمان گويد: به حضرت فاطمه گفتم: من بنده‌ي آزادشده‌ي پدر شما هستم‌، پس اجازه دهيد يا جو را آسيا كنم و يا اينكه حسين را ساكت كنم‌، و حضرت فاطمه گفتند: من بر آرام كردن حسين تواناترم‌، تو آسيا كردن جو را عهده‌دار باش. من مقدارى از جو را آسيا كرده بودم كه پس از اذان‌، اقامه نماز گفته شد، برخاستم و نمازم را با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به جاى آوردم، هنگامى كه از نماز فارغ گرديدم آنچه را كه ديده بودم براى على (عليه‌السلام) تعريف كردم، پس او گريه كرد و خارج شد و پس از مدتى بازگشت در حالى كه خندان بود، پيامبر علت خنده را از على (عليه‌السلام) پرسيدند و ايشان گفتند: نزد فاطمه رفتم‌، او را ديدم كه بر قفا خوابيده و حسين بر روى سينه‌اش به خواب رفته است و آسيايى كه در مقابل او بود به خودى خود كار مى‌كرد‌ .
پيامبر (صلى الله عليه و آله) لبخندى زدند و فرمودند: اى على! تو مى‌دانى كه خداوند فرشتگان زيادى در زمين دارد كه تا روز قيامت محمد و آل محمد را خدمت خواهند كرد
1.

حضرت زهرا (عليهاالسلام) كوثر است

إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ2:  ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن، و بدان دشمن تو قطعاً بريده نسل و بى‌عقب است .

مفسرين شيعه و اهل سنت در شأن نزول سوره‌ي كوثر نوشته‏‌اند كه: عاص بن‏ وائل سهمى جلوى يكى از درهاى مسجد الحرام بنام باب بنى‌السهم با رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) ملاقات كرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قريشى‌‏ها كه شاهد اين منظره بودند از او سؤال كردند: با چه شخصى سخن مى‏‌گفتى؟ او با عبارات بي‌شرمانه گفت‏ با ابتر.

اين جواب به آن جهت ‏بود كه عبدالله، آخرين فرزند پسر آن بزرگوار، از دنيا رفته بود و عرب جاهلى كسانى را كه داراى فرزند پسر نباشند «ابتر» قلمداد مى‏‌كردند، زيرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مى‌‏دانستند.3 در نتيجه، اين شأن نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.

در اين باره فخر رازى، از علماى اهل‌سنت، در تفسير خود مى‌‏نويسد: «سومين نظر در معناى كوثر اين است كه منظور از آن فرزندان آن حضرت است و اين به آن جهت است كه اين سوره در رد كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عيب‌جويى مى‏‌كردند كه در اين صورت معناى آن اين است كه خداوند تو را فرزندان و نسلى عطا مى‌‏كند كه در طول تاريخ برقرار خواهند ماند. سپس مى‏‌گويد: ببين كه چقدر انسان‌ها از اهل‏‌بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيده‌‏اند، اما جهان هم‌چنان شاهد رونق فزاينده‌ي آنان است، آنگاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان انديشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا (عليهم‌السلام‏) و محمد نفس زكيه در ميان آنها جلوه‌‏گر شده است.‏»

مرحوم طبرسى در معناى لغوى «كَوْثَر» مى‏‌نويسد: «الكوثر، فوعل من الكثرة و هو الشئ الذى من شانه الكثرة و الكوثر، الخير الكثير» كوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از كثرت است و آن عبارت از چيزى است كه شايستگى و زيادى را داشته باشد و منظور از آن خير فراوان است. 5

با توجه به اينكه ظاهر كلمه‌ي ابتر، عبارت از قطع نسل و بى‌‏فرزندى است چنان‌كه شأن نزول سوره آنرا تاييد مى‌‏كند، پس در كوثر معناى فرزندان فراوان منظور شده.

علامه آلوسى بغدادى در تفسير روح‌المعانى مى‏‌نويسد: مى‏‌توان يكى از معانى كوثر را زيادى فرزندان رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله) دانست زيرا كه عيب‌جويى دشمنان در ارتباط با فقدان فرزند آن حضرت بوده است. سپس مى‌‏گويد: اين‏‌چنين است كه فرزندان رسول گرامى اسلام سراسر گيتى را فرا گرفته‌‏اند.6

بيضاوى، از ديگر مفسرين اهل‌سنت، نيز زيادى فرزندان و پيروان را در شمار معانى كوثر ذكر مى‏‌كند.7

اگر چه مفسران قرآن، در بیان مصادیق «كوثر» اقوال و نظریات گوناگون مطرح كرده‌اند؛ ولی اكثر مفسران شیعه8 و اهل‌سنت9 بر این عقیده اتفاق نظر دارند كه یكی از مصادیق روشن و مهم «كوثر» وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا‌ (علیهاالسلام) می‌باشند كه نسل فراوان و با بركت پیامبر اسلام‌ (صلی‌الله‌ علیه‌ و آله) تنها از ايشان است.

در ميان مفسرين شيعه، مرحوم طبرسى در مجمع البيان و علامه طباطبايى در الميزان مخاطبان خود را به اين معنا توجه داده‌‏اند. در تفسير الميزان در اين باره به خوبى استدلال شده است.

حضرت زهرا (عليهاالسلام) و آيه‌ي مباهله

»فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبینَ»؛10 از آن پس كه به آگاهى رسیده‏‌اى، هركس كه درباره‌ي او با تو مجادله كند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آنگاه دعا و تضرع كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.

مباهله، نفرین کردن یکدیگر در یک امر مذهبی است که با تضرع از خدا می‌خواهند تا دروغگو را رسوا سازد‌. گروهی از نصارای نجران نزد پیامبر گرامی آمدند و درباره‌ي عیسی گفت‌وگو درگرفت و قرار شد فردای آن روز مباهله صورت گیرد. به اتفاق همه‌ي اهل سنت، روز بعد پیامبر از بین همه امت به جای »أَنْفُسَنا» علی (عليه‌السلام) و به جای «نِساءَنا» حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) و به جای «أَبْناءَنا» حسنین را برای مباهله و به عنوان گواه نبوت خویش بردند. آن حضرت آن روز زنان متعدد داشت، ولی برای مباهله هیچ کدام را نبرد، بلکه به جای آنان فاطمه (سلام الله عليها) را برد و این عمل پیامبر گواه بزرگی بر صداقت و عصمت فاطمه (عليهاالسلام) است.

اسقف نجران با دیدن پنج تن (علیهم‌السلام) گفت:«ای گروه نصاری، من افرادی را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جا بکند، خدا آن را می‌کند. با اینها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت یک نصرانی روی زمین باقی نخواهد ماند».11

زمخشرى مى‌‏گويد: «لا دليلَ اقوى مِن هذا على فضلِ اصحابِ الكساءِ و هم علىٌّ و فاطمةُ و الحسنانِ»؛12 هيچ دليل و مدركى قوى‌‏تر و مهم‌‏تر از آيه‌ي مباهله بر فضل و برترى اصحاب كساء موجود نيست و اصحاب كساء على، فاطمه، حسن و حسين مى‌‏باشند‌ .

علباء بن احمد اليشكرى روايت كرده است: هنگامى كه آيه‌ي مباهله «قُل تَعالَوْا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءَكم و نِساءَنا و نِساءَكم» نازل شد، رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله)، حضرت على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم‌‏السلام) را به حضور طلبيدند و از سوى ديگر، يهوديان را به مباهله دعوت كردند. جوانى از يهود كه از پيشنهاد رسول خدا (صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله) اطلاع يافت، خطاب به يهوديان گفت: واى بر شما! مگر گذشته را فراموش كرده‏‌ايد كه برادران شما به صورت ميمون و خوك مسخ شدند؟ از مباهله خوددارى كنيد كه سرانجام شما منتهى به سرانجام آنان خواهد شد.13

جابر بن عبدالله روايت كرده كه آيه‌ي مباهله «قُلْ تَعالَوْا ...» درباره‌ي حضرت على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم‌‏السلام) نازل شده است. جابر بن عبدالله مى‏‌گويد: مراد از «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» رسول خدا (صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله) و حضرت على (عليه‏‌السلام) هستند و مراد از »أَبْناءَنا» امام حسن و حسين (عليهم‌االسلام) و مراد از «نِساءَنا» حضرت فاطمه (عليهاالسلام).14

سعد بن ابى وقاص روايت مى‌‏كند: هنگامى كه آيه «قل تَعالَوْا نَدْعُ اَبناءَنا و اَبناءَكم» نازل شد، رسول خدا (صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله) حضرت على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم‏‌السلام) را به حضور طلبيدند، سپس فرمودند: «اللّهمََ هؤلاءِ اَهلى»؛15 پروردگارا اينان اهل‌بيت من هستند‌ .
اين سه روايت به شأن نزول آيه «مباهله» در حق اصحاب كساء تصريح دارند‌ .
امام فخر رازى در تفسير معروفش روايتى آورده است كه پيامبر (صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله) از منزل خارج شدند و بر شانه‌ي مباركشان جامه‏‌اى از موى سياه بود، حسين را بر دوش (يا در آغوش) خود داشتند و دست حسن را گرفته بودند و فاطمه پشت سر ايشان و على پشت سر فاطمه به طرف محل مباهله به راه افتادند. پيامبر به عزيزانش فرمود: هر گاه من دعا كردم، شما آمين بگوييد‌ .
هنگامى كه اسقف نجران اين منظره باشكوه را ديد، گفت: «انّى لَاَرى وجوها لو سألوا اللهَ اَن يُزيلَ جبلاً مِن مكانِه لاَزاله بِها فلا تُباهلوا فتُهلِكوا و لايَبقى على وجهِ الارضِ نصرانىٌّ الى يومِ القيامةِ»؛ من چهره‌‏هايى را مى‌‏بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خدا اين كار را خواهد كرد. اى نصارا! با اين مرد مباهله نكنيد، وگرنه هلاك مى‏‌شويد و تا قيامت يك نفر نصرانى در روى زمين باقى نخواهد ماند‌ .
آن حضرت فرمودند: «سوگند به خدايى كه جانم در قبضه‌ي قدرت اوست، اگر اينان مباهله مى‏‌كردند، هلاكت بر آن‏ها مقدّر شده بود و برخى به صورت ميمون و برخى به صورت خوك مسخ مى‌‏شدند و آتشى در بيابان آن‏ها برافروخته مى‌‏شد كه نجران با تمامى اهلش، حتى پرندگان بر بالاى درختان، نيز ريشه‌كن مى‌‏شدند و هيچ چيز مانع نزول بلا بر نصاري نمى‌‏شد و همگى نابود مى‏‌گرديدند.16

هم‌چنين با توجه به اين آيه درمي‌يابيم كه تبار و ذريه پيامبر گرامى (صلي الله عليه و آله) از دختر گرانمايه‏‌شان فاطمه (علیهاالسلام)استمرار مى‌يابد، كه به يك نمونه‌ي آن در مناظره امام موسى بن‏ جعفر (عليه‌السلام) با هارون الرشيد تصريح شده است. زمانى هارون الرشيد از امام موسى بن‏ جعفر (عليه‌السلام)، پرسيد: چگونه شما مى‏‌گوييد ما از فرزندان پيامبريم، با اينكه به جاى ماندن نسل از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟
حضرت در جواب او، آيه‌‏اى از سوره‌ي انعام را خواندند: «
وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ» و هدايت نموديم - از فرزندان او، نوح يا ابراهيم، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و اين‌گونه نيكوكاران را جزا مى‌‏دهيم و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند17.

آنگاه حضرت از هارون‏‌الرشيد پرسيدند: پدر عيسى كيست، كه بوسيله‌ي آن از فرزندان نوح يا ابراهيم‏ به شمار آمده است؟ هارون گفت: عيسى پدرى نداشت. امام بى‌‏درنگ فرمودند: همان‌گونه كه خداوند عيسى را بوسيله‌ي مريم از فرزندان انبياء محسوب داشته است، ما نيز به پيامبر اسلام از طريق مادرمان فاطمه (علیهاالسلام) انتساب پيدا كرده‌‏ايم و از فرزندان آن حضرت هستيم. آنگاه حضرت آيه‌ي شريفه‌ي مباهله را تلاوت كردند: «فَقُل تَعالَوْا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءَكم ...» و فرمودند: هيچ‌كس ادعا نكرده است كه: در موقع مباهله و نفرين بر مسيحيان پيامبر (صلي الله عليه و آله) غير از على بن ابيطالب و فاطمه و حسن و حسين علیهم‌السلام)) در زير كساء (عبا) داخل كرده باشد. به اين ترتيب مشخص مى‌‏شود منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسين‏‌اند كه خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.18

این آیه بر عصمت و صداقت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) دلالت تام دارد و این یكى از فضایل بلند آن بانو به شمار مى‌‏رود.

حضرت زهرا (علیهاالسلام) و آيه‌ي مودت

ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ - أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللهِ كَذِبًا.19 این همان است که خداوند به بندگانش که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند؛ مژده می‌دهد، بگو برای آن کار از شما مزدی نمی‌طلبم مگر دوستداری در حق اهل‌بیتم و هر‌کس کار نیکی کند در آن برایش جزای نیک بیفزاییم چرا که خداوند آمرزنده‌ي قدردان است. یا می‌گویند پیامبر خدا دروغ بسته است
ابن عباس درباره‌ي شأن نزول آیات فوق که به آیات مودت، شهرت یافته، گوید :
چون اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاری‌هایی که پیش می‌آید، اموال ما در اختیار تو است و می‌توانی در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنی. آیه‌ي شریفه، نازل شده و پیامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بودند اظهار داشتند: او در همان مجلس این سخن را ساخت تا ما را پس از خود، نزد خویشانش ذلیل و خوار، گرداند. آنگاه آیه دوم نازل شد، «أَمْ يَقُولُونَ افْترََى‏ عَلىَ اللهِ كَذِبًا ...»: آیا بر خداوند دروغ و افتراء می‌زنید؟20
پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بی‌درنگ به سراغ آنان فرستاد و آیه را بر آنان تلاوت کرد. انصار به گریه افتادند و این رویداد بر آنان بسیار گران آمد. چرا که برخی منافقان چنین اهانتی روا داشته بودند. درست در اینجا بود که آیه سوم فرود آمد:
«وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِه‏ ...»21 «خدا آن است که توبه بنده خویش را قبول می‌کند.»
‌حضرت دوباره به سراغ آنان فرستاد و به ایشان نوید داد که خدا توبه گناهکاران را می‌پذیرد و دعای ایمان آورندگان را به هدف اجابت می‌رساند.22
حال بايد ديد مودت نسبت به چه كساني هم‌سنگ اجر نبوت مي‌باشد‌.

علامه حلی در نهج‌الحق عنوان «آیة‌المودة‌» را در مورد این آیه به کار برده و آن را چهارمین آیه دال بر امامت حضرت علی (علیه‌السلام) قرارداده و در ذیل آن فرموده است: جمهور (اهل تسنن) در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) و احمد بن حنبل در مسندش و ثعلبی در تفسیرش از ابن عباس نقل کرده‌اند که فرمود :وقتی آیه «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» نازل شد، گفتند :ای رسول خدا، خویشانی که مودتشان بر ما واجب است چه کسانی هستند؟ فرمودند: علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهما السلام). و وجوب مودت مستلزم وجوب اطاعت است.23

«سیوطی» در كتاب معروف «درالمنثور» در ذیل آیه از ابن عباس نقل کرده که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در تفسیر آیه «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» فرمودند:
«ان تحفظوني فی اهل بیتی و تودوهم بی»24 «منظور این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید، و آنها را به سبب من دوست بدارید.»

زمخشری (م 528 ق) در ذیل آیه مودت می‌گویند: این آیه نازل شد و پیامبر فرمودند: 
مَن ماتَ عَلی حُب آلِ محمدٍ ماتَ شهیداً، ألا وَ مَن ماتَ عَلی حُبِّ آل محمدٍ مات مَغْفُوراً لَه، ألا و مَن ماتَ علی حُبِ آلِ مُحَمدٍ ماتَ تائباً...؛25 هرکس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته. آگاه باشید هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود بخشوده است. آگاه باشید هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود، با توبه از دنیا رفته است.

نزول آيه‌‌‌ي (فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ) و تسليم فدك به حضرت زهرا (علیهاالسلام)

فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللهِ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ26
پس حق نزديكان و مسكينان و در راه ماندگان را ادا كن. اين براى آنها كه رضاى خدا را مى‌طلبند بهتر است، و چنين كسانى رستگارانند‌.

یاقوت حموى درباره‌ي فدک مى‌نویسد :
در منطقه‌ي حجاز روستایى است که از آنجا تا مدینه دو یا سه روز راه است. خداوند این روستا را در سال هفتم بدون نبرد و به صورت فىء در اختیار پیامبرش قرار داد. این ماجرا هنگامى بود که پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) به خیبر رفتند و قلعه‌هاى آنرا فتح نمودند. فقط سه قلعه باقى ماند تا آنکه حضرتش با محاصره کار را بر آنان سخت کردند.
آنان پیکى نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرستادند و درخواست نمودند که پیامبر (صلى الله علیه و آله) آنها را به حال خودشان واگذارد تا سرزمین خود را ترک کنند. پیامبر (صلى الله علیه و آله) نیز با آنان چنین رفتار کردند.
این خبر به اهالى فدک رسید، آنان نیز پیکى به جانب پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرستادند و درخواست کردند که با پذیرفتن نصف محصولات و اموالشان با آنان مصالحه کند. پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) این مصالحه را پذیرفتند.

طبق آيه ‌6 سوره‌ي حشر كه مي‌فرمايد:
وَ مَا أَفَاء اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَ اللهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
27
و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید [شما برای تصاحب آن] اسب یا شتری بر آن نتاختید، ولی خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره می‌گرداند و خدا بر هر کاری تواناست.

چون براي فتح منطقه‌ي فدك هیچ اسب و شترى تازانده نشد،  فدک به شخص رسول خدا (صلى الله علیه و آله) تعلق گرفت. پس در نتیجه، فدک ملک پیامبر است و احدی سهمی در آن ندارد و به تبع، ادعایی نیز نمی‌تواند داشته باشد.

پس از فتح فدك پيامبر از طرف خداوند دستور گرفتند كه فدك را به حضرت زهرا هديه كنند، ما براي بيان اين مطلب به يك روايت كه در كتب مختلف نقل شده اكتفا مى‌كنيم. 

 ...فانزل الله على نبيه (صلى الله عليه و آله): «فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ» فلم يدر رسول الله (صلى الله عليه و آله) من هم، فراجع فى ذلك جبرئيل، و راجع جبرئيل (عليه‌السلام) ربه، فأوحى الله اليه ان ادفع فدك الى فاطمه (عليهاالسلام)، فدعاها رسول الله (صلى الله عليه و آله) فقال لها: يا فاطمه! ان الله امرنى ان ادفع اليك فدك، قد قبلت يا رسول الله من الله و منك، فلم يزل و كلاؤها فيها حيوة رسول الله (صلى الله عليه و آله).28

آنگاه كه آيه‌ى: (فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ) نازل شد، پيامبر از جبرئيل (عليه‌السلام) سؤال كردند: ذاالقربى كيست؟ جبرئيل از طرف پروردگار وحى نازل كرد: فدك را به حضرت زهرا (عليهاالسلام) هديه كن. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) فاطمه (عليهاالسلام) را خواستند و فرمودند: خدا به من امر كرده كه فدك را به تو بدهم. حضرت زهرا (عليهاالسلام) هديه را قبول كردند و تا زمانى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) در قيد حيات بودند، كارگزاران حضرت زهرا (عليهاالسلام) در آن مشغول كار بودند.

بعضى از مورخين نوشته‌اند29:
حضرت زهرا (عليهاالسلام) ابتداء عرضه داشتند: «شما اُولى به من مى‌باشيد. تا زمانى‌كه شما هستيد، من در آن تصرف نخواهم كرد».
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «دوست ندارم بعد از من براى شما مشكل ايجاد كنند و آن را از شما بگيرند».
حضرت فاطمه (عليهاالسلام) عرضه داشتند: «هر چه شما دستور مى‌فرماييد».

سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمان دادند تا بزرگان اقوام و اصحاب حاضر شوند، و در حضور آنان حوائط فدك را و با هر ملك و مالى كه از آن اراضى ماخوذ داشته بود، به فاطمه (عليهاالسلام) تسليم فرمودند، و اعلام كردند كه فدك با تمام منافعش متعلق به فاطمه و فرزندان او است. تا زمان رحلت رسول (صلى الله عليه وآله) كارگران آن مخدره در فدك مشغول بودند، و آن حضرت هر سال فقط به اندازه‌ي نياز خود برمى‌داشتند، بقيه را بين مسلمانان تقسيم مى‌كردند، و تا زمان رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله) تمام فدك در تصرف فاطمه (عليهاالسلام)بود30.

حضرت زهرا (علیهاالسلام) و آيه‌ي تطهير

يكي از آياتي كه در عظمت وبرتري خاندان پيامبر نازل شده و محدوده‌ي اهل‌بيت (عليهم‌السلام) و خاندان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را مشخص مي‌کند، آيه تطهیر قرآن كريم است.

إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا:31 همانا خداوند فقط و فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعاً پاکیزه سازد.
ام سلمه32، یکی از زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این‌گونه می‌گوید:
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) در خانه‌ی من بودند که دخترشان فاطمه با حریره‌ای33 که برای پدرش درست کرده بود، وارد شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با احترام به سوی دخترشان آمدند و از ايشان سراغ حضرت علی (علیه‌السلام) را گرفتند. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به پدر گفتند که ايشان در خانه هستند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: برو و پسر عمویم علی و فرزندانم حسن و حسین را به نزد من بیاور.34

پس از اندکی دخت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به همراه همسرشان، در حالی که دستان حسن و حسین را در دست داشتند، وارد خانه شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مهربانی حسنین را در آغوش خود گرفتند و صورتشان را بوسیدند و آنها را بر روی دو پای مبارکشان نشاندند. حضرت علی (علیه‌السلام) را در سمت راست و دخترشان را در سمت چپ خود جای دادند. سپس همگی از حریره‌ای که حضرت فاطمه (علیهاالسلام)تهیه کرده بودند، خوردند. پس از آن نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) رواندازی را که همراهشان بود، بر روی خود، علی، فاطمه، حسن و حسین کشیدند35، و دو طرف آنرا گرفتند و با دست راست خود، به سوی آسمان اشاره نمودند و فرمودند: "خداوندا! اینان اهل بیت من 36 و از نزدیک‌ترین افراد به من 37 و از خاصان من هستند 38، از آنها هرگونه پلیدی و رجس را دور نما و آنان را پاک و پاکیزه گردان"39

پس از آنکه دعای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) تمام شد، جبرئیل نازل گشت و از جانب خداوند آیه‌ی تطهیر را آورد40 و این‌گونه گفت: "همانا خداوند فقط و فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعاً پاکیزه سازد."

ام سلمه با حسرت ادامه می‌دهد: بعد از آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) آیه را خواندند، از ایشان پرسیدم: آیا من هم می‌توانم به زیر روانداز وارد شوم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: سرانجام تو نیکو خواهد بود و از زنان پیغمبری، ولی جزو اهل‌بیت من نیستی. پس آن حضرت از ورود من به زیر روانداز ممانعت نمودند.41

این مسأله آن‌قدر برای ام سلمه مهم بود که گفت: اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اجازه می‌فرمودند تا من نیز به زیر رو انداز وارد شوم، برایم از همه چیز بهتر بود.42 با وجودی که این قضیه "اهل‌بیت" را به وضوح مشخص می‌گرداند، ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همین مقدار بسنده نکردند. آن حضرت پس از نزول آیه‌ی تطهیر، تا پایان عمر مبارکشان، هر روز صبح به در خانه‌ی امیرالمومنین و فاطمه‌ی زهرا می‌آمدند43، و با دستان خویش دو چهارچوب در را می‌گرفتند و می‌فرمودند: اَلسَلامُ عَلَیْکُم یا اَهلَ الْبَیْتِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه، الصَلاة یَرْحَمَکُمُ الله "إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا" و سپس آنها را برای خواندن نماز صدا می‌کردند.44

از سوی دیگر، در مواقعی که مردم درباره آیه‌ی تطهیر از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) سوال می‌کردند و یا زمانی که ایشان می‌خواستند در خصوص این آیه صحبت کنند، تنها به 5 نفر اشاره می‌کردند و پس از تلاوت آیه می‌فرمودند: این آیه در شان 5 نفر نازل گشته است، من، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم‌السلام)." و به این صورت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) پیام پروردگار خویش را به همگان رساندند و اهل‌بیت را معرفی کردند.


بى ترديد، فاطمه زهرا (عليهاالسلام) جزو اهل‌بيت پيامبر هستند و اگر در بيان فضيلت ايشان دليل ديگرى نمى‌داشتيم، همين آيه كافى بود كه ايشان را در صدر زنان عالم بنشاند.

حضرت زهرا (عليهاالسلام) حقيقت ليلة‌القدر

محمد بن القاسم‌ بن‌ عبيد معنعنا عن أبي‌عبد‌الله (عليه‌السلام) أنه قال: "إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ" ،"الليلة" فاطمة و "القدر" الله، فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک ليلةالقدر و إنما سميت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها أو من معرفتها و قوله "وَ ما أَدْراکَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ" يعني خير من ألف مؤمن و هي "اُم‌المؤمنين". "تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيها" و الملائکة، المؤمنون الذين يملکون علم آل‌محمد و الروح‌القدس، هي فاطمة (عليهاالسلام) "بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ" يعني حتي يخرج القائم (عليه‌السلام).

امام صادق(عليه‌السلام) در مورد آيه‌ي "إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِالْقَدْرِ" فرمودند: منظور از "الليلة" (شب)، فاطمه (عليهاالسلام) و "الْقَدْر" (قدر)، خداوند متعال است، پس هرکس معرفت به حضرت زهرا (عليهاالسلام) پيدا کند، آنگونه که حق آنست، به درستي که شب قدر را درک خواهد کرد و همانا که ايشان "فاطمه" ناميده شدند به خاطر آنکه مردم از کُنهِ معرفت ايشان باز داشته شدند، و آية " وَ ما أَدْراکَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ" يعني ايشان از هزار مؤمن بهتر و برترند، زيرا که ايشان "اُمّ‏المؤمنين" (مادرِ مؤمنان) هستند." تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيها"، ملائکه، مؤمناني هستند که داراي علم آل‌ محمد (صلي الله عليه و آله) هستند و "الروح القدس"، فاطمه (عليهاالسلام) است. "بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ" يعني تا وقتي که قائم (عليه‌السلام) قيام کند.45

حضرت زهرا (عليهاالسلام) يكي از دو دريا

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقيانِ - بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايَبْغيانِ - فَبِاَيّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ - يَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ 46
خداوند دو دريا را در كنار هم قرار داد و در حالي‌كه با هم تماس دارند، در ميان آن دو برزخي است كه يكي بر ديگري غلبه نمي‏‌كند - پس كدامين نعمت‌هاي پروردگارتان را انكار مي‏‌كنيد - از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان خارج مي‏‌شود.

بحرين فاطمه زهرا (عليهاالسلام) و على مرتضى (عليه‌السلام) هستند. فاطمه (عليهاالسلام) بحر نبوت و على (عليه‌السلام)بحر ولايت و برزخ رسول خدا (صلى الله عليه و آله) هستند و لؤلؤ امام حسن (عليه‌السلام) است و مرجان امام حسين (عليه‌السلام) هستند.

علامه مجلسى در بحار نقل كرده‌اند كه: ابوذر غفارى روايت كرده كه مراد از بحرين و لؤلؤ و مرجان اين چهار نفرند. سپس فرمودند: كيست مثل اين چهار نفر على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‌السلام). دوست نمى‌دارد آنها را مگر مؤمن، و دشمن نمى‌دارد آنها را مگر كافر. پس از مؤمنين باشيد به سبب محبت به اهل‌بيت (عليه‌السلام) و كافر نباشيد به سبب دشمنى و بغض اهل‌بيت، زيرا هر كه چنين باشد مسير او آتش جهنم خواهد بود.47

در «شواهد التنزيل» از «سلمان فارسي» در تفسير آيه‌ي »مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» چنين نقل شده است كه «منظور علي (عليه‌السلام) و فاطمه زهرا (عليهاالسلام) است»، سپس مي‏‌فرمايند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: منظور از «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» حسن و حسين (عليهم‌السلام) هستند.48

همين معنى از«ابن عباس» و از«ضحاك» در طريق ديگرى نقل شده است.49

در حديث ديگرى از سعيد بن جبير از ابن عباس آمده است كه منظور از «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ»، على (عليه‌السلام) و فاطمه زهرا (عليهاالسلام) هستند و منظور از «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايَبْغيانِ» حب دائم لاينقطع و لاينفذ: «محبت دائمى است كه قطع نمى‌‏شود و پايان نمى‌‏گيرد»، و منظور از «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» حسن و حسين (عليهم‌السلام) هستند.50

در حديث ديگرى از ابن عباس تعبير روشن‌ترى درباره‌ي «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايَبْغيانِ» آمده است و آن اينكه منظور «وُدَ لايَتباغضان» است، يعنى «در ميان آن دو بزرگوار آن‌چنان محبت و دوستى است كه هرگونه بغض و كينه‌‏اى را دور مى‌‏كند.51
در واقع «برزخ» كه به معنى مانع ميان دو چيز است، در اينجا همان محبت و دوستى است كه مانع از هرگونه بغى و تعدى و تجاوز مى‌شود.

»
سيوطى» نيز در تفسير روايى «الدرالمنثور» بعد از آنكه روايات مربوط به تفسير ظاهرى آيه را بيان مى‌‏كند، محتواى احاديث پيشين را از ابن عباس و از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نقل كرده، مى‌‏گويد: ابن مردويه از ابن عباس در تفسير آيه‌ي «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» نقل كرده كه منظور على (عليه‌السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) هستند، سپس مى‌‏افزايد: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» منظور حسن و حسين (عليهم‌السلام) هستند.52

همين معنى را «انس بن مالك» نيز نقل كرده است.53

چادر نوراني حضرت زهرا (عليهاالسلام)

ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده‌اند كه‌ :
روزى حضرت على (عليه‌السلام) كه به پول احتياج پيدا كرده بودند، به ناچار چادر حضرت فاطمه (عليهاالسلام) را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشتند و قدرى جو قرض گرفتند. آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت. به هنگام شب، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد، نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره را روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد، نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه (عليهاالسلام) در خانه‌ي اوست). پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه (عليهاالسلام) آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است. يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه (عليهاالسلام) به نور اسلام منور گرديدند
.54





پي‌نوشت‌ها:


1- الخرائج و الجرائح: ج 2 ص 530 و 531 ح 6. و مراجعه شود به:
الثاقب فى المناقب: ص 290 و 291 شماره 248/ روضة الواعظين: ج 2 ص 282/ مناقب ابن شهر آشوب: ج 3 ص 385 و 386/ بحارالانوار: ج 43 ص 86 ضمن شماره 8، به اختصار/ بحارالانوار: ج 43 ص 45 ضمن شماره 44/ اخبار فاطمة: ابوعلى صولى، به نقل مناقب ابن شهر آشوب/  فضائل‌العشرة: ابوالسعادات، به نقل مناقب ابن شهر آشوب.
2- كوثر/ 108.
3- مجمع‌البيان: ج‏5، ص‏549/ الميزان: ج‏20، ص‏372/ درالمنثور: ج‏8، ص‏652، دارالفكر.
4- تفسير فخر رازى، ج‏32، ص124
.
5- مجمع‌البيان: سوره كوثر، ج‏5، ص‏548، كتابخانه آية ‏الله نجفى
.
6- روح‌المعانى: ج‏30، ص ‏245.
7- تفسير بيضاوى، ج‏2، ص ‏626
.
8- به تفاسیر شیعه از قبیل: جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسی، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377 ش، ج 4، ص‏548؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ابو الفتوح رازی (حسین بن علی)، آستان قدس، مشهد، چاپ 1408 ق، ج 20، ص‏428؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوی اصفهانی (سیده نصرت امین)، نهضت زنان مسلمان، تهران، چاپ 1361 ش، ج 15، ص‏311 و 312؛ البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، محمد صادقی، مؤلف، چاپ اول، 1419 ق، ص‏602 مراجعه فرمائید.
9- به تفاسیر اهل سنت از قبیل؛ تفسیر كبیر، فخر رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 32، ص‏124 ـ 128، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، دار الكتب العلمیه، بیروت، چاپ 1415 ق، ج 15، ص‏481 و 482؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، قاضی عبد الله بیضاوی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ 1418 ق، ج 5، ص‏342 مراجعه فرمائید.
10-
آل عمران/ 61‌.
11- الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج‏1، ص:‌42
.
12- محمّد زمخشرى، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل: بيروت، دارالمعرفة، ج 1، ص 193.
13- محمّد بن جرير طبرى، جامع البيان عن تأويل آى القرآن: دارالفكر، 1988، ج 3، ص 301/ جلال‏‌الدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 233‌.
14- جلال‏‌الدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 231/ اسماعيل بن كثير دمشقى، تفسير القرآن‌العظيم: بيروت، دارالمعرفة، 1987، ج 1، ص 379/ على واحدى، اسباب النزول: رياض، دارالثقافة الاسلاميه، 1984، ص 90 - 91‌.
15- مسلم بن حجّاج نيشابورى، صحيح مسلم: شرح نووى، بيروت، دارالقلم، 1987، ج 15، ص 185/ محمّد بن سوره، سنن ترمذى: بيروت، دارالفكر، 1994، ج 5، ص 407/ جلال‏‌الدين سيوطى: پيشين، ج 2، ص 233‌.
16- فخر رازى، پيشين، ج 8، ص 89.
17- انعام/ 84.
18- بحارالانوار: ج‏48، ص‏ 128

19- شوری/ ۲۳ و ۲۴
.
20- زمخشری: کشّاف،
۴/۲۳۰؛ اسباب‌النزول/۲۵۱ ، آلوسي، سيدمحمود، روح‌المعاني، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415.
21- راغب اصفهانی: مفردات الفاظ قرآن، مترجم: دکتر خسروی. 
22- ابن منظور، لسان‌العرب: جامع التفاسير.
23- حسن بن یوسف حلی، نهج‌الحق و کشف الصدق: مؤسسة دارالهجرة، 1407 ق، ص 175‌.

24-
برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، بی‌تا.
 -25
زمخشری، الکشاف: ج3، ص403.

26- روم/ 38.
27- حشر/ 6.
28- كافى: ج 1، ص 622/ تهذيب: ج 4، ص 129/ وسائل‌الشيعه: ج 6، ص 366.
29- مناقب ابن شهر آشوب: 1/ 142 باب: ما ظهر معجزاته بعد وفاته.
30- رياحين‌الشريعه، ص 306.
31- احزاب/ 33.
32- ميزگرد «پلوراليسم دينى» كيان، ش 28، ص 4‌.
33- علم و دين: ص 269 . همچنين ر.ك: هرمنوتيك، كتاب و سنت: ص 200‌.
34- همين نويسنده در گام‌هاى بعدى از مؤمنان مى‌خواهد كه پا جاى پاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بگذارند و با ادامه دادن تجربه پيامبران بر غنا و فربهى دين بيفزايند: «اين دين يك ديالوگ تدريجى زمين و آسمان و عين يك تجربه پيامبرانه طولانى تاريخى بود. مسلمين تا وقتى زنده و پويا هستند كه اين تجربه را... ادامه دهند و كمال حداقلى را به سوى كمال حداكثرى پيش برند... امروز دوران مأموريت نبوى پايان يافته است، اما مجال براى بسط تجربه نبوى باز است» (بسط تجربه نبوى، كيان، ش 39، ص 10)م‌.
35- فربه‌تر از ايدئولوژى: ص 78 - 77‌.
36- ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان: ص 149 - 146‌.
37- خطاپذيرى تجربه دينى، مورد تأكيد بسيارى از نويسندگان غربى قرار گرفته است و برخى از آنان به صراحت وحى را نيز خارج از اين چارچوب ندانسته‌اند (علاوه بر منابع پيشين: ر.ك: فلسفه دين، گيسلر، ج 1، ص 92.) با اين حال برخى بدون اين كه راهى براى نجات وحى از اين گرداب نشان دهند، تجربه دينى پيامبر را معيارى براى سنجش تجارب دينى ديگران خوانده اند (ر.ك: «مدرنيسم و وحى »، كيان، ش 29، ص 18)م
38- ر.ك: «مدرنيسم و وحى» همان‌.
39- هرمونتيك، كتاب و سنت: ص 200‌.
40- بحار الانوار: ج 18، ص 262. همچنين ر.ك: ج 11، ص 56‌.
41- ر.ك: الملل و النحل: ج 1، ص 110/ شرح المقاصد: ج 4، ص 50/ شرح نهج البلاغه: ابن ابى الحديد، ج 7، ص 9/ بحار الانوار: ج 11، ص 89/ الدر المنثور: ج 5، ص 198‌.
42- نهج‌البلاغه: ترجمه شهيدى، خطبه 94، ص 87
43- ر.ك: بحار الانوار: ج 18‌، ص 281 - 271/ الصحيح من سيرة النبى الاعظم: ج 1، ص 158/ راه سعادت: ص 16/ تنزيه انبياء: ص 118 - 116‌.
44- الدر المنثور: ج 5، ص 199‌
.

45- تفسيرفرات ‏کوفي: ص 581.
46- الرّحمن/ 22 - 19.
47-  رياحين شريعه: پيشين، ص 154‌.
48-
شواهد التنزيل: ج 2، ص 209، حديث 919‌.
49- همان مدرك: ص 208.
50- شواهد التنزيل: ج 2، ص 210.
51- همان مدرك: ص 230.
52- الدرالمنثور: ج 6، ص 143.
53- الدرالمنثور: ج 6، ص 143.
5
4- مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 387 / الخرائج راوندى: ج 2، ص 537.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  حضور دانش آموزان و قرآن آموزان در راهپیمایی روز دانش آموز «۱۳آبان»
  جشن شکوفه‌های دبستان دخترانه نسیم رحمت در سرزمین عجایب
  برگزاری جشن افتتاحیه پیش دبستانی نسیم رحمت خوروبیابانک
  جشن شکوفه های طرح پیش دبستانی نسیم رحمت شعبه زینبیه
  آیین آغاز سال تحصیلی در مرکز تخصصی حفظ قرآن کریم ثامن الائمه علیه السلام
  آغاز سال تحصیلی همزمان با نواختن زنگ مهر و مقاومت در مرکز تخصصی حفظ قرآن‌کریم
  همایش تجلیل از حفاظ موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های قرآنی موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی وابسته به موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  مرحله پایانی سومین مسابقات حفظ قرآن کریم ویژه حفاظ شعب موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد