تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مفهوم خاتَم النَبيّين
معناى خاتم با اين كه روشن است ـ زيرا ماده خَتْم در تمام كتب لغت عرب به معناى پايان دادن به چيزى است ـ ولى پاره اى از وسوسه هاى منحرفان ايجاب مى كند كه توضيح بيشترى درباره آن داده شود.
ابن فارس كه از علماى معروف لغت در قرن چهارم هجرى مى باشد در مُعْجَم مَقائيس اللّغة مى گويد: «ختم، يك معناى اصلى بيشتر ندارد و آن رسيدن به پايان چيزى است و اين كه مهر زدن بر چيزى را ختم مى گويند نيز از همين باب است، زيرا هميشه بعد ازپايان دادن چيزى بر آن مهر مى نهند».
خليل ابن احمد كه از قديمى ترين مولفان و محققان لغت عرب است و در قرن دوم هجرى در عصر ائمه معصومين(عليهم السلام) مى زيسته است، در معناى خاتِم و خاتَم مى گويد: «خاتِم هر چيزى، پايان و آخر آن است و خاتَم به معناى مُهرى است كه بر گِل مى زنند» هنگامى كه نامه تمام مى شد و آن را مى بستند براى اين كه بيگانه اى آن را نگشايد، قطعه گِل نرمى بر محلّى كه بسته شده بود مى زدند و روى آن را مهر مى كردند، بطورى كه براى گشودن آن راهى جز شكستن مهر نبود.
ساير ارباب لغت نيز همين معنى را تعقيب كرده اند، و خاتَم را به معناى چيزى كه سبب پايان است و يا مُهرى كه در پايان مى زنند تفسير كرده اند.
در كتاب التحقيق كه بررسى جامعى است روى منابع مهم لغت، بعد از نقل اقوال بزرگان لغت عربى مى گويد: «تحقيق اين است كه اين ماده ريشه واحدى دارد و آن در مقابل آغاز است، يعنى كامل شدن چيزى و به آخر و انتها رسيدن.»(1)
مفسّران اسلام نيز از قديم ترين آنها گرفته تا مفسّران معاصر همه از آيه فوق چيزى جز اين استفاده نكرده اند كه خاتم النبيّين به معناى آخرين پيامبران است.
مفسّر معروف محمد بن جرير طبرى، كه در قرن سوم مى زيسته و تفسير او از قديمى ترين تفاسير است در ذيل آيه فوق مى نويسد: «وَ خاتَمَ النَّبيّينَ الَّذى خَتَمَ النُّبُوَّةَ فَخَتَمَ عَلَيْها فَلا تُفتَحُ لاَِحَد بَعْدَهُ اِلى قِيامِ السّاعَةِ»: «او خاتم پيامبران است، كسى كه خداوند نبوت را به او پايان داد و بر آن مهر نهاد و براى هيچ كس بعد از او تا قيامت گشوده نخواهد شد».(2)
مرحوم شيخ طوسى كه از بزرگان فقه و تفسير است و در نيمه اول قرن پنجم مى زيسته در كتاب معروف خود تبيان، بعد از ذكر خاتَمَ النَبيّين مى گويد: «اَىْ آخِرُهُمْ لاَِنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدَهُ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ»: «پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آخرين پيامبران است زيرا هيچ پيامبرى بعد از او تا روز قيامت نيست».(3)
مفسّر بزرگ طبرسى كه تقريباً يك قرن بعد از او مى زيسته نيز با صراحت همين معنا را در ذيل آيه فوق آورده و آن را توضيح داده است.(4)
ابوالفتوح رازى كه از مفسّران عالى مقام قرن ششم است، و تفسير خود را به فارسى نگاشته در تعبير جالبى ذيل خاتَمَ النَّبِييّنَ مى نويسد: «و بازپسين پيامبران تا پندارى كه او مُهر نبوت است، به نبوت او درِ بعثت انبياء را مهر كردند».(5)
همچنين مفسّر معروف اهل سنت فخر رازى كه او نيز از مفسّران معروف قرن ششم هجرى است، بعد از كلمه خاتَمَ النَّبِيّين مى گويد: «مفهومش اين است كه: "لا نَبِىَّ بَعْدَهُ": "هيچ پيامبرى بعد از او نيست" و شريعت او چنان كامل شده كه چيزى براى گفتن باقى نمانده».(6)
بقيه مفسّران نيز قرن به قرن همين معنا را دنبال كرده اند تا به مفسّران معاصر رسيده است.
جالب توجه اين كه در قرآن مجيد ماده ختم و مشتقّات آن (آيه فوق) در هفت مورد ديگر به كار رفته است كه بدون استثناء به معناى پايان دادن به چيزى و يا مهرى كه در پايان مى زنند آمده است و اين خود دلالت دارد كه آيه مورد بحث نيز مفهومى جز اين ندارد كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) پايان بخش سلسله انبياء(عليهم السلام) است و مهرى است كه در پايان دفتر رسالت خورده است.
در نهج البلاغه و روايات اسلامى نيز عموماً خاتَم به همين معنا آمده كه در پايان اين بحث به قسمتى از آنها اشاره خواهد شد.
پی نوشتها:
1. التحقيق، ماده ختم.
2. تفسير طبرى، جلد 22، صفحه 12.
3. تفسير التبيان، جلد 8، صفحه 314.
4. مجمع البيان، جلد 7 و 8، صفحه 362.
5. تفسير فخر رازى، جلد 9، صفحه 162.
6. تفسير فخر رازى، جلد 25، صفحه 214.
|