:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

شنبه 28 بهمن 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : قبل از آزمودن اشخاص اطمينان پيدا كردن ، از عجز و ناتواني است .
 
 
 
 

تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

ملاقات ابراهيم (عليه السلام) با فرشتگان

قرآن مجيد در سوره هود آيات 69 تا 76، داستان آمدن فرشتگان به نزد ابراهيم(عليه السلام)در مسير خود به سوى قوم لوط براى مجازات آنها را اين گونه بيان مى كند: «فرستادگان ما (فرشتگان)براى ابراهيم بشارت آوردند،گفتند: سلام! (او نيز) گفت: سلام! و چندان درنگ نكرد كه گوساله بريانى (براى آنها) آورد. ـ (امّا) هنگامى كه ديد دست آنها به آن نمى رسد (و از آن نمى خورند) آنها را نا آشنا (و دشمن) شمرد، و از آنان احساس ترس نمود. به او گفتند: نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ايم. و همسرش ايستاده بود، (ازخوشحالى) خنديد، پس او را به اسحاق، و بعد از اسحاق به يعقوب بشارت داديم. ـ گفت: اى واى بر من! آيا من فرزند مى آورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است! ـ گفتند: آيااز فرمان خدا تعجّب مى كنى؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است، چرا كه او ستوده و داراى مجد و عظمت است. ـ هنگامى كه ترس ابراهيم فرو نشست، و بشارت به او رسيد، درباره قوم لوط با ما مجادله مى كرد (و تقاضاى عفو آنان را داشت) ـ چرا كه ابراهيم، بردبار و دلسوز و همواره رجوع كننده (به سوى خدا) بود. ـ (گفتيم:) اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده، و به يقين عذاب بدون بازگشت (الهى) به سراغ آنها مى آيد.»
در اين فراز تاريخى به چيز عجيب و پيچيده و غير مأنوس يا غير منطقى مطلقاً برخورد نمى كنيم، جريانى كاملاً روشن است، فرشتگانى مأمور مجازات قوم لوط شدند و قبلاً براى بشارت فرزند، نزد ابراهيم (عليه السلام)مى آيند او مى خواهد از آنها پذيرايى كند. چيزى نمى گذرد كه از ماجرا آگاه مى شود. او در صدد شفاعت بر مى آيد و به زودى مى فهمد كه كار از كار گذشته و قوم لوط قابل شفاعت نيستند. در اين هنگام به او و همسرش بشارت تولد فرزند مى دهند و ماجرا پايان مى يابد. اما ببينيم كتاب به اصطلاح مقدّسى كه مورد قبول يهوديان و مسيحيان جهان است در اين زمينه چه افسانه ها به هم بافته و چه مسائل غير منطقى، مطرح كرده است.
در فصل هيجدهم از سفر تكوين چنين مى خوانيم: «و خداوند وى را در بلوطستان ممرى ظاهر شده در حالى كه بر در چادر به گرمى روز مى نشست، و چشمان خود را گشاده، نگريست كه اينك سه شخص در مقابلش ايستاده اند و هنگامى كه ايشان را ديد از براى استقبال ايشان از در چادر دويد و به سوى زمين خم شد و گفت كه اى آقايم حال اگر در نظرت التفات يافتم تمنا اين كه از نزد بنده خود نگذرى و حال اندك آبى آورده شود تا آن كه پاهاى خود را شستشو داده در زير اين درخت استراحت فرمائيد و لقمه نانى خواهم آورد تا كه دل خود را تقويت نماييد و بعد از آن بگذريد زيرا كه از اين سبب به نزد بنده خود عبور نموديد پس گفتند به نحوى كه گفتى عمل نما.
پس ابراهيم به چادر نزد ساراه شتافت و گفت: تعجيل نموده سه پيمانه آرد خمير كرده گرده ها بر اجاق بپز، پس ابراهيم به گله گاو شتافت و گوساله نر و تازه خوبى گرفته به جوانى داد كه آن را به سرعت حاضر ساخت و كره و شير با گوساله اى كه حاضر كرده بود گرفت و در حضور ايشان گذاشت و نزد ايشان زير آن درخت ايستاد تا خوردند!
پس وى را گفتند: زنت ساراه كجا است و گفت: اينك در چادر است، او ديگر گفت كه البته بر طبق زمان، عمر به تو ميگردم (باز مى گردانم) و اينك زنت ساراه را پسرى خواهد شد و ساراه به در چار مى شنيد در حالتى كه در عقب او بود. ابراهيم و ساراه پير و سالخورده بودند و از عادت زنانه بريده شده بود و ساراه خود به خود خنديد گفت: بعد از آن كه من پير شدم و آقايم پير شده است آيا مى شود كه مسرور شوم؟!
پس خداوند به ابراهيم گفت ساراه چرا خنديده؟ گفت: كه آيا به تحقيق خواهم زاييد در حالى كه پير شده ام. آيا براى خداوند چيزى هست كه دشوار باشد (و حال اين كه) در وقت موعود بر طبق زمان عمر به تو مراجعت مى فرمايم من ساراه را پسرى خواهد شد و ساراه انكار كرده گفت كه: نخنديدم، چه مى ترسيد. پس او گفت: چنين نيست به تحقيق تو خنديدى! و آن شخص از آنجا برخاستند و به سوى سدوم تجّوه نمودند و ابراهيم ايشان را مشايعت نمود تا آن كه ايشان را روانه نمايد و خداوند گفت: از ابراهيم چيزى كه مى كنم پنهان نمايم. چونكه ابراهيم حقيقتاً قوم عظيم و بزرگ خواهد شد و تمامى طوايف زمين در او متبرك خواهند بود...
و خداوند گفت: چونكه فرياد سدوم و عموراه زياده و گناهان ايشان بسيار سنگين است، پس حال فرود آمده خواهم ديد كه آيا بالكليه مثل فريادى كه به من رسيده است عمل نموده اند و اگر چنين نباشد خواهم دانست و آن اشخاص از آنجا توجه نموده و به سوى سدوم روانه شدند در حالتى كه ابراهيم در حضور خداوند مى ايستاد. پس ابراهيم تقرب جسته گفت كه: آيا حقيقتاً صالح را با طالح هلاك خواهى ساخت؟ احتمال دارد كه در اندرون شهر 50 نفر صالح باشند، آيا مى شود كه آن مكان را هلاك سازى و به سبب 50 نفر صالحى كه در اندرونش مى باشند نجات ندهى؟ حاشا از تو كه مثل اين كار بكنى و صالحان را با طالحان هلاك سازى و صالح با طالح مساوى باشد حاشا از تو، آيا مى شود كه حاكم تمامى زمين عدالت نكند؟
پس خداوند گفت: اگر در ميان شهر سدوم 50 نفر صالح پيدا بكنم تمامى اهل آن مكان را به سبب ايشان نجات خواهم داد و ابراهيم در جواب گفت: اينك حال من كه در خاك و خاكستر آغاز تكلم نمودن با آقايم مى نمايد، بلكه از 50 نفر صالح پنج نفر كمى نمايد آيا مى شود كه تمامى اهل شهر را به سبب آن پنج نفر هلاك سازى؟ پس گفت: اگر در آنجا 45 نفر يابم هلاك آن نخواهم كرد.
و بار ديگر با او متكلم شده، گفت: بلكه در آن 40 نفر يافت شود، پس او گفت: كه بسبب 40 نفر آن عمل نخواهم نمود، و او گفت: تمنا اين كه آقايم غضبناك نشود كه تكلم نمايم بلكه در آن 30 نفر يافت شوند، او گفت: اگر در آنجا 30 نفر پيدا بكنم آن عمل نخواهم نمود.
ديگر گفت: اينك حال آغاز تكلم با آقايم نموده ام بلكه در آنجا 20 نفر يافت شوند، "او گفت: "كه بسبب 20 نفر هلاك آن نخواهم كرد.
و ديگر گفت: تمنا اين كه آقايم غضبناك نشود تا آن كه يك بار ديگر تكلم نمايم بلكه در آنجا 10 نفر پيدا شود او گفت: كه سبب ده نفر هلاك شان نخواهم كرد و خداوند هنگامى كه كلام را با ابراهيم به انجام رسانيده بود روانه شد و ابراهيم به مكانش رجعت نمود».(1)
طبق اين نوشته تورات، خداوند و سه نفر از فرشتگان در بلوطستان ممرى در يك روز گرم بر ابراهيم آشكار گرديدند ابراهيم از آن سه فرشته پذيرايى گرمى مى كند و آنها غذاى او را مى خورند ـ بعضى از اين عبارات فهميده اند كه خداوند هم از غذاى او خورد! يا اين كه آن سه نفر مظاهر سه گانه خدا طبق عقيده تثليث بودند ـ به هر حال خداوند بشارت فرزند به ساره داد ولى ساره از اين بشارت خنديد خداوند ساره را مؤاخذه كرده كه چرا خنديدى او منكر شد كه نخنديدم ولى خداوند تأكيد كرد كه خنديدى.
سپس آنها روانه شدند و ابراهيم آنها را مشايعت كرد و وسط راه خداوند فكر مى كند چرا ابراهيم را از اقدامى كه مى خواهد درباره قوم لوط انجام دهد بى خبر بگذارد; لذا به او گفت: "سر و صداى زيادى از شهرهاى قوم لوط شنيدم و گناهان زيادى از آنها نقل مى كنند. از آسمان فرود آمده ام تحقيق كنم ببينم راستى آنچه به من گزارش داده اند درست بوده يا نه اگر درست بوده آنها را هلاك خواهم كرد".
سپس آن سه نفر روانه به سوى سدوم شدند امّا ابراهيم همچنان در حضور خداوند ايستاده بود و شروع به جر و بحث ـ به اصطلاح چك و چانه ـ كرد و گفت: از عدالت دور است كه اگر در اين شهرها 50 نفر صالح باشند آنها را هلاك كنى، خداوند اطمينان داد كه اگر 50 نفر صالح در آنجا پيدا كند هلاكشان نكند.
ابراهيم با احتياط كامل عدد را پايين كشيد و هر بار براى اين كه اوقات خداند تلخ نشود! با اعتذار و پوزش تمام سخن را آغاز مى كرد، حتى دو مرتبه صريحاً گفت: تمنا دارم عصبانى نشوى تا اين كه عدد به 10 نفر رسيد مثل اين كه ابراهيم جرأت نكرد بيش از اين پائين بيايد، لذا در همين جا سكوت را بر ادامه سخن ترجيح داد و هنگامى كه بحث به اينجا كشيد كلام خدا با ابراهيم تمام شد. خداوند به سوى سدوم روانه شد و ابراهيم به مكان خود بازگشت. با توجه به اين كه مسلماً منظور از خداوند در اين آيات (يا صحيح ترجمه ها) همان خداوند جهان است، مطالب زير را مى توان نتيجه گرفت:
1.نسبت جسميت به خداوند! اين مطلب در چندين مورد از اين عبارات به چشم مى خورد.
2. نسبت عدم اطلاع به خداوند! زيرا مى گويد به زمين آمد تا درباره قوم لوط تحقيق كند.
3. عصبانيت و خشونت خداوند! تا آنجا كه ابراهيم تقاضا كند خشمناك نشود و با لطائف الحيلى مى خواست از خشم و خشونت او درباره بندگانش بكاهد.
4. فرشتگان غذا مى خورند!
5. ساره آن زن با ايمان و معرفت از بشارت خداوند خنديد و سپس منكر هم شد!
اينها نقاط ضعف روشن اين افسانه دروغين است كه در تورات تحريف يافته، به خداوند نسبت داده شده است.
ولى هنگامى كه اصل جريان را در قرآن مطالعه مى كنيم هيچ يك از اين اشتباهات و نسبت هاى ناروا را در آن نمى بينيم و با اين مقايسه حقايق بسيارى روشن مى شود.



پی نوشت:

1. سفر تكوين (پيدايش)، فصل هيجدهم.



 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  همایش تجلیل از حفاظ موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های قرآنی موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی وابسته به موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام (اردیبهشت 1403)
  مرحله پایانی سومین مسابقات حفظ قرآن کریم ویژه حفاظ شعب موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد