در آیات فراوانى از قرآن مجید اشاراتى به مسأله نفخ صور آمده است، از این آیات به خوبى استفاده مى شود که دوبار در صور دمیده مى شود: یک بار در پایان جهان که همه خلایق مى میرند و این نفخه مرگ است و بار دیگر در آستانه رستاخیز که همه مردگان زنده مى شوند و این نفخه حیات است.
در حقیقت توقف و از کار افتادن این جهان و آغاز حرکت جهان دیگر تشبیه به توقف و حرکت لشکرها و قافله ها شده است که با صداى شیپور مخصوص یا صداى بلند دیگرى همگى با هم از راه رفتن باز مى ایستند و متوقف مى شوند و با صداى دیگرى به پا مى خیزند و حرکت مى کنند.
در این که «صور» چیست و منظور از «نفخ» کدام است؟ بحث هاى مشروحى داریم که بعداً به خواست خدا مى شنوید. آنچه در این جا توجه به آن لازم است این است که درباره این دو حادثه مهم «شش تعبیر مختلف» در قرآن مجید آمده است:
گاه تعبیر به «نفخ صور»
گاه تعبیر به «صیحة»
گاه تعبیر به «نقر فى الناقور»
گاه تعبیر به «صاخّة»
و گاه تعبیر به «قارعة»
و بالاخره گاهى از آن به «زجرة» تعبیر شده است.
شرح این شش عنوان را در آیات آینده خواهید خواند.
با این اشاره به قرآن باز مى گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا مى دهیم:
1- (وَ نُفِخَ فی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فی السَّمواتِ وَ مَنْ فى الْأَرْضِ اِلاّ مَنْ شاءَ الله ثُمَّ نُفِخَ فیهِ اُخْرى فَاِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرونَ) (زمر 68)
2- (وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فى الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فى السَّمواتِ وَ مَنْ فى الْأَرْضِ اِلاّ مَنْ شاءَ الله وَ کُلٌّ اَتَوْهُ داخِرِیْنَ) (نمل 87)
3- (وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَاِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ اِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ)(یس 51)
4- (فَاِذا نُفِخَ فى الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً) (حاقه 13 و 14)
5- (فَاِذا نُفِخَ فى الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَسائَلُونَ) (مؤمنون 101)
6- (وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً) (کهف 99)
7- (یَوْمَ یُنْفَخُ فى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً) (طه 102)
8- (یَوْمَ یُنْفَخُ فى الصُّورِ فَتَأْتُونَ اَفْواجاً) (نبأ 18)
9- (قَولُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فى الصُّورِ) (انعام 73)
10- (وَ نُفِخَ فى الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعیدِ) (ق 20)
11- (اِنْ کانَتْ اِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً فَاِذا هُمْ جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ) (یس 53)
12- (ما یَنْظُرُونَ اِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ) (یس 49)
13- (وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ اِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواق) (ص 15)
14- (یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُروجِ) (ق 42)
15- (فَاِذا نُقِرَ فى النّاقُورِ - فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسیرٌ) (مدثر 8 و 9)
16- (فَاِذا جائَتِ الصّاخَّةُ - یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْأُ مِن اَخیهِ) (عبس 33 و 34)
17- (اَلْقارعَةُ مَا الْقارِعَةُ - وَ ما اَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ - یَوْمَ یَکُونُ النّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوتِ) (قارعه 1 - 4)
18- (فَاِنَّما هِىَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَاِذا هُمْ یُنْظُرُونَ) (صافات 19)
ترجمه:
1- و در صور دمیده مى شود و تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند مى میرند مگر کسانى که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده مى شود ناگهان همگى به پا مى خیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.
2- به خاطر بیاورید روزى را که در صور دمیده مى شود و تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند در وحشت فرو مى روند جز کسانى که خداوند به خواهد و همگى با خضوع در پیشگاه او حاضر مى شوند.
3- (بار دیگر) در صور دمیده مى شود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى روند.
4- به محض این که یکبار در صور دمیده شود، و زمین و کوه ها از جا برداشته شوند و یکباره درهم کوبیده و متلاشى گردند.
5- هنگامى که در «صور» دمیده شود هیچ گونه نسبى میان آنها نخواهد بود و از یکدیگر تقاضاى کمک نمى کنند (چون کارى از کسى ساخته نیست).
6-.... و در صور دمیده مى شود و ما همه را جمع مى کنیم.
7- همان روز که در صور دمیده مى شود و مجرمان را با بدن هاى کبود در آن روز جمع مى کنیم.
8- روزى که «در صور» دمیده مى شود و شما فوج فوج وارد محشر مى شوید.
9-... سخن او حق است و در آن روز که در صور دمید مى شود حکومت مخصوص اوست.
10- و در صور دمیده مى شود، آن روز، روز تحقق وعده وحشتناک است.
11- صیحه واحدى بیش نیست (فریاد عظیم بر مى خیزد) ناگهانى همگى نزد ما حاضر مى شوند.
12- (امّا) جز این انتظار نمى کشند که یک صیحه عظیم (آسمانى) آنها را فرا گیرد در حالى که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند!
13- اینها (با این اعمالشان) انتظارى جز این نمى کشند که یک صیحه آسمانى فرود آید صیحه اى که در آن بازگشت نیست (و همگى را نابود سازد).
14- روزى که همگان صیحه رستاخیز را به حق مى شنود آن روز روز خروج است.
15- هنگامى که در صور دمیده مى شود آن روز - روز سختى است.
16- هنگامى که آن صداى مهیب (صیحه رستاخیز) بیاید (کافران در اندوه عمیقى فرو مى روند) در آن روز که انسان از برادر خود قرار مى کند.
17- آن حادثه کوبنده و چه حادثه کوبنده اى؟! و تو چه مى دانى که حادثه کوبنده چیست؟ روزى که مردم مانند پروانه پراکنده، به هر سوى مى دوند.
18- تنها یک صیحه عظیم واقع مى شود ناگهان همه (از قبرها بر مى خیزند و) نگاه مى کنند.
تفسیر و جمع بندى
نفخه مرگ و نفخه حیات!
در هیجده آیه فوق - همان گونه که قبلا اشاره شده با «شش عنوان مختلف» از «نفخ صور» تعبیر شده است که در آیات فوق به ترتیب ذکر شده، و اکنون که همه آنها را در کنار هم چیده ایم نظرى به تفسیر آنها مى افکنیم تا از این مقارنه، مفهوم واقعى نفخ صور روشن شود.
در نخستین آیه هم اشاره به نفخ صور اوّل شده است و هم نفخ صور دوّم، و تنها آیه اى است که هر دو در آن جمع است، مى فرماید: «در صور دمیده مى شود و به دنبال آن تمامى کسانى که در آسمان ها و زمین هستند مى میرند، مگر کسانى که خدا بخواهد» (وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فى السَّمواتِ وَ مَنْ فى الْأَرْضِ اِلاّ مَنْ شاءَ اللهُ)
صاحب مقاییس اللّغة ماده صَعْق (بر وزن صَعْب) را در اصل به معناى صداى شدید دانسته، و صاعقه را از همین معنا مشتق مى داند، و از آن جا که «صاعقه» سبب مرگ و نابودى است این ماده به معناى «مرگ و میر» نیز آمده است، ولى در لسان العرب نخستین معناى آن را بیهوش شدن و از کار افتادن عقل بر اثر شنیدن صداى شدید ذکر کرده است، و معناى دیگر را مرگ و موت شمرده، و حتى یکى از معانى صاعقه را از قول بعضى «مرگ» ذکر کرده است.
به هر حال مفهوم آن در آیه فوق همان مرگ ناگهانى است که اهل آسمان ها و زمین را (بر اثر نفخ صور) فرا مى گیرد، در این که منظور از (اِلاّ مَنْ شاءَ اللهُ) (مگر کسانى که خدا بخواهد) چیست؟ در میان مفسّران گفتگوست، بعضى آن را اشاره به جمعى از فرشتگان بزرگ خدا (همچون جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل) دانسته اند، و بعضى اشاره به شهیدان راه خدا، و بعضى علاوه بر چهار فرشته فوق، حاملان عرش الهى را نیز مشمول آن دانسته اند.
ولى به هر صورت مسلم است که آنها نیز سرانجام به حکم (کُلُّ نَفْسٍ ذائَقَةُ الْمَوْتِ)(آل عمران - 185) طعم مرگ را مى چشند و تنها ذات پاک خداوند که (حَىٌّ لا یَمُوْتُ)است مى ماند (وَیَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکرامِ) (رحمان - 27).
در دنباله آیه اشاره به نفخه دوّم کرده، مى فرماید: «سپس بار دیگر در صور دمیده مى شود و ناگهان همگى به پا مى خیزند و منتظر هستند» (تا به حساب آنها رسیدگى شود) (ثُمَّ نُفِخَ فیهِ اُخْرى فَاِذا هُمْ قِیامُ یَنْظُرُونَ)
«صور» در اصل به معناى «شیپور» است که معمولا براى توقف یا حرکت لشکر و گاه کاروان ها از آن استفاده مى کردند و در این آیه در مورد توقّف عمومى حیات در عالم هستى، و حرکت مجدّد آن به کار رفته است، و در این زمینه شرح مفصّلى داریم که به خواست خدا در بخش توضیحات مى خوانید.
در دوّمین آیه تنها اشاره به نفخ صور دوّم شده است، و مى گوید: «به خاطر بیاورید روزى را که در صور دمیده مى شود، و تمام کسانى که در آسمان ها و زمینند در وحشت فرو مى روند» (وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فى الصُّوْرِ فَفَزِعَ مَنْ فى السَّمواتِ وَ مَنْ فى الْأَرْضِ)
بعضى مانند «علامه طباطبایى» در «المیزان» بعید نمى دانند که این آیه اشاره به هر دو نفخ باشد، ولى ذیل آیه که مى گوید: «همگى با خضوع در پیشگاه خدا حاضر مى شوند» (وَکُلٌّ اَتَوْهُ داخِرِیْنَ) نشان مى دهد که منظور «نفخ دوّم» است.
در این جا نیز به جمله استثنائیه (اِلاّ مَنْ شاءَ) (مگر کسانى که خدا بخواهد) برخورد مى کنیم که تفسیر آن را در ذیل آیه اوّل دانستیم.
سوّمین آیه ناظر به نفخه دوّم، نفخه رستاخیز است، مى فرماید: «در صور دمیده مى شود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان حرکت مى کنند» (وَ نُفِخَ فى الصُّوْرِ فِاَذا هُمْ مِنْ الْأَجْداثِ اِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونْ).(1)
مفسّران تصریح کرده اند که این آیه ناظر به «نفخه دوّم» است، و ذیل آیه و آیات بعد از آن نیز گواه این معناست.
بعضى این سؤال را در این جا عنوان کرده اند که اگر انسان ها در آن روز از حساب الهى وحشت دارند پس چگونه به سرعت به سوى آن مى دوند؟ و در پاسخ گفته شده است که این حالتى است که بدون اختیار در آنها ایجاد مى شود، و به این وسیله خداوند آنها را به دادگاه خویش فرا مى خواند.
چهارمین آیه ناظر به «نفخه اولى» همان نفخه مرگ انسان ها و فناى جهان است، مى فرماید: «هنگامى که یک بار در صور دمیده شود، و زمین و کوه ها از جا برداشته شوند و با یک ضربه درهم کوبیده و متلاشى گردند، در آن روز واقعه عظیم رخ مى دهد»! (فَاِذا نُفِخَ فى الصُّوْر نَفْخَةٌ واحِدَةٌ وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَةً واحِدةً - فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ)
تعبیر به «واحدة» در دو مورد از این آیات، بیانگر این است که این حوادث به طور ناگهانى و به صورت ضربتى تحقق مى یابد، از سوى دیگر این تعبیرات همگى نشانه قدرت بى پایان خداست که با یک «نفخه صور» کائنات را دگرگون مى سازد، درست همانند دمیدن در یک شیپور که یک قشون عظیم را به حرکت در مى آورد یا از حرکت باز مى دارد.
بى شک آیات فوق اشاره به نفخه اولى است، هرچند در لابه لاى آیات آینده سخنى از حوادث محشر و نامه اعمال و اوصاف بهشت نیز آمده است.
این به خاطر آن است که حوادث مزبور در راستاى پایان جهان و آغاز رستاخیز صورت مى گیرد و فاصله زیادى میان آنها نیست، به همین دلیل در بسیارى از آیات قرآن مى بینیم که حوادث پایان جهان و رستاخیز پشت سر یکدیگر قرار گرفته اند.
و این که بعضى از بزرگان مفسّران این آیه را اشاره به «نفخه دوّم» دانسته اند(2)مى رسد، چرا که با آیه اى که بلافاصله بعد از آن واقع شده و خبر از متلاشى شدن زمین و کوه ها مى دهد سازگار نیست، گویا آیاتى که (با فاصله) بعد از آن است ایشان را به سوى این معنا سوق داده، در حالى که دقت در آیات مختلف قرآن که در زمینه رستاخیز آمده نشان مى دهد که حوادث این دو نفخه گاهى همراه هم ذکر مى شود، که باید به وسیله قرائن از هم شناخته شوند.
پنجمین آیه به روشنى اشاره به «نفخه دوّم» است چرا که سخن از بى اثر بودن رابطه هاى خویشاوندى به هنگام «نفخه صور» مى دهد، مى فرماید: «هنگامى که در صور دمیده مى شود، هیچ گونه نسب در میان آنها نخواهد بود، و از یکدیگر سؤال و تقاضا نمى کنند» (فَاِذا نُفِخَ فى الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَسائَلُوْنَ)
روشن است که سؤال کردن از یکدیگر خواه به معناى خبر گرفتن از حالات یکدیگر باشد یا به معناى تقاضاى کمک، همگى در نفخه رستاخیز و حیات است و عجیب است که بعضى از مفسّران نیز در این جا احتمال داده اند که منظور از آن نفخه اولى است!
به هر حال سؤال نکردن از یکدیگر به هریک از دو معناى بالا باشد به خاطر آن است که آنها چنان مشغول به خویشتن و گرفتار کار خود هستند که به دیگرى نمى پردازند!
در این جا این سؤال پیش مى آید که چگونه آیه فوق با آیات دیگر قرآن که مى گوید: آنها از هم سؤال مى کنند و یا تقاضاى کمک مى نمایند سازگار است؟ مانند (فَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَسائَلُونَ) (صافات 50) و همچنین آیه 21 ابراهیم که مى گوید: (وَبَرَزُوا للهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَروا اِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ اَنْتُمْ مَغْنُونَ عَنّا مِنْ عَذابِ اللهِ مِنْ شَىْء): «همه آنها در برابر خدا ظاهر مى شوند در این هنگام ضعفا (دنباله روان نادان) به مستکبران مى گویند ما پیروان شما بودیم آیا حاضرید سهمى از عذاب الهى ما را بپذیرید و از ما دفع کنید»؟!
پاسخ این سؤال با توجه به آیات دیگر قرآن روشن مى شود که قیامت داراى «مراحل» و «مواقف» متعددى است، و هر مرحله ویژگى هاى خاص خود را دارد.
شاهد این سخن حدیثى است که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در پاسخ همین سؤال آمده است: «ثَلاثَهٌ مَواطِن تَذْهَلُ فیها کُلُّ نَفْس: حَیْنَ یُرْمى اِلى کُلِّ اِنْسان کِتابُهُ، وَ عِنْدَ الْمَوازِیْن، و عَلى جِسْرِ جَهَنَّم! ; در سه جاست که هر انسانى همه را جز خود فراموش مى کند: هنگامى که نامه عمل او به دستش داده مى شود، و هنگامى که در برابر ترازوى سنجش اعمال قرار مى گیرد، و زمانى که روى پل جهنم مى آید»!(3)
در ششمین و هفتمین آیه باز سخن از «نفخ دوّم» است، مى فرماید: «در پایان جهان ما آنها را چنان رها مى سازیم که درهم موج مى زنند (وَتَرَکْنا بَعضَهُمْ یَوْمَئِذ یَمُوْجُ فى بَعْض)
این یا به خاطر فزونى جمعیّت انسان هاست، و یا به خاطر شدّت وحشت و اضطراب آنان و یا حاکمیت هرج و مرج در پایان جهان.
بعضى نیز آن را اشاره به جمعیّت یأجوج و مأجوج بعد از بناء سد ذو القرنین دانسته اند (به تناسب آیات قبل از آن) ولى این معنا به قرینه آیات بعد بعید به نظر مى رسد (دقت کنید).(4)
به هر حال در پایان آیه مى افزاید: «و در صور دمیده مى شود و بعد ما همه آنها را جمع مى کنیم» (وَ نُفِخَ فى الصُّورِ وَ جَمَعْناهُمْ جَمْعاً)
و در آیه بعد مى فرماید: «روز قیامت روزى است که در صور دمیده مى شود و مجرمان را با بدن هاى کبود در آن روز گردآورى مى کنیم»! (یَوْمَ یُنْفَحُ فى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذ زُرْقاً)
«زُرق» جمع «ازرق» در اصل به معناى آبى رنگ یا کبود است، و در این جا ممکن است اشاره به کبودى بدن مجرمان، و یا نابینایى چشم آنها، یا عطش شدیدى که بدن را فوق العاده تحت تأثیر قرار مى دهد، بوده باشد (هر سه تفسیر براى آن ذکر شده است) معناى اوّل مناسب تر به نظر مى رسد، زیرا معناى اوّل معناى حقیقتى است و معناى دوّم و سوّم جنبه کنایى دارد.
در نهمین و دهمین آیه باز اشاراتى به نفخه دوّم یعنى نفخ حیات و رستاخیز دیده مى شود.
در یک مورد مى فرماید: «روز قیامت روزى است که در صور دمیده مى شود و شما فوج فوج وارد (محشر) مى شوید» (یَوْمَ یُنْفَخُ فى الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواجاً)
و در مورد دیگر مى فرماید: «در صور دمیده مى شود و این همان روز وعده هاى وحشتناک است»! (وَ نُفِخَ فى الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعیدِ)
فوج فوج بودن مردم در آن روز یا به خاطر آن است که هر گروهى با رهبرش اعم از پیامبران و غیر آنها، وارد محشر مى شوند، و یا هر دسته اى از مجرمان که گناه خاصى دارند با هم محشور مى شوند، و یا این که هر امتى با پیامبرش وارد صحنه محشر مى شوند.
و در هر حال این تعبیر منافاتى با آیه 95 سوره مریم که مى فرماید:
(وَکُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقیامَةِ فَرْداً): «هریک از آنها به صورت تنها در قیامت به پیشگاه او مى آیند» ندارد، زیرا همان گونه که قبلا نیز اشاره شد قیامت مواقف و مراحلى دارد، ممکن است در آغاز فوج فوج وارد محشر شوند، سپس فرد فرد در دادگاه عدل الهى حضور یابند (دقت کنید)
«وعید» به گفته راغب و جمعى از مفسّران و اهل لغت به معناى وعده هاى شرّ است، در حالى که کلمه «وعد» هم در «خیر» به کار مى رود و هم در «شرّ» و تکیه بر خصوص و عید در آیه فوق - با این که روز قیامت همه روز وعده هاى نیک و هم بد است به خاطر هشدار به مجرمان است.
در آیه یازدهم و دوازدهم که هر دو در سوره یس آمده است سخن از یک «صیحه» فراگیر است که در پایان این جهان به عنوان «صیحه مرگ» یا آغاز قیامت به عنوان صیحه حیات در همه جا طنین انداز مى شود.
در یک مورد اشاره به «صیحه پایان» جهان کرده، مى فرماید:
آنها پیوسته سؤال مى کنند که این وعده الهى کى خواهد آمد؟ آنها گمان مى کنند این امر براى خدا مشکل است، نه هرگز چنین نیست «آنها جز این انتظار ندارند که یک صیحه آسمانى فرا رسد و ناگهان همه را فرا گیرد در حالى که مشغول جنگ و جدال (در امور دنیا) هستند»! (ما یَنْظُرُوْنَ اِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُوْنَ)
و در مورد دیگر اشاره به «صیحه دوّم» کرده، مى فرماید: آن نیز مطلب مشکلى نیست، بسیار سریع و آسان، «یک صیحه بیش نیست، ناگهان همگى نزد ما حاضر مى شوند»! (اِنْ کانَتْ اِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً فَاِذا هُمْ جَمیعُ لَدَیْنا مُحْضَرُوْنَ)
«صیحه» به گفته راغب در «مفردات» در اصل به معناى شکافته شدن چوب یا لباس است که توأم با صدا باشد، سپس این واژه بر تمام صداهاى بلند و فریاد اطلاق شده است، این واژه گاه به معناى طول قیامت نیز آمده است، چرا که مثلا یک درخت بلند، گویى فریاد مى زند و مردم را به سوى خود مى خواند!
ولى «مقاییس اللّغة» معناى اصلى آن را «صداى بلند» ذکر نموده است و «تصیّح» را که به معناى شکافتن چوب است از «ماده واوى» مى داند و مى گوید در اصل «تصوح» بوده است (دقت کنید).
به هر حال مفسّران «صیحه اوّل» را نفخ صور اوّل، و «صیحه دوّم» را نفخ صور ثانى دانسته اند، در حالى که در آیه 51 همین سوره که میان این دو آیه قرار دارد صریحاً اشاره به نفخ صور و برخاستن مردگان از قبرها شده است، مگر این که گفته شود این دو منافات با یکدیگر ندارند، چرا که دوّمى در حقیقت توضیحى براى اولى است، و مفهومش چنین است «نفخ صور دوّم چیزى جز این نیست که فریاد عظیمى برمى خیزد و همگى نزد ما حاضر مى شوند».
تمام این تعبیرات بیانگر این حقیقت است که پایان یافتن دنیا و آغاز آخرت و رستاخیز در پیشگاه خداوند قادر متعال بسیار آسان است، و اظهار تعجب مخالفان از این موضوع بسیار بى مورد مى باشد، تنها با یک صیحه عظیم همه مى میرند، سپس مى پوسند و خاک مى شوند، و با یک صیحه عظیم دیگر همگى حیات خویش را از سر مى گیرند، و یا سرعت در پیشگاه حق حاضر مى شوند؟
در سیزدهمین و چهاردهمین آیه بار دیگر اشاره به دو صیحه مرگ و حیات شده در نخستین آیه مى گوید: اینها (تکذیب کنندگان پیامبران) گویا انتظارى جز این ندارند که یک صیحه برخیزد، صیحه اى که در آن بازگشت نیست (و همه را نابود کند!) (وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ اِلاّ صَیْحَةً واحِدةً ما لَها مِنْ فَواقٍ)
در تفسیر این آیه میان مفسّران گفتگوست، جمعى آن را اشاره به عذاب استیصال (همان عذاب دنیوى که ریشه کافران و ظالمان را بر مى کند مانند عذاب قوم نوح و لوط و امثال آنها) دانسته اند، در حالى که جمعى مى گوید: آیه اشاره به «نفخه صور» است، معناى اوّل با آیات قبل از آن که سخن از مجازات قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها مى گوید مناسب تر است، ولى با توجه به این که این آیه تهدیدى براى کفار مکه است و طبق آیه 33 انفال (وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فیهِمْ) «تا زمانى که تو در میان آنها هستى خداوند آنان را مجازات نمى کند» عذاب استیصال درباره آنها تصور نمى شد، معناى دوّم مناسب تر به نظر مى رسد (دقت کنید)
و بنابراین تفسیر، آیا آیه اشاره به نفخه صور اوّل است یا دوّم؟ در میان مفسّران گفتگوست، ولى بدون شک لحن آیه با نفخه اوّل سازگارتر است، چرا که در پایان آن مى فرماید: «هیچ بازگشتى در آن نیست» و این تعبیر معمولاً براى نفخه مرگ گفته مى شود.
در حدیثى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده نیز به همین آیه براى بیان نفخه اوّل استشهاد شده است.(5)
«فَواق» در اصل - طبق گفته بسیارى از مفسّران و اهل لغت - به معناى فاصله اى است که در میان دو مرتبه دوشیدن شیر از پستان شتر واقع مى شود که معناى بازگشت به طور ضمنى در آن افتاده است و این که بهبودى مریض و به هوش آمدن افراد بیهوش را «افاقه» مى گویند چون بازگشت به سلامتى و هوشیارى در آن است. و به هر حال منظور این است که «صیحه فناى جهان» امکان بازگشت به کسى نمى دهد و همه چیز در زمان کوتاهى پایان مى گیرد، ورق بر مى گردد و میان انسان ها و گذشته آنها سد غیر قابل نفوذى ایجاد مى شود!
در آیه بعد اشاره به صیحه رستاخیز کرده، مى فرماید: «در آن روز که صیحه را به حق مى شنوند، آن روز خروج است» (یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُروُجِ)
مفسّران این «صیحه» را همان «صیحه رستاخیز» مى دانند و ذیل آیه گواه روشنى بر آن است و منظور از «حقّ» به گفته مرحوم طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر کبیر و آلوسى در روح المعانى ممکن است همان بعث و رستاخیز باشد، ولى ظاهر این است که حق در این جا همان معناى اصلیش را دارد و به تعبیر «المیزان» به معناى قضاى حتمى است و رستاخیز مصداق آن است و تعبیر به «یوم الخروج» روز خارج شدن از قبرهاست.
در این که چه کسى این صیحه را مى شنود، ارواح قبل از ورود در اجساد و یا این که هم زمان با صیحه، بدن ها زنده مى شوند و روح به آنها باز مى گردد و انسان ها ادامه صیحه را مى شنوند، درست مانند بانگى که بر شخص خواب مى زنند و او را بیدار مى کنند، در میان مفسّران گفتگوست، هرچند که معناى دوّم مناسب تر به نظر مى رسد.
در پانزدهمین آیه به تعبیر تازه اى برخورد مى کنیم و آن تعبیر به «نَقْر» است.
مى فرماید: «هنگامى که در ناقور کوبیده شود - آن روز، روز سختى است و بر کافران آسان نیست» (فَاِذا نُقِرَ فِى النّاقُوْرِ - فَذلِکَ یَوْمِئِذٍ عَسیرٌ - عَلَى الْکافِرینَ غَیْرُ یَسیر).
«نَقْر» به گفته ارباب لغت در اصل به معناى کوبیدن چیزى است.
«ومنقار» وسیله کوبیدن است و از آن جا که کوبیدن همراه با صداست گاه این واژه به معناى ایجاد صدا یا سبب آن که دمیدن در شیپور است آمده و لذا گروهى آیه را مستقیماً به معناى «نفخ در صور» تفسیر کرده اند (نقر به معناى دمیدن و «ناقور» به معناى صور).(6)
این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به نقر به خاطر آن است که صداى شیپور رستاخیز آن قدر عظیم است که گویى گوش را سوراخ مى کند و در مغز فرو مى رود!
به هر حال این تعبیر اشاره به «نفخ دوّم» است، به گواهى آیاتى که بعد از آن قرار دارد و از وضع سخت کافران در آن روز خبر مى دهد و به گفته فخر رازى اگر منظور «نفخ اوّل» باشد (چنانکه بعضى از مفسّران احتمال داده اند) آن روز، روز سختى بر کافران نخواهد بود، زیرا روز مردن و رهایى یافتن است، روز سخت، روز قیامت، مقارن صیحه حیات است.(7)
در شانزدهمین آیه باز تعبیر جدیدى دیده مى شود و آن تعبیر «صاخَّة» است.
مى فرماید: «هنگامى که «صاخّه» یعنى صداى مهیب بیاید، در آن روز انسان از برادر خود فرار مى کند... (فَاِذا جائَتِ الصاخَّةُ یَوْمَ یَفِرٌ الْمَرْءُ مِنْ اَخیِه...)
«صاخَّة» از ماده «صَخّ» به گفته راغب، صداى شدیدى است که از صاحب نطقى بر مى خیزد و به گفته «مقاییس اللّغة» صیحه اى است که گوش را کر مى کند. بعضى از مفسّران نیز آن را به معناى کوبیدن سر انسانى به سنگ و بعضى به معناى استماع و گوش فرا دادن تفسیر کرده اند.(8)
به هر حال این تعبیر اشاره به «نفخ صور» است، آن هم نفخه دوّم، همان صیحه عظیمى که صیحه بیدارى و حیات است و همگان را زنده کرده به عرصه محشر مى فرستد، در آن روز هر انسانى به قدرى به خود مشغول مى شود که حتى از برادر و پدر و مادر و دوستان فرار مى کند!
در هفدهمین آیه باز به تعبیر دیگرى از مسأله نفخ صور مواجه مى شویم، مى فرماید: «قارعه» آن «حادثه کوبنده» وچه حادثه کوبنده اى؟! - تو چه مى دانى که حادثه کوبنده چیست؟ - روزى که مردم مانند پروانه ها - پراکنده به هر سو مى روند، و کوه ها مانند پشم رنگین حلاّجى شده (در فضا پراکنده) مى گردد - هرکس در آن روز ترازوى اعمالش سنگین است، در یک زندگى رضایتبخش خواهد بود (اَلْقارِعَةُ - مَا الْقارِعَةُ - وَ ما اَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ - یَوْمَ یَکوُنُ النّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثوُثِ - وَ تَکوْنُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ اَلْممَنْفُوشِ - فَامَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ - فَهُوَ فى عِیشَةٍ راضیَةٍ)
«اَلْقارِعَة» از مادّه «قرع» (بر وزن فرع) در اصل به معناى کوبیدن با شدّت است به گونه اى که صداى بلندى از آن برخیزد و به همین جهت، چکش را «مقرعه» مى گویند.
در این که منظور از «قارعه» در این آیات چیست؟ گروهى از مفسّران گفته اند که این تعبیر یکى از نام هاى قیامت است، زیرا حوادثى که در آن رخ مى دهد هم ظاهراً شدید و کوبنده است و هم از نظر کوبیدن قلب، به خاطر شدّت وحشت آن.
بعضى تصریح کرده اند که این تعبیر بر مجموعه حوادث قیامت که از نفخ صور اوّل شروع مى شود و پایان آن خاتمه داورى خداوند درباره بندگان است اطلاق شده.(9)
فخررازى در تفسیر خود مى گوید: «اجماع مفسّران بر این است که این واژه از نام هاى قیامت است و سپس در علّت این نامگذارى امورى را بیان کرده، از جمله این که: این نامگذارى به خاطر نفخه اوّلى است که سبب نابودى همه ساکنان زمین و آسمان ها مى شود، دوّم این که به خاطر اصطکاک شدیدى است که به هنگام تخریب جهان به وجود مى آید، سوّم به خاطر کوبیدن دل ها با انواع وحشت و ترس است و چهارم کوبیدن دشمنان خدا با عذاب و رسوایى است.(10)
ولى آیاتى که به دنبال این آیات آمده نشان مى دهد که این تعبیر بیشتر ناظر به نفخه اولى است که همه انسان ها را در وحشت فرو برده سپس نابود مى کند و کوه ها را ویران مى سازد و در تعقیب این موضوع حوادث قیامت به عنوان یک تسلسل طبیعى ذکر شده است.
به هر حال تعبیر فوق یا اشاره به نفخه اوّل صور است و یا نفخه اوّل جزئى از آن مى باشد، و اما این احتمال که اشاره به نفخه دوّم بوده باشد با ترتیب طبیعى آیات نمى سازد، زیرا بسیار بعید است که آیه (یَوْمَ یَکُونُ النّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ) اشاره به نفخه دوّم باشد و آیه بعد از آن (وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) اشاره به نفخه اوّلى (دقت کنید).
و بالاخره در هیجدهمین و آخرین آیه باز تعبیر دیگرى از آن حادثه به چشم مى خورد و آن تعبیر به «زَجْرَةٌ» (صیحه عظیم) است.
در پاسخ کسانى که پیوسته از حیات بعد از مرگ اظهار تعجب مى کردند، مى فرماید: (تعجب نکنید، این کار مشکلى نیست) «تنها یک صیحه عظیم واقع مى شود، ناگهان همه (از قبرها بر مى خیزند و) خیره خیره نگاه مى کنند»! (فَاِنّما هِىَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَاِذا هُمْ یَنْظُرُونَ)
«زَجْرَةٌ» در اصل به معناى راندن با صداى بلند است مانند راندن شتران.(11)
سپس به معناى طرد کردن و گاه به معناى صدا به کار رفته است.
جمله (یَنْظُرُونَ) ممکن است به معناى خیره خیره نگاه کردن از روى شدت وحشت باشد یا نگاه کردن به یکدیگر و یا انتظار کشیدن براى حکم نهایى خدا، ولى به هر حال ظاهر آیه به خوبى نشان مى دهد اشاره به «نفخه حیات» است که انسان ها از قبرها بر مى خیزند و آماده حساب مى شوند، غالب مفسّران نیز به این نکته اشاره کرده اند.
از مجموع این آیات استفاده مى شود که پایان و آغاز جهان دیگر به صورت ناگهانى و با یک صیحه عظیم رخ مى دهد، گاه از آن تعبیر به «صیحه» و گاه «زجره» و «صاخه» که آن هم به معناى صیحه است و گاه «نقر»، و در بسیارى از موارد تعبیر به «نفخ صور» شده است.
در ظاهر این آیات، شرح و توضیحى براى چگونگى نفخ صور دیده نمى شود و در واقع مانند حوادث دیگر مربوط به قیامت تنها شبحى از آن براى ما ترسیم شده است، ولى در احادیث چنانکه خواهد آمد این مسأله کمى مشروح تر بیان شده، هرچند ابهام کلّى آن بر طرف نگشته و یا صحیح تر نمى توان ابهام آن را برطرف نمود، چون از اسرار جهان دیگر است و عقل ساکنان دنیا از درک شرح آن عاجز است.
توضیحات:
1- «نفخ صور» یا فریاد مرگ و حیات چیست؟
مى دانیم «نفخ» به معناى دمیدن و «صور» به گفته بسیارى از ارباب لغت به معناى شیپور یا شاخ است (شاخ حیوان را خالى مى کردند و به صورت شیپور در مى آمد، از یک طرف آن را مى دمیدند و از طرف دیگر صداى بلندى برمى خواست).
آیا این تعبیر کنایه اى است از فرمان پایان ناگهانى جهان و فرمان آغاز رستاخیز که از سوى خدا صادر مى شود و تشبیهى است به آنچه در میان انسان ها معمول بوده است که براى توقف یا حرکت لشکر و قافله به وسیله شیپور همه را آگاه مى ساختند (البتّه آهنگ شیپور توقف با آهنگ شیپور حرکت متفاوت بود).
و هم اکنون نیز در بعضى سربازخانه ها معمول است که در آخر شب شیپور خاموش باش مى زنند و همه موظفند در آن ساعت استراحت کنند و صبحگاهان شیپور بیدار باش که همه موظفند از خواب برخیزند و آماده شوند.(12)
یا این که این تعبیر جنبه کنایى ندارد بلکه واقعاً در شیپور دمیده مى شود، ولى واضح است آن یک شیپور عادى نیست، صاعقه و صیحه عظیمى است که تمام آسمان و زمین را پر مى کند و سبب مرگ ناگهانى همه موجودات زنده مى شود و یا همه را به حرکت و جنبش در مى آورد و سبب حیات آنها مى شود.
این احتمال مناسب تر و با ظاهر آیات سازگارتر است.
در حدیثى از امام على بن الحسین(علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ الصُّوْرَ قَرْنٌ عَظیمٌ لَهُ رَأْسُ واحِدٌ وَ طَرَفانِ، وَ بَیْنَ الطَّرَفِ الاْسْفَلِ الَّذى یَلى الاْرْضَ اِلَى الطَّرَفِ الاْعْلَى الَّذى یَلى السَّماءَ مِثْلُ ما بَیْنَ تُخُوْمِ الاْرَضیْنَ السابِعَةِ اِلى فَوْق السَّماءِ السّابِعَةِ، فیهِ اَثْقابٌ بِعَدَدِ اَرْواحِ الْخَلائِق، وَسِعَ فَمُهُ ما بَیْنَ السَّماءِ وَ الاْرْضِ;
«صور» شاخ بزرگى است که یک سر و دو طرف دارد و فاصله میان طرف پایین که در سمت زمین است تا طرف بالا که در سمت آسمان است به اندازه فاصله اعماق زمین هفتم تا فراز هفتمین آسمان است و در آن سوراخ هایى به تعداد ارواح خلایق است و دهانه آن به وسعت ما بین آسمان و زمین مى باشد».(13)
در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم:
«الصُّورُ قَرْنٌ مِنْ نُور فیهِ اَثْقابٌ عَلَى عَدَدِ اَرْواحِ الْعِبادِ; صور شاخى است از «نور» که در آن سوراخ هایى به تعداد ارواح بندگان است».(14)
اینها همه نشان مى دهد که این تعبیر کنایه از مطلب مهمى است که در این قالب بیان شده است.
ولى در کلمات جمعى از مفسّران دیده مى شود که «صور» را جمع «صورة» گرفته اند و گفته اند منظور این است که در صورت ها و پیکرهاى انسان ها دمیده مى شود و آنها زنده مى شوند.
این تفسیر علاوه بر این که تنها تناسب با نفخه دوّم یعنى نفخه حیات دارد، نه نفخه اوّل، از سوى بعضى از ارباب لغت به شدّت رد شده است.
ابن منظور در لسان العرب از بعضى از علماى لغت نقل مى کند که این خطایى فاحش و نوعى تحریف کلام الله است، چرا که جمع «صور» در آیات دیگر قرآن به صورت «صُوَر» (بر وزن سخن) آمده است نه «صُوْر» و اگر کسى جمله «و نُفِخَ فِى الصُّوْر» را «نُفِخَ فِى الصُّوَرِ» (با فتح واو) بخواند بر خدا افترا بسته و کتاب الله را تحریف کرده است.
از این گذشته این تفسیر با آنچه در روایات فوق آمد نیز سازگار نیست و نیز با آیاتى که تعبیر به «صعقه» و «زجره» و «ناقور» و مانند آن کرده است نمى سازد.
بعید نیست ابداع کنندگان این تفسیر چون نتوانسته اند «نفخ در صور» به معناى دمیدن در شیپور را هضم کنند، ناچار به سراغ این تفسیر رفته اند در حالى که نه «صور» یک «شیپور» عادى است و نه «نفخ» شبیه نفخ هاى ما!
به هر حال از میان سه تفسیرى که گفته شد، تفسیر دوّم مناسب تر و با ظاهر آیات هم آهنگ تر است، این تفسیر دور نمایى از نفخ صور به ما نشان مى دهد هرچند که از توضیح کامل آن عاجز هستیم.
پی نوشتها
(1). اجداث
جمع جدث (بر وزن قفس) به معناى قبر است و ینسلون از ماده نسل (بر وزن فصل)
به معناى راه رفتن سریع است. راغب در مفردات معناى اصلى آن را جدا شدن
مى گیرد و اطلاق نسل بر فرزندان آدم را از همین نظر مى داند.
(2). این تفسیر در جلد 19 المیزان، صفحه 397 آمده است.
(3). روح البیان، جلد 6، صفحه 107.
(4). ماجراى یأجوج و مأجوج و سدّ ذو القرنین در جلد 12 تفسیر نمونه صفحه 551 (ذیل آیه 98 کهف) آمده است.
(5). تفسیر قرطبى، جلد 8، صفحه 5601 و تفسیر فخر رازى، جلد 26، صفحه 183.
(6). به مجمع البیان، تفسیر روح المعانى و روح البیان و تفسیر فخر رازى و قرطبى ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود.
(7). تفسیر فخر رازى، جلد 30، صفحه 197.
(8). به تفسیر مجمع البیان (جلد 10، صفحه 440) و تفسیر کبیر (جلد 31، صفحه
63) و روح المعانى (جلد 30، صفحه 48) و قرطبى (جلد 10، صفحه 7015) مراجعه
شود.
(9). روح البیان، جلد 10، صفحه 499 و روح المعانى، جلد 30، صفحه 220.
(10). تفسیر فخررازى، جلد 32، صفحه 70.
(11). به مقاییس اللغة و مفردات راغب ماده زجر مراجعه شود.
(12). این احتمال در تفسیر ابوالفتوح رازى، جلد 9 صفحه 421 آمده است.
(13). لئالى الاخبار، جلد 5، صفحه 53 (چاپ جدید مکتبة العلامه).
(14). علم الیقین، صفحه 892.