آنها که با آیات قرآن آشنا هستند به خوبى مى دانند که در قرآن آیات فراوانى داریم که ظاهر آن حاکى از «تجسم» یا «تجسّد» اعمال در قیامت است یعنى در آن روز عمل هرکس، اعم از نیک و بد، در برابر او حاضر مى گردد و مایه نشاط و سرور یا شکنجه و عذاب و سبب افتخار و آبرو و یا رسوایى و شرمسارى مى گردد.
آیا ممکن است اعمال آدمى باقى بماند در حالى که عبادت از مجموعه حرکاتى است که بعد از انجام محو و نابود مى گردد؟ و از این گذشته آیا ممکن است «عمل» که جزء عوارض وجود انسان است تبدیل به ماده و جسم گردد و به صورت مستقلى ظاهر شود؟
از آنجا که بسیارى از مفسّران پاسخى براى این دو سؤال نداشتند چاره اى جز این نمى دیدند که در تفسیر این گونه آیات قرآنى قائل به حذب و تقدیر باشند و بگویند منظور از «حضور عمل» یا «مشاهده اعمال» حضور و مشاهده جزاى عمل و ثواب و عقاب آن است.
ولى ما امروز فکر مى کنیم که هیچ یک از دو ایراد فوق بدون پاسخ نیست، بنابراین دلیلى نمى بینیم که ظواهر این آیاتى را که دلالت بر مجسم شدن اعمال آدمى دارد انکار کنیم.
و اتفاقاً محتواى این آیات با توجه به معناى حقیقى آنها (نه معانى مجازى) بسیار جالب، پر معنا، نافذ و مؤثر و حل کننده بسیارى از مشکلات و سؤالات مربوط به عالم قیامت و عقاب آن است و از نظر تربیتى نیز فوق العاده مفید و مؤثر است.
با این اشاره که شرح آن به خواست خدا بعداً خواهد آمد به سراغ قرآن مى رویم و به آیات زیر گوش جان فرا مى دهیم:
1- (یَوْمَئذٍ یَصْدُرُ النّاسَ اَشْتاتاً لِیُرَوا اَعْمالَهُمْ - فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خیراً یَرَهُ - وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَراً یَرَهُ)(زلزال 6 و 7 و 8)
2- (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّک اَحَداً).(کهف 49)
3- (یَوْمَ تَجِدُ کَلُّ نَفسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَداً بَعیداً).(آل عمران 30)
4- (وَبَدا لَهُمْ سَیّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزُوُنَ).(زمر 48)(1)
5- (سَیُطَوَّقُوْنَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).(آل عمران 180)
6- (وَ اِذَا الْجَحیمُ سُعِّرَتْ - وَ اِذَا الْجَنَّةُ اُزْلِفَتْ - عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ).(تکویر 12 تا 14)
7- (وَ لِکلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیهُمْ اَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ).(احقاف 19)
8- (وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ).(زمر 70)
9- (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْر یُوَفَّ اِلَیْکُمْ وَ اَنْتُمْ لاتُظْلَمُونَ).(بقره 272)(2)
10- (ثُمَّ تُوَفّى کُلٌّ نَفْس ما کَسَبَتْ).(بقره 281، آل عمران 161)
11- (یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لاِ نْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ).(توبه 35)(3)
12- (اِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).(طور 16، تحریم 7)(4)
ترجمه:
1- در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود - پس هرکس به اندازه سنگینى ذره اى کار خیر انجام داده آن را مى بیند و هرکس به اندازه ذره اى کار بد کرده آن را مى بیند.
2- و همه اعمال خود را حاضر مى بینند و پروردگارت به احدى ظلم نمى کند.
3- روزى که هرکس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر مى بیند و دوست دارد میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانى زیادى باشد.
4- در آن روز اعمال بدى را که انجام دادده اند براى آنها ظاهر مى شود و آنچه را استهزاء مى کردند بر آنها واقع مى گردد.
5-... به زودى در روز قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند همانند طوقى به گردن آنها مى افکنند!
6- در آن هنگام که دوزخ شعله ور گردد و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، آرى در آن موقع هرکس مى داند چه چیزى را آماده کرده است؟!
7- و براى هر کدام از آنان درجاتى است بر طبق اعمالى که انجام داده اند، تا خداوند کارهاى آنها را بى کم و کاست به آنها تحویل دهد و به آنها هیچ ستمى نخواهد شد!
8- و به هرکس آنچه انجام داده است بى کم و کاست داده مى شود و خدا نسبت به آنچه انجام مى دادند از همه آگاه تر است.
9-... و آنچه را از اموال انفاق مى کنید براى خودتان است (ولى) جز براى رضاى خدا انفاق نکنید و آنچه از اموال انفاق مى کنید به شما داده مى شود و به شما ستم نخواهد شد.
10- و سپس به هرکس آنچه را انجام داده باز پس داده مى شود.
11- در آن روز که آن طلا و نقره را در آتش جهنم گداخته کرده و با آن پیشانى و پهلوها و پشت هایشان را داغ مى کنند (و به آنها مى گویند) که این همان چیزى است که براى خود گنجینه ساختید! پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید!
12-... تنها به اعمالتان جزا داده مى شوید.
تفسیر و جمع بندى
آن روز هم اعمال خود را مى بینند!
در نخستین آیه که در آخر سوره زلزال آمده است سه بار به مسأله تجسم اعمال اشاره شده، مى فرماید: «در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»!.
(یَوْمئذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتاتاً لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ).
سپس اضافه مى کند: «پس هرکس به اندازه سنگینى ذرّه اى کار خیر بجا آورده آنرا مى بیند».
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ).
و باز در تعقیب آن مى افزاید: «و هرکس به اندازه سنگینى ذرّه اى کار بد کرده آن را مى بیند».
(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ).
«اَشْتاتْ» جمع «شتّ» (بر وزن شطّ) به معناى متفرق و پراکنده است(5)آن روز ممکن است به واسطه این باشد که هر امتى با امامشان وارد محشر مى شوند یا صفوف بدکاران و نیکو کاران، عالمان و متعلمان، شهیدان و غیر شهیدان هر کدام جداگانه است.
«مِثْقالْ» به معناى سنگینى و «ذرَّه» به معناى اجزاء بسیار کوچک است، لذا گاه به ذرات گرد و غبار و گاه به مورچه هاى کوچک تفسیر شده است.
ظاهر این آیات به خوبى نشان مى دهد که نفس اعمال نیک و بد در برابر صاحبان آنها در محشر ظاهر مى شود، هرچند بسیارى از مفسّران بر اثر عدم پذیرش تجسّم اعمال به دلائلى که در آغاز به آن اشاره شد در اینجا واژه «جزاء» در تقدیر گرفته اند، منظور حضور و مشاهده جزاى اعمال است و گاه گفته اند که «رؤیت» در اینجا به معناى علم و معرفت است که همان مشاهده با چشم عقل است و گاه گفته شده منظور مشاهده نامه اعمال است و مسلم است که این سه تفسیر هر سه بر خلاف ظاهر آیه مى باشد، زیرا تقدیر گرفتن «جزاء» یا «صحائف» اعمال مخالف ظاهر آیه است و رؤیت به معناى مشاهده با چشم است، و رؤیت به معناى علم و معرفت معمولا دو مفعول مى گیرد، در حالى که در اینجا یک مفعول بیشتر ندارد (دقت کنید).
شایان توجه اینکه «ابن عباس» با اینکه از قدیم ترین مفسّران اسلام است مسأله تجسّم اعمال را در اینجا پذیرفته و در روایتى که از او نقل شده مى گوید:
(لَیْسَ مِنْ مُؤمِنٍ وَ لا کافِرٍ عَمِلَ خَیْراً اَوْ شَرّاً اِلاّ اَراهُ اللهُ اِیّاهُ، اَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَغْفِرُ لَهُ سَیِّئاتَهُ، وَ یُثیبُهُ بِحَسَناتِهِ و اَمَّا الْکافِرُ فَیَرُدُ حَسَناتَهُ تَحْسیراً لَهُ):
«هیچ مؤمن و کافرى نیست که عمل نیک یا بدى انجام داده مگر اینکه خدا عملش را به او نشان مى دهد، اما مؤمن، سیئاتش را مى بخشد و حسناتش را ثواب مى دهد و اما کافر، حسناتش را رد مى کند تا گرفتار حسرت شود».(6)
در احادیث معصومین(علیهم السلام) که ناظر به تفسیر آیات فوق است نیز تعبیراتى آمده که گواه بر تجسّم اعمال است، مثلاً در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:
(فَمَنْ کانَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ عَمِلَ فى هذِهِ الدُنْیَا مِثْقالَ ذَرَّة مِنْ خَیْر وَجَدَهُ، وَ مَنْ کانَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ عَمِلَ فى هذِهِ الدُنْیا مِثْقالَ ذَرَّة، مِنْ شَرٍّ وَجَدَهُ:
«هرکس از مؤمنان در این دنیا به اندازه سنگینى ذره اى کار نیک انجام دهد آن را مى یابد و هر کدام از مؤمنین در این دنیا به اندازه سنگینى ذره اى کار شر انجام داده باشد آن را مى یابد».(7)
در دوّمین آیه به تعبیر دیگرى در این زمینه برخورد مى کنیم، بعد از آنکه اشاره به نامه اعمال مى کند، مى فرماید: «آنها همه اعمال خود را حاضر مى بینند».(وَوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً).
بنابراین هرچه مى کشند از عمل خویش مى کشند «و پروردگار تو به هیچ کس ستم نمى کند».(وَ لا یَظْلِمُ رَبّکَ اَحَدَاً).
باز در اینجا جمعى از مفسّران که مسأله تجسّم عمل براى آنها غیر مقبول بوده گاه آیه را به معناى حضور نوشته هاى اعمال در نامه عمل تفسیر کرده اند و گاه به معناى حضور جزاى اعمال ولى بعضى، احتمال حضور نفس عمل را نیز داده اند.(8)
به گفته مرحوم علاّمه طباطبایى در المیزان ذیل آیه نیز مى تواند تأییدى بر این مطلب باشد، چرا که حضور خود عمل براى اثبات نفى ظلم از پروردگار بهتر و واضح تر است (دقت کنید).
در سوّمین آیه همان تعبیر با صراحت و عمومیت بیشترى مطرح شده، زیرا در آیه قبل سخن از کافران و مجرمان بود، ولى در اینجا مى فرماید: «روزى که هرکس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر مى بیند و دوست مى دارد میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانى زیادى باشد».
(یَوْمَ تَجِدُ کُلٌ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوْءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَداً بَعیداً).
در تفسیر این آیه دو معنا ذکر شده: نخست اینکه هرکس هر کار خوب و بدى انجام داده در آن روز حاضر مى بیند، دوم اینکه هرکس هر کار خوبى کرده باشد حاضر مى بیند و دوست دارد میان او و کار بدش فاصله زیادى باشد (این تفاوت مربوط به آن است که در کجاى آیه وقف کنیم بعد از محضراً یا بعد از سؤء).(9)
ولى نتیجه در هر دو یکى است، چرا که از معناى دوّم نیز استفاده مى شود که اعمال سوء او نزد وى حاضر است هرچند آرزو مى کند با آن فاصله زیادى داشته باشد.
این احتمال نیز از سوى بعضى از مفسّران داده شده است که مجرمان دوست مى دارند بین آنها و بین آن روز فاصله زیادى باشد.(10)
قابل توجّه این که معمولاً انسان آرزو مى کند میان او و امورى که مورد تنفّر اوست فاصله مکانى زیادى باشد در حالى که «امد بعید» که در آیه آمده به معناى فاصله زمانى دور است، ممکن است این تعبیر به خاطر آن باشد که در فاصله هاى مکانى احتمال حضور و تصادم بیشتر است اما در فاصله زمانى، احتمال برخورد به هیچ وجه ممکن نیست، مثلاً کسى که در سال هاى جنگ هاى جهانى در منطقه دور دستى از صحنه جنگ بوده باز کم و بیش احساس نگرانى مى کرده، اما آنها که فاصله زمانى زیادى با این جنگ ها دارند طبیعى است که هیچگونه احساس نگرانى نکنند.
باید توجّه داشت که «اَمَد» همیشه براى زمان مى آید و به گفته راغب در مفردات معناى آن با «ابد» نزدیک است، با این تفاوت که «ابد» زمانى است که هیچ حدّ محدودى ندارد، ولى «امد» داراى حدّ مجهولى است. در آیه قبل سخن از حضور اعمال بود و در این آیه سخن از احضار اعمال است، یعنى مطلبى افزون تر در برابر دارد، طبق این آیه خداوند به قدرت مطلقه اش تمام اعمال نیک و بد را احضار مى فرماید، چه صاحبان اعمال بخواهند و چه نخواهند و لذا بعضى از مفسّران گفته اند این تعبیر از تعبیر آیه پیشین هول انگیزتر است.
در چهارمین آیه باز با تعبیر تازه اى در این زمینه روبه رو مى شویم مى فرماید:
«در آن روز اعمال بدى را که انجام داده اند براى آنان آشکار مى شود».
(وَ بَدالَهُمْ سَيِئَّاتُ ما کَسَبُوا).
و عذاب و کیفر الهى «و آنچه را مسخره مى کردند (از مسائل مربوط به قیامت و عذاب و کیفر الهى) بر آنها واقع مى شود».
(وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزؤُنَ).
«بَدا» از ماده «بَدْو» به معناى آشکار شدن کامل است و «بادیه» را از این جهت «بادیه» گفته اند که سرزمینى است آشکار بر خلاف شهرها با آن خانه ها و کوچه هاى پر پیچ و خم که معمولاً در گذشته در درون دیوارهاى بلندى بنام «سور بلد» پنهان بودند.
«سَيِئَّاتُ ما کَسَبُوا» به معناى اعمال سوء است، ولى بعضى آن را به معناى کیفرهاى این اعمال تفسیر کرده اند یا اینکه واژه جزا را در تقدیر گرفته اند، ولى ظاهر آیه این است که اعمال سوء آنها در آن روز به وضوح آشکار مى شود، زیرا «سیئات» جمع «سیئه» به معناى «عمل بد» است نه به معناى «بدى عمل» (دقت کنید).
این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که بسیارى از اعمال سوء در این عالم چهره واقعى خود را مخفى مى دارد، مانند اعمال ریایى که براى غیر خدا انجام شده است، ولى در آن روز که روز بروز و ظهور است چهره واقعى تمام اعمال آشکار مى گردد، چنانکه در حدیثى از پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: هِیَ الاعْمالُ حَسَبُوها حَسَناتٍ فَوَجَدُوها فى کَفَّةِ السَّیِّئاتِ!: «این همان اعمالى است که آن را حسنه مى پنداشتند در آن روز آن را در ترازوى عمل در کفه سیئات مى بینند»! (تعبیر این حدیث به نوبه خود شاهد دیگرى بر مسأله تجسّم عمل است).(11)
در پنجمین آیه باز با تعبیر جدید درباره این موضوع مواجه مى شویم، بعد از آنکه از بخیلان مذمت مى کند و مى گوید این کار به نفع آنها نیست بلکه به زیان آنهاست، مى افزاید: «به زودى در قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند به صورت طوقى (سنگین) به گردن آنها مى افکنند»!.
(سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
از این تعبیر استفاده مى شود اموالى که حقوق واجب آنها پرداخته نشده و کسى از آن استفاده ننموده در قیامت همچون طوقى به گردن بخیلان خواهد افتاد، همان گونه که در دنیا نیز سنگینى آن بر دوش آنها است بى آنکه بهره اى از آن بگیرند!.
در تفسیر عیَّاشى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در توضیح معناى این آیه فرمود!
(ما مِنْ عَبْد مَنَعَ زَکاةَ مالِهِ اِلاَّجَعَلَ اللهُ ذلِکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثُعْباناً مِنْ نار مُطَوَّقاً فى عُنُقِهِ!:
«هیچ بنده اى نیست که از پرداختن زکات خوددارى کند مگر اینکه خداوند آن را روز قیامت مبدل به اژدهایى آتشین مى کند که طوق گردن او مى شود».(12)
در اینکه منظور از بخل نمودن در «آنچه خداوند از فضلش به آنها داده است» چیست؟ بعضى از مفسّران آنرا ناظر به مسأله بخل در مورد علم و دانش دانسته اند، به قرینه شأن نزولى که از ابن عباس نقل کرده اند که آیه درباره کتمان یهود نسبت به نشانه هاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است.(13)
این در حالى است که در روایات متعدد آیه به عنوان مانع الزکاة تفسیر شده است، و بعید نیست که آیه مفهوم وسیع و گسترده اى داشته باشد و همه مواهب الهى را از آنچه گفته شد و غیر آن را شامل شود.
باز در اینجا مى بینیم که جمعى از مفسران ظاهر آیه را نپذیرفته و آن را به جزاى اعمال تفسیر کرده اند، و یا گفته اند منظور این است که آنها را در قیامت «مکلف» مى کنند تا مثل آن اموال را بیاورند در حالى که قادر نیستند (یعنى آنچه بر گردن آنهاست تکلیف است نه خود (اموال).
ولى این تفسیرها علاوه بر اینکه دلیلى ندارد، و مخالف ظاهر آیه است، با روایات متعددى که از پیشوایان دین در تفسیر آیه نقل شده سازگار نیست.
در ششمین آیه باز دیگر با تعبیر «حضور و احضار عمل» روبه رو مى شویم، مى فرماید: «در آن زمان که دوزخ شعله ور گردد و بهشت نزدیک شود هرکسى مى داند چه چیزى را حاضر ساخته است»؟!.
(وَ اِذَا الْجَحیمُ سُعِّرَتْ - وَ اِذَا الْجَنَّةُ اُزْلِفَتْ - عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ).
مرحوم طبرسى در مجمع البیان مى گوید: ما اَحْضَرَتْ به معناى ما وَجَدَتْ حاضراً مِنْ عَمَلِها مى باشد (یعنى آنچه را از اعمال خود حاضر مى یابد).
و عجب اینکه به دنبال آن مى گوید: احضار اعمال یک معناى مجازى دارد چون عمل چیزى نیست که باقى بماند زیرا بعد از انجام نابود مى شود، پس منظور این است که حساب هیچکدام فرو گذار نمى شود! و بعضى گفته اند منظور حاضر یافتن نامه هاى اعمال است.(14)
بعضى نیز آن را به معناى یافتن عقاب اعمال تفسیر کرده اند.
در حالى که همان گونه که در توضیحات خواهد آمد عمل هرگز فانى نمى شود.
و پیوسته باقى مى ماند و هیچ مانعى ندارد که در آن روز به صورت مناسبى مجسم گردد.
احضار عمل خواه به معناى «حاضر ساختن» باشد یا «حاضر یافتن» (چون به هر دو معنا تفسیر شده) گواهى بر مقصود ما در این بحث است.
در آنجا اعمالتان تحویل داده مى شود
در هفتمین آیه و آیات هشتم و نهم و دهم تعبیر دیگرى در زمینه تجسّم اعمال به چشم مى خورد، زیرا در این آیات آمده است که اعمال انسان در قیامت اعم از نیک و بد به طور کامل به او تحویل داده مى شود، و انسان همه آنها را دریافت مى کند (دقت کیند).
ظاهر تمام این آیات دریافت خود عمل است نه جزاى عمل یا نامه عمل.
در آیه هفتم مى فرماید: براى هر کدام از آنها (افراد جن و انس) درجاتى است بر طبق اعمالى که انجام داده اند، و هدف آن است که اعمال آنها را بى کم و کاست به آنها تحویل دهد، و بر آنها هیچ ستمى نخواهد شد».
(وَلِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیَهُمْ اَعْمالَهُمْ و هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
و در آیه هشتم بعد از اشاره به دادگاه قیامت و نامه اعمال و شهود و گواهان و عدم ظلم و ستم بر هیچ کس مى فرماید: «و به هرکس آنچه انجام داده است تحویل داده مى شود و خدا نسبت بى آنچه انجام مى دادند از همه آگاه تر است».
(وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ)
گویى این آیه به منزله تعلیلى است براى داورى به حق و عدم ظلم و ستم بر هیچ کس، که در آیه قبل از آن آمده است، یعنى چگونه ممکن است ظلم و ستمى بر کسى برود در حالى که اعمالشان را به آنها مى دهند؟ آن هم از سوى کسى که از همه کس نسبت به اعمال آنها آگاه تر است!
همین معنا در نهمین آیه نیز آمده مى فرماید: «آنچه از خوبى ها (در راه خدا) انفاق مى کنید بى کم و کاست به شما داده مى شود و ستمى بر شما نخواهد شد».
(وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْر یُوَفَّ اِلَیْکُمْ وَ اَنْتُم لا تُظْلَمُوْنَ).
و بالاخره در دهمین آیه نیز همین معنا در عبارتى کاملا گسترده و فراگیر آمده است مى فرماید: «در آن روز که به سوى خدا بازگشت مى کنید و به هرکس آنچه را انجام داده باز پس داده مى شود و به آنها ستمى نخواهد شد».
(ثُمَّ تُوَفى کُلُّ نَفْس ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
(وُفِّیَتْ وَ تُوَفّى وَ یُوَفِّى) همه از ماده «وفا» است که به معناى رسیدن به کمال است، و (تَوْفِیَة) به معناى پرداختن چیزى به طور کامل مى باشد و (تَوَفّى) به معناى گرفتن چیزى به طور کامل است.
باید توجه داشت که قرآن در بعضى از موارد مى گوید: «صابران پاداش خود را بى حساب مى گیرند».
(اِنَّما یَوَفّى الصَّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِساب) (زمر 10)
ولى در آیات فوق و بعضى دیگر از آیات قرآن مى گوید: خود اعمال را دریافت مى دارند، و چنانکه خواهیم گفت این دو با یکدیگر منافات ندارد، چرا که از مجموع آیات قرآن استفاده مى شود و در آن روز هم پاداش و کیفر به اعمال تعلق مى گیرد، و هم نفس اعمال آدمى نزد او خواهد آمد، این درست به آن مى ماند که اگر انسان از مقررات رانندگى تخلف کند احیاناً هم گرفتار خسارت تصادف ها مى شود، و هم مشمول جریمه!
و اینکه بسیارى از مفسران تمام این آیات را کنایه از پرداخت جزاى اعمال گرفته اند سخنى است که دلیل روشنى ندارد، بلکه چنانکه دیدیم بسیارى دیگر از آیات قرآن و احادیث فراوانى که بعداً اشاره خواهد شد همه گواه بر تجسم اعمال انسان در آن روز است، و لذا ما این آیات را بر همان معنى ظاهرش رها مى سازیم و بر اساس آن بحث تجسّم اعمال را بنا مى نهیم همان گونه که جمعى از محققان اهل تفسیر و حدیث چنین کرده اند.
در یازدهمین آیه بعد از اشاره به اموالى که مردم به صورت گنجینه در مى آورند و در راه خدا انفاق نمى کنند و عذاب دردناکى که دامان آنها را مى گیرد مى فرماید: «این عذاب دردناک روزى است که آن سکه ها را در آتش جهنم گرم و سوزان کرده با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ مى کنند (و به آنها مى گویند) این همان چیزى است که براى خود گنجینه مى ساختید! پس بچشید آنچه را براى خود گنج کردید»!
(یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فى نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ ظُهُوُرُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لإنْفُسِکُمْ فَذُقوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ).
این آیه به روشنى مى گوید: درهم و دینارهایى که به صورت گنج در آمدند و در راه خدا هرگز مصرف نشدند در صحنه قیامت ظاهر مى شوند، و در آتش دوزخ گداخته خواهند شد و بر پیشانى و پشت و پهلوى زراندوزان مى گذارند، و به آنها مى گویند اینها همان گنجینه هاى شماست! (دقت کنید).
در اینکه چرا این اعضاء سه گانه را داغ مى نهند؟ بعضى گفته اند به خاطر اینکه قسمت عمده بدن را شامل مى شود.(15)
و بعضى گفته اند به خاطر این است که نخست در برابر مستمندان چهره درهم مى کشیدند سپس پهلوى تهى مى کردند و بعد پشت مى نمودند، لذا بر این اعضاء سه گانه که وسیله بى اعتنائى به محرومان بوده در آن روز داغ مى نهند.
و گاه گفته شده زراندوزان هنگامى که به مقصود خود نائل مى شوند نخست آثار فرح در صورتشان نمایان مى شود، و بعد به خوردن از بهره این اموال مشغول مى شوند به گونه اى که پهلوهایشان بالا مى آید، و از آن لباس هاى فاخر تهیه مى کنند و بر پشت مى افکنند، به همین دلیل این سه عضو محل مجازات آنهاست.(16)
درست است که این آیه صریحاً تجسّم اعمال را بیان نمى کند، بلکه فقط حضور آن اموال را در آن صحنه نشان مى دهد، ولى همین تعبیر مى تواند اشاره اى به مسأله تجسّم اعمال باشد، با اینکه ظاهراً این سکه ها و این اموال محو ونابود مى گردد ولى در آنجا حکم معاد، بازگشت مى نماید و اعمال آنها به صورت داغ نهادن بر چهره و پشت و پهلو تجسّم مى یابند!
در اینکه منظور از کنز (گنج) در اینجا چیست؟ گفتگو بسیار است ولى بدون شک «کنز» مفهوم گسترده اى دارد که هرگونه مال پر قیمتى را که جمع آورى کنند و در جایى ذخیره و پنهان نمایند شامل مى شود.
با این حال آیا مفهوم آیه این است که هرکس ثروتى اضافه بر نیازمندى هاى زندگى جمع آورى کرده و کنارى بنهد، حرام است، و مشمول این مجازات الهى خواهد شد؟ و یا اینکه آیه مربوط به کسانى است که حقوق واجب شرعى مانند زکات و غیر آن را نمى پردازند اما کسى که حقوق واجب را ادا کند کار حرامى مرتکب نشده و مشمول این مجازات نخواهد بود.
معروف در میان فقهاء و مفسّران و محدثان معناى دوّم است، و احادیث متعددى در این زمینه در منابع اسلامى (اعم از منابع شیعه و اهل سنت) وارد شده است» چنان که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم:
(اَىُّ مال اَدَّیَتْ زَکاتَهُ فَلَیْسَ بِکَنْز):
«هر مالى که زکات آن اداء شود کنز نیست».(17)
این احتمال نیز وجود دارد که هرگاه جامعه اسلامى بر اثر سرمایه هاى راکد گرفتار مضیقه و مشقّت شود بر سرمایه داران واجب است که آن را از طریق انفاق یا سرمایه گذارى براى تولید کار و تأمین نیازمندى ها، مصرف کنند، و چنان که در چنین شرایطى اموال خود را از جریان خارج ساخته و کنز نمایند مشمول آیه فوق خواهند شد، و شاید حدیثى که از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
(ما زادَ عَلَى اَرْبَعَةِ آلاف فَهُوَ کَنْزٌ اَدَّى زَکاتَهُ اَوْلَمْ یُؤَدِّها وَ ما دُوْنَها فَهِیَ نَفَقَةٌ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذاب اَلیم)
«آنچه بیش از چهار هزار (درهم) باشد «کنز» محسوب مى شود، خواه زکاتش را داده باشد یا نه، و بیش از آن هزینه زندگى (سالیانه) است، پس این گونه افراد را به عذاب دردناک بشارت ده».(18)
جزاى شما همان اعمال شماست!
در آخرین و دوازدهمین آیه تعبیر دیگرى در این زمینه دیده مى شود که خلاصه مفهومش این است: جزاى شما در قیامت اعمال شماست و این تعبیر در چندین آیه از قرآن مجید دیده مى شود، گاه مى فرماید: «تنها اعمالى را که انجام مى دادید جزاى شماست»! (إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)
پعین این تعبیر در آیه 16 طور و آیه 7 تحریم نیز آمده است.
و در آیه 54 یس مى فرماید: (وَ لا تُجْزَوْنَ اِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
«جزا داده نمى شوید مگر به اعمالتان».
و در آیه 90 نمل مى فرماید: (هَلْ تَجْزَوْنَ اِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ):
«آیا جزاى شما جز اعمال شما خواهد بود»؟! و در 52 یونس مى خوانیم
(هَلْ تُجْزَوْنَ اِلاَّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
«آیا جزایى جز آنچه انجام مى دادید به شما داده مى شود»؟!.
و تعبیرات دیگرى از همین قبیل با مختصرى تفاوت بنابراین ظاهر این آیات این است که جزاى انسان همان اعمال اوست، آرى اعمال اوست که به سوى او باز مى گردد، و او را آزار مى دهد، یا غرق فرح و شادى و سرور مى کند، و این دلیل روشنى است بر مسأله تجسم اعمال و بازگشت اعمال انسان به سوى او و نیز تأکید مجددى است بر مسأله عدالت خداوند، چرا که آنچه انسان مى کشد از اعمال خود مى کشد!.
در اینجا باز مى بینیم بعضى کلمه «باء» را در تقدیر گرفته اند (باء سببیت) و گفته اند در تقدیر (بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) است یعنى جزا شما به سبب اعمالى است که انجام مى دادید(19)ظاهر است، و بدو دلیل جائز نیست، و در آیات فوق نیازى به تقدیر نمى بینیم، چه مانعى دارد خود اعمال انسان در آن حاضر گردد و بخش عمده اى از جزاى او را تشکیل دهد؟.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان ذیل آیه 7 سوره تحریم مى گوید:
(اَىْ اَنَّ الْعَذَابَ الَّذى تُعَذَّبُونَ بِه هُوَ عَمَلُکُمُ السَّىء الَّذِى عَمِلْتُمُوهُ وَ قَدْ بَرَزَ لَکُمْ الْیَوْمَ حَقیقَتُهُ»:
«یعنى عذابى که شما گرفتار آن مى شوید همان عمل سوء شماست که انجام دادید و امروز حقیقت آن ظاهر و آشکار شده».(20)
از مجموع آیاتى که در بالا تفسیر آن را دانستیم به خوبى روشن مى شود که اگر ظواهر این آیات را دستکارى نکنیم، تأویل و توجیهى براى آن در نظر نگیریم، و تقدیر جمله یا کلمه اى براى آن قائل نشویم، و به تعبیر روشن تر ظواهر آیات را آنچنان که هست صاف و درست تفسیر کنیم از آنها استفاده مى شود در قیامت و در دادگاه عدل الهى، یا مراحل دیگر آن روز، اعمال ما مجسّم مى گردد و به صورت هاى مناسبى در برابر ما ظاهر مى شود.
اعمال بد به صورت موجوداتى زشت و زننده موذى و ناراحت کننده، و اعمال خوب به صورت موجوداتى زیبا و جالب و دلپذیر و روح بخش در آن صحنه ظاهر مى گردند، و همراه صاحبانش خواهند بود.
توضیحات
تجسم اعمال در روایات اسلامى:
در روایات اسلامى اعم از احادیثى که از طرف شیعه یا اهل سنت رسیده است مسأله «تجسم» بازتاب گسترده اى دارد، به گونه اى که مرحوم شیخ بهائى در یکى از سخنانش مى گوید: (تَجَسُّمْ الأعْمالِ فى النَّشْأَةِ الاُخْرَوِیَّةِ قَدْ وَرَدَ فى اَحادِیثَ مُتَکَثِّرَة مِنْ طُرُقِ الْمُخالِفِ وَ الْمُؤالِفِ)
«تجسّم اعمال در جهان دیگر در احادیث زیادى از طرق موافقین و مخالفین نقل شده است»(21)در اینجا از میان آنها به احادیثى زیر قناعت مى کنیم:
1- در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم «قیس بن عاصم» (صحابى مشهور) مى گوید با جماعتى از «بنى تمیم» خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رسیدم... عرض کردم اى پیامبر خدا ما را موعظه کن، موعظه اى که از آن بهره مند شویم، زیرا ما جمعیتى هستیم که از بیابان ها عبور مى کنیم (و دور از شهر زندگى داریم) پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: (اِنَّ قَیْسُ! اِنَّ مَعَ الْعِزّ ذُلاَّ وَ اِنَّ مَعَ الْحَیَاةِ مَوْتاً وَ اِنَّ مَعَ الدُّنْیا آخِرَةً، فَاِنَّ لِکُلِّ شَىء حَسیباً و اِنَّ لِکُلِّ اَجَل کِتاباً، وَ اِنَّهُ لا بُدَّلَکَ یا قَیْسُ مِنْ قَرین یُدْفَنُ مَعَکَ وَ هُوَ حَىٌ، وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ اَنْتَ مَیِّتٌ، فَاِنْ کانَ کَریماً اَکْرَمَکَ، وَ اِنْ کانَ لَئیماً اَسْلَمَکَ، ثُمَّ لا یُحْشَرُ اِلاَّ مَعَکَ، وَ لا تُحْشَرُ اِلاَّ مَعَهُ، وَ لا تُسْئَلُ اِلاَّ عَنْهُ، فَلا تَجْعَلْهُ اِلاَّ صالِحاً، فَاِنَّهُ اِنْ صَلُحَ آنَسْتَ بِهِ وَ اِنْ فَسَدَ لا تَسْتَوْحِشْ اِلاَّ مِنْهُ، وَ هُوَ فِعْلُکَ)!:
«اى قیس با عزت، ذلت است، و با حیات مرگ، و با دنیا آخرت، و هر چیزى حسابگرى دارد، و هر اجلى کتابى، اى قیس! تو همنیشنى خواهى داشت که با تو دفن مى شود در حالى که او زنده است، و تو با او دفن مى شوى در حالى که تو مرده اى، اگر او گرامى باشد تو را گرامى مى دارد، و اگر پست باشد تو را تسلیم (بدبختى) مى کند.
او فقط با تو محشور مى شود، تو نیز فقط با او، و تنها از او سؤال مى شوى، پس آن را صالح قرار ده، چرا که اگر صالح باشد موجب آرامش تو است، و اگر فاسد باشد مایه وحشت تو است، و او عمل تو است!.
جالب اینکه در ذیل این روایت آمده است که «قیس بن عاصم» عرضه داشت: یا رسول الله! دوست دارم این کلام در قالب اشعارى ریخته شود تا به آن در برابر کسانى که نزد ما هستند مفتخر باشم، و آن را ذخیره کنم، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) دستور داد «حسان بن ثابت» را حاضر کنند، ولى مردى بنام «صلصال بن صلصال» در خدمت حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم) حاضر بود، عرض کرد اى رسول خدا! ابیاتى به نظرم رسیده گمان مى کنم موافق مقصود قیس باشد، فرمود بخوان! او اشعارى خواند که بعضى از آن چنین است:
تَجَنَّبْ خَلیطاً مِنْ مَقالِکَ اِنَّما قَرینُ الْفَتى فى الْقَبْرِ ما کانَ یَفْعَلُ
وَ لَنْ یَصْحَبَ الاِنْسانَ مِنْ قَبْلِ مَوْتِهِ وَ مِنْ بَعْدِهِ اِلاَّ الذَّى کانَ یَعْمَلُ! از سخنان پراکنده بپرهیز که همنشین انسان در قبر اعمال اوست.
و هیچ چیز قبل از مرگ و بعد از مرگ با انسان مصاحبت نمى کند مگر عمل او.(22)
2- در حدیث دیگرى از ابو بصیر از امام باقر(علیه السلام) یا امام صادق(علیه السلام) آمده است: «هنگامى که بنده مؤمن مى میرد همراه او در قبر شش صورت وارد مى شود که یک صورت از همه زیباتر است... صورتى در طرف راست، صورتى در طرف چپ، صورتى در پیش رو، و دیگرى در پشت سر، و دیگرى در پائیین پا، و آن صورتى که از همه زیباتر است بالاى سر او قرار مى گیرد، و هرگاه عذابى از سمت راست آید صورت سمت راست مانع مى شود، و همچنین از پنج جهت دیگر.
صورتى که از همه زیباتر است خطاب به بقیه کرده مى گوید: شما کیستید؟ خدا جزاى خیرتان دهد، صورت طرف راست مى گوید: من نمازم، و آن که دست چپ است مى گوید من زکاتم، و آن که پیش رو است مى گوید: روزه ام و آنکه پشت سر است مى گوید: حج و عمره ام و آنکه پایین پاست مى گوید من نیکى هایى هستم که نسبت به برادرانت کردى سپس آنها به آن صورت زیبا مى گویند: تو کیستى که از همه زیباترى... مى گوید:
اَنَا الْوَلایَةُ لاِلِ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله وسلم): «من ولایت آل محمّدم»!(23)
3- در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم که فرمود: «جبرئیل به من گفت:
یا مُحَمَّدُ! عِشْ ما شِئْتَ فَاِنّکَ مَیِّتّ...وَ اَعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنّکَ مُلاقِیه:
«اى محمد! هرچه مى خواهى عمر کن ولى سرانجام بدرود حیات خواهى گفت، و هر عملى مى خواهى انجام بده که سرانجام آن را ملاقات خواهى کرد».(24)
4- باز در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم:
اِنّ الْمُؤْمِنَ اِذا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فى صُوْرَة حَسَنَة فَیَقُولُ لَهُ ما اَنْتَ؟ فَوَ الله اِنِّى لاراکَ اِمْرَأَ صِدْق، فَیَقُوُلُ لَهُ اَنا عَمَلُکَ فَیَکُوْنُ لَهُ نُوْرَاً وَ قائِدَاً اِلى الْجَّنَةِ... «هنگامى که مؤمن از قبرش (در قیامت) خارج مى شود عمل او در صورت زیبایى در برابر او ظاهر مى شود و مى گوید: تو کیستى که به خدا سوگند من تو را شخصى صادقى مى بینم؟ او در جوابش مى گوید: من عمل توام، و او براى مؤمن نور و روشنایى و راهنما به سوى بهشت است».(25)
5- و بالاخره در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: اِذا وُضِع الْمَیِّتُ فى قَبْره مُثِّلَ لَهُ شَخْصٌ وَ قالَ لَهُ یا هذاکُنَّا ثَلاثَةً، کانَ رِزْقُکَ فَاْنْقَطَعَ بِانْقطاع اَجَلِکَ، وَ کانَ اَهْلُکَ فَخَلَّفُوکَ وَ انْصَرَفُوا عَنْکَ وَ کُنْتُ عَمَلُکَ فَبَقَیْتُ مَعَک، اَما اِنِّى کُنْتُ اَهْوَنُ الثّلاثَةِ عَلَیْکَ!:
«هنگامى که میّت در قبر گذارده مى شود، شخصى در برابر او نمایان مى گردد و به او مى گوید: اى انسان! ما سه چیز بودیم: یکى رزق تو بود که با پایان عمرت قطع شد، و دیگرى خانواده ات بودند که تو را گذاشتند و رفتند، و من عمل توام که با تو مانده ام ولى من از هر سه براى تو کم ارزش تر بودم.(26)
احادیث در این زمینه بسیار است از جمله احادیث معراج که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از کنار بهشت و دوزخ مى گذرد، و هر گروهى از بدکاران را به عذاب و کیفرى شبیه اعمال خود گرفتار دید و نیز امال نیکو کاران را مشاهده کرد که سبب پیدایش مرافق تازه اى در بهشت مى شود.
اخبارى که درباره غیبت وارد شده و تجسّم آن را به صورت پاره گوشت گندیده اى که غیبت آن را تناول مى کند بیان مى داد شاهد دیگرى بر این مدّعاست.
از مجموع روایات و آیات گذشته به خوبى مى توان نتیجه گرفت که اعمال آدمى در صورت هاى مناسبى در عالم برزخ و قیامت، مجسّم مى گردد، حتّى تعبیر (الذَّینَ یَأکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً اِنَّما یَأکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً):
«کسانى که اموال یتیمان را از روى ظلم و ستم مى خوردند، فقط در شکم خود آتش داخل مى کنند» (نساء - 10) نشان مى دهد که باطن عمل در عالم دنیا نیز از نوعى تجسّم برخوردار است به طورى که مال یتیم در باطن به شکل آتش سوزان است، هر چند کسانى که چشم واقع بین ندارند آن را نمى بینند.
دلیلى ندارد که همه این آیات و روایات را بر معناى مجازى و کنایى حمل کنیم، و همه را تأویل و توجیه نماییم، با اینکه عمل به ظواهر آنها بى مانع است و مشکلى ایجاد نمى کند، چنانکه شرح آن خواهد آمد.
پی نوشتها:
(1). شبیه همین معنا در زمر آیه 51 نیز آمده است.
(2). آیات دیگرى نیز به همین مضمون داریم مانند: نحل 111، آل عمران 25، هود 111.
(3). آیه 24 زمر نیز همین معنا را مى رساند.
(4). آیات دیگرى نیز به همین مضمون داریم مانند: اعراف 147 و 180، سبأ 33.
(5). تاج العروس فى شرح القاموس ماده «شت» بعضى نیز آن را جمع «شتیت» و بعضى جمع «شتات» دانسته اند.
(6). تفسیر «روح البیان»، جلد 10، صفحه 494.
(7). تفسیر «نورالثقلین»، جلد 5، صفحه 650.
(8). «روح المعانى»، جلد 15، صفحه 267 «روح البیان»، جلد 5، صفحه 254.
(9). در صورت اوّل واو و ما عملت من سوء استینافیه است و در صورت دوّم واو عاطفه خواهد بود. و جمله «تودّ» جمله حالیّه است.
(10). این احتمال در تفسیر «روح البیان» جلد 2، صفحه 21 و در تفسیر «فى ظلال» جلد اوّل صفحه 569 آده است.
(11). تفسیر روح البیان، جلد 8، صفحه 121.
(12). تفسیر عیاشى، جلد 1، صفحه 207، حدیث 158.
(13). روایت ابن عبّاس در بسیارى از تفاسیر از جمله تفسیر قرطبى و تفسیر روح المعانى و تفسیر المنار ذیل آیه مورد بحث آمده است.
(14). مجمع البیان، جلد 1، صفحه 444.
(15). مجمع البیان، جلد 5، صفحه 26.
(16). فخر رازى مجموعاً شش وجه در تفسیر خود جلد 16، صفحه 48 آورده است و در تفسیر «روح المعانى» و «روح البیان» و «قرطبى» ذیل آیه مورد بحث نیز اشاراتى به این وجوه دیده مى شود.
(17). تفسیر المنار، جلد 10، صفحه 406 - در صحیح بخارى نیز بابى تحت عنوان «ما ادى زکاته فلیس بکنز» (آنچه زکاتش پرداخته شده کنز نیست) جلد 1، جزء 3، صفحه 132 همچنین تفسیر نور الثقلین جلد 2، صفحه 213.
(18). تفسیر «نورالثقلین» جلد 2، صفحه 213، حدیث 132.
(19). بعضى نیز «على» در تقدیر گرفته اند و گفته در تقدیر (عَلى ما کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) است.
(20). تفسیر المیزان، جلد 19، صفحه 388.
(21). «بحارالأنوار»، جلد 7، صفحه 228.
(22). همان مدرک صفحه 228 و 229 ولى از روایت مرحوم صدوق در کتاب «خصال» استفاده مى شود که این اشعار را خود «قیس بن عاصم» بالبداهه بیان کرده و بیت اوّل مطابق نقل صدوق چنین است:
تَخْیَّرْ خَلیطاً مِنْ فِعالِکَ اِنَّما