تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
نقش تاريخ در مسائل تربيتى
به يقين قرآن مجيد، يك كتاب تاريخى نيست; اما به دلايل مختلفى بحث هاى تاريخى فراوانى دارد; چرا كه مسائل تربيتى مخصوصاً در سطح اجتماع،نمى تواند از مباحث مربوط به تاريخ گذشتگان جدا باشد; زيرا تاريخ بزرگترين آزمايشگاه زندگى است، و محك بسيار خوبى براى روشن ساختن ارزش هاى مكاتب اجتماعى و اقتصادى و سياسى و جداسازى حقايق از اوهام به شمار مى رود.
هنرنمايى بزرگ تاريخ اين است كه مسائل فكرى و عقلانى را در لباس محسوس نشان مى دهد و كمك بزرگى به فهم صحيح ارزش هاى انسانى مى كند، عاقبت ظلم و ستمگرى و خودكامگى به كجا مى كشد؟ و نتيجه اختلاف و پراكندگى كدام است؟ و اينكه پايان تعصب و لجاجت و تك روى و بى اعتنايى به واقعيت ها چگونه رقم مى خورد؟ همه از جمله مسائلى است كه به وسيله تاريخ به دست مى آيد.
به همين دليل مى توان گفت تاريخ همان آب حيات است كه مى تواند به انسان عمر طولانى دهد، زيرا مطالعه تاريخ پيشينيان محصول هزاران سال تجربيات انسان هاى گذشته را در اختيار نسل امروز و فردا مى گذارد. قرآن مجيد در يك جمله كوتاه به اين حقيقت مهم اشاره مى كند و مى فرمايد: «لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُوْلِى الاَْلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَىْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْم يُؤْمِنُونَ»: «به راستى در سرگذشت آنها عبرتى براى صاحبان انديشه بود. اينها داستان دروغين نبود، بلكه (وحى آسمانى است و) با كتب آسمانى پيشين هماهنگ است، و در آن است شرح هر چيزى (كه مايه سعادت انسان است)، و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مى آورند».(1)
جالب اين كه قرآن اين سخن را بعد از داستان پر ماجرا و بسيار عبرت انگيز حضرت يوسف(عليه السلام)، كه در ابعاد مختلف مسائل تربيتى قابل استفاده و نتيجه گيرى است بيان مى كند.
قرآن در جاى ديگر، داستان ها و سرگذشت هاى پيشينيان را سبب بيدارى انديشه ها بر مى شمرد و مى گويد: (فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ): (اين داستانها را(براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند).(2)
در جاى ديگر بيان سرگذشت پيامبران پيشين را مايه ثبات قلب و تقويت اراده پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و بيدارى و آگاهى مؤمنان شمرده و مى فرمايد: «وَكُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ»: «ما از سرگذشتهاى همه پيامبران براى تو شرح مى دهيم، تا بوسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم; (و اراده ات قوى گردد) و در اين (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حقّ آمده، و براى مؤمنان موعظه و تذكّرى است».(3)
و درباره داستان حضرت نوح(عليه السلام) مى گويد: «وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر»: «ما اين ماجرا را به عنوان نشانه اى در ميان امت ها باقى گذارديم، آيا كسى هست كه پند گيرد؟»(4)
و بالاخره درباره آثارى كه از پيشينيان باقى مانده است در يك تعبير زنده و زيبا چنين مى گويد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الاَْبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ»: «آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه (حقيقت را) با آن درك كنند، يا گوشهايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! زيرا (بسيار مى شود كه) چشمهاى ظاهر نابينا نمى شود، بلكه دلهايى كه در سينه ها است كور مى شود».(5)
به اين ترتيب نه تنها تفصيل تاريخ، بلكه آثار تاريخى خاموش بازمانده از پيشينيان نيز، چشم دل را بينا و گوش جان را شنوا مى سازد.
با اين اشاره به فلسفه و آثار تاريخ پيشينيان به قرآن باز مى گرديم و به اعجاز تاريخى قرآن مى نگريم.
پی نوشتها:
1.سوره يوسف، آيه 111.
2.سوره اعراف، آيه 176.
3. سوره هود، آيه 120.
4. سوره قمر; آيه 15.
5.سوره حج، آيه 46.
|