|
|
|
.
|
|
|
|
|
|
|
|
زندگينامه پيامبران الهي/ حضرت داود (عليهالسلام)/ قسمت سوم
عبادت و گريهي حضرت داود (عليهالسلام)
حضرت داود كوشش فراوانى در عبادت حق تعالى داشت و بسيار مىگريست. كلينى در حديثى از امام صادق (عليهالسلام) روايت كرده كه روزهي داود چنان بود كه تا پايان عمر يك روز روزه بود و يك روز افطار مىكرد.1
صاحب كاملالتواريخ مىنويسد: داود شب زندهدار بود و نصف عمر خود را روزه گرفت، يعنى يك روز روزه مىگرفت و يك روز افطار مىكرد2 و
عبادت و گريهاش بسيار بود.
همچنين نقل است كه حضرت داود روزگار خود را به چهار روز
تقسيم كرده بود: روزى براى قضاوت ميان بنىاسرائيل، روزى براى رسيدگى به
كار زنان خود، روزى براى تسبيح در كوهها و بيابانها و روزى براى عبادت كه
در خانه خلوت مىكرد و رهبانان نزد او مىآمدند و با او در ندبه و نوحه همصدا مىشدند.
در جاى ديگر نقل است كه داود روز خود را به چهار قسمت تقسيم نموده بود: قسمتى
را براى نيازها و امور شخصى، قسمتى را براى عبادت، بخشى را براى حلّ و
فصل مرافعات و بخش چهارم را براى تربيت جوانان خود تخصيص داده بود.
حكمت حضرت داود (عليهالسلام)
در قرآن كريم خداى تعالى در سورهي نساء و سورهي بنىاسرائيل فرموده است: ما به داود زبور را داديم.3 و در سورهي انبياء فرموده است: و ما در زبور پس از ذكر (تورات) نوشتيم كه زمين را بندگان صالح و شايستهي من وارث خواهند شد.4
زبورى كه اكنون در دست است، مشتمل بر صد و پنجاه مزمور است كه اوّل آن اينگونه است: خوشا
به حال كسى كه به مشورت شريران نرود و به راه گناهكاران نايستد و در مجلس
استهزاءكنندگان ننشيند، بلكه رغبت او در شريعت خداوند است و روز و شب در
شريعت او تفكر مىكند، پس مثل درختى نشانده نزد نهرهاى آب خواهد بود كه
ميوهي خود را در موسمش مىدهد. برگش پژمرده نمىگردد و هر آنچه مىكند نيك
انجام خواهد داد. شريران چنين نيستند، بلكه مثل كاه هستند كه باد آنرا
پراكنده مىكند، پس شريران در داورى نخواهند ايستاد و نه گناهكاران در
جماعت عادلان، زيرا خداوند طريق عادلان را مىداند، ولى طريق گناهكاران
خواهد شد.
اين صد و پنجاه مزمور به پنج كتاب تقسيم مىگردد و چنانكه
گفتهاند، هفتاد و سه مزمور آنرا به داود نسبت مىدهند و بقيه به اشخاص
ديگر يا به نويسندگان نامعلوم منسوب است و مزمور 72 و 127 آن به نام مزمور
سليمان ناميده شده است.
به طور كلى شكى نيست كه قسمتى از زبور فعلى، صدها سال پس از داود تنظيم شده مانند مزمور 137 كه با اين جمله آغاز مىشود "نزد شهرهاى بابل آنجا نشستيم" و
معلوم است اين قسمت پس از اسارت بنىاسرائيل و تبعيد ايشان به بابل در
حملهي بختالنصر نوشته شده است و نيز شكى نيست كه دست تحريف در آن راه يافته
و تحريفكنندگان، نسبتهاى ناروايى به انبياى الهى داده و در زبور وارد
كردهاند.
طبق روايات ما، سخنان حكمتآميز ديگرى نيز به حضرت داود
وحى شد يا از آن حضرت روايت شده است كه ما قسمتى از آنها را از روى روايات
گلچين كرده و براى شما ترجمه مىكنيم و شايد با مراجعه و تتبّع، مضامين
اين روايات را در زبور فعلى نيز بيابيد:
1- شيخ صدوق در امالى و عيون و معانىالاخبار از امام صادق (عليهالسلام)
روايت كرده است كه خداى عزوجل به داود وحى كرد: گاهى بندهاى از بندگان من
حسنه (و عمل خيرى) نزد من مىآورد كه به همان حسنه، بخشش خود را بر وى
مباح مىكنم. داود عرض كرد: پروردگارا! آن حسنه چيست؟ فرمود: در دل بندهي
مؤمن من خوشى و سرورى وارد كند، اگرچه با دادن يك دانه خرما باشد. داود
عرض كرد: براى كسى كه تو را بشناسد، شايسته و سزاوار است كه اميدش را از تو
قطع نكند.5
2- حميرى در قربالاسناد به سند خود از امام باقر (عليهالسلام)
روايت كرده كه آن حضرت فرمود: حضرت داود به فرزندش سليمان گفت كه پسرم!
از خندهي زياد بپرهيز، زيرا خندهي بسيار بندهي خدا را در روز قيامت حقير و
پست مىسازد. فرزندم! دهانت را جز از سخن خير
ببند، زيرا يكبار پشيمانى از سخن نگفتن، بهتر است از چندين بار پشيمانى
براى سخنان بسيار. فرزندم! اگر ارزش سخن گفتن نقره باشد، ارزش سكوت طلاست.6
3- شيخ طوسى در مجالس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت كرده كه خداى تبارك
و تعالى به داود وحى فرمود: اى داود! به راستى كه بندهي من كار خير و حسنهاى در روز قيامت پيش من آرد كه من به خاطر آن عمل او را در بهشت حكومت دهم. داود
عرض كرد: پروردگارا! اين چگونه بندهاى است كه كار خيرى پيش تو آورد و به
خاطر آن در بهشت حاكمش گردانى؟ فرمود: بندهي مؤمنى كه كوشش در برآوردن
حاجت برادر مسلمانش كند و دوست داشته باشد (و بخواهد) كه حاجتش برآورده شود،
خواه حاجتش برآورده شود و خواه برآورده نشود.7
4- از قصصالانبياء راوندى در حديث معروفى روايت شده كه
خداى تعالى به داود وحى كرد: اى داود! مرا در روزگار فراخى و خوشى ياد كن
تا من هم در وقت سختى و گرفتارى دعايت را مستجاب كنم.8
5- كلينى از امام صادق (عليهالسلام)
روايت كرده كه در حكمت آل داود است كه فرمود: شخص عاقل (و خردمند) بايد
آشناى به زبان خود باشد و دنبال كار خود را گيرد و حافظ و نگهدار زبانش
باشد.9
6- در حديث ديگرى از آن حضرت روايت كردهاند، از جمله
سخنانى كه خداى تعالى به داود وحى كرد، آن بود كه به او فرمود: اى داود همچنانكه نزديكترين مردم به خدا فروتنان هستند، دورترين مردم از خدا نيز
متكبران مىباشند.10
7- ورّام بن ابى فراس در تنبيهالخواطر روايت كرده كه در
حكمت آل داود نوشته شده است: بر شخص عاقل و خردمند لازم است كه از چهار
ساعت غافل نباشد، ساعتى كه در آن با پروردگار خود مناجات كند و ساعتى كه در
آن به حساب خود برسد و ساعتى كه به نزد برادران خود برود و آنها از روى
صدق و راستى به عيبهايش واقف سازند و ساعتى كه نفس خود را براى لذتهاى مشروع و پسنديده آزاد بگذارد، زيرا اين ساعت كمك آن ساعتهاى ديگر است.11
8- ابن فهد حلى در عدةالداعى فرموده كه از كلماتى كه خداوند
به داود وحى فرمود، اين بود: اى داود! من پنج چيز را در پنج چيز نهادهام و
مردم آنرا در پنج چيز ديگر مىطلبند و نمىيابند. من علم را در گرسنگى و
كوشش نهادهام، ولى مردم آنرا در سيرى و راحتى مىطلبند و نمىيابند. من
عزّت را در اطاعت و فرمانبردارى خود نهادهام و مردم آنرا در خدمت سلاطين
مىيابند و بدان نمىرسند. من ثروت و غنا را در قناعت نهادهام و آنها در
زيادى مال مىجويند و نمىيابند، و من راحتى را در بهشت نهادهام و اينان
در دنيا مىجويند و نمىيابند.12
9- و نيز فرموده است: در زبور داود آمده است كه اى فرزند
آدم! از من درخواست (چيزى) مىكنى و من طبق علمى كه دربارهي نفع و سود
دارم، آنرا از تو باز مىدارم (و به خاطر مصلحت تو حاجتت را روا نمىكنم)
سپس تو اصرار مىكنى تا من آنرا به تو مىدهم و تو در راه معصيت و
نافرمانى من از آن كمك مىگيرى.13
10- كلينى در كافى از امام صادق (عليهالسلام) روايت كرده كه خداى عزوجل به داود فرمود: اى داود! گناهكاران را مژده و صديقان را بترسان و بيمشان ده. داود
عرض كرد: چگونه گناهكاران را مژده دهم و صديقان را بترسانم؟ فرمود: گناهكاران را مژده ده كه من توبه را مىپذيرم و از گناه مىگذرم و صديقان را
بيم ده كه در عملهاى خود دچار عجب و خودبينى نشوند، زيرا هيج بندهاى نيست
كه من او را به پاى حساب آورم جز آنكه هلاك گردد.14
عمر و وفات حضرت داود (عليهالسلام)
صدوق از امام صادق (عليهالسلام) از پدرانش از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت كرده كه فرمود: داود صد سال تمام عمر كرد كه چهل سال آن دوران سلطنت او بود.15
نظير همين گفتار را ابن اثير در كاملالتواريخ نقل كرده و گفته است: هنگامى كه داود از دنيا رفت، عمر آن حضرت 100 سال و مدت سلطنتش 40 سال بود و اين مطلب در روايت صحيحى از رسول نقل شده است.
هنگامى كه مرگ آن حضرت فرا رسيد، سليمان فرزندش را به
جانشينى خويش منصوب كرد و وصيتهاى خود را به وى نمود و از دنيا رفت و بنىاسرائيل جنازهي آن حضرت را در بيتالمقدس در قريهي داود به خاك سپردند.
در خاتمه، تذكر اين مطلب نيز لازم است كه جمعى از
مورخان بناى بيتالمقدس را به داود نسبت دادهاند، ولى بيشتر بناى
مزبور به دست سليمان انجام شد، و ما انشاءالله تعالى شرح آنرا در
احوالات حضرت سليمان خواهيم نگاشت.
پينوشتها:
1-فروع كافى: 7 ج 10، ص 187.
2-كاملالتواريخ: ج 1، ص 223.
3-نساء/ 163؛ اسراء/
55.
4-انبياء/ 105.
5-معانىالاخبار: ص 106؛ عيونالاخبار: ص 174.
6-قربالاسناد: ص 33.
7-امالى: ص 328.
8-بحار الانوار: ج 14، ص 37؛ قصصالانبياء: ص 198 و 199.
9-اصول كافى: ج 2، ص 116.
10-همان، ص 123.
11-تنبيهالخواطر: ج 2، ص 22.
12-عدةالداعى: ص 22 و 23.
13-عدةالداعى: ص 22 و 23.
14-اصول كافى: ج 12، ص 314.
15-اكمالالدين: ص 289؛ كاملالتواريخ: ج 1، 76 و 77.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|