تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی
گوساله پرستى بنى اسرائيل
در آيه 85 تا 96 سوره طه از قرآن مجيد اشاره به ماجراى گوساله سامرى شده است، مى فرمايد: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت. ـ موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: "اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟! آيا مدّت (جدايى من از) شما به طول انجاميد، يا مى خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه از وعده من تخلف كرديد؟!" ـ گفتند: "ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلّف نكرديم، بلكه مقدارى از زيورهاى قوم (فرعون) را (كه با خود داشتيم) افكنديم". و سامرى اين چنين القا كرد، و براى آنان مجسّمه گوساله اى كه صدايى همچون صداى گوساله داشت (1)پديد آورد و گفتند: "اين خداى شما و خداى موسى است. و او (حقيقت را) فراموش كرد (پيمانى را كه با خدا بسته بود). ـ آيا نمى ديدند كه (اين گوساله) هيچ پاسخى به آنان نمى دهد و مالك هيچ گونه سود و زيانى براى آنها نيست؟! ـ و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: "اى قوم من! شما فقط به وسيله آن مورد آزمايش قرار گرفته ايد و پروردگار شما خداوند رحمان است، پس از من پيروى كنيد و فرمانم را اطاعت نماييد" ـ ولى آنها گفتند: "ما همچنان گِردِ آن مى مانيم (و آن را پرستش مى كنيم) تا موسى به سوى ما بازگردد. ـ (هنگامى كه موسى بازگشت)، گفت: "اى هارون! هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند، چه چيز مانع بود ـ كه از من پيروى كنى؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودى؟!" ـ (هارون) گفت: "اى فرزند مادرم! (اى برادر!) ريش و سر مرا مگير! زيرا من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا مراعات نكردى." ـ (موسى رو به سامرى كرد و) گفت: "تو چرا اين كار را كردى اى سامرى؟!" ـ گفت: "من چيزى ديدم كه آنها آن را نديدند، من قسمتى از آثار (و ردّ پاى) فرستاده (خدا، جبرئيل) را گرفتم، سپس آن را (در درون گوساله) افكندم، و اين كارى بود كه (هواى) نفس من در نظرم جلوه داد"».
از مجموع اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه بنى اسرائيل در غياب موسى(عليه السلام) با وسوسه مرد گمراهى به نام سامرى كه گويا سابقه زرگرى داشت از زينت آلات خود گوساله طلايى را ساخت و هارون در مقام مبارزه بر آمد، تا آنجا كه قرآن مى گويد هارون در مقام عذر خواهى به موسى(عليه السلام) گفت: «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِى»: «اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند»(2).
بالاخره، موسى)عليه السلام ( سخت از اين ماجرا ناراحت شد، برادرانش را ملامت كرد و سامرى را كيفر داد و بت او را در آتش سوزانيد و خاكستر آن را در دريا ريخت و بنى اسرائيل را كيفر سخت داد.(3)
اكنون ببينيم تورات در اين زمينه چه مى گويد:
در فصل 32 از سفر خروج در تورات چنين مى خوانيم:
«و هنگام ديدن قوم كه موسى از فرود آمدن از كوه درنگ مى نمايد، آن قوم نزد هارون جمع آمده، وى را گفتند: "برخيز و از براى ما خدايانى بساز كه در پيشاپيش ما بروند، زيرا اين موسى مردى كه ما را از ملك مصر بيرون آورد نمى دانيم كه وى چه واقع شد" ـ و هارون به ايشان گفت: "گوشواره هاى زرّينى كه در گوش هاى زنان و پسران دختران شمايند بيرون كرده نزد من بياوريد" ـ پس تمامى قوم گوشواره هاى زرينى كه در گوش هاى ايشان بودند بيرون كرده به هارون آوردند ـ و آنها را از دست ايشان گرفته، آن را به آلت حكْاكى تصوير نموده، از آن گوساله ريخته شده ساخت و گفتند: "اى اسرائيل اينانند خدايان تو، كه تو را از زمين مصر بيرون آوردند".
پس چون اين را هارون ديد مذبحى را در برابر آن ساخت و هارون ندا كرده گفت: "كه فردا از براى خداوند عيد خواهد بود" ـ و بامداد سحر خيزى نموده قربانى هاى سوختنى تقريب نمودند و هديه هاى سلامتى نزديك آوردند و قوم به خصوص اكل و شرب نشستند و براى بازى كردن برخاستند ـ و خداوند به موسى(عليه السلام) فرمود كه: "روانه شده به زير آى، زيرا كه قوم تو از زمين مصر بيرون آوردى فاسد شدند ـ بلكه از طريقى كه امر فرموده بودم بزودى انحراف ورزيده گوساله ريخته شده از براى خودشان ساختند و به او سجده نموده و هم برايش قربانى نموده" گفتند: "كه اى اسرائيل خدايان تو كه تورا از زمين مصر بيرون آورده اند اينانند".
امّا موسى از خداوند خداى خود درخواست نموده گفت: "كه اى خداوند! غضب تو چرا بر قومى كه ايشان را از زمين مصر با قوّت عظيم و دست قوى بيرون آورى افروخته شده است چرا مصريان متكلم شده بگويند كه ايشان را به قصد بدى بيرون آورده است تا آن كه ايشان را در ميان كوه ها بقتل رسانيده ايشان را از روى زمين منقرض سازد از شدت قهر خود برگرد! و نظر به انزال بلا به قومت تغيير به اراده ات بده". و بندگان خود ابراهيم و اسحاق و اسرائيل را به خاطر آور، چونكه به ذات خود براى ايشان قسم ياد نموده به ايشان گفتى كه ذريه شما را مثل ستاره هاى آسمان بسيار خواهم گردانيد و واقع شد كه هنگامى كه به اردو نزديك آمد گوساله و هروله كنندگان را ديد و غضب موسى افروخته شده لوحه را از دستش انداخت، و آنها را به زير كوه شكست و گوساله كه ساخته بودند گرفته به آتش سوزاند و آن را تا گرد نمودنش سحق كرد (كوبيد تا گرد شد) و بر روى آب پاشيد و بنى اسرائيل را نوشانيد!
و موسى به هارون گفت: "كه اين قوم با تو چه كردند كه به اين گناه عظيم ايشان را مرتكب گردانيدى و هارون "گفت: "كه غضب آقايم افروخته نشود كه اين را مى دانى كه مايل به بدى هستند و به من گفتند كه از براى ما خدايان بساز كه پيشاپيش ما بروند زيرا كه اين موسى مردى كه ما را از زمين مصر بيرون آورد نمى دانيم كه وى را چه شد، و من به ايشان گفتم هر كس كه طلا دارد آن را بيرون نمايد پس به من دادند و آنرا به آتش جهنم و اين گوساله بيرون آمد!..."
موسى به خداوند باز رفته گفت: "كه آوخ اين قوم مرتكب گناه عظيم گرديده، چونكه به جهت خودشان خدايان زرّين ساختند پس حال اگر گناه ايشان را رفع نمايى (كه خوب) و الا تمنا اين كه مرا از كتابى كه مكتوب ساختى (مقام نبوت) محو نمايى!"
خداوند به موسى گفت: "هر كس كه به من گناه ورزيده است او را از كتاب خود محو مى سازم پس حال روانه شده اين قوم را به جايى كه به تو گفته بودم هدايت نما"(4)
از عبارات فوق كه عيناً از كتاب عهد قديم نقل شده چند موضوع استفاده مى شود:
1. دستور بت سازى و بت پرستى به وسيله هارون صادر گرديد و هم به كمك او اجرا شد، و او نه تنها جلوگيرى از اين عمل ننمود بلكه خود مروج و بنيان گذار آن بود، و در اين قسمت سخنى از سامرى مطلقاً در ميان نيامده. آيا اين عمل از كسى كه جانشين موسى و وزير و همكار و همگام و رئيس كاهنان بنى اسرائيل (طبق گواهى تورات) بود امكان پذير است؟ چگونه منطق و عقل قبول مى كند كه چنين نسبت ناروا و شرم آورى را به هارون بدهيم؟(5)
2. خداوند از اين جريان چنان غضبناك شد كه مى خواست قوم موسى را نابود كند، اما موسى دو نكته را به خداوند خاطر نشان ساخت ـ مخصوصاً در يك جمله به خداوند مى گويد: به خاطر بياور! و او را از سر خشم فرود آورد، نخست اين كه اگر اين كار را بكنى مردم مصر صفحه مى گذارند و مى گويند براى همين منظور بود كه بنى اسرائيل را از مصر بيرون آوردى كه در ميان كوه ها به قتل رسانيده و از روى زمين منقرض سازى.
ديگر اين كه به ابراهيم و اسحاق و اسرائيل و يعقوب قول داده اى كه فرزندان شما را مانند ستارگان آسمان زياد خواهم نمود، و اين عمل با آن قول و قسم سازگار نيست!
خداوند به دنبال اين تذكرات موسى تغيير اراده داد (طبق صريح تورات).
3. موسى پس از آن كه گوساله اى را به آتش سوزانيد خاكسترش را در آب ريخت و آن آب را به بنى اسرئيل داد تا بنوشند. آيا خاكستر گوساله شىء متبرّكى بود كه آب آن را بنى اسرائيل بنوشند؟!
4. هنگامى كه موسى به هارون اعتراض كرد هارون با كمال خونسردى گفت: «تو مى دانى كه اين قوم مايل به بدى هستند و از من درخواست كردند و من هم به درخواست آنها عمل كردم» (عجب عذرى؟!) و موسى هم ديگر اعتراضى به او نكرد. (عجب مربى خونسردى)
5. آخر كار موسى به درگاه خداوند رفت و خدا را تهديد به استعفا از مقام نبوت كرد و گفت اگر اين گناهكاران را مى بخشى چه بهتر و الاّ اسم مرا از كتابى كه مكتوب ساختى محو كن! (و اين كار پر درد سر را به ديگرى واگذار!)
درست ملاحظه كنيد تورات در همين يك داستان چه ترسيمى از خدا و پيامبر و جانشين او نموده است، سپس اين قسمت تاريخى را با آنچه در قرآن آمده است مقايسه كنيد!
پی نوشتها:
1. بعضى گفته اند: علت صداى گوساله اين بود كه باد به قسمت هايى از مجسمه كه به طرز خاصى ساخته شده بود مى وزيد و اين صدا بلند مى شد، و بعضى گفته اند: سوراخى از دهان تا پشت آن وجود داشت و آن را به ديوار تكيه داده بود و كسى از پشت ديوار در آن مى دميد و صدايى از آن بر مى خواست.
2. سوره اعراف، آيه 15.
3. سوره طه، آيات 85 تا 97، سوره بقره، آيه 54.
4. نقل از تورات، مترجم و چاپ انگلستان به سال 1878 صفحات 104 و 105 (سفر خروج باب 23)
5. نويسنده كتاب قاموس مقدس (مسترهاكس آمريكايى) توجيه مضحكى براى اين داستان كرده و مى گويد: «هارون اين عمل را براى اسكات قوم كرد!» اين سخن علاوه بر اين كه مصداق روشن عذر بدتر از گناه است با ساختن مذبح و دستور قربانى و تعيين عيد ابداً سازگار نيست.
|