تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
محيط دعوت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و شرايط حاكم بر آن (مقدمه):
از آنچه گفته شد به اين نتيجه مى رسيم كه قرآن مجيد توجه خاصى به اين دليل (جمع آورى قرائن) دارد. اكنون به شرح و بيان تفصيلى اين قرائن در مورد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)باز مى گرديم و مسائل زير را تحت مطالعه دقيق قرار مى دهيم:
ـ محيط دعوت او و شرايط حاكم بر آن.
ـ خصوصيات اخلاقى و روانى و سوابق پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله).
ـ موفقيت زمانى دعوت از نظر وضع عمومى جهان به خصوص منطقه ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله).
ـ محتواى دعوت و اصول مسائلى كه مردم را به سوى آن فرا مى خواند.
ـ وسائلى كه براى پيشرفت مقاصد خود از آن استفاده مى كرد.
ـ يا عدم سازش او با خواسته هاى انحرافى محيط و چگونگى موضع گيرى در برابر خرافات.
ـ چگونگى افرادى كه به او ايمان آوردند كه از چه قشر و چه قماشى بودند.
ـ ميزان اعتقاد خودش به اهدافى كه مردم را به سوى آن فرا مى خواند.
ـ سرعت پيشرفت دعوت او و ميزان اثرى كه احكام و قوانينش در جامعه گذارد.
و علائم ديگر.
محيط دعوت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و شرايط حاكم بر آن
اين مسأله مورد اتفاق تمام مورخان بزرگ است كه عرب قبل از قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله)در وضع بسيار بدى از نظر عقايد خرافى، انحطاط اخلاقى، اختلافات و جنگ هاى داخلى خانمان سوز و شرايط بد اقتصادى به سر مى برد. نسيم علم و دانش در آن محيط نمي وزيد و حتى اثرى از تمدن صورى بشر نيز در آنجا وجود نداشت و به همين دليل آنها را قومى نيمه وحشى معرفى كرده و نام عصر جاهلى را براى آن زمان برگزيده اند.
قرآن مجيد، تعبيرات صريح و روشنى از آن عصر دارد كه مى تواند وضع آن زمان را به خوبى ترسيم كند (حتى به فرض اين كه كسى به قرآن مجيد به عنوان يك وحى الهى ننگرد نمى تواند اين حقيقت را انكار كند كه ذگر چنين اوصافى در آن عصر در قرآن مجيد دليل بر واقعيت آن است و گرنه از هر سو مورد انكار قرار مى گرفت).
در يك جا مى فرمايد: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ »: «خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگى بخشيد، هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت بياموزد، هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.»(1)
تعبير به «ضَلالٍ مُبينٍ» كه در اين آيه و در ذيل آيه 2 سوره جمعه نيز آمده، اشاره پرمعنايى است به وضع دوران جاهليت كه گمراهى آشكار بر سراسر آن حكم فرما بود. چه گمراهى از اين آشكارتر كه بتهايى را از سنگ و چوب با دست خود بتراشند و پرستش كنند. و از آن بدتر بت هايى از خرما بسازند و بپرستند و در خشكسالى و قطحى بخورند. دختران خود را با دست خويش زنده به گور كنند و به اين عمل فخر و مباهات نمايند كه نگذاريم ناموسمان به دست بيگانگان بيفتد.
در آيه 58 و 59 سوره نحل آمده است: «وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَكَظيمٌ ـ يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِه اَيُمسِكُهُ عَلى هُونٍ اَمْ يَدُسُّهُ فِى التُّرابِ اَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ»: «و هنگامى كه به يكى از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى شود و بشدّت خشمگين مى گردد. ـ بخاطر بشارت بدى كه به او داده شده از قوم و قبيله خود پنهان مى شود (و نمى داند) آيا آن (دختر) را با قبول ننگ نگهدارد يا (زنده) در خاك پنهانش كند؟! آگاه باشيد كه بد حكم مى كنند!»
چه گمراهى از آن آشكارتر كه انواع خرافات و موهومات بر آنها حاكم باشد، فرشتگان را دختران خدا بدانند «وَ جَعَلُوا الْمَلئِكَةَ الَّذينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ اِناثاً»: «و آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند»(2).
در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ يَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ»: «آنها براى خداوند دخترانى قرار مى دهند; ـ او منزّه است»(3) و آيات ديگر.
چه گمراهى از آن واضح تر كه جنگ و خونريزى در تمام دوران سال (به استثناى ماه هاى حرام) بر آنها حاكم بود و كينه هاى قبيلگى از پدران به فرزندان به ارث مى رسيد و سال هاى سال ادامه داشت، همان گونه كه قرآن مى فرمايد: «وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا»: «ونعمتِ (بزرگِ) خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاى شما الفت برقرار ساخت، و به بركتِ نعمتِ او برادر شديد! و شما بر لبِ حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد»(4).
چه گمراهى از اين آشكارتر كه حتى مراسم نماز و نيايش آنها مضحك و نفرت انگيز بود، گاه زنان به صورت برهنه مادرزاد برگرد خانه خدا طواف مى كردند و اين كار خود را عبادت مى شمردند و گاه با كف زدن و سوت كشيدن مراسم نماز به جاى مى آوردند: «وَما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ اِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً»: «(آنها كه مدّعى بودند ما هم نماز داريم) نمازشان نزد خانه كعبه، چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود».(5)
انوع خرافات و موهومات بر اجتماع آنها حاكم بود، هر قبيله اى سعى داشت قبيله خود را قبيله برتر معرفى كند و بر سر همين برترى جويى، كينه ها و حسادت ها و گاه خونريزى ها در ميان قبايل ظاهر مى گشت تا آنجا كه براى اثبات فزونى قبيله خود به سراغ قبرها مى رفتند و قبور مردگان را بر مى شمردند و به استخوان هاى پوسيده نياكانشان در زير خاك افتخار مى كردند. قرآن مجيد مى گويد: «أَلْهَيكُمُ التَّكَاثُرُ ـ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» :«افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته است. ـ تا آن جا كه به ديدار قبرها رفتيد (و به فزونى قبور مردگانتان افتخار كرديد»(6) همچنين موهومات و مفاسد و فجايع ديگرى از اين قبيل.انحطاط آن محيط و فقر معنوى و مادى چنان بود كه آن سرزمين را در رديف عقب مانده ترين سرزمين هاى جهان جاى داده بود.
يكى از مورخان غربى درباره محيط حجاز در عصر جاهليت از بعضى از مورخان معروف چنين نقل مى كند: «در آن زمان كه ديمتريوس سردار بزرگ يونانى به قصد تصرف عربستان وارد پترا (يكى از شهرهاى قديمى حجاز) شد اعراب ساكن آنجا به او گفتند: "اى ديمتريوس پادشاه! چرا با ما جنگ مى كنى ما در ريگستانى به سر مى بريم كه فاقد كليه وسايل زندگى و محروم از تمام نعمت هايى است كه اهالى شهرها و قصبات از آن متمتع و بهره مندند، ما سكونت در چنين صحراى خشك را بدين جهت اختيار نموديم كه نمى خواهيم بنده كسى باشيم بنابراين تحف و هدايايى را كه تقديم مى نماييم از ما قبول كن و لشگريان خود را از اينجا كوچ داده و مراجعت كن» ...
ديمتريوس اين پيام صلح را مغتنم شمرد و هدايا را پذيرفت و از چنين جنگى كه مشكلات زيادى در برداشت صرف نظر كرد.»(7)
اصولاً درطول تاريخ، حجاز تحت سيطره كشور گشايان قديم قرار نگرفت و استقلال خود را حفظ كرد، و به گفته تحليل گران علتش اين بود كه تسلط بر چنين سرزمين بى آب و علفى كه فاقد همه چيز بود، به زحمت و مشكلات آن نمى ارزيد: و نيز به همين دليل است كه آثار تمدن كشورهاى قديم، مانند ايران و روم، كه در بسيارى از نقاط شبه جزيره يافت مى شد در محيط حجاز وجود نداشت.
حال بايد فكر كرد يك انسان معمولى هر قدر از نظر نيروى اراده و فكر قوى باشد، اگر در چنين محيطى زندگى كند چگونه خواهد بود (مخصوصاً اگر درس نخوانده باشد).
آيا كسى كه پرورش يافته محيط جهل و فساد است ممكن است بنيانگذار علم و دانش و فضايل اخلاقى گردد؟ آيا هرگز شنيده ايد كه از ميان اقوام وحشى يا نيمه وحشى دانشمندان بزرگ و فيلسوف هاى نابغه اى برخيزند؟
اگر از يك زمين مستعد و آماده، گل هاى زيبا و گياهان باطراوت برويد جاى تعجب نيست، تعجب در اين است كه از شوره زار گلستانى برويد.
به هر حال اين مسأله ممكن است به تنهايى براى اثبات حقانيت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)كافى نباشد ولى بدون شك يكى از قرائنى است كه هر گاه با قرائن آينده ضميمه گردد، برهانى قوى و دندان شكن خواهد بود.
اين سخن را با گفتارى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) ـ كه عصر اسلام و جاهليت هر دو را درك كرده ـ در ترسيم عصر جاهليت پايان مى دهيم:
«اَرْسَلَهُ عَلى حينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَة مِنَ الاُمَمِ، وَاعْتِزام مِنِ الْفِتَنِ، وَانْتِشار مِنِ الاُْمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُروُبِ وَ الدُّنْيا كاسِفَةُ النُّور، ظاهِرَةُ الْغُرُورِ، عَلى حينِ اصْفِرارمِنْ وَرَقِها، وَ اِياس مِنْ ثَمَرِها وَاغْوِرار مِنْ مائِها، قَدْ دَرَسَتْ مَنْارُ الْهُدى وَظَهَرَتْ اَعْلامُ الرَّدى، فَهِىَ مُتَجَهِّمَةٌ لاَِهْلِها، عابِسَةٌ فى وَجْهِ طالِبِها، ثَمَرُهَا الفِتْنَةُ،وَطَعامُهَا الْجيفَةُ، وَ شِعارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثارُهَا السَّيْفُ.»: «خداوند او را در زمانى فرستاد كه مدت ها از بعثت پيامبران پيشين گذشته بود و امت ها در خواب عميقى فرو رفته بودند، فتنه و فساد جهان را فرا گرفته بود و اعمال خلاف ميان مردم منتشر شده بود، آتش جنگ زبانه مى كشيد و دنيا بى فروغ و پر از مكر و فريب گشته بود، اين در حالى بود كه برگ هاى درخت زندگى به زردى گراييده و به ثمره زندگى اميدى نبود آب حيات زندگى انسانى به زمين فرو رفته و آثار هدايت فرسوده شده، پرچم هاى هلاكت و بدبختى آشكار گرديده و دنيا با قيافه زشت و كريه به اهلش مى نگريست، و با چهره عبوس با طالبانش روبرو بود، ميوه درختش فتنه و طعامش مردار بود، در درون وحشت و اضطراب و در برون شمشير حكومت مى كرد»(8)
در جاى ديگر از همان حضرت مى خوانيم: ««اِنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلِّى اللّهُ عَلَيْه وَ آلِهِ وَسَلَّمَ نَذيراً لِلْعالَمينَ، وَ اَميناً عَلَى التَّنْزيلِ، وَ اَنْتُمْ مَعْشَرَالْعَرَبِ عَلى شَرِّ دين وَ فى شَرِّدار، مُنيخُونَ بَيْنَ حِجارةِ خُشْنِ وَ حَيّاتِ صُمٍّ، تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ، وَ تَأكُلُونَ الْجَشِبَ وَتَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ اَرْحامَكُمْ اَلاَْصْنامُ فيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَالاْثامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ» : «خداوند محمد(صلى الله عليه وآله) را مبعوث ساخت تا جهانيان را بيم دهد و امين آيات او باشد در حالى كه شما ملت عرب بدترين آيين ها را داشتيد و در بدترين سرزمين ها زندگى مى كرديد در ميان سنگ هاى خشن و مارهايى كر و فاقد شنوايى (كه خطرناكترين مارها هستند) آب هاى آلوده مى نوشيديد و غذاهاى ناگوار مى خورديد، خون يكديگر را مى ريختيد و پيوند خويشاوندى را قطع مى كرديد ـ فرزندان را به دست خود كشته يا زير خاك پنهان مى نموديد ـ بت ها در ميان شما برپا بود، و گناهان تمام وجود شما را گرفته بود»(9)
كوتاه سخن اين كه بررسى قرآن مجيد و روايات اسلامى و مجموعه تواريخى كه در شرق و غرب درباره عصر جاهليت نوشته شده نشان مى دهد كه همه اتفاق دارند محيط قيام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از منحط ترين و عقب افتاده ترين محيط ها بود، محيطى كه به هيچ وجه با ظهور چنين دين و آيين پيشرو در جهات مختلف هماهنگ نبود.
پی نوشتها:
1. سوره آل عمران، آيه 164.
2. سوره زخرف، آيه 19.
3. سوره نحل، آيه 57.
4.سوره آل عمران، آيه 103.
5. سوره انفال، آيه 35.
6.سوره تكاثر، آيات 1 و 2.
7. تاريخ تمدن اسلام و عرب، تأليف دكتر گوستاولبون، صفحه 88.
8. نهج البلاغه، خطبه 89.
9.نهج البلاغه، خطبه 26.
|