زندگينامه معصومين (عليهمالسلام)/ حضرت فاطمه (عليهاالسلام)/ قسمت اول
نام: فاطمه (عليهاالسلام).
كنيههاى مشهور: ام الحسن، ام الحسين، ام ابيها، امالائمه .
مشهورترين لقبها: زهرا، صديقه، طاهره، كبرى، سيده، بتول .
پدر: حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله) پيامبر عظيمالشأن اسلام.
مادر: خديجه (عليهاالسلام) بنت خويلد همسر فداكار پيامبر (صلي الله عليه و آله).
محل تولد: مكه.
سال تولد: سال دوم بعثت، و به روايتى: سال پنجم.
روز ميلاد: بيستم جمادىالثانى.
نام همسر: على بن ابى طالب (عليهالسلام)، پسرعموى پيامبر اسلام .
زمان ازدواج: يكم ذىالحجه سال دوم هجرت در مدينه.
مدت زندگانى با على (عليهالسلام): نه سال .
فرزندان: امام حسن (عليهالسلام)، امام حسين (عليهالسلام)، زينب كبرى (سلامالله عليها)، ام كلثوم (سلامالله عليها) و يك فرزند سقط شده به نام محسن (عليهالسلام).
شهادت: در سال يازدهم هجرى.
محل دفن: پنهان است.
ولادت حضرت زهرا (عليهاالسلام)
روزى رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در ابطح نشسته بودند و همراه ايشان عمار بن ياسر، منذر بن ضحضاح، عمر، على بن ابى طالب (عليهالسلام)، عباس بن عبدالمطلب، و حمزة بن عبدالمطلب نشسته بودند كه جبرئيل در صورت عظماى خود فرود آمده و بالهاى خود را در طرفين مشرق و مغرب خود پهن نموده و فرمود:
اى محمد! خداوند بلندمرتبه تو را سلام مىرساند و امر مىكند كه چهل روز از خديجه دورى نمايى. پيامبر برخاستند و چهل روز روزه گرفتند، چهل شب را به بيدارى و عبادت خداوند متعال گذرانيدند، در روزهاى آخرين عمار بن ياسر را به سوى خديجه فرستادند و به وى پيغام دادند: اى خديجه! خيال نكنى كه دليل دورى من از تو به سبب غضبى است كه نسبت به تو دارم، بلكه خداوند متعال اين دورى را امر فرموده و من براى امتثال او چنين مىكنم و تو به جز خير، در اين مورد هيچ انديشهي ديگرى نداشته باش كه خداوند متعال در هر روز چند بار به سبب تو بر ملائكه مباهات مىورزد. هنگام شب پشت درب را محكم كن و به آسودگى بخواب، و بدان كه من در اين ايام در منزل مادرم فاطمه بنت اسد مادر على بن ابى طالب، يعنى در منزل عمويم هستم. خديجه در دوران اين دورى در هر روزى چند بار محزون و انديشناك مىشد.
پس از اتمام چهل روز جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و فرمود: اى محمد! خداوند بر تو درود مىفرستد و تو را امر مىكند تا از تحفه و هديهي او بهرهمند گردى. پيامبر فرمودند: تحفهي پروردگار عالميان چيست؟ و مژدهي او كدام است؟ جبرئيل گفت: نمىدانم. در اين حال ميكائيل فرود آمد و همراه او طبقى بود كه با پارچهاى پشمى پوشيده شده بود، و آن را در مقابل پيامبر گذارد، و جبرئيل نزديك آمده و گفت: اى محمد! خداوند فرمان مىدهد كه امروز را با اين طعام افطار كنى.
على بن ابى طالب گويد: هنگامى كه پيامبر ارادهي افطار مىنمودند، به من امر مىكردند كه درب خانه را باز كنم تا هر كه مايل است داخل شود و از آن طعام استفاده نمايد، ولى در اين شب پيامبر مرا بر درب خانه قرار دادند و فرمودند: اين طعام خاص، براى غير من حرام است. سپس پارچه را از روى طبق برداشتند و در زير آن خوشهاى از خرما و خوشهاى از انگور بود، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به اندازهي كافى از آنها خوردند و آب كاملى نوشيدند و جبرئيل بر دستان ايشان آب ريخته، و ميكائيل دستانشان را با آن آب شست و اسرافيل آنها را خشك نمود، و باقى طعام و ظرف آب را به آسمان بازگردانيدند، پس از آن پيامبر برخاستند تا نماز بگزارند كه جبرئيل جلو آمد و گفت: نماز در اين وقت براى شما حرام است تا آنكه به منزل خديجه بروى و او را ديدار كنى و با وى همبستر شوى، كه خداوند اراده كرده از صلب تو در اين شب ذريهاى طيبه متولد نمايد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به سوى منزل خديجه به راه افتادند.
حضرت خديجه مىگويند: من به تنهايى عادت كرده بودم، لذا وقتى شب مىشد سرم را مىپوشانيدم و پرده را مىانداختم، و درب را مىبستم و پشت آن را مىانداختم، و به نماز يا قرائت قرآن ميپرداختم،سپس چراغ را خاموش مىنمودم و مىخوابيدم، در آن شب به خصوص، هنوز نخوابيده بودم كه پيامبر آمده و در را به صدا درآوردند، من پرسيدم: كيست كه در خانهي مرا مىزند در حالى كه كسى غير از محمد اين درب را به صدا در نياورده است؟
صداى متين پيامبر را از آن سوى در شنيدم كه گفتند: اى خديجه در را باز كن كه من محمد هستم. من در حالى كه خوشحال بودم برخاسته و در را باز كردم، پيامبر داخل منزل شده ظرف آب را طلبيدند تا وضو بسازدند و نماز بگزارند. پس از آن دو ركعت نماز خفيف به جاى آوردند، سپس به سوى بستر رفتند. ايشان در اين شب نماز زيادى به جاى نياوردند بلكه دست مرا گرفته و بر بسترشان نشانيدند، و ميان ما آنچه كه ميان همسران واقع مىشود واقع گرديد، والله كه در همان شب ثقل و سنگينى فاطمه را در بطن خود احساس كردم.1
در كتاب امالى شيخ صدوق، از مفضل بن عمر نقل شده است كه گفت: به امام صادق (عليهالسلام) گفتم: ولادت حضرت فاطمه (عليهاالسلام) چگونه بوده است؟
امام (عليهالسلام) فرمودند: هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) با حضرت خديجه (عليهاالسلام) ازدواج كردند، زنان مكه از حضرت خديجه (عليهاالسلام) كنارهگيرى نمودند و نزد وى نمىرفتند، به ايشان سلام نمىكردند، و به هيچ زنى اجازه نمىدادند كه با ايشان معاشرت و تماس داشته باشد. اين برخورد زنان سبب ناراحتى و اندوه خديجه شد، البته غم و اندوه ايشان بيشتر براى پيامبر اسلام بود كه مبادا آسيبى متوجه ايشان گردد.
وقتى حضرت خديجه به حضرت فاطمه (عليهاالسلام) حامله شدند، فاطمه (عليهاالسلام) در رحم مادر همدم ايشان بود و با مادرشان سخن مىگفتند، و ايشان را به صبر توصيه مىنمودند، خديجه اين موضوع را از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مخفى مىداشت تا اينك يك روز پيامبر نزد حضرت خديجه (عليهاالسلام) آمدند و شنيدند كه با ايشان كسى سخن مىگويد، پس به ايشان گفتند: اى خديجه! با چه كسى سخن مىگويى؟ حضرت خديجه (عليهاالسلام) فرمودند: با اين بچهاى كه در رحم دارم؛ او با من سخن مىگويد و مونس ساعات تنهايى من است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: اى خديجه! جبرئيل مرا بشارت داده كه او دختر است، و گفته كه او منشاء نسلى پاك و مبارك است و خداوند تبارك و تعالى مقدر نموده كه نسل من از طريق او برقرار و پايدار بماند، و مقرر فرموده كه فرزندان او پس از انقطاع وحى امام و خليفه خدا در زمين باشند.
حضرت خديجه (عليهاالسلام) دائماً در همين حال بودند تا اينكه هنگام وضع حمل ايشان فرا رسيد، پس كسى را نزد زنان قريش و بنىهاشم فرستادند كه بياييد و مرا در امر تولد فرزندم يارى نماييد. آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را دربارهي ازدواج با محمد (صلى الله عليه و آله) ناديده گرفتى و با آن مرد فقير و يتيم ازدواج كردى، پس ما نزد تو نخواهيم آمد و تو را در اين امر يارى نخواهيم نمود.
حضرت خديجه (عليهاالسلام) از شنيدن اين جواب غمگين شدند؛ در همان حال چهار زن گندمگون و بلندبالا كه حضرت خديجه فكر مىكردند از زنان بنىهاشم هستند نزد ايشان حاضر شدند، هنگامى كه خديجه (عليهاالسلام) آنها را ديدند اظهار درد و ناراحتى كردند، يكى از آنان گفت: اى خديجه! نگران نباش، زيرا ما فرستادهي خداييم تا تو را در امر زايمان كمك كنيم، ما خواهران تو هستيم، من ساره هستم، و اين بانو، آسيه دختر مزاحم است كه در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود، و اين مريم دختر عمران، و آن ديگر كلثم خواهر موسى بن عمران است، پس يكى از آنان در سمت راست خديجه، و يكى در طرف چپ وى، و ديگرى در مقابل او و چهارمى ايشان در بالاى سر او نشستند، و بدين ترتيب حضرت خديجه (عليهاالسلام)، حضرت فاطمه (عليهاالسلام) را در حالىكه پاك و پاكيزه بودند، به دنيا آوردند.
هنگامى كه آن حضرت متولد شدند، نورى از ايشان ساطع گرديد و داخل خانههاى مكه شد، به طوريكه در شرق و غرب اين شهر خانهاى باقى نبود مگر آنكه نور در آن داخل شده بود، آنگاه ده تن از حورالعين در حالىكه به دست هر كدامشان يك طشت و ابريقى از بهشت كه پر از آب كوثر بود داخل اتاق شدند، آن بانويى كه در پايين پاهاى خديجه قرار گرفته بود آن ظرفها را از دست ايشان گرفته و فاطمه (عليهاالسلام) را با آب كوثر شستشو دادند، سپس طفل را در دو حولهي سفيد و خوشبو پيچيدند و بعد از آن از ايشان خواستند كه سخن بگويند، پس فاطمه (عليهاالسلام) زبان گشودند و فرمودند: شهادت مىدهم كه معبودى جز خداى يگانه وجود ندارد، و شهادت مىدهم كه پدرم رسول خدا و برترين پيامبران است و همسرم على برترين اوصيا، و فرزندانم برترين بازماندگان و سرور مردمان هستند؛ و پس از اين گفتار به آن بانوان سلام كردند و هر يك را به نامشان خطاب كردند، پس آنان خندان و شادمان گرديدند و تولد ايشان را به يكديگر تبريك گفتند و اهل آسمان نيز ولادت او را به يكديگر تبريك مىگفتند. به واسطهي تولد فاطمه در آسمان نيز نور خيرهكنندهاى ظاهر گرديد كه ملائكه پيش از آن نظير آن را نديده بودند. پس آن زنان به خديجه گفتند: اين مولود پاك و مبارك را بگير كه در خود او و نسل او بركت قرار داده شده، خديجه (عليهاالسلام) در حالىكه خوشحال و مسرور بودند، فاطمه (عليهاالسلام) را در آغوش گرفتند و پستان خود را در دهان او نهادند و شير در دهان او جارى نمودند، حضرت زهرا (عليهاالسلام) از رشد فوقالعادهاى برخوردار بودند به طورى كه در هر روز به اندازه يك ماه، و در هر ماهى به اندازهي يك سال رشد مىكردند.2
وجه تسميه دختر
پيامبر (صلى الله عليه و آله) به فاطمه و زهرا
اسامی و القاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) هر کدام قطرهای از اقیانوس عظمتهای ايشان را نشان میدهد، كه ما به انتخاب وجه تسميهي 2 نام را اينجا بيان ميكنيم:
شيخ صدوق در كتاب عللالشرايع از امام باقر (عليهالسلام) روايت كرده كه فرمودند: حضرت فاطمه (عليهاالسلام) در روز قيامت، در مقابل دوازده جهنم توقف خواهد نمود. پس در آن هنگام ميان چشمان هر كسى نوشته مىشود كه كافر است يا مؤمن، آنگاه به دوستدار فاطمه به دليل گناهانش امر مىشود كه داخل جهنم گردد، هنگامى كه فاطمه در ميان دو چشم وى مىبيند كه او محب و دوستدار او بوده، مىگويد: پروردگار من، اى آقاى من، مرا فاطمه ناميدى و وعده دادى كه به وسيلهي من، هر كس را كه شيعهي من و فرزندانم باشد از آتش نجات دهى، وعدهي تو حق است و تخلف نمىپذيرد. سپس خداوند عزوجل مىگويند: راست مىگويى، اى فاطمه! من تو را فاطمه ناميدم و كسى را كه تو را و فرزندانت را دوست داشته و شيعهي شما باشد از آتش نجات مىدهم و وعدهي من حق است و خلف وعده نخواهم كرد، و به اين منظور دستور دادم او را به جهنم ببرند كه تو براى او شفيع شوى و من شفاعت تو را بپذيرم تا مقام و منزلتى كه تو نزد من دارى براى ملائكه و پيامبران و اهل محشر معلوم شود، اكنون دست هر كس را كه در ميان دو چشم او مؤمن نوشته شده باشد بگير و داخل بهشت نما3.
شيخ صدوق در عللالشرايع از ابان بن تغلب روايت كرده:
از امام جعفر صادق (عليهالسلام) پرسيدم: اى فرزند رسول خدا! چرا فاطمه را زهرا ناميدند؟ فرمودند: براى اينكه نور حضرت فاطمه (عليهاالسلام) روزى سه مرتبه براى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليهالسلام) جلوه مىكرد: نور ايشان به هنگام اقامهي نماز صبح در حالى كه مردمان در خواب بودند، چنان مىدرخشيد كه سفيدى آن داخل خانههاى مدينه مىگرديد و فضاى خانهها را روشن مىنمود، آنان از اين نور تعجب مىكردند و به سوى رسول خدا مىشتافتند تا دربارهي منشاء آن نور سؤال كنند، و رسول خدا آنها را به جانب خانهي حضرت فاطمه متوجه مىكرد، و هنگامى كه آنان به سوى خانهي ايشان نگاه مىكردند مىديدند كه فاطمه (عليهاالسلام) در محراب عبادت قرار گرفته و نورى از محراب ساطع مىشود، و آنگاه دريافتند كه نور مذكور همان نورى است كه از فاطمه ساطع مىگردد.
هنگامى كه ظهر فرا مىرسيد و فاطمه آمادهي نماز مىگرديد نور زردى از چهرهي وى ساطع مىگرديد و داخل خانههاى اهل مدينه مىشد، به طورى كه در و ديوار خانهها، و لباس و رنگ ايشان همه به زردى مىگراييد، پس هرگاه از آن نور پرسش مىنمودند، رسول خدا ايشان را روانه خانهي فاطمه مىكردند و آنان مىديدند كه دختر پيامبر در ميان محراب مشغول عبادت است و اين نور از وى ساطع مىگردد.
و هنگامى كه آفتاب غروب مىكرد چهرهي فاطمه به سرخى مىگراييد و نور قرمزى از ايشان ساطع مىشد و فاطمه از اين امر خوشحال گرديده شكر خدا را به جاى مىآورد، پس آن نور داخل خانههاى مردم مىگرديد و تمام آنها را سرخفام مىنمود؛ مردم مدينه از اين امر تعجب مىكردند و دربارهي آن با يكديگر به گفتگو مىپرداختند و هر كس نظرى مىداد، بنابراين نزد رسول خدا مىآمدند و علت آن را جويا مىشدند و رسول خدا ايشان را به سوى خانه فاطمه مىفرستاد و آنها مىديدند كه فاطمه در محراب عبادت ايستاده و آن نور از وى ساطع مىگردد و مىفهميدند كه منشاء آن نور از كجاست .
پس آن نور در چهره فاطمه (عليهاالسلام) باقى بود تا زمانى كه حسين (عليهالسلام) از ايشان متولد گرديد و آن نور به او منتقل شده و به ما رسيده است و همچنان در نزد ما خواهد بود، امامى بعد از امام ديگر، تا قيامت فرا رسد. 4
چرا حضرت فاطمه (عليهاالسلام) را محدثه ناميدند؟
از حضرت صادق (عليهالسلام) سؤال مىشود، مقصود از محدث چيست؟ آن حضرت
فرمودند:
«ياتيه ملك فينكت فى قلبه كيت كيت».5 «محدث كسى است كه فرشته بر او نازل
مىشود و نكات وحى را بر قلب او عرضه مىدارد».
حضرت صادق (عليهالسلام) مىفرمايند:
«فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صَلي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه) کانَتْ
مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً، إِنَّمَا سُمِّیَت
فَاطِمَةُ مُحَدَّثَة لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ
السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ
فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ (إِنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ
اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ یَا فَاطِمَةُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ
اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ)6 فَتُحَدِّثُهُمْ وَ
یُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَیْلَةٍ اَلَیْسَتِ
الْمُفَضَّلَةُ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ
فَقَالُوا إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ
اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِکِ وَ
عَالَمِهَا وَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ»7
«فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) محدثه بود نه پيامبر. فاطمه را از اين جهت محدثه ناميدهاند
كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مىشدند و با او -همانگونه كه با مريم بنت عمران
گفتگو داشتند- اين چنين سخن مىگفتند: يا فاطمه به درستى كه خداى تعالى تو را پاك و
منزه گردانيد و از تمام زنان عالم تو را برگزيد.
(حضرت صادق (عليهالسلام) به سخن چنين ادامه مىدهند): شبى حضرت صديقه (عليهاالسلام) به
فرشتگان همصحبت خويش فرمودند: آيا آن زن كه از جميع زنان عالم برتر است مريم بنت
عمران نيست؟ جواب دادند: نه، زيرا مريم فقط سيدهى زنان عالم در زمان خودش بود،
ولى خداى تعالى شما را -هم در زمان مريم، و هم در بين زنان ديگر از اولين و آخرين،
در تمام زمانها- بانوى بانوان جهان قرار داده است».
اين روايت را عدهاى از دانشمندان نقل كردهاند. در برخى از احاديث تصريح شده است
به اينكه: جبرئيل همصحبت حضرت صديقه (عليهاالسلام) بوده است. روايات وارده در
اين موضوع صريحاً حاكى از اين است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) خداوند متعال براى
تسلى خاطر حضرت زهرا (عليهاالسلام)، فرشتگان را همصحبت و مأنوس ايشان گردانيد، و در
اين مورد حضرت صادق (عليهالسلام) مىفرمايند:
«... إِنَّ فـَاطِمَةَ (عَلَيْهاَالسَلام) مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ (صَلي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه) خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ
كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ يَأْتِيهَا جَبْرَئِيلُ (عَلَيْهِالسَلام) فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا
وَ يـُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِى ذُرِّيَّتِهَا
وَ كَانَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِالسَلام) يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهذا مُصْحَف
فَاطِمَة».8
«فاطمه (عليهاالسلام) بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) بيش از 75 روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر
قلب او را لبريز كرده بود، به اين جهت جبرئيل پى در پى به حضورش مىآمد و ايشان را در
عزاى پدر سلامت باد مىگفت، و تسلىبخش خاطر غمين زهرا (عليهاالسلام) بود؛ و گاه از مقام و منزلت
پدر بزرگوارش سخن مىگفت، و گاه از حوادثى كه بعد از رحلت او بر ذريهاش وارد مىگرديد
خبر مىداد؛ و اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نيز آنچه جبرئيل املاء مىكرد همه را
به رشتهى تحرير در مىآوردند، و مجموعهى اين سخنان است كه به مصحف فاطمه موسوم
گرديد».
روايت ديگرى در كتاب كافى، از حضرت صادق (عليهالسلام) به اين شرح نقل شده است:
«إِنّ اللهَ
تَعَالَى لَمّا قَبَضَ نَبِیّهُ (صَلي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه) دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ (عَلَیْهاَالسَلام) مِنْ وَفَاتِهِ
مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلّا اللهُ عَزّوَجَلّ فَأَرْسَلَ
اللهُ إِلَیْهَا مَلَكاً یُسَلّی غَمّهَا وَ یُحَدّثُهَا فَشَكَتْ ذَلِكَ
إِلَى أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (عَلَيْهِالسَلام) فَقَالَ إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِكِ وَ
سَمِعْتِ الصّوْتَ قُولِی لِی فَأَعْلَمَتْهُ بِذَلِكَ فَجَعَلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (عَلَيْهِالسَلام) یَكْتُبُ كُلّ مَا سَمِعَ حَتّى أَثْبَتَ مِنْ ذَلِكَ
مُصْحَفاً قَالَ ثُمّ قَالَ أَمَا إِنّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ
الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَكِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَكُونُ».9
«چون خدای تعالى
پیغمبرش (صلى الله علیه و آله) را قبض روح فرمود، فاطمه (علیهاالسلام) را از
وفات آن حضرت اندوهى گرفت كه جز خداى عزوجل مقدارش را نداند، بدانجهت خدا
فرشتهاى برایش فرستاد كه او را دلدارى دهد و با او سخن گوید، فاطمه از این
داستان به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شكایت كرد (یعنى گزارش داد و یا شكایتش
از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) على (علیهالسلام) فرمودند: چون آمدن فرشته را
احساس كردى و صدایش را شنیدى، به من بگو، پس فاطمه (عليهاالسلام) به امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
خبر دادند و آن حضرت هر چه مىشنیدند مىنوشتند، تا آنكه از آن سخنان مصحفى ساختند،
اما در آن مصحف چیزى از حلال و حرام نیست، بلكه در آن علم به پیش آمدهاى
آینده است».
محدثه بودن فاطمه (عليهاالسلام) از مسلمات است، بطورىكه در زيارت آن حضرت نيز
وارد شده است: «اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ أَیَّتُها الُمحَدَّثَةُ العَلیمَةُ».10
پينوشتها:
1- بحارالانوار: ج 16 ص80 - 78 رقم 20
2- امالى شيخ صدوق: ص 475، ح 1.
3- عللالشرايع: ج 1، ص 179، ح 6.
4- عللالشرايع: ج 1، ص 180، ح 2.
5- امالى طوسى: ج 2/ 21، 22، بحارالانوار: ج 22/ 327.
6- اصل آيهى قرآنى چنين است: (يا مَرْيَم إِنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ
اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ - يا مَرْيَم اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ
اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ) سورهى آلعمران/ 43 - 42.
7- عللالشرائع: ج 182، بحارالانوار: ج 43/ 78، 79. همچنين مراجعه بفرماييد به: بصائر الدرجات: ص 372، الاختصاص: ص 329، بحارالانوار: ج 26/ 79.
8- اصول كافى: ج 1/ 241، بصائر الدرجات: ص 153، 154، بحارالانوار: ج 22 /546، ج 26/ 41، ج 43/ 194،156، 80 - 79.
9- اصول كافى: ج 1/ 240، بحارالانوار: ج 22/ 545، ج 43/ 80.
10- اقبالالاعمال: ص 624، بحارالانوار: ج 97/ 199 - 195.
|