تفسير موضوعي قرآن كريم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مُحیِى
از بارزترین نشانه هاى خداوند در عالم هستى، مسأله حیات و زندگى است. موجودات زنده به حق عجیب ترین و پیچیده ترین و جالب ترین آثار عظمت اویند، به همین دلیل قرآن مجید در مباحث توحید تکیه فراوانى روى آن کرده و از خداوند به عنوان زنده کننده مردگان یاد نموده است.
گرچه واژه «محیى» (زنده کننده) دو بار بیشتر در قرآن مجید نیامده است.
(إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ): «به آثار رحمت الهى بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده مى کند، چنین کسى (که زمین مرده را زنده مى کند) زنده کننده مردگان (در قیامت) است و او بر هر چیزى توانا است.»(1) و آن هم چنانکه ملاحظه شد دربارهی احیاء مردگان در قیامت است، ولى به مشتقّات آن در آیات مختلف قرآن درباره حیات و مرگ گیاهان، حیوانات و انسان ها کراراً اشاره شده است از مهمترین صفات فعل خداوند محسوب مى گردد.
توضیح و پیام
«مُحْیى» از ماده «حیات» به گفته مقاییس اللّغه داراى دو معنا است: نخست حیات به معناى ضد مرگ و دوم به معناى حیا کردن که ضد وقاحت و بى شرمى است.
ولى بعضى دیگر از محققان معناى دوم را به معناى اول باز گردانده و گفته اند: حیاء و شرم به معناى انقباض نفس و جمع کردن خود در برابر زشتى ها از آثار یک موجود زنده است، یا به تعبیر دیگر حیاء همان نگهدارى خویشتن از ضعف و نقصان و عیب و بدى است.
قابل توجّه این که یکى از نام هاى باران «حىّ» است، زیرا مایه حیات زمین است، به قبیله نیز «حىّ» گفته مى شود چرا که داراى یک حیات گروهى و دسته جمعى است، به مارهاى بزرگ نیز «حیّه» مى گویند چون از حیات کامل و تحرک و قوّت و قدرت زیاد برخوردار است.(2)
راغب در مفردات براى حیات شش گونه مصداق بیان کرده است: 1. حیات گیاهى 2. حیات حیوانى 3. حیات عقلى انسان 4. حیات عاطفى (برطرف شدن غم و حاصل شدن حال نشاط و لذّت) 5. حیات اخروى جاودانى 6. حیاتى که یکى از اوصاف پروردگار است (و کاملترین و جامع ترین نوع حیات محسوب مى شود یعنى کمال علم و قدرت.)
البتّه انواع دیگرى از حیات تصوّر مى شود از جمله حیات معنوى یعنى ایمان که قرآن مجید در آیات متعدّدى به این معنا اشاره کرده.
به هر حال «محیى» بودن خداوند در جهات مختلف تجلّى کرده: در عالم گیاهان، سرتاسر کره خاکى را زیر پوشش انواع مختلف درختان، گلها، گیاهان کوچک و بزرگ، آبى و خاکى، جنگلى و صحرائى، و حشى و اهلى، داروئى و غذائى قرار داده که دقّت در تنوّع و شگفتى هاى هریک، انسان را به آن مبدأ بزرگ جهان هستى رهنمون مى گردد.
در جهان حیوانات انواع و اقسام جانداران دریائى و خشکى، پرندگان، حشرات، حیوانات وحشى و اهلى، جانداران ذرّه بینى و غول پیکر و بالاخره انسان را که نمونه اتمّ حیات و زندگى است، آشکار ساخته است.
مسلّماً حیات و زندگى هر قدر پیچیده تر شود اسرارآمیزتر و اعجاب انگیزتر مى گردد و این در حالى است که هنوز اصل حقیقت حیات و چگونگى پیدایش یک موجود زنده از موجود بیجان به صورت معمائى باقى مانده و کوشش و تلاش هزاران دانشمند بزرگ، براى حل این معمّا هنوز به جائى نرسیده است.
از این مرحله که بگذریم، مرحله حیات معنوى و روحانى شروع مى شود که خداوند از طریق وحى و کتب آسمانى و ارسال انبیاء و رُسُل آن را پایه گذارى کرده است، همان گونه که مى فرماید: (أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ): «آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم (کافر بود و ایمان آورد)»(3) و آیهی (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً): «هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، به طور مسلم او را حیات پاکیزه اى مى بخشیم.»(4)
این نوع حیاتبخشى خداوند در آیات قرآن مجید کراراً مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است.
از این مرحله نیز فراتر، حیاتبخشى او در قیامت است که «عظام رمیم» «استخوان هاى پوسیده» را لباس حیات و زندگى مى پوشاند و حیاى جاودانى و ابدى مى بخشد، هیچ گونه مرگ در آن راه ندارد.
به این ترتیب «محیى» بودن او در دنیا و آخرت سرچشمه مهمترین و گسترده ترین مظهر آفرینش او است، پیام این توصیف الهى از یک سو توجّه به این حقیقت است که سرچشمه هرگونه حیات از او است، پس براى حفظ حیات ظاهر و حیات دل، باید رو به سوى او آوریم و از او که زنده کننده هر چیز است حیات بطلبیم، و از سوى دیگر تخلّق به این صفت سرچشمه کمک نمودن به حیات مادى و معنوى انسان ها است، بندگان خدا را از مرگ نجات بخشیدن و در راه هدایت آنها به سوى خدا و اعمال خیر کوشش نمودن.
پی نوشتها :
1. سوره روم، آیه 50 ـ مورد دوم (واژه «محى») در سوره فصلت، آیه 39 آمده است که آن هم اشاره به احیاء مردگان در قیامت دارد.
2. مقائیس اللغه، مفردات، لسان العرب و نهایة ابن الاثیر و التحقیق فى کلمات القرآن الکریم.
3. سوره انعام، آیه 122.
4. سوره نحل، آیه 97.
|