آن شبى كه اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به دنيا آمد، در آسمان نور افشانى شد، و نور ستارگان چند برابر گرديد. قريش با ديدن اين منظرهي غيرمنتظره، ديدگان را به تعجب گشودند و مردم هيجانزده از خانههاى خود بيرون ريختند و با يكديگر گفتگو مىكردند و مىگفتند: لابد امشب در آسمان حادثهاى روى داده است كه اين چنين شده است.1
حجت خدا كامل شد
وقتى مادر على (عليهالسلام) وارد كعبه شد در بين مردم سخن فقط از ميهمان كعبه بود و همه متوجه حضرت ابوطالب (عليهالسلام) بودند. در اين انتظار، ناگاه آن حضرت بيرون آمد و در گذرگاهها و بازارهاى مكه به راه افتاد و اين اعلام را براى مردم آورد كه، يا ايها الناس، تمت حجة الله: اى مردم حجت خدا كامل شد!
مردم كه از اين مطلب چيزى نمى فهميدند، دربارهي علت نورانى شدن آسمان و ازدياد نور ستارگان از او سؤال مىكردند، حضرت ابوطالب در جواب آنها مىفرمود:
بشارت باد شما را! در اين شب وليى از اولياى خدا ظاهر شده كه خدا صفات نيك را در او كامل نموده و با او جانشينان ختم مىشوند، او امام متقين، و يارىدهندهي دين، و ريشهكن كنندهي مشركين، و باعث غيظ منافقين، و زينت عبادتكنندگان، و جانشين رسول ربالعالمين است، اوست امام هدايت، و ستارهي بلند مرتبه، و چراغ تاريكيها، و نابودكنندهي شرك. او ريشهي يقين و رئيس دين است.
حضرت تا صبح در كوچههاى مكه مىگرديد. مردمى كه در هر محله دور او جمع مىشوند اين اعلام را از او مى شنيدند.2
سال خير و بركت
وقتى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) خبر تولد على (عليهالسلام) را شنيد در ولادت نوزاد با بركت كعبه فرمود:
امشب مولودى بر ايمان به دنيا آمده كه خداوند به وسيلهي او ابواب بسيارى از نعمت و رحمت را بر ما باز مىنمايد و نيز آن سال را سال خير و بركت ناميد.3
سخنان مادر مولود كعبه
صبح روز چهارم وقتى فاطمه از كعبه بيرون آمد در مقابل چشمان به انتظار نشستهي مردم، ناگهان ديوار كعبه از همان جاى قبل شكاف برداشت و از هم فاصله گرفت تا حدى كه فاطمه توانست از آن خارج شود. مردم در كمال تعجب ناظر اين مطلب عجيب بودند. آنها ديدند آن بانوى با عظمت مولود كعبه را در آغوش فشرده و نوزاد خندان است و با اين حال از شكاف ديوار كعبه خارج شد قبل از آنكه كسى سؤال كند، فاطمه رو به مردم كرد و چنين سخن آغاز كرد.
اى مردم، من بر زنانى كه قبل از من بودهاند فضيلت داده شدم... من وارد خانهي محترم خداوند شدم و در خانهي عتيق الهى فرزند به دنيا آوردم و سه روز درون آن ماندم و از ميوهها و غذاهاى بهشت خوردم آنگاه فرمود: هنگامى كه فرزندم را در آغوش گرفتم و خواستم از كعبه خارج شوم هاتفى ندايم داد:
اى فاطمه نام اين مولود را على بگذار...4
تبريك تولد على (عليهالسلام)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايند: هنگام ولادت على (عليهالسلام) جبرئيل بر من نازل شد و چنين پيام آورد:
اى حبيب خدا، خداوند على اعلى بر تو سلام مىرساند و براى ولادت برادرت على به تو تبريك مىگويد، و مىفرمايد: اكنون زمان ظهور نبوت تو و اعلام وحى تو و پردهبردارى از رسالت تو نزديك شده است، چرا كه تو را به برادرت و وزيرت و دامادت و جانشينت مويد داشتهام. كسى كه با او كمر تو را محكم نمودم و ذكر تو را علنى ساختم.
اكنون برخيز و به استقبال او برو، و او را با دست راست در آغوش گير، چرا كه او اصحاب يمين است و شيعيان او پيشانى سفيدان نشانهدار هستند.5
به همين جهت است كه در روايتى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمودند: على منى به منزلة رأسى من بدنى؛ نسبت على با من مانند نسبت سر من است با بدن من.6
ديدار پيامبر (صلي الله عليه و آله) با على (عليهالسلام) در تولد
قبل از هر كسى، پيامبر (صلى الله عليه و آله) و ابوطالب (عليهالسلام) طبق پيام الهى زمان خروج فاطمه را از كعبه مىدانستند، لذا قبل از همه كنار كعبه حاضر بودند. پس از سخنان فاطمه براى مردم حضرت ابوطالب (عليهالسلام) به همراه پيامبر (صلى الله عليه و آله) پيش آمدند. فاطمه برايشان آنچه كه در كعبه اتفاق افتاده بود شرح داد و فضيلتى را كه خداوند به او و فرزندش ارزانى داشته را بيان كرد، و مردمى كه گوش مىكردند غرق در حيرت بودند.
ابوطالب (عليهالسلام) بسيار خوشحال بود. در نگاه اول على (عليهالسلام) به پدر خود گفت: اَلسَلامُ عَلَيْكَ يا اَبَه وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه، حضرت ابوطالب (عليهالسلام) هم در جواب گفت: و عَلَيْكَ السَلام يا بُنَىَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه و سپس فرزند خود را در آغوش گرفت.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) در حالىكه به شدت مسرور بود نزديك آمد، تا چشم على (عليهالسلام) به آن حضرت افتاد از خوشحالى، خود را حركتى داد و به روى او خنديد و عرض كرد: اَلسَلامُ عَلَيْكَ يا رَسولَ الله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه و گفت: مرا در آغوش بگير!
پيامبر (صلى الله عليه و آله) پاسخ سلامش را داد و او را در آغوش گرفت او را بوسيد و دست در دست او گذاشت. سپس نوزاد كعبه دست راست بر گوش راست خود گذاشت و اذان و اقامه گفت: و به يگانگى خداوند عزوجل و رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله) شهادت داد.7
عباس بن عبدالمطلب روايت كرده زمانى كه على بن ابيطالب (عليهالسلام) به دنيا آمد، قندانهي او را به دست حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) دادند. حضرت على (عليهالسلام) به تلاوت آيات اوليهي سوره مؤمنون و آيات بعدى آن پرداخت و وقتى به آيهي اولئك هم الوارثون رسيد رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: به خدا قسم! كه اى على (عليهالسلام) تو امير ايشان مى باشى.8
قرائت كتب انبياء (عليهماالسلام) توسط على (عليهالسلام)
در حالىكه نوزاد كعبه در آغوش پيامبر (صلى الله عليه و آله) بود، رو به آن حضرت كرد و پرسيد: يا رسول الله بخوانم؟! حضرت فرمود: بخوان آنگاه اميرالمؤمنين (عليهالسلام) سينهي خود را صاف كرد و شروع به خواندن كتب انبياى گذشته نمود. ابتدا از صحف حضرت آدم (عليهالسلام) كه به دست پسرش شيث نگهدارى شده بود آغاز كرد و آنها را چنان خواند كه اگر حضرت شيث (عليهالسلام) حاضر بود اقرار مىكرد كه على (عليهالسلام) آنها را از او بهتر مىداند، سپس صحف حضرت نوح (عليهالسلام) و بعد صحف حضرت ابراهيم (عليهالسلام) را بخواند و بعد از آن تورات حضرت موسى (عليهالسلام) را خواند. سپس زبور حضرت داود (عليهالسلام) را طورى خواند كه اگر آن حضرت حاضر بود اقرار مىكرد كه على (عليهالسلام) زبور را بهتر از او مىداند. و سپس انجيل را خواند.9
نامگذارى نوزاد كعبه
شيخ صدوق و قتال نيشابوري از يزيد بن قعنب روايت كردهاند كه گفت:
من با عباس بن عبد المطلب و جمعى از عبدالعزى برابر خانه كعبه نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين (عليهالسلام) كه نه ماه به او آبستن بود، آمد و درد زائيدن داشت، گفت خدايا من به تو ايمان دارم و به آنچه از نزد تو آمده است از رسولان و كتابها مؤمنم و به سخن جدم ابراهيم خليل تصديق دارم و او است كه اين بيت عتيق را ساخته به حق آنكه اين خانه را ساخته و به حق مولودى كه در شكم من است ولادتش را بر من آسان كن.
يزيد بن قعنب گويد ما به چشم خود ديديم كه خانه از پشت شكافت و فاطمه به درون آن رفت و از ديدهي ما نهان شد و ديوار به هم آمد و خواستيم قفل در خانه را بگشائيم، گشوده نشد و دانستيم كه اين امر از طرف خداى عزوجل است و پس از چهار روز بيرون آمد و اميرالمؤمنين را در دست داشت و سپس گفت من بر همهي زنان گذشته فضيلت دارم، زيرا آسيه بنت مزاحم خدا را به نهانى پرستيد در آنجا كه خوب نبود پرستش خدا جز از روى ناچارى و مريم دختر عمران نخل خشك را به دست خود جنبانيد تا از آن خرماى تازه چيد و خورد و من در خانهي محترم خدا وارد شدم و از ميوهي بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بيرون آيم يك هاتفى آواز داد اى فاطمه نامش را على بگذار كه او على است و خداى اعلى ميفرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تاديبش نمودم و غامض علم خود را به او آموختم و اوست كه بتها را در خانهي من ميشكند و او است كه در بام خانهام اذان ميگويد و مرا تقديس و تمجيد ميكند، خوشا بر كسى كه او را دوست دارد و فرمانبرداريش كند و بدا بر كسى كه او را نافرمانى كند و حقش را انكار كند.10
جلوهاى نورانى بر آسمان
وقتى على (عليهالسلام) به دنيا آمد پيامبر (صلى الله عليه و آله) به فاطمه بنت اسد فرمود: اى فاطمه نزد حمزه برو و او را به اين تازه مولود بشارت ده، فاطمه رفت و به او خبر داد. وقتى بازگشت مشاهده كرد كه نورى از وجود مقدس اميرالمؤمنين على (عليهالسلام) به سوى آسمان بالا مىرود. فرداى ولادت نيز دوباره پيامبر (صلى الله عليه و آله)، به ديار تازه مولود آمد. تا چشم على (عليهالسلام) به پيامبر (صلى الله عليه و آله) افتاد به حضرت سلام كرد و به روى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) خنديد و اشاره كرد كه مرا در آغوش بگير، و مانند روز گذشته به من آب گوارا بنوشان.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) او را در آغوش گرفت آنگاه فاطمه بنت اسد گفت: به خدا سوگند؛ او را مى شناسد.11
مومنين به وسيلهي تو رستگار شوند
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايند: وقتى على (عليهالسلام) را در بغل گرفتم على بن ابيطالب شروع به خواندن همان قرآنى نمود كه خداوند بعدها بر من نازل كرد... اميرالمؤمنين (عليهالسلام) سينه را صاف نمود و از اول سورهي مؤمنين شروع به خواندن كرد تا آيهي 11 آن سوره؛ بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله) خطاب به على (عليهالسلام) فرمود:
قد افلحوا بك، انت و الله اميرهم، تميرهم من علمك فيمتارون، و انت دليلهم و بك تهيدون ...؛ مومنان به وسيلهي تو رستگار شوند. به خدا قسم تو امير آنها هستى. از علوم خود به مؤمنان توشه مىدهى و آنان استفاده مىبرند.
به خدا قسم تو راهنماى مؤمنان هستى، و به وسيلهي تو هدايت مىشوند. به خدا قسم تو جانشين و وزير و داماد منى. تو ياور دين من و اداكنندهي قرضهاى من و همسر دخترم و پدر دو نوهام و خليفهي من در امتم هستى. خوشا به حال كسى كه تابع تو باشد و تو را دوست بدارد، و واى بر كسى كه عصيان تو را نمايد و با تو دشمنى كند.
به خدا قسم دوست نمىدارد تو را مگر سعادتمند و دشمن نمىدارد تو را مگر شقاوتمند.12
وليمهي ابوطالب در تولد على (عليهالسلام)
در روز سوم از ولادت على (عليهالسلام) حضرت ابوطالب (عليهالسلام) اعلام عمومى كرد و گفت: همه در وليمهي پسرم على بياييد.
براى اين سفره سيصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند قربانى شد و وليمهي عظيمى به پا شد. آنگاه كه سفرهها چيده مىشد، حضرت ابوطالب اعلام كرد كه اى مردم! هركسى براى وليمهي پسرم على مىآيد، هفت بار گرد كعبه طواف كند و وقتى وارد خانهي من شد بر فرزندم على سلام كند، چرا كه خداوند اين فرزند را شرافت خاصى داده است.
مردم نيز طبق دستور آن حضرت طواف مىكردند و سپس به خانهي او مىآمدند و بر تازه مولود سلام مىكردند و بر سر سفرهها مىنشستند و از وليمهي مولود كعبه تبرك مىجستند.13
پىنوشتها: